به گزارش خبرگزاری حوزه، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در فصلنامه علمی-تخصصی «ره توشه» ویژه محرم الحرام ۱۴۴۲، به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
شیوههای مواجهه با حوادث و بلایا در سخن و سیرۀ امام سجاد (ع)
مقدمه
حوادث و بلایا، بخشی از حقایق زندگی انسان هستند. ترس و نا امنی، گرسنگی و فقر، بیماری و معلولیتهای جسمی، فقدان عزیزان و خسارات مالی و آزار و اذیتهای جسمی و روحی دیگران، از مهمترین حوادث و بلایایی هستند که افراد بشر با آن درگیرند. این حوادث و بلایا گاه با اسباب طبیعی، مانند سیل و زلزله رخ میدهد و گاه با اسباب بشری، مانند جنگ. موضعگیری درست در برابر این حوادث و بلایا، نقش مهم و تعیینکنندهای در زندگی انسان دارد. این نوشتار بر آن است تا با بهرهگیری از سخن و سیره پیشوای چهارم، امام زینالعابدین۷، شیوههای مواجهه درست با حوادث و بلایا را مشخص کند؛ زیرا این اسوه صبر و شکیبایی از ابتدا تا انتهای حادثه کربلا حضور داشت و از یک سو بار سفر و مصیبت شهادت و فراق عزیزان خود را به دوش کشید و از سوی دیگر رنج اسارت را به جان خرید و همه مراحل آن را بهزیبایی پشت سر گذاشت. در سخن و سیره این امام همام، دستکم سه شیوه کلی برای برخورد با حوادث و بلایا وجود دارد که به شرح آنها میپردازیم.
الف. اصلاح نگرشها
نخستین گام برای مواجهه درست با حوادث و بلایا، اصلاح نگرش خود نسبت به این موضوع است؛ زیرا همواره نگرشها، جهتدهنده رفتارهای انسان هستند. برای اصلاح نگرشها، شناخت چند نکته ضروری است که در اینجا با تأکید بر کلمات امام سجاد (ع)آنها را تبیین میکنیم.
۱. آمیختگی دنیا با بلا
دنیا سرایی است که با بلا آمیخته است و هیچ کس از اهل آن، از گردونه بلا خارج نیست. درک درست این مطلب و پذیرش آن، توقع و انتظار ما را از دنیا پایین میآورد و تحمل بسیاری از دشواریهای آن را بر ما آسانتر میکند؛ چنانکه امیرالمؤمنین۷ در توصیف دنیا فرمود: «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ...؛[۱] سرایی است پیچیده به بلا و معروف به خیانت. احوالش پایدار نمیماند و ساکنانش در سلامت نمیمانند. حالاتش گوناگون و نوبتهایش [از نظر نعمت و زحمت] دگرگون است».
دنیا بهخودیخود، بد نیست؛ زیرا جلوه عظمت پروردگار و عبادتگاه خدا و محل تکامل اولیای خداست. مشکل اصلی، نحوه نگرش ما به دنیاست که آن را آرمانشهر و کعبه آمال خود قرار میدهیم. از این رو در دنیا تنها به دنبال راحتی و رفاه میگردیم و نمیتوانیم بلاها و سختیهای آن را تحمل کنیم؛ در حالی که چنین نیست و دنیا، عاریتسرایی بیش نیست و مقصد اصلی، سرای آخرت است. بر این اساس مرگ و خروج از دنیا، سرآغاز راحتی مؤمن از درد و غم و گرفتاریهای دنیاست؛ بهگونهای که وقتی مؤمن در آستانه خروج از دنیا قرار میگیرد و میان بازگشت به دنیا و سفر به عالم آخرت مخیر میشود، هرگز آرزو و درخواست بازگشت به دنیا را نمیکند. چنانکه امام زینالعابدین(ع) فرمود: «هنگامی که فردِ مؤمن را غسل میدهند، به روحش گفته میشود: آیا دوست داری به همان جسدی که در آن بودی، برگردی؟ و او پاسخ میدهد: با بلا و زیانکاری و غم [دنیا] چه کنم؟!»؛[۲] یعنی اگر به کالبد جسمانیام برگردم، باید دوباره به دنیای پر از بلا و غم و خسران برگردم؛ در حالی که به تازگی از آن آسوده شدهام.
۲. نکوهش عافیتطلبی مطلق
عافیتطلبی در دنیا، امری ناپسند است. مصیبتها و بلاها، عرصه امتحان بندگی انسانهاست. خداوند هر که را بیشتر دوست بدارد، از جام بلایش بیشتر به او مینوشاند تا در بزم قربش نزدیکتر گرداند؛ از این رو انبیا و اولیای الهی به حسب مقام و منزلت خود نزد خدا، بیشترین مصیبتها و سختیها را به جان خریدند. پس از آنان نیز مؤمنان عادی به حسب مرتبه ایمانی خود بیش از دیگران در سختی و بلا بودهاند؛ چنانکه امام صادق۷ فرمود: «إِنَّ أَهْلَ الْحَقِّ لَمْ یَزَالُوا مُنْذُ کَانُوا فِی شِدَّةٍ، أَمَا إِنَّ ذَلِکَ إِلَی مُدَّةٍ قَلِیلَةٍ وَ عَافِیَةٍ طَوِیلَةٍ؛[۳] اهل حق از همان ابتدا پیوسته در سختی بودهاند. هان! که این سختی تا مدت زمان اندک، و به دنبال آن عافیت طولانی است». بنابراین حرکت در مسیر بندگی، مستلزم تحمل سختیها و گرفتاریهاست؛ چنانکه حافظ میگوید:
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد[۴]
امام سجاد (ع) درباره نکوهش عافیتطلبی فرمود: «إِنِّی لَأَکْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ یُعَافَی فِی الدُّنْیَا فَلَا یُصِیبَهُ شَیْءٌ مِنَ الْمَصَائِبِ؛[۵] من خوش ندارم که فرد در دنیا در عافیت باشد و چیزی از مصائب به او نرسد». همچنین آن حضرت درباره درد «تب» فرمود: «نِعْمَ الْوَجَعُ الْحُمَّی تُعْطِی کُلَّ عُضْوٍ قِسْطَهُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُبْتَلَی؛[۶] خوب دردی است تب. سهمِ بلایِ هر عضوی را میدهد و در کسی که مبتلا نمیشود، هیچ خیری نیست».
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش[۷] باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهانسوزی نه خامی بیغمی[۸]
البته این مطالب به این معنا نیست که از خداوند بلاها را درخواست کنیم؛ بلکه به این معناست که باید حقیقت بلا را بشناسیم و در برابر خواست الهی تسلیم باشیم. امام سجاد(ع) بر مردی گذر کرد که از خداوند میخواست به او صبر عطا کند. حضرت به او فرمود: «چنین مگو و از خدا عافیت و شکر بر عافیت را بخواه که شکر بر عافیت، بهتر از صبر بر بلاست. دعای پیامبر این بود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَةِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ؛[۹] بارالها، از تو عافیت و شکر بر عافیت را در دنیا و آخرت میخواهم».
۳. بیارزشی دنیا و ارزشمندی آخرت
یکی دیگر از نکاتی که چشمانداز بلا را در نظر انسان اصلاح، و تحمل آن را آسان میکند، توجه به بیوفایی و بیارزشی دنیا در مقایسه با آخرت است. شناخت حقیقت دنیا، کاستیها و محدودیتهای آن و نیز شناخت حقیقت آخرت و محاسن آن، انسان را از دنیازدگی و دنیاپرستی میرهانَد و او را دلبسته و شیفته آخرت میکند. در واقعه کربلا حضرت سیدالشهدا(ع) در مواقف متعدد، از بیوفایی و بیارزشی دنیا و تبیین حق بودن مرگ سخن گفته و از همان ابتدای قیام، توجهش به سوی رضای خدا و سعادت سرای آخرت بوده است؛ از این رو هر نوع بلا و سختی را در این راه به جان خریده است. امام سجاد(ع) در این باره میفرماید:
پدرم از همان ابتدای خروج [و حرکت به سوی کربلا] در هر منزلی که فرود میآمد و از هر منزلی که کوچ میکرد، یحیی بن زکریا و شهادتش را یاد میکرد[۱۰].
حضرت با این بیان، به حوادث آینده که سر مبارکش را برای ابنزیاد و یزید هدیه میبرند، اشاره کرد. این مطلب از بیارزشی دنیا نزد خدا حکایت میکند؛ و گر نه اجازه نمیداد که با اولیای او چنین کنند. امام سجاد(ع) میفرماید:
در شب عاشورا پدرم در خیمه خودش نشسته بود و این اشعار را میخواند:
یا دَهرُ اُفٍّ لَکَ مِن خَلیلٍ
کَمْ لَکَ بِالإشراقِ و الاَصیلِ
مِنْ صاحِبٍ أو طالِبٍ قَتیلٍ
و الدّهرُ لا یَقنعُ بِالبَدیلِ
و إنَّما الأمرُ اِلَی الجَلیلِ
و کُلُّ حَیٍّ سَالکٍ سَبیلی
ای روزگار اُفّ بر دوستیِ تو؛ چقدر بامدادان و شامگاهان رفیقان و خواهندگانَت کشته شدهاند و روزگار راضی نمیشود که کسی را به جای کسی بگیرد؟! همانا کار به پروردگار جلیل واگذار شده است و هر موجود زندهای راهی را میپیماید.
پدرم این ابیات را دو سه مرتبه خواند تا مقصودش را دانستم. بُغض گلویم را گرفت، ولی بغضم را برگرداندم و سکوت کردم و دانستم که بلا نازل شده است.[۱۱]
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیدهات یک بار میافتد[۱۲]
4. مقابله با تحریف عقیدتی حادثۀ کربلا
یکی از اقدامات فرهنگی امام زینالعابدین۷ در ایام اسارت، ایستادگی در برابر تحریفات عقیدتی حادثه بهعنوان یک ابتلای بزرگ تاریخی و ارایه تفسیری صحیح از آن برای مصون ماندن این واقعه از تحریف مغرضان و بدخواهان بود. برای مثال وقتی آن حضرت با ابنزیاد روبهرو شد و از نامش پرسید، حضرت فرمود: «علی بن حسین هستم». ابنزیاد گفت: «آیا خدا علی بن حسین را نکشت؟!». فرمود: «برادری داشتم که نامش علی [اکبر] بود، مردم او را کشتند». ابنزیاد گفت: «بلکه خداوند او را کشت». حضرت در جواب او این آیه قرآن را تلاوت کرد: «اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها؛[۱۳] خدا جانها را در هنگام مرگشان میستاند».[۱۴]
ابنزیاد و حکومت پلید اموی در تبیین واقعه کربلا برای مردم به گونهای عمل میکردند که کشتن امام حسین(ع) و یارانش، امر مشروعی بوده که خداوند به آن راضی بوده است؛ زیرا امام حسین(ع)از اجماع مسلمین و بیعت با یزید به عنوان خلیفه مسلمانان خارج شده است. سخنان ابنزیاد با امام۷ نیز بر این اندیشه مبتنی بود. امام سجاد(ع) با کمال شجاعت و شهامت در برابر این اندیشه ناروا ایستاد و در درجه اول به ابنزیاد اعلام کرد که خداوند به کشتن برادرم (علی اکبر) راضی نبوده است و برادرم همچون هابیل به ظلم و بیداد کشته شد. پس این ادعا که کشته شدن او کیفر بدیاش بوده است، مدعا و مغالطهای باطل است. وقتی ابنزیاد بر سخن باطل خود اصرار ورزید، امام آن را به نفع خود مصادره کرد و فرمود: آری، برادرم را خداوند کشت؛ ولی به این معنا که خداوند مانند همه انسانهای دیگر به هنگام وفات، جان او را گرفت و مجرد قبض روح از سوی خدا، نشانه خوبی، یا بدی فرد نیست.
ب. دعا برای رفع بلا
دومین شیوه مواجهه درست با حوادث و بلایا، دعا برای رفع بلا پیش از نزول آن است که به برخی نکات در این زمینه اشاره میشود.
۱. تأثیر دعا در رفع بلا
دعا یکی از عوامل تأثیرگذار در رفع بلاست. اگر انسان نسبت به نزول حوادث و بلایای ناگوار بر خود یا خانواده، نزدیکان و دوستانش نگران باشد، میتواند عاجزانه دست به درگاه پروردگار بردارد و دفع آن بلاها را از خداوند بخواهد. امام زینالعابدین۷ فرمود: «إِنَّ الدُّعَاءَ وَ الْبَلَاءَ لَیَتَرَافَقَانِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِنَّ الدُّعَاءَ لَیَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً؛[۱۵] دعا و بلا تا روز قیامت با هم رفیق هستند. دعا بلا را بر میگردانَد، در حالی که استوار شده باشد». مراد از استوار شدن بلا این است که قضا و قدر الهی به بلایی تعلق گرفته و همه مراحل آن طی شده باشد و بلا در آستانه نزول باشد، ولی هنوز به مرحله امضا نرسیده باشد. چنین بلایی با دعا قابل دفع است؛ چنانکه در داستان قوم یونس(ع) نزول بلا به مرحله محکمی رسیده بود، ولی هنوز به مرحله امضا و نزول نرسیده بود که وقتی قومش ایمان آوردند و با گریه و زاری دست به دعا برداشتند، عذاب از آنان برداشته شد.
در کلمات امام سجاد(ع)میان کسی که پیوسته اهل دعاست و کسی که پس از نزول بلا دست به دعا بر میدارد، فرق گذاشته شده است. آن حضرت میفرماید: «مَنْ تَقَدَّمَ فِی الدُّعَاءِ قَبْلَ أَنْ یَنْزِلَ بِهِ الْبَلَاءُ ثُمَّ دَعَا اسْتُجِیبَ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَتَقَدَّمْ فِی الدُّعَاءِ ثُمَّ نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ؛[۱۶] کسی که پیش از نزول بلا در دعا پیشگام باشد، سپس دعا کند؛ برایش مستجاب میشود و کسی که در دعا پیشگام نباشد، سپس بلا بر او نازل شود؛ دعایش مستجاب نمیشود». بنابراین اگر کسی مأنوس با دعا باشد، خداوند عنایت ویژهای به وی دارد.
۲. نمونههایی از دعاهای امام سجاد(ع) برای رفع بلا
در میان دعاهای امام سجاد(ع)در صحیفه سجادیه و کتب دیگر، دعاهایی برای رفع بلا وارد شده است که به چند نمونه از آنها به صورت مختصر اشاره میکنیم.
نمونه اول: بازگرداندن فرد گرفتار به درگاه خداوند
یکی از برنامههای هدایتی ائمه:، توجه دادن گرفتاران به منبع اصلی فیض و رحمت و یادآوری این نکته به آنان بود که به جای درخواست از بندگان خدا، به درگاه خداوند بروند و رفع گرفتاریهایشان را از او بخواهند. امام زینالعابدین۷ به مردی گذر کرد که بر در خانه فردی نشسته بود. از او پرسید: «چه چیز تو را بر در خانه این مرد مُترَف (مرفه) و جبّار (زورگو) نشانده است؟». آن مرد گفت: «بلا مرا اینجا نشانده است». حضرت فرمود: «برخیز تا تو را به دری بهتر راهنمایی کنم و به پروردگاری که برایت بهتر از اوست». سپس دستش را گرفت و او را به مسجدالنبی برد و فرمود: «به طرف قبله بایست و دو رکعت نماز بخوان. آنگاه دو دستت را به سوی خداوند عزوجل بردار و ثنایش کن و بر رسولش درود بفرست. سپس به آیات آخر سوره حشر و شش آیه اول سوره حدید و دو آیه آخر سوره آلعمران دعا کن. آنگاه از خداوند سبحان درخواست کن که هر چه از او بخواهی، به تو عطا میکند».[۱۷]
نمونه دوم: دعای هفتم صحیفه
نمونهای دیگر از نسخههای گرهگشای امام سجاد(ع)دعای هفتم صحیفه سجادیه است که هنگام پیش آمدن کار مهم یا نزول حادثه و گرفتاری خوانده میشود.[۱۸]
دعای هفتم صحیفه، از دو بخش کلی تشکیل شده است: بخش نخست با ثنای پروردگار و مدح قدرت بیانتهای او آغاز میشود که خود یکی از آداب دعاست. با توجه به اینکه این دعا برای حوادث و گرفتاریها خوانده میشود، در این بخش از دعا بیشتر به قدرت پروردگار برای حل سختیها و مشکلات توجه شده است. دعا این چنین آغاز میشود:
«یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَرّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ؛[۱۹] ای کسی که گره ناخوشیها به وسیله او گشوده میشود و حرارت سختیها به سبب او آرام میگیرد. ای کسی که راه برونرفت به سوی آسودگیِ گشایش را از او میخواهند».
در بخش دوم، حاجت و حال خود به درگاه خداوند عرض میشود. در آنجا مشکل خود و ناتوانی از حل آن یادآوری و اینکه تنها به دست پروردگار حل میشود. در فرازی از این بخش میگوید: «وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ؛ پروردگارا! بر من محنتی رسیده که بار گرانش مرا از پای در آورده است و به رنجی در افتادهام که بر خود هموار نتوانم کرد». آنگاه این چنین ادامه میدهد تا در فراز پایانی دعا با صلوات بر محمد و آل محمد: گشایش در کار خود و رفع همّ و غم خود را از خدا میخواهد.
بیشک این دعا الگویی نیکو برای رفع بلا و گرفتاری به دست میدهد و همچون دیگر دعاهای مأثور اهلبیت:، حاوی نکات تربیتی بسیار ارزشمندی است که مجال برشمردن آنها نیست.
ج. صبر بر بلا
یکی دیگر از وظایف انسان در برابر بلا، صبر بر آن است. اگر انسان برای رفع بلا دعا نکند، یا دعا کند، اما مصلحت و خواست خدا بر این تعلق گرفته باشد که دعایش را مستجاب نکند و بندهاش را به مصیبت و سختی مبتلا کند؛ بنده مؤمن نباید خود را ببازد، بلکه باید با شکیبایی به خواست الهی گردن نهد. این بحث نیز بسیار مهم و ارزشمند است که در این زمینه به بیان دو نکته بسنده میکنیم.
۱. بلاها عرصه آزمون ایمان انسان
بلاها، عرصه آزمون ایمان انسانهاست و آنان پس از پذیرش اصل دین، با امتحانات گوناگون آزموده میشوند تا مؤمنان راستین از مدعیان دروغین ایمان، شناسایی و غربال شوند و سعادت و شقاوت آنها بر اساس آن رقم بخورد. قرآن کریم در آیات متعددی از جمله در ابتدای سوره عنکبوت بر ضرورت و حتمیت امتحان مؤمنان تأکید کرده است.[۲۰]
یکی از وظایف مهم انسان در برابر بلاها، صبر بر آنهاست. صبر، مهمترین بخش ایمان است که جایگاه آن در ایمان و دینداری، به مثابه جایگاه سر در میان اعضای بدن است. امام سجاد(ع) فرمود: «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَهُ؛[۲۱] نسبت صبر با ایمان، به منزله نسبت سر است با جسد و کسی که صبر ندارد، ایمانی ندارد». همچنین آن حضرت فرمود:
الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ فِیمَا قَضَی عَلَیْهِ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ لَمْ یَقْضِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ إِلَّا مَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ؛[۲۲] شکیبایی و رضایت از خدا، در رأس طاعت خداست و کسی که شکیبایی ورزد و از قضای خداوند در امور محبوب، یا ناخوشایندش راضی باشد، خداوند عزوجل در امور محبوب یا ناخوشایندش تنها به چیزی حکم میکند که برایش بهتر است.
امور محبوب خداوند، همان نعمتها و امور ناخوشایند، همان سختیها و بلاهایی است که به بندگانش میدهد. امام زینالعابدین۷ در جای دیگری از پدرش، از جدش امیرالمؤمنین(ع)نقل میکند که حضرت فرمود: «وُکِلَ الْبَلَاءُ بِالصَّبْرِ؛[۲۳] بلا به صبر گماشته شده است».
گرت چو نوحِ نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کـام هزار ساله برآید[۲۴]
این اعتقاد که خداوند همواره بهترین چیزها را برای بنده مؤمنش مقدّر میکند، تحمل سختیها و مصائب را بر بنده آسان و حتی گوارا مینماید؛ چنانکه امام صادق۷ فرمود:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ لَا أَصْرِفُهُ فِی شَیْءٍ إِلَّا جَعَلْتُهُ خَیْراً لَهُ فَلْیَرْضَ بِقَضَائِی وَ لْیَصْبِرْ عَلَی بَلَائِی وَ لْیَشْکُرْ نَعْمَائِی أَکْتُبْهُ یَا مُحَمَّدُ مِنَ الصِّدِّیقِینَ عِنْدِی؛[۲۵] خداوند عزوجل فرمود: بنده مؤمنم را از حالی به حالی نمی گردانم، مگر اینکه آن را برایش بهتر قرار میدهم؛ پس باید به قضایم خشنود باشد و بر بلایم شکیبایی ورزد و از نعمتهایم شکرگزاری کند که در این صورت ای محمد، او را نزد خودم از بسیار راستگویان مینویسم.
۲. جلوههای صبر امام زینالعابدین(ع)
حضرت امام زینالعابدین۷ در طول دوران اسارت، جلوههای بیمانند و مثال زدنی از صبر و مقاومت در برابر سختیها را آفرید. ایشان از یک سو بر مصیبت فراق عزیزان و اسارت در دست دشمنان صبر کرد. برای مثال وقتی خطیب اموی در مجلس یزید بر منبر رفت و در نکوهش امام حسین۷ و امیرالمؤمنین۷ و در مدح معاویه و یزید مبالغه کرد، امام سجاد۷ بر سرش چنین فریاد کشید: «وَیْلَکَ أَیُّهَا الْخَاطِبُ اشْتَرَیْتَ مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِقِ فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَکَ مِنَ النَّارِ؛[۲۶] وای بر تو ای سخنگو! خشنودی مخلوق را به خشم خالق خریدی! پس جایگاهت را در آتش مهیا کن (منتظر جایگاهت در آتش باش)». امام در این موقف با یک جمله کوتاه به همگان فهماند که این کار خطیب، تنها برای دنیاطلبی و جلب رضایت یزید به عنوان بندهای از بندگان خدا و بر خلاف رضای خداست و عاقبت آن نیز چیزی جز آتش دوزخ نیست.
همچنین وقتی پیرمرد شامی در برابر مسجد جامع دمشق به کاروان اسرای اهلبیت: که اغلبشان از زنان بودند، نزدیک شد و گفت: «حمد خدایی را که شما را کُشت و هلاک کرد و سرزمینها را از دست مردانتان آسوده کرد و امیرالمؤمنین [یزید!] را بر شما مسلط کرد!»؛ امام سجاد۷ او را خطاب کرد و با زبان قرآن با او احتجاج نمود و آیه اجر خویشاوندان پیامبر۹، آیه اعطای حق خویشاوندان به آنان و آیه خمس و تطهیر را برایش تلاوت نمود و به او یادآوری و تأکید کرد که نزدیکان پیامبر۹ و اهلبیت:، ماییم که خداوند آیه طهارت را به ما اختصاص داده است. پیرمرد پس از اندکی سکوت و درنگ، از سخن گذشتهاش پشیمان شد و سخنان امام را تأیید کرد. آنگاه سر به آسمان برداشت و از دشمنان آل محمد۹ بیزاری جست و توبه کرد. وقتی این خبر به یزید رسید، دستور قتل او را صادر نمود و آن پیرمرد جانش را در راه دوستی اهلبیت: فدا کرد.[۲۷]
کاظم دلیری
فهرست منابع
۱. ابنطاووس، علی بن موسی؛ اللُهوف علی قتل الطفوف؛ ترجمه احمد فهری زنجانی؛ تهران: نشر جهان، ۱۳۴۸ش.
۲. ــــــــــــــــــــــــــ؛ فلاح السائل؛ قم: بوستان کتاب، ۱۴۰۶ق.
۳. ابننما حلی، جعفر بن محمد؛ مثیر الأحزان؛ چاپ سوم، قم: مدرسه امام مهدی ، ۱۴۰۶ق.
۴. ابومخنف، لوط بن یحیی؛ وَقعة الطفّ؛ تحقیق محمدهادی یوسفی غروی؛ چاپ سوم، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق.
۵. امام زینالعابدین۷، علی بن الحسین؛ صحیفه سجادیه؛ چاپ اول، قم: دفتر نشر الهادی، ۱۳۷۶ ش.
۶. اهوازی، حسین بن سعید؛ المؤمن؛ قم: مؤسسة الإمام المهدی ، ۱۴۰۴ق.
۷. بیدل دهلوی، عبدالقادر؛ کلیات بیدل؛ کابل: دپوهنی وزارت و دارالتألیف ریاست، ۱۳۴۱ ش.
۸. حافظ شیرازی، شمسالدین محمد؛ دیوان حافظ با شرح کامل ابیات؛ چاپ هشتم، تهران: انتشارات گنجینه، ۱۳۸۸ ش.
۹. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: نشر هجرت، ۱۴۱۴ق.
۱۰. صدوق، محمد بن علی؛ ثواب الأعمال و عقاب الاعمال؛ قم: دارالشریف الرضی للنشر، ۱۳۶۴ش.
۱۱. طبرسی، علی بن حسن؛ مشکاة الأنوار؛ چاپ دوم، نجف: المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ق.
۱۲. قطبالدین راوندی، سعید بن هبةالله؛ الدعوات؛ قم: مدرسه امام مهدی ، ۱۴۰۷ق.
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
۱۴. مفید، محمد بن محمد؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ قم: کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
پی نوشت ها:
[۱]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ ص ۳۴۸.
[۲]. حسین بن سعید کوفی اهوازی؛ المؤمن؛ ص ۲۴، ح ۳۲.
[۳]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۲۵۵.
[۴]. شمسالدین محمد حافظ شیرازی؛ دیوان حافظ با شرح کامل ابیات؛ ص ۱۵۹.
[۵]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۲۵۶.
[۶]. محمد بن علی صدوق؛ ثواب الأعمال و عقاب الاعمال؛ ص ۱۹۲.
[۷]. ریش به معنای مجروح و زخمی.
[۸]. شمسالدین محمد حافظ شیرازی؛ دیوان حافظ با شرح کامل ابیات؛ ص ۴۰۷.
[۹]. علی بن حسن طبرسی؛ مشکاةالأنوار؛ ص ۲۵۸؛ سعید بن هبةالله قطبالدین راوندی؛ الدعوات؛ ص۱۱۴.
[۱۰]. محمد بن محمد مفید؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ ج ۲، ص ۱۳۲.
[۱۱]. لوط بن یحیی ابومخنف؛ وقعة الطف؛ ص۲۰۰؛ محمد بن محمد مفید؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ ج ۲، ص ۹۳.
[۱۲]. عبدالقادر بیدل دهلوی؛ کلیات بیدل؛ ج ۱، ص ۵۶۴.
[۱۳]. زمر: ۴۲.
[۱۴]. جعفر بن محمد ابننما حلی؛ مثیر الأحزان؛ ص ۹۱.
[۱۵]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۴۶۹.
[۱۶]. علی بن موسی ابنطاووس؛ فلاح السائل؛ ص ۴۱-۴۲.
[۱۷]. سعید بن هبةالله قطبالدین راوندی؛ الدعوات؛ ص ۵۵.
[۱۸]. امام علی بن الحسین۷؛ صحیفه سجادیه؛ ص ۵۲.
[۱۹]. همان، ص ۵۳.
[۲۰]. عنکبوت: ۲-۳. نیز ر.ک: بقره : ۲۱۴.
[۲۱]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۸۹.
[۲۲]. همان، ص ۶۰.
[۲۳]. همان، ج ۸، ص ۲۲۱.
[۲۴]. شمسالدین محمد حافظ شیرازی؛ دیوان حافظ با شرح کامل ابیات؛ ص ۲۳۴.
[۲۵]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۶۱.
[۲۶]. علی بن موسی ابنطاووس؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ص ۱۸۷-۱۸۸.
[۲۷]. همان، ص ۱۷۶-۱۷۸.