خبرگزاری حوزه، اشاره / پهنه پرگستره تاریخ تربیت، سرو های سبزسیرتی را نشان دارد که نماد راستی و استواری اند، آن سان که بلندایی آنان سر به آسمان خدایشان می ساید و ریشه هاشان در دل داده های وحیانی دین می دود، و این گونه است که شراب و مشرب شان خدا نشان می شود، شخصیت های شاخصی که نقطه عطفی در روز شمار خدمات متقابل حوزه های دینی و نظام تربیت کشورند.
آیت الله امینی از اسوه گانی است که رهنمون و رهنماد تعامل مطلوب اندیشمندان سترگ دانش دینی و سکان داران دستگاه تعلیم و تربیت به شمار می آیند.
در این گاه، نگاهی نزدیک به سیمای این فرزانه فخیم از منظر فرزند فرهیخته آن آموزگار اخلاق، دکتر سعید امینی در گفت و گو یی آورده است :
از دغدغههای آیتالله امینی در بدو ورود به حوزه برایمان بگویید؟
پدر، وقتی از حوزه اصفهان به قم آمدند، بخش زیادی از دروس سطح را خوانده بودند و در حوزه قم وارد درس خارج شدند. ایشان میگفتند؛ من در ابتدای ورود به حوزه قم بررسی کردم در حوزه میخواهم چه کاره شوم و در نهایت به کجا برسم؟ هدف از تحصیلات حوزوی چیست؟ در این بررسیها به سه هدف رسیدم:
هدف اول، راه فقاهت و مرجعیت بود. با بررسی هایی که انجام دادم دیدم راه سختی نیست، با خواندن چند درس خارج و تحقیق و تتبع می توان به مرجعیت و فقاهت رسید.
هدف دوم، راه خطابه و منبر و تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری بود. با خود می گفتم این نیز راه سختی نیست و میتوان حتی با اطلاعات فعلی منبری خوبی شد.
اما هدف سوم، این بود که وارد راه نویسندگی شوم و بنظر میرسید که این راه، راه سختی باشد، چرا که نویسندگی از یک طرف نیاز به مطالعه وسیعی حتی خارج از علوم حوزوی داشت و از طرف دیگر نوشتن مطالب در سطح فهم عموم کار سختی بود.
پس از تحقیق گسترده در این خصوص به این نتیجه رسیدم افراد زیادی هستند راه مرجعیت و تبلیغ را انجام دهند، و با توجه به نیاز جامعه به تالیف کتاب های اعتقادی و تربیتی راه سوم را برگزیدم.
یعنی آیت الله امینی در بین یک سه راهی مهم مسیر نویسندگی را بر مرجعیت و منبر برگزیدند!؟
بله، این صحبتها و انتخاب راه ایشان برای حدود ۶۰ سال قبل است، دورانی که نویسنده و مولف کتاب کم بود و پدر علیرغم همه سختیها، این راه را انتخاب کرد، البته ایشان به فقاهت نیز رسید، در برخی از شهرها به ویژه در حسین آباد ملایر هم منبر می رفت، و حتی برای تبلیغ اسلام بعد از انقلاب مسافرتهایی زیادی به کشورهای مختلف داشتند. یعنی ایشان دو راه اول را کنار نگذاشت، اما به عنوان شغل به آن نگاه نکرد و چه بسا در این راه هزینه هم میکرد.
ایشان در چه زمینههایی بیشتر قلم میزدند؟
آیتالله امینی علاقه خاصی به تالیف کتاب در مورد کودکان، نوجوانان و جوانان داشت، پدر می گفت مهم این است برای چه قشری و چه سنی بنویسیم و باید نیازسنجی شود زیرا نوشتن برای همه اقشار جامعه سخت است،
در آن زمان برای بزرگسالان کتاب وجود داشت، ولی برای کودک، نوجوان و جوان مطالب کمتر بود. ایشان می گفت؛ نوشتن مطالب برای بزرگسالان سخت نیست و اینکه با زبان آنها حرف بزنیم دشوار نیست، اما با زبان کودکی و نوجوانی و جوانی حرف زدن دشوار است چرا که باید با زبانی ساده و روان مطالب نوشته شود که باعث جذب آنان شود. و من این راه انتخاب کردم، زیرا معتقدم اگر نسل خوبی را تربیت کنیم، جامعه نیز درست می شود.
با توجه به آثار و تالیفات ایشان در حوزه کودک، نوجوان و جوانان، عمده موضوعات پیرامون چه مسائلی بود؟
ایشان می فرمودند؛ با توجه به نیازسنجی جامعه آن زمان و رسالت حوزه بنظر می رسید که نوشتن در زمینه های تربیتی و اعتقادی مورد نیاز بیشتر جامعه باشد. بحث اعتقادات زمینه تخصصی حوزه است و در خصوص اعتقادات در سنین کودک و نوجوان در این حیطه مطلب و نوشته کم است، همچنین در زمینههای تربیتی نیز با کمبودهایی مواجه هستیم، از این رو قلم زدن در مورد مسایل اعتقادی و تربیتی را انتخاب کردند.
در این زمینه چه آثار مهمی تالیف کرده اند؟
پدر ابتدا کتاب دادگستر جهان را نوشت، چرا که بهائیت در آن زمان فعالیت زیادی داشت و مبارزاتی بر ضد بهائیت شکل گرفت و در این میان بهائیت شبهات زیادی مطرح کرده بودند. براین اساس کتابی در مورد امام زمان(عج) به نام "دادگستر جهان" نوشت.
دومین کتاب، کتاب اعتقادی برای کودکان بود، به نام "همه باید بدانند" که چکیده ای از اصول و فروع دین در آن مطرح شده است. این کتاب که در قطع کوچکی چاپ شد تا کنون بیش از ۴۰ بار تجدید چاپ شده و هنوز طرفدار دارد، چون همه مطالب را برای کودکان به صورت روان نوشته بودند و می گفتند وقتی آیت الله العظمی گلپایگانی ره متوجه چاپ این کتاب شدند دستور دادند که به زبان خارجی نیز منتشر شود.
در واقع این کتاب اولین اثر برای کودکان بود که نوشته شد، در آن دوران من دبستان می رفتم و جهت آموزش غیرمستقیم من، متن پیش نویس را می دادند غلط گیری کنم تا کتاب را مطالعه کرده باشم و حتی یادم می آید یک غلط هم گرفتم و پدر خیلی خوشحال شد، سپس وارد کتاب های تربیتی شدند و راه پدر در واقع از این جا شروع شد.
نویسندگی را در حیطه کتب درسی چگونه ادامه داد؟
قبل از انقلاب در تهران، مدرسه علوی که مدرسه ای اسلامی است و هنوز هم فعال است فعالیت داشت. یکی از مدیران این مدرسه شخصی بود به نام مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی (اخلاق در خانواده). ایشان متوجه شد پدر کتابی به نام "همه باید بدانند" را در سطح کودکان پس به سراغ ایشان آمدند و درخواست تالیف کتابهای تعلیمات دینی برای دانش آموزان این دبستان را مطرح کردند. پدر با توجه به اصرار زیاد و بنا به دلایلی این کار را قبول کرد. شیوه ایشان این بود که مطالب را می نوشتند و به آقای حسینی میدادند و ایشان مطالب را در اختیار معلمان قرار میداد تا تدریس شود. فرهنگیان نیز اشکالات را در حین تدریس یادداشت میکردند و نهایتا در اختیار پدر قرار میگرفت و دوباره اصلاح و تدریس میشد. نتیجه این اقدامات تالیف ۴ جلد کتاب "آموزش دین" کلاس اول تا چهارم دبستان برای مدرسه علوی بود. و اتفاقا همین کتابها بود که مرحوم آیت الله گلپایگانی اصرار داشتند به زبانهای مختلف ترجمه شود چون در آن دوران برای کودک و نوجوان چنین کتابهایی نبود.
تالیف کتابهای درسی تعلیمات دینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه بود؟
اوایل انقلاب که شورای عالی آموزش و پرورش تشکیل شد طبق قانون یک نفر از حوزه علمیه قم می بایست عضو شورا می شد. جامعه مدرسین با توجه به سابقه پدر، ایشان را به عنوان عضو شورا معرفی کردند، فکر میکنم دوران وزارت اموزش و پرورش آقای پرورش بود. در همان زمان دستور وزیر بود که کتاب های تعلیمات دینی آموزش و پرورش بازنگری شود که این مهم با توجه به سابقه قبلی بر عهده پدر نهاده شد. این کار با جدیت تمام و به کمک یک تیم کاری از جمله حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی شروع شد و نهایتا به تالیف چهار کتاب تعلیمات دینی برای دبستان انجامید. این کتابها سریعا چاپ و جهت تدریس به مدارس سراسر کشور ارسال گردید. بعد از این با دستور جدید وزیر با همین تیم شروع به نوشتن کتابهای تعلیمات دینی دوره های راهنمایی کردند که سالهای بعد این کتابها نیز منتشر و تدریس شد. در زمان وزیر بعدی حکمی دادند که تعلیمات دینی دوره دبیرستان را بنویسند. ایشان زحمت زیادی برای نوشتن آن صرف کردند که نهایتا مورد تائید شورا قرار نگرفت و چاپ نشد. چون در این زمان اعضای شورا تغییر کرده بودند و خیلی موافق دخالت حوزه در این امور نبودند بطوریکه حتی کتابهای تعلیمات دینی دوره های دبستان و راهنمایی نوشته پدر را نیز کنار گذاشته و خودشان کتابهای جدیدی تالیف و تدریس کردند.
چرا به کار علمی در آموزش و پرورش علاقه داشت؟
پدر عنایت زیادی به آموزش و پرورش داشت و می گفت؛ اگر می خواهیم نسل خوبی داشته باشیم باید به آموزش و پرورش برسیم، از نظر اعتقادی و عملی معلمان خوبی را تربیت کنیم که درس بدهند و الگوی عملی برای دانش آموزان باشند و خوب تدریس کنند، معلمی که توحید را خوب نفهمد چگونه میتواند برای دانش آموز توحید را تبیین کند، ایشان بسیار به آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت علاقه مند بود و حتی در سمینارهایی که هر سال آموزش و پرورش برای معلمان و کارگزاران آموزش و پرورش می گذاشتند، شرکت میکرد و نظرات خود را ارائه می داد و نظراتشان به صورت مقالات مختلف موجود است و در سایت ایشان قرار دارد، به طور کلی عنایت خاصی به آموزش و پرورش داشت و میگفت؛ نیاز جامعه این است که نسل انقلابی را بازسازی کنیم و تعلیم بدهیم و پای این کار بسیار وقت گذاشت، به جنبه های کودک و نوجوان در آثارش توجه میکرد و در خطبه های نماز جمعه نیز دغدغهشان جوانان بود.
در خصوص جوانان چه آثاری دارند؟
آیت الله امینی در زمینه اعتقادی و تربیتی جوانان بیش از ۲۰ جلد کتاب دارند. برای نمونه در مورد مسائل تربیتی جوانان سه جلد کتاب دارند که به نام "انتخاب همسر" و "آئین همسرداری" و "آئین تربیت" است که هر سه به هم وابسته است، برای جوانی که می خواهد همسر انتخاب کند الگو را بیان می کند و وظایف زن و مرد را مطرح میکند و وقتی بچه دار شدند نیز آئین فرزند پروری را می گوید. در این کتاب منابع با ارزش اسلامی را در اختیار خانواده می گذارد، چنین فردی آینده خوبی را رقم میزند. در زمینه اعتقادی جوانان یک سری کتاب تحت عنوان "جوان و باورها" دارند که شامل توحید و نبوت و معاد و... می باشد. همچنین دو کتاب در مورد تزکیه و تربیت نفس دارند. در مورد موضوعات تربیتی بسیار قلم زدند که مورد استقبال قرار گرفت.
فرزندان ایشان در چه زمینه ای فعال هستند؟
ایشان ۴ دختر و یک پسر دارند. دو نفر از خواهران به اتفاق همسرانشان معلم آموزش و پرورش بوده اند. سایر دامادها یکی استاد دانشگاه است و دیگری پزشک است، خودم هم استاد دانشگاه تهران بوده ام. خانواده فرهنگی هستیم چون پدر دغدغه داشت ما نیز این راه را ادامه دادیم و راضی هستیم.
ایشان کتابهای تربیتی زیادی نوشته اند. در زندگی شخصی چگونه نکات تربیتی را رعایت میکردند؟
پدرم عالم به عمل بودند و کتابهایی که در زمینه مسائل تربیتی و آئین همسرداری و تربیت نوشته اند در زندگی شان اجرا می کردند، ما در آن زمان که ایشان کتاب می نوشتند کودک بودیم و امروز که فرزندان خود را بزرگ می کنیم می بینیم چقدر دقیق در تربیت فرزندان دقت می کردند. مثلا ایشان نمی گفت نماز اول وقت بخوانید، هر چند در انجام واجبات جدی بودند ولی در مستحبات سختگیری نمیکردند. وقتی نگاه می کردیم که ایشان اول وقت نماز می خواندند فرزندان نیز میخواندند، فرزندان الگوی خود را پدر و مادر می دانند. این ها مبنای حدیثی دارد هر گونه رفتار کنیم فرزندان یاد می گیرند و الگو پذیری می کنند. مثلا نماز شب ما را صدا نمی کرد ولی وقتی می دیدیم نماز شب می خوانند ما نیز یاد می گرفتیم وقتی به فرزند اصرار کنیم قبول نمی کند ولی اگر به عهده خودشان بگذاریم یاد می گیرند.
آیت الله امینی دارای بسیاری از خصوصیات اخلاقی نیکویی بود، در شیوه تربیت فرزندان بسیار توجه داشتند. مثلا من پسر بودم و دردسر بیشتری داشتم. پدر برای اینکه به طور غیرمستقیم من را نصیحت کند، با توجه به اینکه اهل دعوا و کتک زدن نبود، برنامه تربیتی خود را در قالب داستان به من آموزش میدادند. یعنی خود داستان می نوشت و میداد تا من بخوانم. امروز این داستان ها را با دستخط خوشان پیدا کرده ام که هر گز چاپ نشد. ایشان نکات ظریف تربیتی را با زبانی کودکانه به ما یاد می داد و به نوعی آن را به ما می آموخت.
رفتاری که بیشتر از همه در ذهن شما مانده است چیست؟
به یاد نداریم حتی چیزی از ما بخواهند. هیچ گاه از ما چیزی نخواست حتی یک لیوان آب. کارهایشان را خودشان انجام میدادند. اگر موقعی میرسیدند که غذا را خورده بودیم و یا کاری داشت، خودشان غذا را گرم می کرد، خودشان سر یخچال میرفت و صبحانه می خورد و کار خود را به دیگران تحمیل نمی کرد. این یک دستور دینی است و میگفت کار خود را به گردن دیگران نیندازید. وقتی در زندگی امام خمینی نیز مطالعه می کنیم نیز این مطلب را می بینیم. ایشان مطالبی که می نوشت خود عمل می کرد. به یاد نداریم از غذایی در خانه ایراد گرفته باشد و بگویند چرا این گونه است. قدردان زحمات مادر بود. چون پدر چه قبل از انقلاب به علت مبارزات با رژیم قبل و چه بعد از انقلاب به خاطر مسایل تبلیغی کمتر در خانه حضور داشتند و عملا بار زندگی بر دوش مادر بود و ایشان واقعا قدردان بودند و من به مادر می گفتم شما در ثواب همه کارها و تالیف کتاب های پدر شریک هستید و اگر صبور نبودید پدر این گونه فراغ بال نداشت.
در مورد دیگر ویژگیهای اخلاقی ایشان چیزی به خاطر دارید؟
ساده زیستی از مشخصات پدر بود و تاکید داشتند که در زندگی از سهم امام استفاده نکنند و زندگی شان با پول حق التالیف کتابها و گاها از منبر تامین می شد، از قول علامه طباطبایی نقل می کرند که "خدا رزق ما را در نوک قلم ما قرار داده است". بعد از حدود ده سال اجاره نشینی زمینی را از ارث پدری خریدند و ساختند. می گفتند من در ساخت خانه از سهم امام استفاده نکرده ام. ایشان تا زمان فوت یعنی حدود ۵۵ سال در همین خانه زندگی کردند و حاضر نشدند منزل بهتری تهیه کنند.
از نظر اقتصادی شرایط خوبی نداشتیم و گاهی بسیار بد بود. سختی های زیادی وجود داشت. ولی همه تلاش ایشان این بود به فرزندان سخت نگذرد. یادم می آید بعضی اوقات تابستان بسیار گرم قم را بدون هیچ امکاناتی میگذراندیم. یکی از سالها به دستور پدر از یکی از دوستان ایشان پنکه ای قرض کردیم و در مقابل پنکه ظرف آبی گذاشتیم و همگی در آنطرف ظرف میخوابیدیم تا مقداری خنک شویم و تابستان را تحمل کنیم. و چه بسیار خاطرات تلخ و شیرین دیگر که برای ما درس آموز بود.
خاطرم هست پدر با توجه به درآمد کم خود، سعی می کرد غذاهای مورد نیاز فرزندان را تهیه کند حتی اگر خودش از آن نخورد. گاهی اوقات که پرتقال می خریدند به هر یک از فرزندان یک عدد میدادند ولی خودشان نمی خوردند و بعد به شوخی می گفت "سهم من را هم بدهید". با اینکار هم خودشان پرتقال خورده بودند و هم درس گذشت و سخاوت را به فرزندان می آموختند. واقعا عالم با عمل بود و به هر آن چه گفت عمل میکرد.
چرا شما وارد حوزه نشدید؟
خوب هر روحانی آرزو دارند که حداقل یکی از فرزندانش وارد حوزه شود و راه ایشان را ادامه دهد، من تنها پسر پدر بودم، طبیعتا چنین انتظاری از من میرفت. ولی ایشان با دید باز و آزاد منشی که داشتند مرا در انتخاب این راه مجبور نکردند. البته خودم تصمیم به ورود به حوزه را داشتم و در طول دبیرستان دروس حوزه را می خواندم. در سال ۵۴ که دیپلم گرفتم پدر در انتخاب مسیر حوزه یا دانشگاه مرا مخیر و راهنمایی کردند. مسیر حوزه و هدف و نهایت آن را برایم تشریح کردند. همچنین مسیر دانشگاه و هدف ونهایت آنرا. انتخاب آن را به عهده خودم گذاشتند و این نشانگر مشی آزادمنشی ایشان میباشد.
سال ۵۴ اوج فساد شاهنشاهی بود و از انقلاب خبری نبود. با بررسیها و مشورتهایی که کردم به این نتیجه رسیدم که اگر بتوانیم در دانشگاه آن زمان حضور و نفوذ داشته باشیم بهتر است و الگوی من بزرگانی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی بودند. این راه را با اختیار قبول کردم و وارد دانشگاه تهران در رشته زمین شناسی شدم.
البته بعد از انقلاب می خواستم به حوزه بازگردم که گفتند در دانشگاه بمان چرا که امروز دانشگاه به شما نیاز بیشتری دارد.
یک نمونه از ویژگیهای شاخص پدر را بفرمایید؟
یکی از ویژگیهای شاخص پدر نظم در زندگی بود. ایشان برای انجام تمامی برنامه های زندگی خود نظم مثال زدنی داشتند. همیشه ساعت ده شب می خوابیدند. اگر مهمانی در خانه بود و یا اگر به مهمانی میرفتند همه میدانستند که ساعت ۹:۳۰ باید پذیرایی تمام شود تا ایشان ساعت ۱۰ استراحت کنند. ما نیز عادت کرده بودیم.
پدر سحرها حدود یک یا دو ساعت قبل از اذان برمی خواست و به تهجد و نماز شب و عبادت و ذکر و راز و نیاز با معبود میپرداخت. اکثر اوقات به جای خواندن قران در سحر کتابهای تفسیر قرآن را می خواندند. همواره به تدبر و علم و آگاهی تاکید داشت و می گفت؛ سعی کنید دعا و قرآن را با آگاهی و تدبر در آنها بخوانید تا صرفا لقلقه زبان نباشد و استفاده بیشتری ببرید.
صبحانه، ناهار، شام و حتی میان وعده های ایشان سر ساعت مشخصی صرف میشد. مثلا همیشه سر ساعت ۵ برنامه چای عصرگاهی بود که همه خانواده کنار هم جمع میشدند و از کنار هم بودن لذت میبردند و گاهی پدر از فرصت استفاده میکرد و نصیحتهایی را به بچه ها میکرد. موقع مشورت در مورد موارد خاص زندگی هم در همین موقع بود که همه حضور داشتند ونظر میدادند.
زمان مطالعه، تدریس و نگاشتن کتابها هم کاملا مشخص بود. در این زمان افراد خانواده میدانستند نباید مزاحم پدر شوند. برنامه های تفریحی و مسافرتهای خانواده در طول سال نیز مشخص بود و با اندک تغییری انجام میشد.
ایشان از لحظه لحظه ی عمرشان حداکثر استفاده را کردند و آن را به بطالت نگذراندند و ثمره آن نیز حداقل تالیف بیش از سی جلد کتاب و خدمت به جمهوری اسلامی در سمتهای مختلف بود. و این را همیشه به فرزندان و نوه ها هم توصیه میکردند که از دوران محدود زندگی حداکثر استفاده را ببرند.
چه توصیههایی داشتند؟
توصیه ایشان همیشه به اخلاق و تقوی و پرهیزکاری بود. لحظات پایانی حیات ایشان که در بیمارستان در خدمتشان بودم، علیرغم اینکه در حالت بی توجهی بودند با اینکه به هیچیک از امور دنیا توجهی نداشتند با اینحال همواره دغدغه مسایل اخلاقی جامعه را داشتند.
خدای سبحان ایشان را مورد رحمت واسعه خوش قرار دهد.