سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ |۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 5, 2024
خدا

حوزه/ اگر ما بخواهيم از آن مرتبه پايين محبت که بالذات به نعمت‌ها تعلق مي‌گرفت، بالاتر بياييم، بايد به دنبال محبتي باشيم که به صفات خدا تعلق مي‌گيرد. ‌

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله مصباح یزدی در رمضان 1435 پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبري ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقمندان عرضه خواهد شد.

 

* جلسه پنجم: محبت خدا و حب انسان به صفات کمال

 

- محبت خدا و رضوان الهي از نگاه روايات

 

گفتيم براي انگيزه کسب محبت خدا، ابتدا بايد ارزش اين فضيلت را بشناسيم. از آن‌جا که  بهترين راه براي شناخت اين فضيلت، کلمات کساني است که خود بالاترين مرتبه‌ از آن را داشته ‌اند، ابتدا روايتي در اهميت محبت خدا قرائت مي‌کنيم.

 

از امام سجاد صلوات‌الله‌عليه نقل شده که فرمودند: ‌ إذا صار أهل‏ الجنة في‏ الجنة ودخل ولي الله إلى جناته ومساكنه واتكأ كل مؤمن على أريكته حفته خدامه؛ [1] هنگامي که مؤمنان وارد بهشت مي‌شوند و در آن استقرار پيدا مي‌کنند و نعمت‌هاي خدا سرازير مي‌شود و باغ‌ها و قصرهايي که براي هر مؤمني مهيا شده، در اختيارش مي‌گذارند و  بر أريکه خودش تکيه مي‌دهد، تعداد بسياري از فرشتگان به عنوان خدمت‌گذار در اختيارش قرار مي‌گيرند و اطرافش حلقه مي‌‌زنند. تهدلت عليه الثمار وتفجرت حوله العيون وجرت من تحتها الانهار؛ ميوه‌ها در مقابلش سر فرود مي‌آورند، و چشمه‌ها از اطرافش مي‌جوشند، و زير تختش نهرهاي آب جاري مي‌شود. وبسطت له الزرابي وصُفِّفَت له النمارق  واتته الخدام بما شائت شهوته من قبل ان يسئلهم؛ و همچنين فرش‌هاي بهشتي که از زيباترين فرش‌هاست زير پايش گسترده مي‌شوند و بالش‌ها و مخده‌ها براي تکيه دادنش گذاشته مي‌شود و همين که ميل چيزي در دلش پيدا شود فرشتگان برايش فراهم مي‌کنند. ويخرج عليهم الحور العين من الجنان فيمکثون بذلک ماشاءالله؛ تا هر زماني که بخواهد همسران بهشتي نيز در اختيارش قرار مي‌گيرند.

 

وقتي همه اين نعمت‌ها فراهم شد و کاملا استقرار پيدا کرد، خداوند متعال با آن‌ها چنين سخن مي‌گويد: ‌اي دوستان من! اي اهل طاعت من! اي کساني که در همسايگي من زندگي مي‌کنيد! الا هل انبئکم بخير مما انتم فيه؟ مي‌خواهيد به شما بگويم چه بهتر از اين چيزهايي است که شما داريد؟ آن‌ها در پاسخ مي‌گويند: خدايا چه چيزي بهتر از اين‌ است که ما داريم؟! نحن فيما اشتهت انفسنا ولذت اعيننا من النعم في جوار الکريم؛ ما اين‌جا در جوار کريم، هرچه دلمان بخواهد، فراهم و هرچه چشم‌مان را خوش ‌آيد، آماده است. ديگر از اين بهتر چه مي‌شود؟! فيعود عليهم بالقول؛ خداوند بار ديگر مي‌فرمايد: آيا مي‌خواهيد بگويم چه بهتر از اينهايي است که داريد؟ ديگر خلاف ادب است که بگويند نمي‌خواهيم و بهتر از اين نمي‌شود. فيقولون ربنا نعم. فيقول لهم تبارک وتعالي رضاي منکم ومحبتي لکم خير واعظم مما انتم فيه؛ خداوند پاسخ مي‌فرمايد: رضاي من از شما و محبت من به شما، بهتر از همه اين چيزهايي است که داريد. فيقولون نعم يا ربنا رضاک عنا ومحبتک لنا خير لنا واطيب لانفسنا؛ مؤمنان نيز تصديق مي‌کنند که رضايت خدا براي آن‌ها از همه چيز خوش‌تر است. در ادامه روايت، حضرت سجاد عليه‌السلام آيه 72 از سوره توبه را تلاوت مي‌فرمايند که در آن ابتدا نعمت‌هاي بهشتي نام برده مي‌شود و سپس مي‌فرمايد: وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَر ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.

 

اين روايات به ما مي‌فهماند که نعمت‌هايي وجود دارد که فراتر از نعمت‌هاي محسوس است و مؤمنان پس از دريافت همه نعمت‌ها، وقتي احساس مي‌کنند که خداوند دوستشان ‌دارد و از آن‌ها راضي است، لذتي مي‌برند که از لذت ناشي از همه آن نعمت‌ها بالاتر است. بنابراين نبايد همت خودمان را به امور مادي و نعمت‌هاي دنيوي و چيزهايي که با بدن سروکار دارد و با حواس ما درک مي‌شود، محدود کنيم.

 

آيت‌الله بهجت و لذت نماز

يکي از دوستان، از مرحوم آيت ‌الله بهجت نقل مي‌کرد که شبي ايشان بعد از نماز فرمودند: اگر سلاطين عالم مي‌دانستند نماز چه لذتي دارد، حاضر بودند دست از سلطنتشان بکشند، تا لذت نماز را درک کنند. اين مطالب براي ما قابل فهم نيست. ما هنگام نماز، خودمان را در قفسي محبوس مي‌بينيم که منتظريم از آن رها شويم، اما از آن‌جا که آيت‌الله بهجت گزافه‌گو نبود و انسان تا اين لذت را  خودش نچشيده باشد، نمي‌تواند چنين سخني  بگويد، روشن مي‌شود چنين لذت‌هايي وجود دارد.

استاد ايشان (مرحوم قاضي رضوان‌الله‌عليه) در پاسخ به پرسشي درباره وجود نماز در بهشت، فرموده بود: اگر بهشت نماز نداشته باشد به چه دردي مي‌خورد؟! او علاوه بر لذتي که در دنيا از نماز مي‌بَرد، آرزويش اين است که در بهشت نيز بتواند نماز بخواند. او از نماز لذتي مي‌برد که به عقل ما نمي‌رسد. درست است که نمي‌فهميم آن لذت چيست، ولي بايد بدانيم که چنين چيزهايي هست. ان‌شاءالله به برکت گوينده اين روايت و نورانيت آن، دل‌هاي ما نيز اين آمادگي را پيدا کند که طالب چنين محبتي بشويم؛ محبتي که اين همه ارزش دارد و همه لذت‌هاي دنيا در مقابل آن رنگ مي‌بازد.

 

آثار انديشيدن در نعمت‌هاي بي‌شمار الهي

گفتيم ساده‌ترين راه براي کسب محبت خدا انديشيدن درباره نعمت‌هاي خداست. وقتي انسان ببيند که کسي بدون چشم‌داشت به او خدمتي مي‌کند، آن هم خدمتي که با خدمات ديگران قابل مقايسه نيست، به طور فطري او را دوست مي‌دارد. براي فهم بهتر اين مطلب، خوب است در خلوت خاطره‌اي از کسي که در موقع نياز خدمت بزرگي به ما کرده،‌ به ياد بياوريم. انسان هميشه در فرصت‌هاي مختلف از اين خدمت ياد مي‌کند. حال نعمت‌هاي الهي را با خدمات ديگران مقايسه کنيم که در هر لحظه‌ به هر فرد چقدر نعمت مي‌دهد که تا آخر عمر نمي‌تواند آن را حساب کند؛ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا.[2] چند سال پيش مقام معظم رهبري در جلسه با کارگزاران کشور درباره شکر خدا صحبت مي‌کردند. ايشان مي‌فرمودند من يک درد هميشگي در دست راستم دارم که دکترها بعد از مدت‌ها معالجه گفته‌اند که چند رشته عصبي که هر رشته از ميليون‌ها سلول عصبي تشکيل شده است، به هم مربوط است که بايد با هم کار کنند تا انسان بتواند يکي از انگشتانش را حرکت بدهد؛ از مغز تا سرانگشتان چند سلسله اعصاب است که عمل‌کرد هريک آن‌ها متوقف بر سلسله ديگري است و هرکدام، از ميليون‌ها سلول زنده تشکيل شده است و همه بايد همکاري کنند تا انسان بتواند يکي از انگشتانش را حرکت بدهد! ما هر لحظه هر طور بخواهيم رفتار مي‌کنيم و همه اين اندام‌ها در اختيار ماست، ولي هيچ‌گاه حساب نمي‌کنيم که چقدر نعمت جمع شده تا بتوانيم يک کلمه حرف بزنيم يا يک جرعه آب بنوشيم. همه اين نعمت‌ها از خداست و هرچه بيشتر آن‌ها را بشناسيم و درباره آن‌ها فکر کنيم، به بخشنده آن‌ها بيشتر محبت پيدا مي‌کنيم، اما اين محبت ذاتا به لذتي که از نعمت پيدا مي‌شود، تعلق مي‌گيرد.

 

در تحليل عقلاني اين محبت به اين نتيجه مي‌رسيم که انسان در واقع  نعمت را دوست دارد و مُنعم را بالعرض دوست مي‌دارد. اگرچه همين محبت نسبت به عبادت‌هايي که از روي ترس عذاب يا اميد به نعمت‌هاي بهشتي انجام مي‌گيرد[3]، هم بسيار ارزش‌مند است، اما کساني هستند که خدا را به خاطر خودش دوست دارند؛ البته خود اين محبت نيز مراتب دارد. گاهي مي‌گوييم کسي را دوست داريم اما در حقيقت صفات او را دوست مي‌داريم، اما  کساني هستند که محبتشان به ذات الهي تعلق مي‌گيرد و از آن به ديگران سرايت مي‌کند. اين همان محبتي است که ابتدا به وجود مقدس پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله سرايت مي‌کند و سپس به ائمه اطهار و وجود مقدس ولي‌عصر ارواحنافداه و بعد از آن به دوستانشان سرايت مي‌کند.  محبت ما از مخلوقات شروع مي‌شد و به خدا مي‌رسيد، اما کساني هستند که خداوند محبت خودش را در دل آنها مي‌اندازد و به يک معنا جمال و جلال خودش را به آنها نشان مي‌دهد.

 

کسب محبت از راه توجه به صفات 

اگر ما بخواهيم از آن مرتبه پايين محبت که بالذات به نعمت‌ها تعلق مي‌گرفت، بالاتر بياييم، بايد به دنبال محبتي باشيم که به صفات خدا تعلق مي‌گيرد. ‌

فطرت انسان به‌گونه‌اي است که در دل با موجودي که داراي کمالاتي است، احساس دلبستگي مي‌کند ولو اين‌که هيچ‌‌گاه او را نديده باشد و حتى اميدي براي ديدن او نداشته باشد.  مثلا همه ما حاتم طائي را دوست داريم و از او تعريف مي‌کنيم، با اين‌که هيچ‌کدام او را نديده‌ايم و همچنين انتظاري نيز نداريم که چيزي از بخشش‌هايش نصيب ما شود.  در اين محبت در واقع صفت سخاوت را دوست داريم و با اين‌که از بخشش‌هاي حاتم چيزي به ما نمي‌رسد، ولي احساس مي‌کنيم، چنين کسي را دوست داريم. اين قضيه درباره افراد فداکار و قهرمان‌هاي ملي که کارهاي فوق‌العاده‌ و خدمات بزرگي داشته‌اند نيز صادق است.  ما انسان‌ها نسبت به اين‌گونه افراد احساس محبت مي‌کنيم، با اين‌که چيزي از آن‌ها به ما نمي‌رسد. نظير اين کار را درباره خداوند نيز مي‌توانيم انجام بدهيم. براي اين کار بايد بکوشيم صفات خدا را بيشتر بشناسيم.

 

آيات قرآن و توجه دادن به صفات الهي

يکي از راه‌هايي که قرآن براي تربيت انسان‌ها به‌کار برده است، نام بردن و تکرار اوصاف خداست. در بسياري از آيات اوصاف الهي وجود دارد و برخي از آيات نيز همه، صفت خداست.[4] اگر مقداري در يکايک اين صفات دقت کنيم و آثار آن‌ها را با صفات ديگري که اشخاص با کمال دارند، مقايسه کنيم،‌ پي به دوست‌داشتني بودن اين صفات مي‌بريم. يکي از صفت‌هاي خداوند که ما بهتر مي‌توانيم با آن ارتباط برقرار کنيم و اميدواريم در همين دنيا و نهايتا در عالم ابدي هميشه از آن استفاده کنيم، صفت غفاريت خداست؛ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[5] اين صفت چقدر عظمت دارد! عمري انسان با گناه، نافرماني، غفلت، بي‌اعتنايي، جهالت و حتي جسارت و بي‌ادبي نسبت به خدا رفتار کرده است. خداوند ده‌ها سال به او مهلت داده است، اما باز هم مي‌گويد اگر توبه کني همه را مي‌بخشم. در روز قيامت خداوند نمي‌گذارد، کس ديگري از گناهان توبه‌کننده با خبر شود و حتي آن‌ها را از ذهن فرشتگان نيز محو مي‌کند.

حتي در برخي از روايات آمده است که پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله از خداوند درخواست کرد که خدايا در روز قيامت حساب امتم را به کس ديگري غير از من واگذار نکن تا فرشتگان از گناهان آن‌ها آگاه نشوند. خداي متعال فرمود وقتي من آن‌ها را ببخشم ديگر شما نيز از گناهانشان آگاه نخواهي شد.

 

آيا جا ندارد که انسان يک عمر درباره اين روايت فکر کند و زيبايي اين صفت غفاريت الهي را تجسم کند؟! آيا چنين خدايي دوست‌داشتني نيست؟! روشن است که اين صفت دوست‌داشتني است و فطرت انسان چنين موجودي را در حد پرستش دوست مي‌دارد. هرچه درباره صفات خدا ـ به خصوص آن‌هايي که اثرش براي ما محسوس‌تر است ـ بيشتر بيانديشيم، بيشتر خدا را دوست مي‌داريم. اين محبت در واقع به صفات خدا تعلق مي‌گيرد، اما از آن‌جا که صفات خدا عين ذاتش[6] است، با محبتي که نسبت به انسان‌ها به‌واسطه صفاتشان داريم، تفاوت دارد.

 

محبت به امام زمان (عج) و مقام معظم رهبري

از اين نوع محبت، برخي محبت‌هاي مقدس را مي‌توان نام برد که نسبت به اشخاص تعلق مي‌گيرد. کساني هستند که نهايت آروزيشان اين است که يک‌بار مقام معظم رهبري را ببينند. اين عشق براي ما افسانه است، اما بارها نمونه‌هايش را ديده‌ايم. اشخاصي را مي‌شناسيم که عمري آرزويشان اين بوده و همين‌که چشمشان به جمال ايشان افتاده، دگرگون شده‌اند، با اين‌که چيزي از ايشان نمي‌خواهند و حتي وقتي از آن‌ها مي‌پرسند که وقتي خدمت ايشان رسيدي، از ايشان چه مي‌خواهي، پاسخ مي‌دهند که به هرچه مي‌خواستم رسيدم؛ مي‌خواستم ايشان را ببينم، که ديدم و چيز ديگري نمي‌خواهم. گاهي درباره عاشقان امام زمان عجل ‌الله ‌تعالى ‌فرجه نيز داستان ‌هايي مي ‌شنويم که براي گرفتن چيزي نمي‌خواهند خدمت ايشان برسند. نمي‌خواهند که از خدا بخواهد حاجت‌شان را روا کند و ايشان را ابزاري براي رسيدن به خواسته‌شان قرار بدهند. اين حرف‌ها مطرح نيست. مي‌گويند: اصلا من باشم يا نباشم، سر و جانم فداي او! بابي انتم وامي ونفسي واهلي ومالي و...

 

بنابراين مي‌توان، نديده کسي را به‌خاطر کمالاتش دوست داشت. برخي مي‌گويند فلاني را ديديم و با يک نظر عاشقش شديم. اين عشق خيلي عجيب نيست. بالاخره يک نظر او را ديده و عاشق شده است. اما در فطرت انسان چنين چيزي وجود دارد که اگر کمالي را در کسي به‌خوبي درک کند، او را دوست خواهد داشت حتي اگر او را نديده باشد، و نهايت آرزويش نيز اين است که به او برسد.

 

نتیجه این که دومين راه براي کسب محبت خدا، فکر کردن درباره صفات اوست و ثواب فراوانی که برای معرفت خدا و شناخت صفات خدا شده، به خاطر همين برکات آن است. برخی خيال مي‌کنند که تحصيل علم ديني فقط همين یاد گرفتن مسائل شرعي و امثال آن است، اما در روايات تصريح شده که هيچ نعمتي در عالم بالاتر از نعمت شناخت خداي متعال نيست.

 

پروردگارا تو را به حق آن کساني که دوست داري، شمه‌اي از اين نعمت‌هاي معنوي به دل‌هاي ناقص و بي‌لياقت ما نيز عنايت بفرما!

 وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين

------------------------------------

پاورقی:

[1] . تفسير العياشي، ج‏2، ص 96.

[2] . ابراهيم، 34.

[3] . در حقيقت در اين‌گونه از عبادت، عبادت  به همان نعمت بهشتي تعلق مي‌گيرد و عبادت خدا بالعرض است.

[4] . حشر، 22-24.

[5] . زمر، 53.

[6] . يکي از صفات سلبيه‌ خداوند که همه ما بايد به آن معتقد باشيم، اين است که صفات خدا همانند صفات انسان نيست که زائد بر ذات اوست. صفات ذاتي خدا که عين ذات اوست و صفات فعلي او نيز به صفات ذاتي‌اش برمي‌گردد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha