به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در اهواز، آیتالله مصباح یزدی، سرآمد رعایت آداب عشق و بندگی، میراث دار بهجت عارفان و بامحبتی پدرانه بود. این عالم و فقیه انقلابی در طول عمر شریف خود همواره پاسخگوی شبهات ریزودرشت روز جامعه بود. شخصیتی که مقام معظم رهبری خود را سوگوار او میخواند. در ادامه به نقل و با قلم یکی از طلاب اهوازی چند خاطره از این فقیه و فیلسوف فقید نقلشده است.
اول؛ آداب عشق و بندگی
ادب و تواضعی دیدنی و شنیدنی داشت؛ درخت پربار معرفت بود که افتادگی بینظیرش مایه دریافت فیض بیحدی از حقتعالی شده بود.
اسم آن شبها را بعدتر و در میان خاطرهها گذاشتیم: شبهای ضریح؛ شبهای پرنوری که اهواز میزبان ضریح مطهر سیدالشهدا(ع) بود و آنقدر شور و شوق در چشم و دلها بود که گویی کربلا را به شهر ما آورده بودند.
خاطرهاش فراموششدنی نیست؛ یکی دو ساعت قبل از فلکه فرودگاه اهواز، دقیقاً همینجایی که الآن یادبود حاج قاسم نصبشده است، منتظر بودیم تا ضریح از راه برسد، بعد هم پیاده و پابرهنه راه افتادیم پشت سر ضریح مطهر تا ورودی مصلی که محل توقف ضریح اعلامشده بود، جمعیت منتظر ایستاده بود و تقریباً وقت نماز مغرب شده بود؛ به همراه جمعی از اساتید و علما، در مصلا نماز را خواندیم.
درراه برگشت به سمت ضریح، شخصی از تبرک جستن به این ضریح سؤال پرسید: خواستم جواب بدهم که یکی از اساتید خاطره جالبی از آیتالله مصباح که حالا باید بگوییم رحمتالله علیه، نقل کرد: بعد از پایان ساخت ضریح مقدس در قم، علما یکبهیک برای بازدید و زیارت و تبرک میآمدند و تصاویر و عکس علما در کنار ششگوشهی نو که هنوز نصب نشده بود منتشر میشد، آن روز ما هم برای تبرک به ضریح مبارک به مدرسه معصومیه قم رفته بودیم که آیتالله مصباح هم تشریف آوردند؛ بعد از سلام و تبرک، یکی از طلاب خواست از ایشان عکسی بگیرد؛ ایشان قبول کردند، اما نحوه ایستادنشان طوری بود که ضریح در تصویر نمیافتاد.
وقتی از ایشان خواستند کنار ضریح بایستند تا عکسی از ایشان بگیرند، جواب دادند: بنده به این ضریح (بااینکه هنوز بر قبر مطهر سیدالشهدا نصب نشده) پشت نخواهم کرد.
دوم؛ میراث دار بهجت عارفان
مدتی پس از رحلت آیتاللهالعظمی بهجت، حاجآقا صدیقی برای چند منبر و برنامه مختلف به اهواز تشریف آورده بودند؛ بهواسطه لطف یکی از اساتید از اول صبح تا نزدیک عصر همراه ایشان بودیم.
کمی قبل از نماز ظهر، فراغتی حاصل شد و وقت استراحتی؛ جمعی از طلاب روحانیون و مسئولان نهاد و عقیدتی سیاسی جمع شده بودند کنار حاجآقا صدیقی و سؤالات اخلاقی شخصی و عمومی میپرسیدند. در بین سؤالها، یکی از آقایان سؤالی پرسید که همه برای شنیدن جوابش ساکت و سراپا گوش شدند: بعد از آقای بهجت، در اخلاق و عرفان چه کسی برای مراجعه و معالجه وجود دارد؟
آقای صدیقی اما بدون درنگ و با اطمینان جواب دادند: شهادت میدهم هیچکس بهاندازه آیتالله مصباح از مرحوم آقای بهجت در اخلاق و عرفان بهرهمند نشدند.
و شاید در پاسخ به تعجب برخی حضار ادامه دادند: شاید آقای مصباح به فلسفه و سیاست معروف شده باشند، اما در معرفت بهره بینظیری از آقای بهجت بردهاند و آیتالله بهجت نیز توجه ویژهای به ایشان داشتند.
سوم؛ محبت پدرانه
زیارتم تقریباً تمامشده بود و میخواستم از پایین پا برگردم به سمت آزادی و نفسی تازه کنم و شاید کمی هم آب بخورم؛ دو سه قدمی که رفتم دیدم در کنجی نشسته، روی صندلی کوتاهی و آرامآرام زیارتنامه میخواند.
به دیدن کنج نشینی آیتالله مصباح عادت داشتم؛ در اکثر تصاویر حضورش در بیت رهبری نیز در کنج مینشست، جوری که انگار از به چشم آمدن و دیده شدن گریزان ست.
آرام رفتم و در جای خالی کنار صندلی نشستم؛ خیلی آهسته و با توجه زیارتنامه میخواند و تقریباً توجهی به اطراف نداشت. دلم را با زیارتش همراه کردم و صبر کردم تا حمد و ثنایش تمام شود.
به ضریح خیره شده بودم و حواسم نبود که زیارت خواندن حاجآقا تمامشده، اما حاجآقا که گویا متوجه شده بود به خاطر ایشان آنجا نشستهام، با همان لحن آرام همیشگی گفت: سلام، با بنده امری دارید؟
بااینکه زیارتشان طول کشیده بود و خستگی از احوالشان پیدا بود، تکتک سؤالاتم را باحوصله جواب دادند؛ شیرین و ساده و قابلفهم؛ یاد روزهای نوجوانی افتادم که با پاسخ به شبهات پیرامون ولایتفقیه نوشته آقای مصباح دمخور بودیم.
هنر میخواهد از شبهات ساده کوچهبازاری تا مسائل سخت فلسفی را ساده و روان جواب بدهی و از پاسخ دادن به هیچکدامشان ابایی نداشته باشی.
راوی: مسیح اسکندی