خبرگزاری «حوزه» به بهانه پخش سریال سردلبران در ایام ماه مبارک رمضان که از شبکه یک سیما پخش شد و در آن به زندگی خانوادگی و اجتماعی روحانی جوانی به نام سید سلیم با بازی (برزو ارجمند) پرداخته شده بود، با کارگردان این اثر ارزشی محمدحسین لطیفی به گفت و گویی مفصل، صمیمانه و بی پرده نشسته است.
گفتگویی که می تواند سرآغازی باشد بر تعاملات بیش از پیش هنرمندان و افراد متعهد و اندیشمند رسانه ای با حوزه علمیه و استفاده طرفین از تجربیات، توانمندی ها، علم و هنر یکدیگر.
محمدحسین لطیفی به عنوان نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون آثار مورد قبولی در حوزه دین، فرهنگ و دفاع مقدس بر جای گذاشته که از این میان می توان به فیلم سینمایی روز سوم (برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و بهترین فیلم در جشنواره فیلم فجر سال 1385) و سریال های تلویزیونی صاحبدلان، سفر سبز، تنهایی لیلا، نردبام آسمان، دودکش، وفا و... اشاره کرد.
در آثار لطیفی همواره دغدغه های دینی و فرهنگی مشاهده می شود بطوری که پس از گذشت چند سال از اثر ستودنی صاحبدلان، سریال تنهایی لیلا را ساخت و ماه رمضان امسال هم با سریال دیگری در حوزه مسائل دینی و اشاره مستقیم به سلوک روحانیت و نقش مساجد در جامعه با سریال سردلبران مهمان شب های مردم ایران در ماه مهمانی خدا بود.
گویا ناگفته ها و درد و دل های این کارگردان سینما آن قدر بر روی دلش مانده بود که حتی پیش از آغاز مصاحبه سفره دل خود را گشود و طی جملاتی خواسته هایش از مسئولین حوزه علمیه را مطرح کرد و گفت: به نظر بنده باید به یک شکلی کمک های مالی برای ساخت آثار فاخر سینمایی و تلویزیونی مرتبط در نظر گرفته شود و حتی در صورت امکان یک فصلی در سهم امام و بودجه های مرتبط حوزوی برای تبلیغ اسلام از طریق رسانه ها در نظر گرفته شود.
سال 1364 که مصطفی عقاد به ایران آمده بود، برای اولین بار از این موضوع پرده برداشت که کار فیلم سینمایی محمد رسول الله(ص) به دلیل اختلافات لیبی، عربستان و اردن که هرکدام این اثر را برای خود می خواستند، در میانه هایش متوقف شده بود و تنها کسی که ما را برای اتمام این اثر از نظر مالی یاری کرد، امام موسی صدر بود.
نگاه ها به هنر و رسانه باید به این شکل باشد و کسانی که از دستشان بر می آید و اتفاقا بودجه های مرتبط با تبلیغ دین هم در دست دارند، باید برای ساخت آثار مرتبط با حوزه دین و فرهنگ سینماگران را همراهی کنند.
آنچه در متن زیر می خوانید حاصل گفت و گوی خبرنگار ما با محمدحسین لطیفی است:
بهانه این مصاحبه سریال سر دلبران است که در ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش شد. شخصیت محوری این اثر یک روحانی جوان است و سعی شده که وجه دیگری از زندگی روحانیت که اکثر مردم چامعه ما در این دوران کمی با آن ناآشنا هستند زیر ذره بین گرفته شود، فکر می کنید تا چه حدی به این هدف دست پیدا کردید؟
بیشترین تلاش من این بود که بگویم سید سلیم عامل به چیزی است که خود می گوید. او بطور واقعی در مقابل منکرات عصبی می شود و اگر نیاز باشد، داد هم می زند، خصوصا در خانه خودش، یعنی امر به معروف و نهی از منکر را از درون خانه خودش آغاز می کند.
مشکلاتی که در این قصه برای سید سلیم پیش می آید به دلیل محبت هایی است که او به همگی روا می دارد. تلاش نویسندگان ما این بود که سید سلیم مانند خلیل در صاحبدلان به مرور ساخته شود، ولی نظر من این بود که سید سلیم نباید از هیچکس کینه ای به دل داشته باشد تا نیاز به پالوده شدن وجود داشته باشد، بلکه باید از ابتدا فردی خودساخته معرفی می شد.
اینکه در چند جا سید سلیم واکنشی غیر از واکنش های معمولا آرام خود، بروز می دهد؛ به این دلیل است که من سعی کرده بودم بطور ظریفی از نحوه تعامل امام علی (ع) در طول زندگی شان مطالبی را در این اثر پیاده کنم. در سیره امیرالمومنین (ع) این نکته توجه همگان را جلب می کند که وقتی بحث شخصی است، مثلا ایشان از سینه عمرو بن عبدود بر می خیزد، ولی در حق ضایع شده دیگران و یا منکرات اجتماعی اصلا کوتاه نمی آید و مثلا درباره خلخالی که از پای زنی یهودی به غارت رفته است آن کلام متعالی را از ایشان به خاطر داریم.
شاید این اتفاقات منتقدینی هم داشت که می گفتند این روحانی چرا اینقدر عصبانی است؟ پاسخ من این بود که در مقابل نهی الهی که بطور آشکار در جامعه صورت می گیرد، اتفاقا باید کسی در لباس دین در مقابل آن موضع بگیرد و این موضع نمی تواند همواره با سلام و صلوات باشد.
به نظر شما دلایل فاصله ایجاد شده بین مردم و روحانیت چه مواردی است؟
شاید خیلی موارد متعددی وجود داشته باشد، اما به دلیل برخورد شخصی که به واسطه نسبت خانوادگی با یکی از طلبه ها داشتم و شخصیت ایشان روی من خیلی تاثیرگذار بود، دلیل این تاثیرپذیری را برای شما بازگو می کنم تا به سوالتان پاسخ داده باشم. مرحوم حجت الاسلام چیذری (که در مسجد چیذر نماز جماعت داشتند) هم روحانی بودند و هم بنایی می کردند.
فرزندشان نقل می کند که ایشان هیچوقت ریالی بابت منبر دریافت نمی کرد. یعنی مردم اولا می دیدند او خود در حال کار و تلاش و کسب روزی حلال است و از طرف دیگر ریالی هم از ما قبول نمی کند، خب نوع نگاه ها به چنین شخصیتی کاملا با محبت و همدلی همراه است.
اگر مردم احساس کنند از یک نقطه ای به آنها نگاه می شود که بالاتر از خودشان است، آن نگاه را نمی پسندند. متاسفانه امروز رفتار برخی روحانیون باعث شده مردم احساس کنند یک روحانی چیزی سنگین تر از یک خودکار را بلند نمی کند و این نگاه اشتباه از رفتار غلط برخی مسئولین نشات می گیرد که در لباس دین، باعث تضییع حقوق هزاران طلبه فاضل دیگر هم شده اند. چون با چنین رفتاری باعث شده اند مردم، همه روحانیت را با این دید ببینند.
این اتفاق که بیفتد، مردم یک مقداری از مجموعه روحانیت دور می شود. پیش از انقلاب اگر یک شخص در لباس روحانیت اشتباه می کرد، مردم این مطلب را به کل روحانیت تعمیم نمی دادند. چون در آن زمان روحانیون مسئولیت حکومتی نداشتند. اما در این دوران این اتفاق می افتد و به نظر من به همین دلیل هم بود که حضرت امام خمینی(ره) ابتدا مخالف حضور روحانیت در مسئولیت های اجرایی بودند و حتی خودشان هم ابتدای انقلاب به قم تشریف بردند.
چون می دانستند اگر در دولت هر اتفاقی بیفتد و هر کسی اشتباهی کند، مردم آن را به پای همه روحانیت خواهند نوشت و این دون شان روحانیت است. اما متاسفانه اتفاقاتی که پی در پی در ابتدای انقلاب رخ داد، چاره ای جز این برای نظام اسلامی باقی نگذاشت که روحانیت را وارد در کارهای اجرایی بکند.
در دوره اخیر هجمه ها به روحانیت نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده است، چون رئیس جمهور یک فرد معمم است. مسئولین ما که لباس روحانیت به تن دارند به این قضیه توجه کنند که مسئولیتشان نسبت به سایرین چند برابر است..
همه اینهایی که عرض کردم باعث شده تا طلبه هایی که گاهی برای نسخه داروی فرزندشان هم درمانده اند و در اولیات زندگی دچار مشکل هستند و به دلیل اشتباهات مسئولین از طرف مردم مورد هجمه قرار بگیرند. به همین دلیل هم بود که در آهنگ تیتراژ سریال سر دلبران این بیت را آورده بودیم که
بر تن مکن این خرقه را چون عشق در جان تو نیست
یک ظلم بزرگ دیگر هم این است که مردم تعداد بسیار زیاد طلبه های شهید ما را نمی بینند و این واقعا مظلومیت آنها را نشان می دهد.
در مجموع ما باید همه تلاشمان را بکنیم تا هیچ فساد و بی مهری در میان مسئولینی که لباس روحانیت بر تن دارند، چه در قوه مجریه و چه در قوه قضائیه و سایر مسئولیت ها، اتفاق نیفتد و اگر خدایی ناکرده چنین اتفاقی رخ داد، به سرعت با چنین فردی برخورد شود و لباس مقدس روحانیت از تن وی بیرون آورده شود، چون اشتباه وی خیانت به مجموعه روحانیت و حتی 1400 سال تلاش علمای اسلام است و باعث ایجاد انحراف در مسیر مقدسی است که طی قرن ها برای رسیدن به آن تلاش شده است.
بنابراین باید چنین برخورد هایی انجام شود تا اعتماد و ارتباط عمیقی که در گذشته بین مردم و روحانیت وجود داشت به جامعه بازگردد.
یکی از مشکلات امروز جامعه ما این است که بیشترین داروی مصرفی مردم ما داروی افسردگی است. مگر می شود در جامعه ای که مردم به خدا باور دارند، افسردگی تا این حد زیاد باشد؟ همه اینها به دلیل دور شدن مردم از شهد شیرین دین و ارتباط با خداست. چرا باید جوان این عصر موقعی که اذان پخش می شود صدای گیرنده را کم کند؟
بنده یک اعتراض بزرگ دارم و نمی دانم چه زمانی می خواهد این اتفاق بیفتد. بنده و آقای وحید جلیلوند یک طرحی داشتیم و آن کار کردن روی ترجمه گویای قرآن کریم با افکت های جذاب و متناسب با آیات بود که کل آیات را بصورت کامل و بسیار زیبا آماده کردیم، اما متاسفانه اجازه انتشار به ما داده نشد و گفتند حتما باید متن عربی قرآن هم خوانده شود. من می گویم جوانی که امروز به هزاران دلیل متاسفانه از قرآن دور شده است را با این روش جذب کلام الهی بکنید و بعد کم کم متن عربی را هم به وی عرضه کنید.
این اثر را فقط به عنوان باقیات الصالحات کار کرده بودیم و قرار نبود یک ریال هم برایمان درآمد داشته باشد و حتی گفته بودیم هر کسی که آن را کپی و بازنشر کند، از او تشکر هم می کنیم. اما متاسفانه بعد از چند سال هنوز این اثر فاخر در دفتر آقای جلیلوند خاک می خورد.
انتظار من از حوزه علمیه این است که در این زمینه پا پیش بگذارد و در انتشار چنین مواردی همراهی کند. امروز باید باور کنیم گاهی برخی جوانان از امثال ما حرف شنوی دارند، ما را همراهی کنید که بتوانیم آنهایی را که حرف ما را گوش می دهند با مفاهیم دینی آشنا کنیم.
حضرت آیت الله جوادی آملی می فرمایند کار هنرمندان باید مانند گل و عسل باشد که همه از آن لذت ببرند و بتوانند استفاده کنند. در سینما و تلویزیون از کودک و نوجوان گرفته تا حوزوی و دانشگاهی و همه اقشار مخاطب شما هستند، چنین جایگاهی برای هنرمندان بسیار جایگاه رفیعی است اما چنین نگاهی در بدنه سینمای امروز ما چقدر جریان دارد و این ضعف از کجاست که نگاه هنرمندان ما به هنر خود اینگونه نیست؟
متاسفانه باید عرض کنم هنرمندانی که اینگونه باشند بسیار کم هستند و این هم باز از جامعه نشات می گیرد چون به هر حال هنرمند هم از دل جامعه بیرون می آید. وقتی جامعه از ارزش ها فاصله بگیرد، هنرمند هم همین اتفاق ناخوشایند برایش رخ خواهد داد. اما اگر کار اعتقادی توسط هنرمندان صورت بگیرد، چون اثر گذار است و مخاطب با آن ارتباط برقرار می کند اتفاق ماندگاری می شود.
تاثیرات کارهای هنری را باید در این حد باور کنیم که بطور مثال اگر قلان بازیگر محبوب بیاید نقش یک روحانی را خوب بازی کند، نگاه طرفداران وی به روحانیت می تواند تغییر کند. من می گویم باید چاره ای اندیشیده شود تا از این فرصت ها استفاده شود. برای مثال عرض می کنم که در جریان پخش سریال صاحبدلان، یک خانوم دکتر ایرانی در آمریکا که از نوابغ ریاضی است می گفت من محارب با خدا بودم و در همه جمع ها سعی می کردم استدلال کنم که خدایی وجود ندارد.
چنین شخصی تحت تاثیر صاحبدلان به ایران برگشت و اشتیاقش بطوری بود که زیارت رفتن و جمکران رفتنش ترک نمی شد. اما متاسفانه حال خوبش را از دست داده چون اتفاقاتی در این سال ها دیده که برایش خیلی سخت بوده است.
مسجد از صدر اسلام اولین مکان اجتماع مسلمانان بوده و در طول تاریخ اسلام در هر موردی کانون حضور مردم بوده است. اما متاسفانه در سالهای اخیر می بینیم که نقش مسجد در جامعه کمرنگ تر شده و شما در این اثر سعی کردید نقش بزرگ مسجد در جامعه اسلامی را بازیابی کنید و مثلا مراسم عقد را به دورن مسجد بردید، به نظر شما چه کارهایی باید انجام شود تا نقش مسجد به جامعه بازگردد؟
ما یکسری روحانی داریم که مردم برای حضور در جلسه شان تا کیلومترها آن طرف تر ماشین خود را پارک می کنند. اگر حال من پای منبری خوب شود، هرجوری باشد خود را به آن می رسانم. اما امروز دیگر زمان مناسبی برای برخی از مباحثی که مطرح می شود نیست و خب مخاطب هم می بیند که حرفهایی که بیان می شود برایش جذاب نیست. بنابراین از مسجد فاصله گرفته و ما باید آسیب شناسی کنیم که چرا این اتفاقات در حال رخ دادن است.
یک بحثی که وجود دارد این است که ما فضا را برای همه کسانی که می توانند حرف دین را در غالب های دیگری به جامعه عرضه کنند باز کنیم.
روانکاوی ها باید برای مخاطب مختلف فرق کند. سخن برای کودک با سخن برای جوان فرق می کند. قبلا ما اگر کوه هم می خواستیم برویم قرارش را از مقابل مسجد می گذاشتیم. ارتباط با مساجد به این شکل بود. بنابراین به نظر من برای حل چنین مشکلاتی ما باید همان روش معصومین(ع) را در رابطه با مخاطب پیش بگیریم و مثلا با کودک کودکانه رفتار کنیم، با بزرگ هم بزرگ باشیم.
شما در این سریال همکاری با سازمان رسانه ای اوج را تجریه کردید. این تجربه را چگونه ارزیابی می کنید و آینده سازمان رسانه ای اوج را چگونه می بینید؟
معتقدم اگر سازمان اوج کمی مراقبت خود را بیشتر کند می تواند یار بسیار خوبی برای صدا وسیما باشد. البته از طرف های دیگر باید همراهی با سازمان اوج بیشتر شود. سازمان اوج ابتدا می گوید اصلا نیاز نیست نام مرا برای اثر درج کنید، اما گاهی رفتار صدا وسیما باعث می شود که اوج مجبور شود نام خودش را در اثر بیاورد. یکسری می گویند باید بودجه اوج را بدهند به صداوسیما، اما من مخالفم.
منیت نباید در این جریانات واقع شود، صداوسیما باید اوج را به عنوان برادر کوچکتر بپذیرد. اینکه گفتم باید مراقبت بیشتری در سازمان اوج بشود هم منظورم این بود که در اختصاص بودجه ها عدالت رعایت شود. ما با بودجه ای به اندازه نصف بودجه فیلم به وقت شام و سریال پایتخت 5، سر دلبران را ساختیم. بنابراین هزینه ها باید طوری کنترل شود که بشود کارهای هدفمند بیشتری ساخت.
سوال بعدی هم نزدیک به همین مطلب اخیر است که اشاره شد، در جشنواره فیلم فجر سال گذشته آقای حاتمی کیا در مقابل برخی انتقادات خود را فیلمساز وابسته به نظام معرفی کردند، شما این تفکیک ها را چقدر قبول دارید و آیا اصلا اینکه شخصی وابسته به نظامی باشد که در آن رشد کرده می تواند مذموم باشد ؟
این سوال شما خیلی به ابراهیم حاتمی کیا باز میگردد و ممکن است پاسخ من باعث سوء تعبیر هایی بشود.
بسیار خب بگذارید من سوال را به شکل دیگری بپرسم که به خود شما ارتباط بیشتری دارد، شما همواره از افرادی هستید که یکسری چارچوب های تعریف شده برای خود متصور بوده اید و مخاطب هم به این دلیل، محمدحسین لطیفی را هنرمندی متعهد و دغدغه مند در حوزه فرهنگ و دین میشناسد. موید این نکته هم ساختن سریالی مثل سردلبران، سالها پس از صاحبدلان و روز سوم است. شما می توانستید بگویید من دینم را به حوزه آثار مذهبی ادا کرده ام و سراغ سر دلبران نروید، یا مثلا برای جلب محبوبیت بیشتر پا را از خطوط قرمز فراتر بگذارید و مثل برخی همکارانتان به دنبال بدست آوردن دل روشنفکر ها باشید، اما این اتفاق نیفتاده، دلیلش چه می تواند باشد؟
اگر ما هنرمندان در کل به دو دسته تقسیم بشویم، باید بگویم کارنامه این طرفی ها کارنامه خوبی نبوده و همکاران من معمولا دولتی ساز بوده اند و اگر خواستند از ارزش ها دفاع کنند بد دفاع کرده اند. مثلا کاری که در رابطه با کودکی حضرت امام (ره) ساخته شد اگر ساخته نمی شد خیلی بهتر بود و حیف شد کودکی بنیانگذار جمهوری اسلامی که روح الله به معنای واقعی بود اینطور به تصویر کشیده شد.
این مسئله هم وجود دارد که ما هنرمندان از یک جایی به بعد نشست و برخاست هایمان تغییر می کند. من به عنوان کارگردان وقتی میخواهم با دیگران کار کنم مجبورم خودم را شبیه آنها کنم. در قضیه جشنواره فجر هم من شنیدم که قرار نبوده ابراهیم حاتمی کیا آن حرف ها را بزند و وقتی داشته از پله های سن بالا می رفته یکی داد می زند «مدافع اسد» که این قضیه باعث ناراحتی ابراهیم شده بود. بازهم به نظر من اگر آن حرف ها زده نمی شد خیلی بهتر بود.
به هر حال در یک کشور زندگی می کنیم و نباید فاصله هایمان اینقدر از هم دور باشد، باید خود را دور یک سفره ببینیم. البته این را هم بگویم خیلی از انتقاداتی که به حاتمی کیا می شد واقعی نبود. یعنی از روی اصول نبود، من به شما قول می دهم اگر یک دهم بودجه به وقت شام را به خیلی از همان منتقدین می دادند، برایش سر می شکستند. همانهایی که حمله می کردند و موضع می گرفتند اگر خودشان در کار بودند خیلی تندتر از ابراهیم حاتمی کیا هم کار می کردند.
البته من معتقدم در مخارج باید خیلی بیشتر توجه شود و باید کاری کنیم که در حد ممکن بیت المال هدر نرود و برکت هم حفظ شود.
نقش حوزه علمیه را در همراهی و هدایت سینما و تلویزیون چطور می بینید؟ آیا باید عده ای از حوزوی ها بروند به سمت تخصص سینمایی و بعد بشوند واسطه سینما و حوزه یا همین که حوزه به سینما مشاوره غیر مستقیم بدهد کافی است؟
به نظر من باید یک کارگروهی در حوزه علمیه شکل بگیرد که در آن روحانیون جوان، خلاق و ایده پرداز بشوند حلقه وصل هنرمندان و حوزه علمیه و علما باشند. به این صورت که مطالب روز هنری را در میان خود بحث کنند و به سمع و نظر علما برسانند و در این مورد به یک نتیجه ای برسند. بعد از میان آنها بتوانیم مثلا سه نفر را انتخاب کنیم که با ما هم در ارتباط مستقیم باشند و نظرات و هدایت ها را با ما در میان بگذارند.
چنین گروهی باید برود به سمتی که موارد بیان نشده را پیدا کند و مثلا بگویند امروز وقت کار و فعالیت در مورد فلان مسئله است که بر زمین مانده یا قبلا امکان کارکردن در موردش نبوده، بعد آن گروه سه نفره ای که عرض شد این تصمیمات و مسائل را بررسی کنند و تصمیم بگیرند که در این مورد چطور کار بشود، بعد نظراتشان را با ما در میان بگذارند.
در نهایت در کاری که تولید می شود ممکن است دیگر نیاز نباشد نقش یک روحانی در فیلم بازی شود، یا مستقیما به مسجد پرداخته شود؛ اما به یکباره توان تحول در جامعه را داشته باشد، چون با فکر بسیار عمیق و چکش کاری تولید شده است.
بطور مثال وظیفه حوزه الان این است که دو مطلب را جا بیندازد. اول اینکه وقتی می بینیم اینقدر علما در رابطه با ربا تذکر می دهند، باید دید چگونه می شود بانک ها را درست کرد و دوم این که برای تولید که رهبری می فرمایند چه باید کرد؟
اگر این دو مورد اصلی مورد توجه قرار گرفته شود، واقعا امکان تحول در جامعه وجود دارد. اگر ما بیاییم روی مسئله ربا کار عمیقی انجام دهیم مطمئن باشید مردم با آن مقابله خواهند کرد. همینطور در مواردی که جلوی تولید را گرفته است.
به عنوان سوال آخر می خواهم یک خبر را خدمت شما عرض کنم و نظر شما را در این رابطه جویا بشوم. بعد از انتصاب آیت الله اعرافی به مدیریت حوزه علمیه، سیر تحولات در حوزه علمیه شتاب یافته و به طور مثال قرار است رشته عمومی هنر وارد سطح یک مدارس علمیه بشود تا طلبه ها بصورت کلی با مفهوم و شاخه های هنری آشنا شوند و در مرحله بعد که وارد سطوح بالاتر می شوند، یک رشته هنری را انتخاب کرده و بصورت تخصصی در آن مورد کار کنند. شما چه پیشنهاد یا نظری در رابطه با چنین طرح هایی در حوزه علمیه دارید؟
اولا که اگر چنین طرحی راه افتاد برای همکاری در بخش کارگردانی اش اعلام آمادگی می کنم. اما باید عرض کنم در هنر، ده درصد آموزش مهم است. نود درصد راه در جان خود شخص است. به نظر من باید برای مراحل بعدی که می خواهد وارد تخصص بشود، باید یک گزینش وجود داشته باشد.
در بخش سینما من فکر می کنم این ورود خیلی خطرناک است و باید ظرف طلبه هایی که می خواهند وارد این حوزه بشود خیلی بزرگتر از سایرین باشد. چون کار در سینما نیازمند ارتباط با سینماگران است و او باید بتواند سیطره عشقی و محبتی بر گروه داشته باشد نه اینکه مثل برخی هایی که قبلا آمدند خودش در جمع حل شود.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید. از شما می خواهیم که برای ادامه چنین گفتگوهایی ما را یاری کنید تا بتوانیم یک سلسله گفتگو با افراد موثر و اندیشمند حوزه هنر و رسانه انجام دهیم و موجبات تعاملات بیشتر بین حوزه علمیه و هنرمندان را فراهم نماییم.
بنده هم از شما تشکر می کنم، ان شاءالله که همینطور خواهد بود.