به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری «حوزه» به نقل از aboutislam، یک دختر تازه مسلمان که در فرهنگی غیراسلامی بزرگ شده، درباره خاطره اش از عید فطر اولین سالی که به دین اسلام گرویده می گوید:
ماه رمضان اواخر بهار آن سال بود، بنابرین روزه نسبتا طولانی گرفتیم. من تازه به دین اسلام گرویده بودم و جمعیت مسلمانان در شهر ما بسیار کم بود. من خوشحال بودم یک ساعت رانندگی کنم تا به همشهریان مسلمانم بپیوندم.
اولین عید
بچه های مسجد لباس های پارچه ای به تن داشتند، خانواده ها گرد هم جمع شده بودند و عطر فوق العاده شیرینی و قهوه تازه هوا را پر کرده بود.
بعد از نماز با خانواده میزبان من به خانه دیگری رفتیم. مسلمانان همگی دانشجویانی بودند که از کشورهای مختلف جهان به اینجا آمده بودند. آن ها با غذاهایشان عطر عید را در خانه پیچیده بودند و همه آن غذاها برای من غیرمعمول بودند.
آنچه من درباره عید مسلمانان آموختم این بود که در تمامی آن فرهنگ ها اسلام دین غالب است، مسلمانان هر کشوری فرصت داشته اند تا سنت های خاص خودشان را حول محور اسلام بنا کنند، اما برخی سنت ها از پیامبر به جای مانده اند.
سنت های خودم را حفظ کنم
من به عنوان یک تازه مسلمان که همیشه پیوندهای خانوادگی محکمی داشته می خواستم برخی از سنت های خودم را در جشن حفظ کنم تا بتوانم از غذاها و فعالیت های خاص خانوادگی خودم لذت ببرم و آن ها را به اشتراک بگذارم. برای همین در رابطه با سنت های خانوادگی خودم تحقیق کردم و جنبه های غیراسلامی آن ها را جستجو کردم.
می خواستم سنت هایی را که از فرهنگ های دیگر تقلید کرده اند حفظ نکنم. مثلا اینکه چرا شمع های روشن را روی کیک تولد می گذاریم و بعد از فوت کردن و آرزوی تولد آن ها را بیرون می کشیم.
پدر من از غذای خوب لذت می برد و می دانست که چگونه آشپزی کند. خاطرات خوبی از پدرم در آشپزخانه دارم که شیرینی های مخصوص تعطیلات را تهیه می کند. من این سنت را در کنار تعطیلات مسلمانان خود با فرزندانم زنده نگه داشته ام. وقتی برای اولین بار خانواده تشکیل دادم، موقع عید انواع شیرینی های لذیذ برای کودکانم می پزم.
جشن های اسلامی نشان از سادگی و فروتنی دارد
سنت های عید سابق ما شامل تزئیین خانه، چراغانی کردن و شیرینی پختن بود.
رسوم خانواده جدید و مسلمانم نیز فروتنانه و ساده است و شامل رفتن به نماز عید می شود. سپس به خانه یکی از اعضای خانواده می رویم که در آنجا به یکدیگر هدیه میدهیم. بعد از اینکه اهدای هدایا به پایان رسید ، ناهار را با هم می خوریم ، معمولاً بیرون می رویم تا کسی مجبور نباشد آشپزی کند. ما روی هدیه دادن به بچه ها تمرکز می کنیم و پدربزرگ معمولاً به همه آنها پول نقد می دهد.
من تصمیم گرفتم سنت جدید کلوچه پختن را با خانواده جدید و مسلمانم امتحان کنم. البته انتظار نداشتم که خانواده مسلمانم به اندازه من از این سنت استقبال کنند. من آن ها را که خانواده های مسلمان با فرهنگ های متفاوت بودند به منزلم دعوت کردم و از آن ها خواستم با خودشان کلوچه بیاورند تا همگی با سنت های شیرینی پزی کشورهایمان آشنا شویم و از این تفاوت ها لذت ببریم.