به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله نوری همدانی بمناسبت سالگرد رحلت علامه طباطبایی آورده است :
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی خیر خلقه و اشرف بریته سیدنا و نبیّنا ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله فی الأرضین
در آستانه سالگرد استاد بزرگوار، فقیه عالی مقام، مفسر عالی شأن، حضرت آیت الله طباطبائی هستیم.
این حدیث از امام صادق (ع) است که فرموده: « إِذَا مَاتَ اَلْمُؤْمِنُ اَلْفَقِیهُ ثُلِمَ فِی اَلْإِسْلاَمِ ثُلْمَةٌ لاَ یَسُدُّهَا شَیْ ءٌ »
هنگامی که یک عالمی از دنیا برود، رخنهای و خللی در اجتماع اسلام بوجود میآید، کاستی بوجود میآید که هیچ عامل و وسیلهای این کاستی را نمیتواند جبران کند، در آستانه سالگرد یک همچین عالم بزرگواری میباشیم.
باید توجه کنیم به آن خصوصیات و ویژگیهایی که در وجود مقدس ایشان بود که بنده ۵ سال در درس تفسیر و اسفار ایشان افتخار حضور داشتم. مزایای فراوان، ویژگیهای فراوان از لحاظ معنویت در وجود ایشان منعکس بود، اولاً از لحاظ معنویت در حدی بودند وقتی یک تفسیر قرآن میگفتند، مفاهیم و مضامین آیات قرآن در روح ایشان به طوری اثر کرده بود، مثل اینکه تجسم آن مفاهیم و آن مضامین.
به آیات عذاب که میرسید گاهی دستمالی را از جیبش در میآورد و جلوی چشمانش میگرفت و گریه میکرد اصلاً معانی آیات قرآن را واقعاً تجسم میبخشید.
از لحاظ اینکه معنویت بالا و اخلاق او نسبت به ولایت اهل بیت علیهمالسلام به طوری که وقتی که من خودم میدیدم یک نمونه در روزهای وفات که مجالس عزا برپا میشد میدیدم اینکه صبح زودتر از همه عصا دستاش است و میآید در یک گوشهای از آن مجلس مینشیند تا آخر مرثیهخوانها و روضه خوانها و مبلغین تا آخر مینشست و میرفت.
به اندازهای در معنویات قوی بود که در ماه رمضان روزه میگرفت قبل از افطار به حرم میآمد در حرم زیارت حضرت معصومه سلامالله علیها میخواند بعداً آن ضریح را میبوسید، افتخارش بوسیدن ضریح حضرت معصومه سلامالله علیها بود از لحاظ ولایت در حد بسیار بسیار کامل و بالا بود از لحاظ تواضع در برابر شاگردها واقعاً خود آن درس و حرکات و سکانتشان برای ما یک درس اخلاق بود، تکرار هم داشت به اینکه برکت علم در تعظیم استاد است که ما هم در تکریم ایشان واقعاً از این حدیث خیلی بهره میگرفتیم و لذا میبینیم که یکی از شاگردهای آیت الله شهید مطهری بود، ایشان میبینید در نوشتههایشان هر وقت اسم آیتالله طباطبائی میبرند، مطلب از ایشان میگویند آیتالله طباطبائی روحی الفدا.
در جلسه خودمان در نیشابور بودم، تابستانی بود، چند روزی بعد هم که آن میزبان ما که آقای حجت الاسلام والمسلمین سید محمد موسوی بود در نیشابور، من هم در منزل ایشان بودم. مجالس تبلیغی بود، گفتند که امروز آیتالله طباطبائی میآید نیشابور و از اینجا میخواهد برود سبزوار و برگردد.
ما دیدیم که نزدیک ظهر ایشان آیتالله مطهری از آن احترامی که آیتالله مطهری نسبت به ایشان میکرد برای ما درسی بود.
پشت سر ایشان حرکت میکرد، ایشان که وارد میشدند بدون اجازه ایشان نمینشست بعد هم حرکت میکرد که برود وضو بگیرد ایشان جلوتر میرفت، کفش ایشان را جفت میکرد، چون میخواهد وضو بگیرد عمامهاش را از سر برمیداشت، آیتالله مطهری دستانش را گرفته بود اول عبا را روی دستش میگرفت، بعد عمامهایشان را روی دستان آیتالله مطهری تا اینکه وضو بگیرد و وضو تمام شد، میآمد جلو با احترام عبا را روی دوش ایشان میانداخت، عمامه را روی سرشان میگذاشت. خلاصه احترام استاد تا اینکه یک روزی در جلسه درس ایشان بودیم،حالا من آنچه که یادم است میگویم، زیاد بود.
در جلسه درس ایشان بودیم یک نفر آمد خدمت ایشان آشنا بود یک شیشه عطری به ایشان تقدیم کرد، ایشان گرفتند و تشکر کردند. آمد جلو و خواست که آن شیشه عطر را باز کند، یک مقداری باز کرد و عطر را زد بروی دستش و خواست آن عطر را به لباس آیتالله طباطبائی بمالد. آیتالله طباطبائی گفت، نه من دو ساله که عطر نزدم از آن تاریخی که استاد من آقای قاضی از دنیا رفته است من عطر نزدهام از اینجا معلوم میشود که چقدر احترام استاد.
که ما حدیث داریم که برکت العلم فی تعظیم الاستاد، برکت علم در تعظیم استاد است، خلاصه تمام حرکات و سکنات ایشان برای ما درس بود.
آیتالله طباطبائی نه تنها یک مفسر قرآن باشد در سطح بسیار کامل، یک فقیهی بود، خودش یک اصولی بود و فقیه بود، مفسر قرآن بود.
برای نمونه حاشیهای آیتالله طباطبائی بر کفایه دارد که اگر کسی آن حاشیه را مطالعه کند، میبیند در اصول در چه سطحی بوده است که خلاصه از تمام جهات یک فرد نابغهای بود و از نوادر روزگار و از نوابغ اسلام بودند ایشان. منتهی تفسیر ایشان خیلی مهم است. باید به آن تفسیر خیلی آشنا باشیم، برای این خاطر که ایشان در تفسیر .... به این ترتیب تفسیر را ایشان تدوین کرده است و نوشته است و گفته
خب این تفسیر همه جور مطالب که آن تفقه در دین که فقهی که فعلاً میگوییم اصطلاح مثتحدت است که در احکام عملۀ انسان ولی فقیه در قرآن، در لغت، در اخبار ، فهم کامل تمام ابعاد اسلام، آن میشود فقیه
در ده بعد تفقه در دین، فقه اسلامی را میتوان مجسم کرد و بیان کرد.
اول معارف فقهی در علم کلام و توحید، شناخت خدا و صفات خدا.
دوم معارف فقهی در احکام عبادی اسلام.
سوم معارف فقهی در احکام اخلاقی اسلام.
چهارم در احکام اقتصادی اسلام
پنجم در امور اجتماعی اسلام که هر یک از آنها فصل بسیار مبسوطی است.
ششم معارف فقهی در فرهنگ علمی اسلام، چون علوم در اسلام متفاوت هستند.
بعد فرهنگ فقهی و معارف فقهی و بعداً در قضای اسلام. بعد در سیاست اسلام ، در حکومت اسلام و آخر معارف فقهی در جهاد اسلام، جهاد غیر از جنگ است.
تفسیر المیزان برای ما یک کتابی است بسیار مهم در حقیقت یک دایرة المعارف اسلامی است. چون تمام احکام اسلام را، امهات و اصولش را بیان کرده است، این است که در یک جلسه نمیتوان حق مطلب را از جهت وسعتی که دارد بیان کرد، ما میتوانیم برای نمونه عرض کنیم.
دو آیه از قرآن است که بنده میگویم برای نمونه، حالا ببینید چقدر ، مثل دریا
یکی در آیه ۱۰۲ از سوره بقره، اول آیه «وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ ...
آن قدر ایشان با دقت نظر آیات قرآن را رسیدگی میکرد که در بیست جلد تفسیر المیزان منعکس است. در هر جا این آیه را ایشان معنا میکند و تفسیر میکند این آیه ظرفیتی دارد که یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال در این آیه وجود دارد. این یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال برای بیان و تفسیر یک آیه و ظرفیت آیه را بیان کردن بعد میگوید در عین حال این اجمع ....
فصاحت و بلاغت اینها در این یک آیه، این یک نمونهای است که یک شخصی چقدر باید از لحاظ فکر دقیق باشد، در چه سطحی باشد که بتواند آیات قرآن را با این مزایا تفسیر کند .
دوم آیه ۲۰۰ از سورۀ آل عمران، که آخرین آیه همین سوره، سوره سوم قرآن، سورۀ آل عمران
آن آیه این است که « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
که در این آیه ایشان ۵۰ صفحه مطلب نوشته است. ما از این جهت این آیه را انتخاب کردم که امروز به عرض برسانم، ایشان در هیچ آیهای ۵۰ صفحه نوشته است تنها در این آیه ۵۰ صفحه مطلب نوشته است و در اینجا ۱۵ مطلب بیان کرده است، به طور کلی این آیه ر ا طوری تفسیر میکند در تفسیرش با تمام دنیا دارد صحبت میکند، با تمام تمدنها دارد صحبت میکند و ویژگی و امتیاز قرآن را بر تمام فرهنگها و تمدنها در طول تاریخ بوده و هست بیان میکند و مزیت قرآن را ثابت میکند بر تمام علوم.
۱۵ مطلب را اینجا ذکر کرده است، و آنچیزی که در نظرم هست فهرستوار میگویم.
مطلب اول، دربارۀ صبر است، صبر در برابر مشکلات یکی از تعالیم قرآن است « خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ» خود قرآن فرموده است که ما انسان را در مشکلات قرار دادیم ، این مشکلات برای آنکه انسان آن استعدادهای در وجود انسان انها به فعلیت برسند و کامل شوند از این جهت یک مشکلاتی وجود دارد در زندگی، صبر در برابر مشکلات
دوم صبر فی طاعت الله، اطاعت خداوند متعال از تمام ابعاد کار آسانی نیست. این است که یک صبری در طاعت الله.
سوم صبر در برابر اعدا و صبر در برابر این طور جریان ها صبر لازم است که انسان بتواند به اینکه در هر عرصهای غلبه پیدا کند ، پیشرفت پیدا کند.
خلاصه ۱۵ موضوع ذکر کرده است، اولاً این که انسان یک موجود اجتماعی است، این از خصائص انسان است، از اول که انسان بوجود آمده است در پرتو اجتماع گام برداشته و راهش را رفته است.
آنوقت این آیه را ذکر میکند که خداوند میفرمایند ما در برابر انسان عقباتی قرار دادهایم در زندگی، انسان عقباتی در زندگی دارد و باید آن عقبات را طی کند. « وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ»
همه انسان ها با یکدیگر مساوی نیستند، بعضی از انسانها برتری دارند از لحاظ ویژگیهای خلقت بر بعضی دیگر،
خلاصه آیات قرآن در این که انسان اجتماعی است در اجتماع هم باید. خب مشکلاتی وجود دارد و باید تحمل کند و پیش رود و اینها
۱۵ مطلب را ذکر میکند، آمده است در برابر مکاتب دیگر همه آنها را یکی یکی ذکر میکند، مفاسدی که بوجود آورند، یک مطالبی مربوط به سلاطین است و ملوک است و اینها را ذکر میکند
قیصر و کسری و ... و این تعبیرها، اینها یک فرهنگهایی بوجود آوردند ، قبائل مختلف فرهنگهایی بوجود آوردند و
اسلام را در برابر همه اینها، اسلام یک مبنا و محور در اسلام تعقل و فکر مردم است، فکر انسانها است ولی مبنا در آنها بیشتر، هوا خواهی و در غرائض شهوات و فساد قدم برداشتن.
این است که اسلام یک تمدن خاصی دارد، بله یک وقت هم تمدن اسلام در صدر اسلام جلوه کرده بود، در زمان پیغمبر خدا، که پیغمبر خدا نامه نوشت برای سلاطین و یک تمدنی بوجود آورد و بر تمام تمدنهای آن زمان غالب شد و روزی که در تمام اروپا یک کتابخانه نبود، یک عالم به نامی نبود، یک مرکز از مراکز علمی نبود، اسلام در چنین وضعی طلوع کرد و توانست یک تمدن بسیار بزرگی بوجود آورد.
ولی بعداً در نتیجه انحراف بعضیها تغییرات بوجود آمد.
خلاصه ایشان در اینجا خیلی از مطالب کومونیستی و کاپیتالیسمی ، همه این ها را ذکر کرده است، یک نفر عالم چقدر باید محیط باشد به اوضاع دنیا و تاریخ دنیا تا بتواند این قدر مزیت قرآن را ثابت کند.
۱۵ موضوع ایشان ذکر کردهاند که موضوع دوازدهم تقریباً همان ولایت فقیه است که اسلام یک جامعه است. « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» یک چنین امتی پیغمبر تأسیس کرده است. « وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»
از تفرق به شدت « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»
تأکید فراوان دارد بر اینکه باید مسلمانها با هم متحد باشند، ذکر هم میکند که در اسلام مرزهای جغرافیایی میزان نیست بلکه مرز عقیده است باید همه مسلمانها با هم برادر باشند،زندگی داشته باشند و با هم مربوط باشند تا یک تمدنی بر اساس عدالت
در عدالت هم سه موضوع بسیار مهم است، « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّه»
ای اهل ایمان، ای مسلمانها شما باید عدالت را ، سه موضوع را تأکید میکند یکی عدالت باشد و ظلم نباید باشد، دوم فقر است نباید باشد، سوم اختلاف نباید باشد. یک جامعه متحدی که در آن جامعه ظلم نیست و هرچه هست عدالت یک،جامعهای که در آن فقر وجود ندارد، این را اسلام بوجود آورد در آن ابتدای امر ولی بعداً افرادی در برابر اسلام، همانطور که یهود و نصارا در آن تمدن های که پیغمبران آوردند، اصلاً تمدن اصلی همان است که پیغمبران آوردند، در همانجا نصارا و یهود اختلاف کردند و چهها کردند این به اسلام هم که آمد اختلاف، بعضی ها کار را به جایی رساندند که اینها آمدند گفتند که اسلام میزان نیست بلکه اکثریت مردم هرچه گفتند
مردم هم روی هوا و هوس اکثریت را محوریت قرار دادند که بر اینکه بر سر کار باشد و که دنیا را اداره کند، از این مطالب زیاد ذکر کرده اند و همه را جواب دادهاند، خلاصه میخواهد ثابت کند که بر اینکه نسبت به تمام تمدنهای جهان یک عالمی که اینقدر احاطه دارد، این قدر تسلط دارد بر تمام افکار و عقائد عالم میخواهد راه را نشان بدهد، بهترین تمدن و بهترین راهها همان راهی است که خداوند نشان داده است.
بقیه انحراف از این راه است در نتیجه شهوت و در نتیجه زیاده خواهی و در نتیجه استکبار و استثمار و . ..
خلاصه مطالب زیاد است حدود ۵۰ صفحه است.
مطالب فراوانی وجود دارد ما توصیه میکنیم به علمای محترم که بیشتر مطالعه کنند، ۲۰ جلد تفسیر المیزان خیلی مطالب دارد در این آیه ۵۰ صفحه ایشان ذکر کرده است و در ضمن این ۵۰ صفحه مطلب زیاد است.
یکی این است که خطابات قرآن به مردم است.
امر به معروف کنید، نهی از منکر کنید همۀ اینها را مثلاً اسلام میگویند به اینکه نماز جماعت ، بر اینکه نماز جماعت همه در یک اجتماع دوش به دوش شرکت کنند، حج هم در ایام معینی است که همه باید در آنجا حضور پیدا کنند
اسلام میخواهد همه مسلمانها زیر یک پرچم با یک فکر و یک فرهنگ حرکت کنند. از این جهت میگوییم که « وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا» « الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ»
خلاصه مسلمانها را مخاطب قرار میدهد به اینکه همه امر به معروف بکنند و نهی از منکر
با عموم مردم است، ساختن مردم است، مردم را میخواهد اسلام بسازد هم در صحنه اسلام در یک فضایی در یک اجتماعی همه دوش به دوش همه با هم شرکت داشته باشند تا بتوانند در برابر دنیا عظمت و فقه و تفسیر اسلام را نشان بدهند.
حالا که شما اینطور میفرمایید بنابراین هر مجموعهای یک مدیری میخواهد یک والی میخواهد که آن جامعه را اداره کند. بدن انسان یک نمونهای است، اعضاء متعدد، دستگاههای متعدد وجود دارد ولی یک روح بر آن حکومت میکند و این روح است که تنظیم میکند
بنابراین اسلام هم وقتی که فرق مختلف یعنی در فکر و فرهنگ وجود دارد ، بنابر این کیست که اداره کند که همۀ مردم در یک صراط که صراط مستقیم الهی است گام بردارند، خب این دیگر خود پیغمبر بود در زمان خودش سعی کرد همین کار را انجام دهد و بعد از پیغمبر توصیه و تأکید به این که باید اسلام والی میخواهد و مدیر میخواهد. بالأخره اینجا کم کم میرسید به اینکه اثبات میکند که این ولایت فقیه، حالا که پیغمبر در میان مردم نیست، امام در میان مردم نیست، در مورد ۱۲ امام هم در اینجا صحبت کرده است حالا که در میان مردم نیست باید یک نفری باشد که از لحاظ علم و فقاهت، از لحاظ عدالت و ویژگیهای اسلام یک فرد متخصص باشد .
خلاصه ما توصیه میکنیم به همه مخصوصاً این ۵۰ صفحه را مطالعه کنند.
در آخر چه میگوید در آخر میگوید که بدانید خداوند تهدید هم کرده است که اگر شما آن صراط مستقیم و آن برنامهای که ذکر کردهایم در نظر نگیرد. آخرش « فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ» این را در سوره مائده فرموده است اما اگر شما انحراف از این راه پیدا کنید ما یک روحی بوجود میآوریم یک دستی بوجود میآوریم که خدا آنها را دوست دارند و آنها خدا را دوست دارند و در برابر مؤمنین متواضع هستند و در برابر کفار مقاوم هستند.
« وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ» از ملامت این افراد ترسی ندارند، راه را پیدا کردهاند در آن راه هم گام بر میدارند
« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» خداوند این وعده را میدهد به کسانی که ایمان دارند، عمل خوب انجام بدهند، خداوند آنها را خلیفه روی زمین قرار میدهد. « وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَ»
آن دینی که آنها میخواهد، خداوند به آنها تمکن میدهد که آن دین را در سطح زمین برقرار میکنند. « وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا»
اینها در زندگی خودشان گاهی خوف و هراسی داشتهاند از دشمنان ولی خداوند یک امنیتی میدهد و عزتی میدهد.
« وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»
ما در کتابهای آسمانی گفتهایم که آخر و عاقبت این زمین را کسانی که صالح باشند در اختیار آنها قرار خواهد گرفت، آنها در سطح زمین و در این فضا زندگی خواهند کرد
من توصیه میکنم به عزیزان برای مطالعه زیاد به این تفسیر که تفسیری است که واقعاً میتوانیم بگوییم که تهدی بکنیم که چه کسی توانسته چنین تفسیری بنویسد
چون در آستانه رحلت و درگذشت استاد بزرگوار ما آیت الله طباطبائی بودیم این عرائض خدمتتان عرض شد امیدواریم توفیق پیدا کنیم برای مطالعه چون ایشان تنها مفسر نبودند، فقیه بودند، فیلسوف بودند، مدرس بودند، استاد بودند.
یک فر د اخلاقی بودند، اینها را در نظر بگیریم و تفسیر المیزان مورد مطالعه باشد ان شاء الله تا ما هم بتوانیم در این راه گام برداریم.
نظر شما