خبرگزاری حوزه | این روزها حس مشترکی بین مردم وجود داشت. بارها و بارها شنیدم که می گفتند چیز زیادی از سردار دل ها (سردار سلیمانی) نمی دانستیم. چند سال اخیر بعد از قضیه داعش اسمش کمی بر سر زبان ها افتاده بود؛ ولی فقط از غیوری و شجاعتش می گفتند و از رسمش خیلی نمی دانستیم. ولی وقتی خبر شهادتشان را شنیدیم همان دقایق اول حتی قبل از این که از رسانه های مختلف عظمت روحی و معنویت ایشان را انعکاس دهند، دل هایمان منقلب شد.
انگار خبر پرکشیدن نزدیک ترین کسانمان را به ما داده بودند. حیران و سرگردان شده بودیم. حس غریبی بود. هر چه در درونمان جستجو می کردیم علت این همه حیران شدن را نمی فهمیدیم.
کلید این راز را می توان در آیات و روایات به راحتی جستجو کرد.
رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ (ابراهیم-۳۷)
(پروردگارا، من [یکی از] فرزندانم را در درّهای بیکشت، نزد خانه محترم تو، سکونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند.)
در این آیه شریفه حضرت ابراهیم(علیه السلام) در دعای خویش برای فرزندشان اسماعیل(علیه السلام) میل قلب ها به سمت این وادی بی آب و علف و ذریه پاکشان را از خداوند طلب می کنند.
روایتی زیبا و دلنشین نیز وجود دارد که درباره نحوه گرایش مردم یمن به مذهب تشیع است. در پی ماجرایی، اهل یمن از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می خواهند که وصی خود را معرفی فرمایند. ایشان ابتدا چند خصوصیت درباره جانشین خود بیان می کنند. آن ها گفتند: یا رسول الله، تو را به آنکه شما را به حقّ فرستاد، او را به ما نشان دهید که مشتاق دیدن وی گشتیم! فرمود: او همان کسی است که خداوند او را آیت و نشانه ای برای مؤمنانی قرار داد که نور ایمان از سیمایشان میدرخشد.
اگر همانند کسی که صاحب دل باشد یا گوش دل فرا دهد در حالی که خود گواهی دهد به او بنگرید، خواهید دانست که او وصیّ من است همانطور که دانستید من پیامبر شما هستم؛ به میان صفها روید و به چهرهها خیره شوید. پس دلتان به هرکس متمایل شد، وصیّ من اوست، زیرا خداوند عزّوجل در کتاب خود میفرماید: «فَاجْعَلْ أَفْئدَةً مِّنَ النَّاسِ تهَوِی إِلَیهْم»، (پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده.) هم به سوی خودش و هم به سوی ذرّیه او علیهم السلام.
جابر گوید: پس ابو عامر اشعری از میان اشعریان، أبو غرّه خولانی از میان خولانیان و ظبیان، عثمان بن قیس و عرنه دوسیّ از میان دوسیان و لاحق بن علاقه به پا خاسته و به میان صفهای حاضران رفته و به چهرهها خیره شدند و دست علی(علیهالسّلام) را گرفته و گفتند: دلهای ما به ایشان گرایش پیدا کرد.
یا رسول الله!
پس حضرت فرمود: خدا را شکر که شما وصیّ رسول خدا را پیش از آنکه به شما معرفی شود، شناختید و دانستید که وصیّ من اوست. در این هنگام آنها با صدای بلند گریستند، در حالی که میگفتند: یا رسول الله، به چهرههای یک یک آنها نگاه کردیم، ولی دل ما به هیچکدام از آنها گرایش پیدا نکرد و چون او را دیدیم دلهایمان لرزید و تکان خورد، آنگاه جانهای ما آرامش یافته و جگرهایمان مضطرب گشته و چشمانمان پر از اشک شد و سینههایمان خنک گشته و آرامش یافت چنان که گویی او پدر ما و ما فرزندان وی هستیم.
آری این است علت حس غریبی که این روزها اکثر مردم ایران و حتی تعداد زیادی از مردم جهان، آن را تجربه کردند. گویی هر کس هنوز لوح سفید ضمیر خویش را زیر غبار گناه محو نکرده باشد وقتی دربرابر چنین جذبه هایی قرار می گیرد این تحول عاشقانه و حس زیبا را با تمام وجود درمی یابد.
این گرایش در دل ها و تحول میلیونی در دنیا که روح حاج قاسم در این برهه از تاریخ به وجود آورد؛ در اثر جذبه روحانی این عبد صالح و معنویت بالای او بود. آری به راستی او سردار دل ها بود.
به قلم: آزاده ابراهیمی فخاری