به گزارش خبرگزاری «حوزه» معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در شماره 167 کتاب «ره توشه راهیان نور» به مناسبت ماه رمضان 1440 به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
* سبک زندگی اخلاق معصومان (ع)
- حلم در سیرۀ اخلاقی ائمه معصومان (ع)
اشاره
هدف تمامی ادیان و پیامبران الهی و ائمه معصومین (ع)، تربیت آدمی و دعوت به فضائل اخلاقی است. در اسلام، مکارم اخلاق و خویهای پسندیده از جایگاه ویژهای برخوردارند؛ چنانکه اخلاق، یکی از اهداف مهم بعثت است که پیامبر اکرم (ص) آن را بیان فرموده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ». خداوند هم در قرآن کریم پیامبر (ص) را با عبارت «خُلُقٍ عَظيم» به عنوان الگوی اخلاقی به انسانها معرفی کرده است.
رفتار و گفتار پیامبر (ص) و ائمۀ معصومین (ع)، الگوهایی جاویدان اخلاق اسلامی هستند. یکی از برترین سجایای اخلاقی معصومین (ع)، حلم و بردباری است؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره، از ایشان به عنوان منتهای بردباری یاد شده است.
تعریف حلم
حلم، به معنای بردباری و شکیبایی و به معنای «خودداری نفس و طبیعت، هیجان و برآشفتگی و خشم» آمده است؛ به گونهای که حالتی از سکون، طمأنینه و صبر در مقابل ناملایمات به انسان دست میدهد و از سبک مغزی، اقدامات نابخردانه، بیپروایی و خشم پرهیز میکند. از آنجا که این حالت از عقل و خرد ناشی میشود، بعضی آن را عقل گفتهاند، ولی معنای اصلی آن، عقل نیست؛ بلکه عقل از مسببات آن است. بدین معنا که قبل از بردباری است. امام على (ع) حلم را اینگونه معرفی کرده است: «إِنَّمَا الْحِلْمُ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلْكُ النَّفْسِ مَعَ الْقُدْرَةِ».
با توجه به تعریف فوق میتوان گفت در ترجمه حلم به بردباری، کمی مسامحه صورت میگیرد؛ زیرا حلم به معنای تحمل بار دیگران نیست؛ بلکه به معنای خویشتنداری پر صلابت و نرمش قهرمانانه است. بنابراین آنچه در ترجمه واژه حلم معروف شده و از آن به عنوان «بردباری صرف» یاد میکنند، صحیح نیست؛ زیرا حلم به معنای تحمل بار به طور مطلق نیست؛ زیرا تحمل بار، گاهی به معنای ظلمپذیری میشود که ضد ارزش است.
اهمیت و فضیلت حلم در قرآن و روایات
واژه «حلم» به طور خاص در قرآن ذکر نشده است، ولی واژه «حلیم» مشتق از «حلم»، پانزده بار در قرآن بیان شده است که در یازده مورد از اوصاف خداوند شمرده شده در دو مورد، از اوصاف حضرت ابراهیم (ع)، در یک مورد در وصف حضرت اسماعیل (ع) و در موردی دیگر در وصف حضرت شعیب (ع) ذکر شده است. خداوند در قرآن، حضرت ابراهیم (ع) را چنین تمجید میکند: «إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ»؛ «همانا ابراهیم دارای صفت حلم و بسیار متوکل بر خدا و بازگشتکننده به سوی خدا بود».
در آیه ۱۰۱ سوره صافات، این صفت در مورد حضرت اسماعیل (ع) آمده است. وقتی حضرت ابراهیم (ع) از درگاه خداوند، درخواست فرزندی صالح کرد، خداوند درخواست او را اجابت نمود و او را به فرزندی که دارای خصلت والای حلم است، مژده داد؛ چنانکه در ماجرای آن ذبح عظیم، حلم و استقامت و صبر انقلابی خود را به خوبی نشان داد.
خداوند متعال، در ویژگی عبادالرحمن به این خصلت نیکو اشاره کرده و میفرماید:
«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»: «آنها کسانی هستند که وقتی جاهلان، آنها را (با گفتار نابخردانه خویش) مخاطب میسازند، در جواب به آنها سلام میگویند (و اسیر و مرعوب خشم و غضب خود نمیگردند و دارای اراده محکم، همچون کوه هستند)».
حلم، در روایات متعددی تمجید شده است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «بُعِثْتُ لِلْحِلْمِ مَرْكَزاً وَ لِلْعِلْمِ مَعْدِناً وَ لِلصَّبْرِ مَسْكَنا»: «من برای کانون بردباری و معدن دانش و خانه شکیبایی، برانگیخته شدم». ائمه معصومین (ع)، همواره برای اتصاف به این صفت تأکید کردهاند که انسان عاقل، اگر این حالت ندارد، باید این صفت را به تدریج پیدا کند. امام على (ع) فرمود: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُم»: «اگر حلم نداری خود را به حالت حلیم در آور؛ زیرا کسی که به گروهی شباهت پیدا کند، مانند آنان میشود».
ویژگیهای شخص حلیم
اولین ویژگی شخص بردبار، مؤمن بودن اوست. امام صادق (ع) فرمود: «الْمُؤْمِنُ حَلِيم»: «مؤمن بردبار است»؛ زیرا بردباری واقعی، در سایه ایمان تحقق مییابد. بردبار کسی است که مخالف هوا و غضب خویش باشد. أمیرالمؤمنین (ع) فرمود: «حَسْبُ الْمَرْءِ ... وَ مِنْ حِلْمِهِ تَرْكُهُ الْغَضَبَ عِنْدَ مُخَالَفَتِه».
بدی را بدی سهل باشد جزا // اگر مردی احسن الى من اسا
امام علی (ع) در سخن دیگری فرمود: «مَنْ غَاظَكَ بِقُبْحِ السَّفَهِ عَلَيْكَ فَغِظْهُ بِحُسْنِ الْحِلْمِ عَنْهُ»؛ یعنی فرد بردبار، اهل هجوم سفیهانه و انتقام نیست و در مقابل کار سفیهانه، با حسن حلم برخورد میکند. در حلم، صبر و مقاومت و خودنگهداری نهفته است؛ چنانکه پیامبر اکرم (ص) فرمود: «أَحْلَمُ النَّاسِ مَنْ فَرَّ مِنْ جُهَّالِ النَّاس»: «فرد بردبار نه تنها اهل رفتار جاهلانه نیست؛ بلکه از نادانان مردم نیز دوری میکند».
رابطه حلم و خشم
خشم و غضب، از خطرناکترین حالات انسان است که گاهی اوقات به صورت یک نوع جنون در میآید و باعث از دست دادن کنترل اعصاب میشود؛ چه بسا که به بدبختی منجر شود؛ مانند: قتل نفس و قطع عضو. امام علی (ع) فرمود: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِم»: «خشم شدید، نوعی دیوانگی است؛ زیرا صاحب آن پشیمان خواهد شد و اگر پشیمان نشود، دیوانگیاش ریشهدار و استوار میگردد».
در روایات معصومین (ع)، از این صفت رذیله به عنوان کلید تمام بدیها یاد شده است. امام صادق (ع) فرمود: «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِ شَرٍّ»: «غضب، کلید هر بدی است». برای معالجه این صفت رذیله، در روایات با عنوان «کظم غیظ» یاد شده است. واژه غیظ در لغت، به معنی شدت خشم و حالت برافروختگی است که بر اثر ناملایمات و گزندهای روحی به انسان دست میدهد. واژه «کظم» در لغت به معنی بستن سر مشکی است که پر از آب شده است و به طور کنایه، در مورد کسانی به کار میرود که از خشم و غضب پر شدهاند و نزدیک است که منفجر شوند؛ در این هنگام حالت خویشتنداری، همچون بند محکم، سر مشک غضب را میبندد و از طغیان آن جلوگیری مینماید.
علمای اخلاق «کظم غیظ» را چنین تعریف کردهاند: «فرو بردن خشم و خود را در حالت غضب نگاهداشتن». در این تعریف، «کظم غیظ» اگر چه حلم نیست (یعنی مترادف نیست؛ بلکه از مصداقهای حلم است)، و لکن با غضب ضدیت دارد که نمیگذارد آثار غضب ظهور نماید.
بنابراین کظم غیظ و فرو نشاندن خشم، از روشنترین مصداقهای حلم است و موجب جلوگیری از طغیان خشم و تندیهای نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهی خطرناک نجات میبخشد؛ به همین خاطر «کظم غیظ»، دومین صفت پرهیزگاران - بعد از انفاق – بر شمرده شده است. علی (ع) فرمود: «أَفْضَلُ الْحِلْمِ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلْكُ النَّفْسِ مَعَ الْقُدْرَةِ». کسی از قدرت بالای روحی و معنوی برخوردار است که خویشتندار و بردبار باشد و زمانی که این صبر و بردباری هنگام خشم و غضب باشد، اوج قدرت روحی و معنوی است.
رابطه حلم و علم
همراهی دو صفت حلم و علم، ناگسستنی است. این همراهی را میتوان در صفات خداوند مشاهده کرد «وَ اللَّهُ عَليمٌ حَليمٌ»: «و خداوند دانا و بردبار است». تلازم این دو با یکدیگر تا آنجاست که پیامبر خدا (ص) فرمود: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا جُمِعَ شَيْءٌ إِلَى شَيْءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَى عِلْمٍ»: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، چیزی با چیزی جمع نشد که بهتر از جمع علم و حلم باشد». امام علی (ع) نیز فرمود: «لَنْ يُثْمِرَ الْعِلْمُ حَتَّى يُقَارِنَهُ الْحِلْمُ»: «دانش تا با بردباری قرین نشود، هرگز به بار نمینشیند»؛ زیرا با حلم و بردباری است که علم آدمی پختهتر و رسیدهتر می شود. عالمی که حلیم است، به مصلحت و نتیجه کاملتری دست پیدا میکند؛ چنانکه امام علی (ع) فرمود: «الْعِلْمُ أَصْلُ الْحِلْم، الْحِلْمُ زِينَةُ الْعِلْمِ»: «دانش، ریشه بردباری است و بردباری، زیور دانش».
رابطه حلم و عقل
روایات برای حلم، لوازم دیگری غیر از علم ذکر کردهاند که یکی از این لوازم، عقل است. انسان عاقل، نباید به این عالم وابسته شده و امور ناپایدار آن را ثابت پندارد و تصور کند که همواره امور باید به کام او باشد. انسان بردبار در روابط با دیگران، برای خود جایگاه ویژهای قایل نیست و اگر کسی بر خلاف میل او حرکت کند و یا امری بر خلاف توقعاش واقع گردد، دلگیر نمیشود. امام على (ع) فرمود: «أَلْحِلْمُ نُورٌ جُوهَرهُ الْعَقل»: «بردباری، نوری است که حقیقت آن عقل و تعقل است». وقتی علم با عقل همراه باشد، ایمان نیز وجود دارد؛ چنانکه حلم نیز از لوازم ایمان است و آن را ظهور میدهد: «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ إِلَّا حَلِيماً»: «مؤمن نیست، مگر با حلم و رحمت». از سوی دیگر یکی از چیزهایی که ایمان را فاسد میکند، غضب است؛ چنانکه امام صادق (ع) از رسولخدا (ص) نقل فرمود: «غضب، ایمان را فاسد میکند؛ همانگونه که سرکه، عسل را».
آثار حلم
در روایات معصومین (ع) آثار زیادی برای این خصلت بیان شده است. نبی اکرم (ص) فرمود: «فَأَمَّا الْحِلْمُ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَمِيلِ وَ صُحْبَةُ الْأَبْرَارِ وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَةِ وَ رَفْعٌ مِنَ الخَسَاسَةِ وَ تَشَهِّي الْخَيْرِ وَ تَقَرُّبُ صَاحِبِهِ مِنْ مَعَالِي الدَّرَجَاتِ وَ الْعَفْوُ وَ الْمَهَلُ وَ الْمَعْرُوفُ وَ الصَّمْتُ فَهَذَا مَا يَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِحِلْمِه»: «از ثمرات بردباری، آراسته شدن به خوبیها، همنشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز شدن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش و تأنّی، احسان و خاموشی است. این حالات برای خردمند با بردباریاش حاصل شود».
1. محبوبیت نزد خدا
محبوب خدا شدن، یکی از آثار این خصلت والاست. از آنجا که خداوند متعال دارای این صفت کمالی است، هر کسی را که به این صفت متصف باشد، مورد محبت قرار میدهد. امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «إِذَا أَحَبَ اللَّهُ عَبْداً زَيَّنَهُ بِالسَّكِينَةِ وَ الْحِلْم»: «هنگامی که خداوند بندهای را دوست بدارد، او را با آرامش و حلم زینت میکند».
2. عزّت و آقایی
سیادت، آقایی و ارجمندی، از دیگر آثار حلم است. امام علی (ع) فرمود: «مَنْ حَلُمَ سَادَ»: «هر که بردبار باشد، آقایی کند». نتیجه دیگر حلم آن است که موجب عزت و سرافرازی میشود. امام علی (ع) در سخن دیگری فرمود: «وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ»: «هیچ عزتی چون حلم نیست»؛ یعنی حلم و خویشتنداری، مایه عزت و سربلندی در پیشگاه خدا و مردم میگردد؛ عزتی که خداوند آن را برای مؤمنان خواسته است. در روایت دیگری از امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «لَا عِزَّ أَرْفَعُ مِنَ الْحِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ»: «هیچ عزتی برای مؤمن بالاتر از حلم و مانند او نیست». بر اثر این خصلت زیباست که آدمی مفتخر به تاج کرامت میشود: «احْلُمْ تُکْرَمْ». انسان حلیم بردبار به خاطر عمل به دستور الهی مبنی بر کنترل خشم، عزیز میشود. در مقابل، اگر آدمی بردباری در پیش نگیرد، دچار ذلت و خواری خواهد شد: «آفَةُ الْحِلْمِ الذُّلُّ».
3. عفو و گذشت
از دیگر آثار حلم، عفو و بخشش است که موجب استحکام روابط، دوستیها و مهر و محبت میشود. انسان بردبار اهل بخشیدن و گذشت است؛ همانگونه که حلم خداوند، موجب عفو و بخشندگی اوست. امیرمؤمنان على (ع)، در آغاز یکی از خطبههایش میفرماید: «الحمدلله ... الَّذِي عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا»: «حمد و سپاس خداوندی را که عظمت حلم او موجب عفو و بخشش اوست».
4.دوستافزایی
حلم، موجب افزایش یار و دوست میگردد؛ چنانکه امام علی (ع) میفرماید: «بِالْحِلْمِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ» و در سخن دیگری میفرماید: «أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِل»: «نخستین پاداش بردبار از بردباریاش آن است که مردم در برابر نادان، پشتیبان او خواهند بود». هنگامی که انسان در برابر برخورد ناگوار و جاهلانه افراد، شکیبا بوده و بردباری را پیشه خویش سازد، دیگران نیز حق را به او داده و شخص مهاجم را مورد نکوهش قرار میدهند و نسبت به کسی که مورد هجوم قرار گرفته، یاریاش مینمایند. از این رو امام فرمود: «الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ»: «حلم برای انسان مانند عشیره و طایفه (حامی نیکی) خواهد بود.»
تيغ حلم از تیغ آهن تیزتر // بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
5. شایستگی مدیریت
گاهی رسیدن به مواهب دنیایی در گرو اتصاف به فضایل اخلاقی است. یکی از آثار حلم، شایستگی برای مدیریت و ریاست است. امام علی (ع) میفرماید: «الْحِلْمُ رَأْسُ الرِّئَاسَة»: «حلم، اساس ریاست است»؛ زیرا شخصی که مدیر و رئیس گروهی است، اگر با کوچکترین برخورد نامناسب یا شنیدن سخن نامناسب با شأنش، حالتش دگرگون شده و آتش غضب در وجودش برافروخته گردد، قدرت تعقل و تصمیم را از دست داده و ادامه کار، برایش میسر نمیباشد. امام صادق (ع) به واسطه پدران بزرگوارش از رسولخدا (ص) نقل کرده است: «سزاوارترین مردم به عفو و بخشش، کسی است که قادرترین ایشان باشد بر عقوبت کردن؛ و دوراندیشترین ایشان، کسی است که بیشتر از ایشان غضب خود را فرو میبرد».
6. همتافزایی
از دیگر آثار حلم، تولد همت است که موجب حفظ آبروی انسان میشود. امام على (ع) میفرماید: «الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ تُنْتِجُهَما عُلُوُّ الْهِمَّة»: «حلم و خونسردی (در برابر حوادث تلخ)، فرزندان دوقلویی هستند که از آنها همت بلند متولد میشود».در عبارت دیگری فرموده است: «اَلْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قاطِعٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ»: «حلم و بردباری، پردهای است پوشاننده و عقل، شمشیری است برنده. پس عیب و کمبودهای اخلاقت را با پوشش حلم بپوشان و با هوای نفست با شمشیر عقل بجنگ».
7. زندگی پسندیده
آثار دیگر حلم، داشتن زندگی پسندیده و گوارا در میان مردم است. امام علی (ع) فرمود: «وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيدا»: «کسی که حلم ورزد، در کار خود تفریط و کوتاهی نمیکند و در میان مردم به طرز پسندیده زندگی خواهد کرد».
معصومان (ع)، نماد حلم
با توجه به فضایل این صفت کمالی، ائمه (ع) کمال آن را دارند؛ از همین روست که تعبیر «منتهى الحلم» در زیارت شریف جامعه کبیره در مورد ایشان ذکر شده است. از آنجا که این خاندان، هدایت و رهبری جامعه را برعهده دارند، گفتار و رفتارشان، نمایانگر گفتار و رفتار خدایی است و برای بیان حلم الهی در جهت هدایت انسانها، هم حلم الهی را تفسیر و تبیین کرده و هم آن را در روش عملی به مردم نشان میدهند تا نشانهای برای راهیابی به حلم الهی باشند.
حلم رسولخدا (ص) به گونهای بود که آیاتی که در این رابطه نازل شده است، بیانگر حلم واسعه آن حضرت است. خداوند متعال میفرماید: «بعضی از ایشان، پیامبر را میآزارند و میگویند: او به سخن هر کس گوش میدهد. بگو: او برای شما شنونده سخن خیر است، به خدا ایمان دارد و مؤمنان را باور دارد، و رحمتی است برای آنهایی که ایمان آوردهاند». حلم آن حضرت تا آنجا بود که از جانب پروردگار اینگونه مورد خطاب قرار گرفت: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»: «و به راستی تو بر اخلاق بزرگی هستی».
انس بن مالک میگوید: من در محضر پیامبر (ص) بودم. عبایی که حاشیه غلیظی داشت، بر دوشش بود. یک نفر اعرابی آمد و عبای حضرت را گرفت و محکم کشید؛ به طوری که حاشیه آن عبا، گردن حضرت را خراشید. سپس گستاخانه گفت: ای محمد! از مال خدا که در نزد تو هست، بر این دو شترم بار کن تا ببرم؛ چرا که این اموال، نه مال توست و نه مال پدرت. پیامبر (ص) اندکی سکوت کرد و سپس فرمود: «مال، مال خداست و من بنده خدا هستم». آنگاه افزود: «ای اعرابی، آیا آسیبی که به من رساندی به تو برسانم؟». اعرابی گفت: نه. پیامبر (ص) فرمود: «چرا؟» اعرابی عرض کرد: زیرا تو بدی را با بدی پاسخ نمیدهی؛ بلکه آن را با خوبی دفع میکنی. پیامبر (ص) از این سخن او خندید و سپس دستور داد تا بر یکی از شتران او جو و بر دیگری خرما بار کردند.
رسولخدا (ص) از امام علی (ع) به عنوان حلیمترین انسان یاد کرده است؛ زیرا سیره آن حضرت در برخورد با مروان، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیرو عایشه و سایر دشمنانش در تاریخ ثبت شده است که همه گویای برخورد حلیمانه ایشان حتی با دشمنانشان است.
روزی امام علی (ع) در زمان خلافتش، خطاب به جمعیت فرمود: «آنچه سؤال دارید، از من بپرسید. هر سؤالی که مربوط به پایینتر از عرش باشد، پاسخ میدهم». در این هنگام مردی بلند قامت از گوشه مجلس برخاست و در حالی که کتابی در گردنش آویزان بود -گویی از عربهای یهود بوده - با صدای بلند و با کمال گستاخی، خطاب به امام علی (ع) گفت: ای مدعی! چیزی که نمیدانی، نگو. از تو سؤالهایی میپرسم که از جواب آنها درمانده شوی. در این هنگام جمعی از دوستان امام علی (ع) برخاستند تا به او حمله کرده و او را تنبیه کنند. حضرت آنها را به شدت از این کار باز داشت و فرمود: «رهایش کنید، شتابزدگی و تندی و خشم را از خود دور نمایید. با این کارها حجتهای خدا بر مردم تمام نشده و براهین الهی آشکار نخواهد گردید». آنگاه با کمال حلم و بزرگواری خطاب به آن مرد فرمود: «هر سؤالی داری بپرس». او سؤالهای خود را مطرح کرد و امام علی (ع) به همه آنها پاسخ داد. آن مرد شیفته علم و حلم امام على (ع) شد و اشعاری در مدح امام سرود و آن حضرت را صاحب علم و راهنمای گمراهان و رادمرد کمال و ارزشهای والای انسانی خواند.