به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست و گعدهای با حضور حجج اسلام و آقایان کمال ادیبزاده، یاسر رضایی، هادی صالح پرور و مهدی طالعی در حوزه نیوز برگزار شد و مثل همه گعدههای طلبگی، دوستان ساده و صمیمی با هم گفتگو کردند.
موضوع بحث هم "طلبه امروزی" بود. در ادامه صحبتهای دوستان در این گعده طلبگی را میخوانیم. البته ناگفته نماند، از آنجایی که این گعده سالهای گذشته انجام شده، برخی از مباحث مطرح شده در خلال صحبتهای دوستان، ناظر به حال و هوای همان وقت است.
دبیر جلسه: نوجوانانی از خانوادهای که چندان متمایل به حوزه نیستند، با حوزه فاصله دارند، نگاه مثبتی ندارند، انتقاد دارند، وارد حوزه میشود. خانواده میگویند: حالا که رفتی آخوند شدی، سعی کن از آخوندهای امروزی باشی. این شاید اولین باری است که طلبه به گوشش میخورد باید امروزی باشد. عدهای همیشه نگاهشان به ورژن جدید است. دوست دارند همه چیز جدید باشد. یک عده هم معتقدند که همه چیز قدیمیاش خوب است، آخوند هم قدیمیاش خوب است. در این میان طلبه باید چکار کند؟ آخوند قدیمی باشد یا آخوند امروزی؟ اصلا این طلبه امروزی بودن یعنی چه؟
صالح پرور: درباره این بحث و مطلعی که فرمودند، موضوعی در ذهنم ایجاد شد. آن هم بار مثبت و منفی است که این اصطلاح یا عبارت میتواند داشته باشد. طلبه امروزی در اذهان مردم بار مثبت دارد یا نگاه منفی به آن دارند؟ ترجیح میدهم دوستان اگر نظری دارند، بفرمایند.
علی فرض مثبت بودن، طلبه امروزی طلبهای است که مردم زمان خود را بشناسد. در حد خودش، دین را بفهمد، مردم را بشناسد، و روشهای انتقال دین به مردم را هم بلد باشد. البته میدانم که جامع و کامل نیست ولی این چیزی است که به ذهنم رسید. دو نکته هم به ذهنم رسید که مقدمتاً عرض کنم. اول اینکه سعی شود صفر یا صد نگاه نکنیم. یک امر مشکک است، ذومراتب است. نکته دوم اینکه یک بار میتوان به این مسأله نگاه انفعالی کرد، یک بار هم فعال. با این توضیح که در نگاه انفعالی شخص مقهور زمان خودش است؛ یعنی تحت تأثیر مسائل مستحدثهای است که در جامعه به وجود میآید. این طلبه امروزی است و پا به پای این پدیدهها و ابزار و غیره جلو میآید ولی انفعالی است. مقهور و متأثر از زمان خودش است. یک معنای دیگر طلبه امروزی هم این است که امروز را میسازد. حضرت امیر میفرمایند: إنّ اللیل و النهار یعملان فیک فعمل فیهما و یأخذان منک فأخذ منهما؛ شب و روز در تو اثر میگذارند، تو هم اثر بگذار. وقت و زمان و جوانیت را میگیرند، تو هم از آنها بگیر و به بهترین شکل استفاده کن.
رضایی: به نظر من ترکیب سؤال اشتباه است. زمانی که در غرب حرکتی برای از بین بردن سیطره کلیسا شد، واژهای به نام مدرن را آوردند؛ یعنی به روز و تقابل بین مدرنیته و سنت را شکل دادند. به روز بودن یعنی نو شدن و وقتی وارد طلبگی و دین و یا هرچیز دیگر میشود میتوانیم مدرنیته را در آن بررسی کنیم. این طور نیست که سنت مطهر باشد. اگر به گذشته حوزه برگردیم میتوانیم حرکات افراطی و تفریطی پیدا کنیم. حرصهایی که حضرت امام میخورد و خوشیهایی که داشت. رشدها و مشکلاتی که حوزه داشت. اما ترکیب سنت و مدرنیته شاید یک تقابل استراتژیک باشد برای پیریزی جامعه مدرن. زمانی که ما واژه امروزی را به کار میبریم هرچند که از کوچه و بازار میشنویم ولی یک اندیشه و مبنا دارد. مشکل اصلی این است که ما چه بخواهیم نفی کنیم و چه بخواهیم اثبات کنیم، آب میریزیم به آسیاب تقابل بین سنت و مدرنتیه. اما اگر بخواهیم از این فضا، از این گفتمان یک لحظه خارج شویم، ما فضای طلبه انقلابی را داریم. یعنی طلبهای که با تکیه بر بنیادهای دینی به حل مسائل روز و تمدن سازی میآورد. اگر تقابل سنت و مدرن ایجاد شد، ما همیشه درگیر آن هستیم. پس ما باید اول سؤالمان را بازخوانی کنیم.
ادیب زاده: به نظرم میرسد که آنچه حاج آقای رضایی فرمودند، یک نگاه عمیق و ریشهای و مبتنی بر مباحث عمیق است ولی آنچه به عنوان سؤال مطرح شد، خاستگاهاش این نوع بحثها نیست. البته با نکتهای که فرمودند موافق هستم که کلمه طلبه امروزی شاید عنوان جالبی نباشد. اگر بخواهیم نگاه مثبتتری نسبت به این بحث داشته باشیم، شاید کسانی که میگویند: آخوند امروزی باش، میخواهند انذار بدهند. یک وقت طوری نباشد که به درد جامعه و مردم نخوری؛ یعنی خاستگاه این بحث، بحث کارآمدی است. او دلسوزی میکند نسبت به این فرد که نکند وارد طلبگی شوی و طوری عمل کنی که اگر نمیرفتی، خیلی بهتر بود. یا اینکه نگاهش به افرادی است که مؤثر بودند. افرادی مثل شهید بهشتی. اینها خیلی آدمهای به روزی بودند. متناسب با زمان خودشان تحصیل و فعالیت تبلیغی داشتند. اگر مسئله را اینگونه طرح کنیم باید وارد این بحث شویم که این کارآمدی یعنی چه؟ آیا این کارآمدی در هر عصر و زمانی متفاوت است؟ لوازماش چیست؟ آن کارآمدی که ریشههایی در آیات و روایات دارد کدام است؟
دبیر جلسه: اگر طلبه امروزی اصطلاح نادرستی است، به جای طلبه امروزی چه واژهای را به کار ببریم؟ آقای ادیب زاده مثال شهید بهشتی را زدند. در هر صورت، کسی مثل شهید بهشتی آن زمان که در خیابانهای قم راه میرفت، میگفتند: ایشان طلبه امروزی است. عدهای هم با ایشان مخالفت میکردند. معیار امروزی بودن چیست؟ آیا شهید بهشتی چون زبان انگلیسی بلد بود، امروزی بود یا چون در دانشگاه درس خوانده بود یا چون لباده میپوشید و در تابستان عینک دودی میزد، امروزی بود یا اینکه امروزی بودن ملاک دیگری دارد؟
صالح پرور: مشخص شد ارتکازهای متعددی نسبت به این واژه وجود دارد. به نظرم میرسد جایگاه بحث را مشخص نکردیم. مخاطب این بحث کیست؟ یک وقت شما میخواهید تعریف و شاخصهها را در نظر بگیرید، دقت آقای رضایی در این قسمت درست است که شما در زمین دشمن بازی نکنی و بفهمی که چکار میکنی. اما یک وقت مخاطبی داری و میخواهی پیامی را به مخاطب منتقل کنی. اینجا به نظرم طلبه امروزی شروع خوبی است. ما در بحث خطابه نکتهای داریم و میگوییم شما وقتی پیام را میخواهی برسانی، احیانا مخاطب گارد دارد. پیام مثل قرص است، قرص هم گاهی اوقات تلخ است و در کپسول میکنند تا راحت دریافت و هضم شود. لذا نسبت به این مسئله طلبه امروزی اگر بخواهی جان مطلب را بیان کنی، طلبه امروزی یعنی طلبه انقلابی ولی اینجا مخاطب احیاناً گارد دارد. شما با طلبه امروزی شروع کنید، ولی آخرش حرف خودمان را میزنیم.
رضایی: در برنامه "جیوگی" بحث در مورد سنت و مدرنیته بود. بچههایی با تیپهایی کاملا مدرن و یکسری هم سنتی بودند. دو سه نفر طلبه هم بودند که هیچ نمیگفتند. بعد از یکی- دو جلسه دعوا بر سر سنت و مدرنیته، یکی از طلبهها نگاه بنیادگرایی را مطرح کرد. جیوگی چنین حرکتی را رقم زد. من هم این حرف را بدون مناصفه با طرف مقابل و مناسب با این فضا گفتم.
دبیر جلسه: با مطلبی که آقای صالح پرور گفتند، در حقیقت میتوانیم مخرج مشترکی بین افراد پیدا کنیم، برای اینکه جلوتر برویم. مردم طلبهای را میبینند، میگویند: این آخوند امروزی است، با نگاه مثبت به کلمه امروزی. طلبهای دیگر را میبینند، میگویند: این آخوند قرتی است. اما یک وقت میگویند: این آخوند اُمّل است. جامعه چه خصوصیتهایی میبیند که اینطور دسته بندی میکند؟
طالعی: من اگر بخواهم با مخاطبم صحبت کنم، میگویم من که با شما صحبت میکنم بناست که به تفاهم برسیم یا اینکه فقط گفتگو باشد؟ در مورد این موضوع طلبه امروزی میخواهیم بحث کنیم تا آخرش به یک نتیجه برسیم؟ میگوید: مگر بدون بحث هم میشود به چیزی برسیم؟ پس بحث را شروع میکنیم. حالا بناست که فقط از خودمان بحث کنیم یا واسطه باشیم؟ یعنی تمام چیزی که میخواهی بگویی همه را خودت فکر کردی و مستند به خودت است یا اینکه به دیگری استناد میکنی؟ میگوید: از بزرگترها هم استفاده میکنم. پس بنا شد که واسطه باشیم. واسطه یعنی الآن که با شما صحبت میکنم، من بین شما و بالایی وسط قرار گرفتم. از او میگیریم، فهم میکنم، به شما انتقال میدهم. حالا که واسطه هستیم، آدمهای بالایی ما خیلی در بینشان تکثر هست. خیلی پیچیده میشود. میگویم: شما چه کسی را به عنوان بالاتر قبول داری؟ کسی که من وظیفه دارم از او تبعیت کنم حضرت آقاست یا فلان کس. آقا میگوید طلبه باید آیندهساز باشد و امتداد تاریخی داشته باشد. طلبه باید پارسایی با عزت و نظم در تحصیل و به تبع آن نظم در زندگی داشته باشد.
صالح پرور: یکی از شاخصههای طلبه امروزی این است که راضی به وضعیت موجود نباشد، تحول خواه باشد و بوجود آورنده پدیده باشد. طلبه باید با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کند. در محیط خودش محدود نشود. دانشجو یا کاسب و یا هر کسی و هر صنفی، اطرافیان و محیط خودش را میبیند اما آنها رسالتی ندارند، وظیفهای ندارد. ولی ما مرسل هستیم، در قسمتهای مختلف رسالت داریم. لذا نمیتوانیم فقط به محدوده حجره خودمان نگاه کنیم. امام هم از این موضوع خیلی ناراحت بود. سخنرانی ایشان را در نجف که گوش میکردم، میگفت: اینها میخواهند طلبهها در حجرهها محصور بمانند، نباید این اتفاق بیافتد. حاج آقا مجتهدی را خدا رحمت کند، میفرمود: طلبه قبل از طلبگی باید دو سال در بازار کار کند. ویژگی بازار این است که با انواع و اقسام مردم آشنا میشود. گاهی یک طلبه که صحبت میکند، مخاطب در دلش میخندد و مسخره میکند که این طلبه اصلا در باغ نیست. طلبه باید زمان خودش را از حیثهای مختلف بشناسد. اقشار مختلف را بشناسد. مسائلشان را بداند. مثلا فرهنگی جماعت چه مشکلی دارد، دکتر جماعت با چه ادبیاتی حرف میزند. یک نکته دیگر هم ادبیات ما طلبههاست. نه صبحکم الله بالخیر، معانقه بفرمایید و ... خیر. این قسمت هم قابل حل است. مقصوم مفاهمه با مردم است. مقصودم نظام ذهنی یک طلبه است. نکته بعدی آشنایی با ابزار روز است. ده سال پیش میخواستم لپ تاپ بگیرم. بین چند لپ تاپ مردد بودم. برای یکی استخاره گرفتم، آمد: «معاذ الله نأخذ هذا». برای دیگری استخاره گرفتم، آیه جالبی آمد: «فجعلهم جزازا الا کبیراً لهم»؛ حضرت ابراهیم همه بتها را شکست الا بت بزرگ. تبر را هم به دوش بت بزرگ گذاشت تا وسیلهای برای محاجه باشد. گفتم من هم چنین استفادهای میکنم.
دبیر جلسه: آیه اول مطابق نظر آقای رضایی است و آیه دوم مطابق نظر خود شما.
صالح پرور: مورد دیگر شناخت پدیدههاست. بالاتر آن است که بوجود آورنده پدیدهها باشد. یکی از شاخصههای طلبه به روز و طلبه ایدهآل این است که بوجود آورنده پدیده باشد. مثلا اربعین یک پدیده است. در اربعین یک سری از طلبها در صف اول جزو پدیده آورنده ها بودند. یعنی بازارش را به شدت داغ کردند، اگرچه که یک اموری آسمانی بود، یک دستی در کار بود، ولی بالاخره «لاتجری الامور الاّ باسبابها». یک عده این فهم را از زمان داشتند که این گفتمان لازم و واجب است، به خط زدند و مؤثر هم بودند. یک عده طلبهها هم وقتی دیدند خوب است، اینها هم راه افتادند. یک عده از طلبهها هنوز راه نیافتهاند، یا متأثر از این هستند که همه رفتند ما هم برویم که جا نمانیم. درباره مثال اربعین خیلی میتوان بحث کرد.
مورد دیگر این است که حرّ و آزاد باشد. یک سری امور سنتی و مشهور در حوزه و جوامع هست که واقعا غلط است ولی نگاه مثبتی درباره آنها وجود دارد. مثلا همین زلف زیر عمامه. از این پیرایهها حرّ باشد که کدام غلط است و کدام درست.
آخرین مورد هم جهانی فکر کردن و نگاه بین المللی داشتن است. در اینجا شهید مصطفی حسینی مثال خوبی است. ایشان قبل از انقلاب شهید شد. ۲۴ سال هم بیشتر سن نداشت. ایشان آن زمان ۱۷ کشور دنیا را میرود و در هر کشوری که میرود منشأ اثر میشود؛ موقوفهای توسط ایشان احداث شده یا مرکزی اسلامی تشکیل راه افتاده است. بحث بیداری اسلامی را ایشان آن زمان مطرح میکند.
آقای رضایی: گفتید که ما یک نفر را میبینیم و میگوییم: امروزی هست؛ یعنی دیدیم و گفتیم. دیدههای ما ناظر بر دو چیز است؛ یکی پوشش و ظاهر، و دیگری رفتار، هرچند ما با شخصیت آن فرد و باورهای رفتاری او هیچ ارتباطی نداشته باشیم. اما زمانی که میخواهند مقوله فرهنگ را مورد بررسی قرار بدهند، از فضای باور شروع میکنند. بعد وارد فضای شخصیتی یا اخلاق میشوند و یک سطح پایینتر مصنوعات فرهنگی است. زمانی که غرب با مبانی فرهنگی خودش آمد، با مصنوعاتش آمد و آنها را پخش کرد. مثلا کلاه پهلوی و کابویی. کلاهی که یک نورگیر است ولی یک اندیشه هم آن را یدک میکشد. ما طلبهای را میبینیم که لپ تاپ دست گرفته است و میگوییم طلبه به روزی است. ما ناخواسته حکممان را جایی میکنیم که نمادی از غرب داشته باشد. اما آیا هرچه که از غرب میآید، نماد تفکر غربی است؟ تکنولوژی میتواند در خدمت دین باشد؟ ما از لپتاپ استفاده میکنیم، چون در هندسه معرفتی ما جای استفاده صحیح از آن هست، استفاده از تکنیکها، راهکارها و راهبردهای صحیح برای تحقق وعده الهی.
دبیر جلسه: شما وقتی مطلبتان را آغاز میکنید، یک تضاد شدید بین سنت و مدرنیته ترسیم میکنید، بعد که میخواهید بحث را به آقای ادیب زاده واگذار کنید، سعی میکنید بین سنت و مدرنیته آشتی بدهید.
رضایی: میخواهم بگویم فضای غرب یک سنت و مدرنیتهای ساخته است و به ما میگوید سنت. ما آن را اصلا قبول نداریم.
ادیب زاده: مباحثی که فرمودند کاملا صحیح است ولی چیزی که من از موضوع بحث تلقی میکنم این است که ریشه یا عقبه فکری کلمه طلبه امروزی بر میگردد به طلبهای که اثربخشی مناسب داشته باشد. مثل این میماند که چهار نفر طلبه کنار هم بنشینند و به یک طلبهای که تازه میخواهد وارد حوزه شود، یک سری انذارهایی را بدهند و بگویند: باید طوری باشی که مطابق با شرایط روز کارکرد داشته باشی. من فکر میکنم که فضا، فضای آن بحث نیست.
دبیر جلسه: عدهای مبلغ کنار دریا میروند و مسابقه سیب خوری اجرا میکنند. اعتقادشان این است که این کار موجب جذب مردم میشوند. میگویند: ما باید سراغ ابزارها و روشهای جدید برویم. عدهای مخالف این کار هستند و میگویند: شما آخوندهایی هستید که اصلا به اصالتها توجه نمیکنید، به تمام میراث گذشتگان حوزه پشت پا میزنید و غیره. آیا شما برای حل این اختلاف نسخهای دارید؟ با هر دو گروه هم که بخواهید صحبت کنید میگویند: ما مطابق با شرایط زمان و مکان به روز هستیم.
ادیب زاده: اگر درباره همین مثال مسابقه با نگاه کارشناسی برخورد کنیم، حرمتها سر جایش خودش حفظ میشود. اما واقعا دوستانی که این کار را کردند یا دوستانی که در مترو میز گذاشتند و خودشان را در معرض سؤال افراد قرار دادند، اینها عقبه کارشناسیشان چه بوده است؟ اگر طلبه به ورزشگاه رفت، آیا این فرد از نظر کارشناسی فعالیتش طوری هست که بتوانیم دفاع کنیم؟ آیا این ابزارها، ابزارهای مفیدی هستند؟ آیا این کار میدانی که انجام شده، رضایت مخاطب را در هم پی داشته است؟ ما نمیتوانیم نسبت به اینها غافل باشیم؛ یعنی وقتی میخواهیم وارد میدان شویم باید درباره کارکرد و پشتوانههای کارشناسی بحث کنیم. خروجی کار هم هست که در نهایت چه اتفاقی افتاده است؟ مخاطب ما چه تلقی ای از کار ما داشته؟
صالح پرور: ادیان و فرق دیگر به لحاظ مایه تهی هستند و از این نظر میشود گفت که عقب هستند. اما به لحاظ حجم کار توانستهاند حیاتی برای خودشان حفظ کنند. برعکس ما به لحاظ مایه، حق هستیم ولی به لحاظ حجم کار، علمی بودن کار و دارا بودن اصول کار ضعیف هستیم. ما این شکل و قالب را نداریم. وقتی که اینها نیست، طبیعتا در شیوه کار که ورزشگاه رفتن و لب دریا رفتن باشد نمیشود نظر دقیقی داد. سلیقهای میشود.
اما نکتهای را میخواستم عرض کنم. به مرحوم شرفالدین گفتند که در لبنان مدارس مسیحیت راه افتاده است، چه کار کنیم؟ ایشان فرمود: «لاینتشر الهدی الا من حیث انتشر الضلال». شما هم بروید مدرسه بزنید و دین را ترویج کنید. اگر یک نگاه ساختار شکنانهای وجود داشته باشد، میتوانیم این را بفهمیم که میشود خیلی کارها کرد. فقط یک سری قیود و ضوابط میخواهد. در دهه محرم دیدید که یکسری روحانیونی بودند که زبان ناشنوایان را کار کرده بودند. حرفشان هم این بود که ما خیلی غصه میخوردیم که مداحی میکنند و روضه میخوانند و مردم گریه میکنند اما معنایی به اینها که جامعه گستردهای هستند، مخابره نمیشود. اصلا خیلی از مفاهیم دینی برای اینها قابل فهم نیست.
حمام وکیل رفته بودم. لیدر(راهنمای موزه) تصاویر سقف را نشان میداد. کیسه میکشیدند. ماساژ میدادند. بخور میدادند. چای میخوردند. نقالها هم داستان معراج پیغمبر، داستان ذبح اسماعیل، داستان به چاه افتادن یوسف و غیره را برای اینها حکایت میکردند. پس، ما چند صد سال پیش هم سخنرانی چندرسانهای داشتهایم. بعد همانجا ذهنم منتقل شد که چرا ما طلبهها نباید در بدو ورودی استخر آموزش غسل بدهیم؟ حالا با عمامه یا بی عمامه. مردم وسط استخر میفهمند طلبهام و سؤال شرعی میپرسند.
دبیر جلسه: طبیعتا عدهای با این پیشنهاد شما مخالف هستند. آیا ممکن است راه حلی پیدا کنیم تا اختلاف در این امور به اصطکاک نیانجامد؟
آقای ادیب زاده: فکر میکنم یکی از راههای حل این مشکل این است که شاخصها را معین کنیم. در میان مردم بودن یک شاخصه است. اینکه یک طلبه کارشناس دین خودش را در معرض و در مرآی مردم قرار بدهد و باب سخن را با آنها باز کند، این یک شاخصه است. اگر این شاخصه تبیین شود و مبانی تئوری هم مشخص شود - بگوییم این مبنای روایی است، این سنت علمای ما است- کسی هم که از این مسائل خوشش نمیآید، نسبت به آن سنتها و مستندات نمیتواند ان قلتی داشته باشد. مرحوم آیت الله غروی از علمای طراز اول تهران صبح در مدرسه مروی درس میدادهاند، بعد از کلاس به بازار میرفتند. آنجا حجره داشتند. بعد هم برای نماز به مسجد میرفتند. برنامه زندگیاش اینطور بوده است. جالب اینکه ۸-۹ بچه یتیم را در کنار بچههای خودش بزرگ کرده است؛ ایشان خودش را در معرض مردم قرار داده است. وقتی در بازار حجره دارد، یک نفر میآید مسئله شرعی میپرسد، یک نفر وجوهات شرعی میآورد، ... ما میتوانیم سنتهای علما را مستند روشهای جدید قرار دهیم.
صالح پرور: نوه آیت الله علوی گرگانی میگفت: پدر بزرگ من مرجعی است که هر سال برای تبلیغ محرم و ماه رمضان به گرگان میرود. عین ۳۰ روز ماه رمضان صبح و ظهر و شب نماز جماعت و منبر است. برای افطار هم هر ۳۰ شب را دعوت است تا ساعت ۱۱-۱۲. بعد از آن هم برای سحری دعوت میشود.
رضایی: در فضاهای غربی یکی از شاخصههای سیستم موفق، توان بررسی و کنترل محصول است و خروجی باید به یک شکل و همسان باشد. اما داخل فضای دینی اجازه داریم خروجیهای ما بسیار متفاوت باشد. از علامه طباطبایی و ابنسینا و ملاصدرا تا این پایینها همه در گفتمان دینی ما جای دارند. همین حالت را ما در فقه میبینیم. یکی میگوید: نماز جمعه واجب است. یکی میگوید: حرام است. هردو هم درست است ،چرا؟ چون هردو در گفتمان دین واقع شده است.
ولیکن یک نکته عرض کنم. گویا ما سه جریان موازی داریم. اسلام تجددگرا، اسلام متحجر و اسلام ناب. زمانی که افراد داخل یکی از این باغها بنشینند، نسبت به باغهای دیگر واکنشهایی دارند. یکی از بحثهای ویژه ما این است که فضای اندیشه انقلاب اسلامی را به عنوان گفتمان مشترک در حوزه جا بیاندازیم. تا زمانی که اینطور نشود طلبه ما یا در فضای سنت زندگی میکند یا در فضای تجدد بسیار شدید، تا آنجا که از اصول دینی کوتاه میآید و میگوید: کارکرد دین تمام شده است. پس ایجاد پارادایمهای مشترک، یک گفتمان مشترک برایمان وظیفه است. فارسیترین کلمهای که مترادف پارادایم است، باغ یا وادی است.
نکته بعدی التزام به آداب و اخلاق است. رفتارهایی که انجام میدهیم براساس پارامترها و سنجشهای دینی باشد. بعضی اوقات من طلبه با لباس رسول الله است حرفهایی میزنم، با کاور دینی، که خمیر مایه و جان مایهاش اصلا با دین هماهنگی ندارد.
طالعی: اگر بناست که آن باغ و شهر شکل بگیرد، باید باغبان را هم معلوم کنیم. در این حوزه هم هر حجره یک گل است.
رضایی: کرسیهای آزاداندیشی برای تبیین زمین بازی است که شما میفرمایید.
طالعی: وقتی صحبت میکنیم باید توجه کنیم که مخاطبمان چه کسی است؟ بناست با آدمی صحبت کنیم که نه تو و جمع تو را قبول دارد و در طیف خودشان هم اختلاف وجود دارد. هنوز معلوم نیست آقایانی که ایراد میگیرند، با چه چیزی مشکل دارند؟ اگر کسانی که ورزشگاه رفتند، عمامه سر نمیکردند و یک علامتی به گردن میانداختند که ما از حوزه هستیم و وارد ورزشگاه میشدند، هیچ حساسیتی ایجاد نمیشد؟ میخواهم بگویم هنوز معلوم نیست که حضور آری یا خیر؟ اصل حضور مشکل است یا نمادش؟ عموماً با این نماد مشکل دارند. وقتی با کارهایت، با جنب و جوشت، این نماد مخدوش میشود، پس نباید حضور داشته باشی.