پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
حوزه تراز انقلاب اسلامی

حوزه/ حوزه و روحانیت همان نهادی است که باعث انتشار انقلاب شد و در پیروزی آن نیز نقش مهمی داشت اما مهم تر از آن این است که حوزه همان نهادی است، که عنصر نگهدارنده این انقلاب نیز خواهد بود چراکه روحانیت نهادی هستند که اسلام شناس هستند و در قطع یقین حکومتی که اسلام مبنای آن باشد در تمامی مراحل رشد و نمو تمدنی خود نیاز به اسلام شناس در حد تمدن ساز و تمدن فهم دارد؛ اگر نهاد حوزه ما به نهادی خلاصه شد که با قبل انقلاب تفاوتی نکرده است به این معنا که فقه همان و اصول و احکام نیز باید در این اندیشید که اصل تغیر زمان و مکان را به کجا وانهاده ایم.

به گزارش خبرگزاری حوزه، امیر محمد رخشانی در نوشتاری به موضوع «حوزه تراز انقلاب اسلامی» پرداخته است که متن این نوشتار  را می خوانید :

    

۱. چکیده:

حوزه امروز از همه حوزه های در طول تاریخ وظیفه و کارکردی بزرگ و عمیق تر دارد اگر قرار است نظامی با محوریت اسلام تمدن ساز باشد و در تمام عرصه ها به عنوان مروارید و گیتی فاضله شناخته شود این حوزه است که می تواند و باید از حیث ایدئولوژی بایسته ها را مهیا کند امروز اگر قرار است اقتصاد، و فرهنگ و سیاست و... اسلامی باشد چه نهادی می تواند این وظیفه را بر دوش خود داشته باشد؟ اگر حوزه از آنجایی که باید باشد عقب تر باشد به قولی عبای انزوا و تحجر بر دوش خود بیندازد کدام نهاد باید این خلأ ایدئولوژی در عرصه های مختلف حکومتی و... مهیا کند؟ جایگاه حوزه و عملکرد اون در تمدن سازی بسیار مهم است به همین جهت است که نباید گذاشت عنصر انقلابی اش فراموش و یا دستخوش تحریف ها قرار گیرد.

   

۲. کلید واژه:

حوزه علمیه -تراز- انقلاب اسلامی

   

۳. مقدمه:

حوزۀ دیروز، از دنیای زمان خود، عقب‌تر نبود؛ بلکه جلوتر هم بود!...شما نگاه کنید در آن روز،علمای ما چقدر محصول علمی و فقهی و کلامی برای مردم زمان خودشان داشتند. [۲]

همان عدّۀ کمی که در گذشته بودند،کارهای بزرگی انجام دادند؛...امّا امروز،این‌گونه نیست! امروز،حوزۀ علمیّه،از زمان خودش خیلی عقب است!حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست؛مثل این است که دو نفر سوار بر اسب،...یکی اسبش از دیگری تندروتر باشد و آن‌که اسبش کندروتر است،بعدا به اتومبیل دست پیدا کند؛طبیعی است آن‌که اسبش تندروتر است،به گرد او هم نمی‌رسد!الآن،وضعیّت،این‌گونه است!

در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فراگرفته است.ما وقتی به خودمان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم با زمان،خیلی فاصله داریم؛حتّی در اخلاق هم،این‌گونه است! ...امروز، دنیا،دنیای امواج است؛با امواج و کامپیوتر،همۀ مفاهیم،از این طرف به آن طرف دنیا،منتقل می‌شود؛الآن،دورترین کتاب‌خانه‌های دنیا می‌توانند در ظرف مدّت پنج دقیقه، مطالب کتابی را که در کتاب‌خانۀ کنگرۀ آمریکاست،روی صفحۀ کاغذ خود،چاپ کنند! این‌گونه،مطالب منتقل می‌شود!ما،از این دنیا عقبیم؛دیگر چرا این را منکر بشویم‌؟! این یک عیب قطعی است که حوزۀ امروز ما آن را دارد. [۳]

سال ۵۷ بود زمانی که انقلاب اسلامی برخلاف تصور تمام جهانیان قله ای را فتح کرد که در طول تاریخ تمام انسان های طالب حق و مطیع حق به دنبال آن بودند، انقلابی که گرچه از یک کشوری ایجاد شد که سابقه تمدن های بسیاری داشت اما این نوع آن ماندنی شد، زمانی که همه جبهه کفر بر علیه یک جامعه باشند تنها زمانی می توان بر آن غلبه کرد که یک اراده پولادین پشت آن شعار ها و حرف ها باشد،علاوه بر اینکه آن شعار ها چه بود نکته مهم تر آن است،چیزی که این انقلاب را متمایز از دیگر انقلاب ها می کرد؟ نکته قابل تمایز آن بود که این حرف ها از زبان یک مرجعیت دینی بیرون می آمد و او رهبر انقلابی بود که تمام ایادی باطل روبروی او صف آرایی نمودند.

   

نکته مهم دقیقا همین جا بود آن چیزی که در زمان قرون وسطی کشوری را به ظلالت می کشاند و مردم را به مقابله با کلیسا خواند امروز مجموعه ای به همان نام از نوع تکامل یافته اش که ما او را خاتم ادیان می نامیم پا به عرصه میدان گذاشته و انسان ها را به هدایت و رستگاری در دنیا و آخرت می خواند.

دینی که داعیه دار تمدن بوده و حاکمیت را شرط ضروری خود دانسته دینی نبوده که از آن بتوان به عنوان عقب ماندگی یاد کرد بلکه آن چیزی است که اگر تمام افراد جهان افکارشان را روی هم بگذارند ما شاهد نخواهیم بودکه بتوانند یک گزاره واحد الاقوالی بدهند که در آن گزاره هم دنیا و هم آخرت جمع شده باشد چراکه اگر این دنیا خالقی دارد، همان خالق است که نسخه اصلی و سعادت بخش را به پیروان خود می دهد.

اما آنچه که باعث شد جهانیان را شگفت زده کند این بود که این انقلاب صرفا یک تغییر ساختار سیاسی نبود بلکه حکومتی بود که دین را به عنوان اصل قرارداد و قوانین را نیز بر اساس آن صادر کرد.

ولیکن آن چیزی که دشمنان این انقلاب را بسیار هوشیار کرد نقش بازیگران اصلی این میدان بود بازیگرانی که توانستند صحنه را از یک اعتراضات خیابانی به تمدنی نوین عوض کنند ،اینکه یک مرجعیت دینی باعث این حرکت شده بود خود جای تامل برای آنان داشت اما اینکه دیگر یک این چنین انسان هایی ساخته نشوند یک راهبرد بود.

برای این امر هست که باید مبانی را در هر حوزه ای مشخص کرد ،نهادی که داعیه دار این جریان بود؛ حوزه بود، اما باید دانست که این خود حوزه نبود که این چنین افرادی را آماده جریان سازی کرده باشد،خیر این را باید دانست حتی همان زمان که انقلاب تازه نفس بود حتی افرادی از خود حوزه در میان این جریان حوزوی ایستاد اما کار به جایی نکشاند چراکه روایت جریان انقلابی حوزه منطق اسلامی بیش تری همراه خود داشت و منطق غیر اصیل را کنار زد.

   

پس آن چیزی که یک نهاد و یا برخی از نهاد حوزوی را به سوی انقلاب هدایت کرد منطقی است که از اسلام برداشت می کردند.

چه بسا که دشمن الان در حال پیاده سازی منطقی مقابل این روایت در حوزه ها باشد و حوزه را با خود حوزویان اشاره بگیرد که این امر، امری نه تنها دور از اندیشه نیست بلکه تجربه شده است.

الحمدلله در حال حاضر قشر اغلب حوزه با انقلاب همراهند اما باید دانست که مکر دشمن این جریان را تنها نمی گذارد و تا زمانی که هنوز پرچم اسلام ناب در انظار است، دستانی هستند که به دنبال پایین آوردن آن باشند.

اما کلام آخر در مقدمه این است که حوزه و روحانیت همان نهادی است که باعث انتشار انقلاب شد و در پیروزی آن نیز نقش مهمی داشت اما مهم تر از آن این است که حوزه همان نهادی است، که عنصر نگهدارنده این انقلاب نیز خواهد بود چراکه روحانیت نهادی هستند که اسلام شناس هستند و در قطع یقین حکومتی که اسلام مبنای آن باشد در تمامی مراحل رشد و نمو تمدنی خود نیاز به اسلام شناس در حد تمدن ساز و تمدن فهم دارد؛ اگر نهاد حوزه ما به نهادی خلاصه شد که با قبل انقلاب تفاوتی نکرده است به این معنا که فقه همان و اصول و احکام نیز [۴] باید در این اندیشید که اصل تغیر زمان و مکان را به کجا وانهاده ایم.

   

۴. تعریف از حوزه:

اگر امروز ما بخواهیم بدانیم که برای قم با این ظرفیّت چگونه برنامه‌ریزی لازم است، باید نگاه کنیم به دنیا؛ باید نگاه کنیم به نیاز عالم؛ باید نگاه کنیم به بروز و ظهور روزبه روز و دم‌به‌دم افکار و نظریّات و حرفها و مسائلی که در ارتباط‍‌ با مسائل حوزه‌های علمیّه است؛...

دربارۀ همین مسائلی که مستقیما مربوط‍‌ به حوزه‌های علمیّه است.در دنیا به‌طور مداوم، حرفهایی دارد به وجود می‌آید؛ در باب اخلاق، در باب حقوق، در باب فلسفه، درباب فلسفۀ دین، در باب مسائل کلامی، دائم حرفهای جدیدی دارد مطرح می‌شود؛ نه به این معنا که همۀ این حرفها درست است یا مهمّ‌ است؛ بلکه به این معنا که این حرفها، حجم عظیمی را از فضای ذهنی مردم دنیا به خود اختصاص می‌دهد. [۵]

برای تعریف حوزه باید به جایگاه او در همین زمان و مکان نگاه کنیم،گذشت زمانی که کارکرد حوزه در مقام افتا ناظر به فرد بود امروز ولایت حکومت ما با ولایت اسلام است؛اسلام نیز خود ظرفیت هایی را مانند علمای با تقوا و یا حتی اجتهاد که مطابق با زمان و مکان می باشد را  ایجاد کرده تا دین دچار انحراف و عقب ماندگی نشود و لیکن باید انها را یافت در از آنها استفاده جست.

اگر ما امروز حوزه راه محلی برای تربیت عالم دینی معرفی کنیم و با این نام از او یاد کنیم این را باید در نظر گرفت که اگر ما یک قید را اضافه به آن نکنیم در این زمان است که دچار انحراف در تربیت می شویم و آن قید همان تطابق با زمان و مکان است به این تعریف که حوزه نهادی است که تربیت عالم دینی را با توجه به زمان و مکان انجام می دهد اگر روزی اقتضا این بوده که عالمان وتربیت یافتگان این مکتب فتوا و کارکرد خود را در حیطه فردی خلاصه کنند، این برای آن زمان بوده است؛که حتی می بینیم که این کار با دقت بسیار و توجه عمیق تنظیم شده ،مانند اینکه مشاهده می کنیم در افتا ها به یک سری فروعاتی توجه شده است که حتی شاید برخی مبتلا به آن هم نشوند ولی عالم ما در آن روزگار از زمان خود نیز جلوتر می اندیشیده است در حالی که اقتضا امروز ما زائد بر آن را می طلبد، به طور کلی باید گفت که ما تابع اولویت ها خواهیم بود ،البته که اگر این نوع از برنامه ها تابع یک برنامه اصلی و در راس از نهاد مدیریت حوزه باشد از دوگانگی ها و تضاد ها به دور خواهیم بود لکن تا زمانی که این چنین سندی وجود ندارد دلیل بر آن نیست که با توجه به زمان و مکان و استفاده از نظریات افراد خبره در این امر برنامه ای مدون جهت تربیت یک اسلام شناس مطابق با زمان و مکان نداشته باشیم.

   

هر چه در برنامه ریزی مورد توجه قرار می گیرد تابع ذهن افرادی است که برنامه را تدوین می نمایند اگر افرادی که در تهیه تدوین برنامه هستند زمان را زمانی مانند قبل از انقلاب بدانند فقط به نیاز های خود و جامعه اطراف خود نگاه می نمایند و برنامه ای تدوین می نمایند ولکن اگر قرار است برای بعد از انقلاب برنامه ای ریخته شود باید نگاه ما نه تنها به نهاد سازی و .. که مورد نیاز جامعه اسلامی است باشد بلکه باید توجه ما بر نیاز های دنیا و مردم  دنیا نیز باشد به عنوان مثال در سال هایی که گذشت و عصری که امپراتوری رسانه طور ها را شاهد هستیم مردم جهان هنوز تفکری از اسلام دارند که دشمنان اسلام به واسطه رسانه ها برای آنان بوجود آورده اند و آن تفکر از اسلام همان امثال داعش است ، واما سوال این است که ما و حوزه در اینکه این تفکر درست شود چه کرده ایم آیا می توان در این دوره که امکاناتی در اختیار حوزه است، کم کاری را از عدم امکانات دانست؟در حالی که وظیفه عالم دینی و مبلغ اسلام که نهایت هدف حوزه است چیزی جز ترویج صحیح از اسلام نبوده است ؟ وآیا اگر پلت فرها را آنان تشکیل دادند و بر علیه اسلام کار کردند و ما و اندیشه حقیقی اسلام را بایکوت کردند وظیفه ای در این میان نیست که پلت فرمی ساخته شود و دید اسلام بواسطه آن برای جهانیان مخابره شود؟؟

    

۵. ضرورت برنامه ریزی و بایسته ها:

ما وقتی به تصویر دنیای اسلامی کشورمان نگاه می‌کنیم، پنج کار اصلی را می‌بینیم که باید انجام آن را از حوزه توقّع داشته باشیم: کار اوّل عبارت از مرجعیّت و إفتاست؛... کار دوم، تربیت مدرّس است؛...کار سوم، تحقیق و تألیف در مسائل علمی است؛...کار چهارم، مسئلۀ قضاء است؛... سیستم قضائی اسلامی، فقیه و مجتهد و عادل را می‌طلبد؛...کار پنجم، تبلیغ در سطح وسیع و به شیوۀ مطلوب و مدرن است.

این پنج مسئولیّت را حوزۀ علمیّه باید انجام بدهد. آیا بدون نظم و تقسیم‌بندی و تقسیم کار و کوتاه کردن راه‌ها و زدن از زوائد و پرداختن به بعضی از کارهای لازمی که امروز به آنها پرداخته نمی‌شود، ممکن است این پنج وظیفه را از حوزه متوقّع باشیم و حوزه آنها را برآورده کند؟

ما باید حساب کنیم فرضا در سی سال آینده این کشور اسلامی چند نفر قاضی مجتهد عادل لازم دارد؛حوزه بایستی این‌طور خیز بردارد که بتواند تا سی سال آینده،این تعداد را تربیت کند...این توقّع نیز،جز با سازمان‌دهی درست،انجام نمی‌گیرد...این پنج مأموریّت،کاری است که دم دست است؛البتّه حوزه،کارهای دیگر هم دارد و خیلی از کارهای مهمّ‌ را می‌تواند و باید انجام بدهد؛ولی این پنج مأموریّت،دم دستی و حتمی است. [۶]

در باب تحصیل در حوزه و برنامه‌های حوزۀ مقدّسۀ علمیّه،...همین‌قدر عرض کنم که برای مواجه شدن با مسائل بی‌شمار و پیچیدۀ دنیایی که در پیش ماست،برنامه و ترتیبی غیر از آنچه امروز در دست و بال ماست،لازم است؛این برنامه،برای این نیازها طرّاحی نشده است؛شاید هم اصلا طرّاحی نشده و به صورت خودرو،به این شکل درآمده است.اگر چه بحمد اللّه، علمای بزرگی با همین برنامه،در طول زمان تربیت شده‌اند؛امّا برنامه‌ریزی و تنظیم موادّ و شکل برنامه و تقسیم علوم و فنون اسلامی در حوزه‌های علمیّه به حسب نیازها،و شعبه‌شعبه کردن و زمان معیّن‌کردن و دقّت در فراگیری و بقیّۀ موارد،چیزهای ضروری و لازمی است که باید هرچه زودتر،این کارها انجام بگیرد.[۷]

ما باید بدانیم که برای حوزه‌های علمیّه،به برنامه‌ریزی احتیاج داریم.باید گروه‌های متخصّص و متمحّض در برنامه‌ریزی،برای این کار باشند؛بنشینند و مرتّب،به حوزۀ علمیّه و مسیر آن،نگرش داشته باشند و برای فردا و فرداهایش،برنامه‌ریزی های علمی کنند. [۸]

   

این مسئله ای که به آن اشاره شد اصل بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرا بگیرد که متاسفانه کمبود آن ما را متضرر کرده است مثلا الان ما می بینیم که بعد از چندین سال ورود فضای مجازی به کشور به طور دقیق و آگاهانه برای تبلیغ جای خود را در میان برخی پیدا کرده [۹]البته این نیز به خاطر شرایط روز است اما اگر واقعا قراراست که ما پیش آهنگ جریان دین باشیم، شیوه که به ما پیروان اسلام ارائه شده همیشه شیوه کیّسانه و عمل مطابق با زمان بوده است امروز که حال فضای مجازی کشور ما خوب نیست برخی صدایشان در آمده که البته این خوب  است و مفید اما اگر کمیته ای می بود جهت بررسی مسائلی که در آینده و اجتماع ما با آن روبرو خواهد بود الان جایگاه تبلیغ دین مظلوم نبود،زمانی که دین را به اسم خود دین دارند از بین می برند زعمای ما خود رسانه ای می داشتند که صدایشان را پخش کنند که البته الان این ها وجود دارد ولکن در مقابل صدای جبهه کفر ،صدای حق کمتر به گوش می رسد، ویا اصلا به گوش نمی رسد، چراکه در ضرورت توجه به آینده و برنامه مطابق با آن کم کاری شده است.

متاسفانه یکی از مسائلی که بسیار کم دیده شده است بحث استعداد یابی است،به این معنا که یک سری ورودی هایی داریم که هر چند اندک که البته بهتر است نه به این معنا که متقاضی کم باشد و ما کمتر پذیرش کنیم ،خیر به این معنا که هر آنکه می توان را در این مسیر بپذیریم(البته اگر این تفکر بود حتما در مصاحبه های ورودی باید تحولی ایجاد کرد) و این ها را رها نکنیم بلکه سر چشمه ای از تربیت اسلامی را به آنها هدیه کنیم در حالی که ما در خود حوزه متاسفانه این گونه تربیت ها را نمی بینیم البته ممکن است الان این چنین بوده باشد چراکه با توجه به سیستمی شدن حوزه کار با آسانی بیش تر همراه باشد ولکن باید دانست در کار تربیتی امر و نهی تاثر خود را ندارد و اما بعد از این که افرادی را پذیرش کردیم این افراد از جهتی که خام هستند مسئولین تربیتی در آنها تاثیر گذار می باشند که در این مقام جایگاهی است که باید استعداد های پنهان و نهفته افراد شناسایی شود و سپس آنها را به سوی نیاز های جامعه سوق داد.

    

با توجه به اینکه اغلب این دید ها وجود ندارد طلبه ای که با تمام وجود آمده بود برای خدمت ،در پایه ۵ ویا ۶ از وجود خود در حوزه احساس خوبی ندارد،چرا؟چون، جایگاه خود را پیدا نکرده است.

ما اگر توانستیم این حوزۀ بابرکت را،این مخزن عظیم را،درست استحصال کنیم،آیندۀ نظام و آیندۀ کشور،بلکه آیندۀ دنیای اسلام،تضمین خواهد شد...فرض کنید یک انبار،پر از موادّ ذی‌قیمت و موردنیاز مردم،منتها بدون نظم و ترتیب،روی هم ریخته؛شما هم که در این انبار هستید،نمی‌دانید در این انبار چیست!مردم هم بیرون،منتظر،گرسنه،دستشان دراز، نشسته‌اند!بعضی هم که می‌بینند جوابی از داخل انبار نمی‌آید،سرشان را پایین می‌اندازند و می‌روند؛اعتنایی نمی‌کنند؛در حالی که اگر شما،چند نفر آدم زبده را بگذارید[تا]اینها را مرتّب کنند-حالا نمی‌گویم همۀ آن را،یک قسمتش را-یک ویترین بزرگی درست کنند؛ یک دکّان سه چهار دهنه درست کنند؛اینها را در ویترین،قشنگ بچینند[و]منظّم کنند؛شما ببینید چه خواهد شد و چطور مردم،از این استفاده و استقبال می‌کنند!من گمان می‌کنم این، علاج حوزه است. [۱۰]

اگر بخواهیم به آنچه این دو رکن [برنامۀ مدوّن و نظام مدیریّت قوی] را تنظیم می‌کند، برسیم،...به نظر من چند مرحله را باید پیمود که اگر این مراحل به وجود آید و حقیقتا محقّق شود، نتیجه قطعی خواهد شد:...

اوّل ترسیم شکل مطلوب؛ بعد،جست‌وجو؛ و بعد تبیین آنچه لازم است؛ و بعد ریختن آنچه لازم است در قالب یک برنامۀ کمّی...اینها،لازم است که انجام گیرد؛آن وقت،شروع‌کردن؛با قوّت و قدرت،این را انجام دادن.هرقدمی هم که پیش برویم،راه،آسان‌تر می‌شود. این مراحل،قطعی و قهری است؛یعنی امروز،هرکاری در دنیا بخواهد انجام بگیرد،همین طیف را دارد.اگر این نبود،دچار روزمرّگی خواهیم شد و اگر دچار روزمرّگی شدیم،نه که نزدیک نمی‌شویم،گاهی دور می‌شویم؛چون گاهی حرکت روزمرّه،تابع اقتضائات است دیگر!گاهی یک چیزی اقتضا می‌کند که انسان،در این جهت حرکت کند؛ناگهان،عایقی، مانعی،انگیزه‌ای و مقتضی‌ای پیش می‌آید که انسان،از این طرف حرکت می‌کند؛گاهی آنچه قبلا انجام شده،خنثا هم می‌شود! [۱۱]

بحث بعدی که در برنامه ریزی باید مورد توجه قرار گیرید توجه به ایده آل ها است اگر ما ایده آل ها را برای اینکه به آن نمی رسیم کنار بزنیم آنها از بین می روند و این از بین رفتن ایده آل ها آثار خوبی را نخواهد داشت.

    

اما آسیب دیگری که در این میان ما را متضرر کرده است ایده آل انگاری است که برخی افعالی، را ایده آل تصور می فرمایند و بر اساس آنکه این امر ایده آل است و دست نیافتی به آن توجه نمی کنند، در حالی که این امر خود در گذشته اجرایی شده است و لکن الان ما آن را ایداه آل تصور میکنیم به مانند اینکه اگر در زمانی حوزه به معنای سیستمی الان نبوده است که حضور وغیاب و.. باشد در حالی که حضور افراد نیز حضوری مجدانه بوده و اگر کسی در کلاس بوده است به اختیار خود بوده است،بحث این مثال به معنای حذف حضور وغیاب نیست و گاهی هم مفید واقع شده است اما اینکه ما این ایده آل را که تمامی افراد با احسای ضرورت خود و به انتخاب خود حاضر در کلاش شوند و چون با توجه به اقتضائات روز و ورودی ها ایده آلانه می انگاریم بدین جهت است که برای آن برنامه ای تدوین نمی کنیم.

اگر ایده‌آل‌ها نباشند،حرکت کند خواهد شد؛یک مقدار ایده‌آل‌های دست‌نیافتنی در واقعیّت،همواره باید مورد نظر ما باشد.ما اگر قهرمان نداشته باشیم،سازندگی شخصی نداریم؛ اصلا فلسفۀ وجود امام،در تفکّرات کلامی ما هم،همین است؛امام،آن مثال اعلاست که باید ما را به آن سمت بکشاند؛مثل آن عقابهایی که چیزی بالای سرشان می‌بینند و همین‌طور دائم، پر می‌زنند که بالاتر بروند و به آن نقطه برسند.ممکن هم هست که ما هیچ‌وقت،به آن نقطه نرسیم؛امّا آن مرکز دست‌نیافتنی،باید باشد تا ما این حرکت را با شور و شوق انجام بدهیم.

پس،ایده‌آل‌ها -ولو ایده‌آل‌هایی که در واقعیّت دست‌نیافتنی هستند- همیشه باید باشند تا ما بتوانیم حدّاقلّ‌ تا نیمۀ راه برویم؛اگر چه آن قلّه هم،یک روز فتح خواهد شد؛یعنی به نیمه که رسیدیم،قلّه نزدیک‌تر و دست‌یافتنی می‌شود.بنابراین،آن ایده‌آل‌ها را تصویر کنید؛آن مقدارش که واقعیّت است،آدم یک‌طور با آن برخورد می‌کند؛آن مقدارش هم که دور از واقعیّت است،طور دیگری با آن برخورد می‌کند.[۱۲]

    

پس برنامه و تدوین برنامه از مهم ترین مباحثی است که باید در نظر گرفته شود و در این مرحله به برخی نکات قابل توجه اشاره می شود:

۱) نیاز سنجی جامعه با توجه به گستره فعالیت(دغدغه طلبه امروز جهان است)

۲) توجه به شکل برنامه مطلوب و برنامه تدریجی برای رسیدن به آن

۳) توجه به ایده آل ها

۴) کشف استعداد ها و برنامه اجرایی برای آن

۵) تعیین و تکلیف مقدار ورودی ها و حل دوگانه کمیت یا کیفیت

۶) چگونگی جهت دادن به استعداد ها

۷) نیاز شناسی هر طلبه برای هموار کردن مسیر او(به این معنا که اگر یک گروهی استعدادی در نویسندگی دارند باید برای رسیدن به آن غایت توسط خود حوزه هزینه شود)

۸) الزام تدوین گران برنامه بر همه جانبه گرایی

۹) آینده پژوهی تدوین گران برنامه

۱۰) اجرایی بودن برنامه در عین توجه به آنچه به تدریج اتفاق می افتد(ایده آل ها ، مطلوب هاو...)

۱۱) مطابق بودن تمام محتوای اجرایی در برنامه با دین اسلام (نه الزاما احکام،بلکه تمام مجموعه دین،حتی در مباحث تربیت اسلامی)

۱۲) ترسیم افق های بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت

۱۳) فرهنگ سازی برنامه و اقناع طلاب برای مفید واقع شدن برنامه

۱۴) مستدل بودن برنامه (نباید جنبه های شخصی تدوین گران در برنامه نویسی سهیم باشد) و مطابق بودن برنامه با واقعیت

۱۵) توجه  به نیاز حوزه امروز برای تاثیر گذاری و همچنین توجه به نیاز فردا حوزه

۱۶) کیفیت سنجی خروجی طرح ها و پیش بینی اقدام مورد نیاز جهت تکمیل برنامه

۱۷) توجه به اینکه تحول واجرای طرح ها و برنامه ها تدریجی است و ضرورت مراقبت بر اجرای آن

    

۶. حیطه عملکرد حوزه:

اجتهاد: واکنش حوزه ها و فقه نسبت به تحولات روز،همواره واکنشی بوده است. چرا حوزه ها کمتر کنشی در این رابطه داشته اند؟

فلاح: حوزه وظیفه خود را پاسخگویی می داند،و پاسخ گویی در جایی تحقق می یابدکه مسئله ای باشد،بنابراین مسئله ای باید باشد تا حوزه بدان پاسخ دهد.

چنین رویکردی سبب می شود که همواره حوزه در مقام واکنش باشد اما اگر حوزه به دیگر وظایف خود توجه داشته باشد رفتار حوزه نیز متفاوت خواهد بود. مثلا اگر وظیفه خود را در تربیت جامعه بداند،طبعا تبدیل به یک کنشگر خواهد بود.[۱۳]

    

در تعریفی که از حوزه ارائه داده شد به این نکته اشاره داشت که اساسا وظیفه حوزه تربیت عالم و یا اسلام شناس دینی است که مطابق با زمان و مکان به او داده و دانش و مهارت آموزش داده می شود ولکن باید دانست در این میان حوزه فقط داعیه دار تربیت اسلام شناس نیست بلکه حیطه اصلی عملکرد حوزه همان تربیت جامعه اسلامی است و یکی از مهم ترین شاخه های فعالیت او تربیت سرباز است که بسیار هم مهم است ولکن اینکه ما حیطه فعالیت را صرفا تربیت طلبه بدانیم این خود اشتباه بسیار بزرگ است به عنوان مثال فرض بفرمایید حوزه، اسلام شناس هایی را تربیت کرد آیا اگر این افراد تربیت شده به تبلیغ و ترویج اسلام روی نیاورند آیا همچنان می توان گفت که حوزه در فعالیت های خود موثر عمل کرده است؟

حتی در تایید این مطلب می توان ایجاد نهادهایی مانند معاونت تبلیغ را اشاره داشت .

اما در کنار تمامی این مطالب حوزه در جامعه اسلامی معنا و مفهومی بیش تر از یک نهاد تربیتی دارد چراکه این حوزه است که بازوی فکری و ایدئولوژی نظام اسلامی خواهد بود و اگر جایگاه خود را در جامعه اسلامی به طور واقع مشاهده نکند ممکن است حتی به تضعیف نظام نیز منجر شود،چراکه این نهاد است که راهکار را به دستگاه های اجرایی ارائه کند تا هر چه بیش تر ما را به عملکرد اسلامی نزدیک تر کرده و بتوان مدعی شد که به تمدن اسلامی نزدیک شده و یا حتی آن محقق شده است این یک عملکرد بسیار مهم است و اگر نادیده شود ما منجر به نمونه سکولار شده حوزه ای خواهیم بود که آرمان انقلاب اسلامی از او پدیددار شد که البته این همان خواسته ای است که ایادی کفر می خواهند، همان دین بدون سیاست در حالی که بنیان گذار کبیر این انقلاب فرمودند اسلام تمام آن سیاست است.

ما امروز با مشکلاتی مواجهه هستیم که اولین اصل اون عمل نکردن به موازین اسلام و انقلابی عمل نکردن برخی از مسئولین است آیا حوزه وظیفه خود نمی داند که این نیاز جامعه را مدیریت کند و یا خود به دنبال تربیت مدیر اسلامی باشد؟

باید این را دانست که این انقلاب،انقلاب اسلام است و نه فقط انقلاب شیعه برای همین اگر این انقلاب خدایی نکرده شکست بخورد، اسلام تا زمان های طولانی نمی تواند کمر خود را راست کند، پس برای رسیدن پرچم این نظام به دست امام زمان (عج) باید در تمامی حیطه هایی که نیاز است وارد شد و نگذاشت کار روی زمین بماند، شاید حرکت آتش به اختیار این جا برای نهاد حوزه نیز معنا پیدا کند.

    

۷. ماموریت ها و وظایف حوزه و روحانیون:

مأموریّت حوزه در جامعه: فهم، تبلیغ و نوآوری در فهم مسائل روز

"ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم:یکی متوجّه به کسب علوم مربوط‍‌ به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث‌شونده در زندگی است،که این حوزه است و کارش،عبارت است از تحقیق در مسائل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همۀ شئون زندگی...این گروه،این را باید فرا گیرند؛احکام جدیدش را تحقیق کنند؛ ناخالصی‌ها و ناسره‌ها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب،در هرجامعه‌ای و هرزمانی و هر مخاطبی،به رساترین شکل ممکن،به مخاطبین برسانند.این،وظیفۀ آن نهاد حوزه‌ای است و اسمش،حوزۀ علمیّه است. [۱۴]

    

ارتباط‍‌ با سیاست، وظیفۀ روحانی شیعه

اوّلین حادثه‌ای که...در دورانی که پیغمبر از فشار مخالفان در مکّه خلاص شد،اتّفاق افتاد،چه بود؟تشکیل حکومت!...پیغمبر نیامد مدینه که بگوید:«من عقاید شما را اصلاح می‌کنم؛احکام دینی را برایتان بیان می‌کنم؛شما هم یک نفر را به‌عنوان حاکم برای خودتان انتخاب کنید!»...بلکه پیغمبر آمد و...از اوّل که وارد شد،خطّ‍‌ مشی نظامی،سیاسی،اقتصادی و تعامل اجتماعی را طرّاحی کرد.چطور این دین،به خطّ‍‌ مشی‌های سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی کاری نداشته باشد و در عین حال،دین همان پیغمبر هم باشد؟!یک وظیفۀ مهمّی که امروز ماها داریم،ارتباط‍‌ با سیاست است.کناره‌گیری از سیاست،درست نیست و کار روحانی شیعه نیست! [۱۵]

گاهی مشاهد می شود که برخی از مسئولین در سطح جزء برنامه ریزی طلبه پایه یک را از آگاهی برای مسائل سیاسی باز می دارد در حالی که باید دانست سیاست زدگی در این میان عیب است در حالیکه اگر این اطلاعات جزء سیاسی و کلان را طلبه در سطح اول نداند،نمی توان تضمین داد که در آینده بتواند تحلیل درستی از شرایط موجود در کشور و جامعه داشته باشد بلکه خیر الامور اوسطها ما از رسیدن اطلاعات مفید و تحلیلی نباید جلوگیری کنیم مخصوصا در زمانه ای که رسانه های جمعی جای خود را در زندگی انسان ها پیدا کرده اند بدین جهت است که ما باید اطلاعات درست را به او بدهیم تا او اگر در معرض اطلاعات نادرست قرار گرفت حداقل خود را نبازد.

   

ضرورت آشنایی با زمان برای روحانی

یکی از اشکالات کار ما،نشناختن وضع زمانه است.بعضی‌ها علم و تقوا هم دارند؛امّا در عین حال،نمی‌توانند جایگاه و سنگری را که باید در آن بایستند و کار کنند،بشناسند...

نشناختن فضای جغرافیای سیاسی و فکری دنیا و همچنین نقطۀ تمرکز و خطّ‍‌ نگاه و امتداد تیر دشمن...ما را خیلی دچار اشکال می‌کند. [۱۶]

جامعه اسلامی از این بی اطلاعی ها کم ضربه نخورده است اگر ما از همان ابتدا فرد را با خصوصیات روز و بصیرت که توامان با فهم از دین و زمان است را به تربیت یافته مکتب امام صادق آموزش بدهیم کمترشاهد فریب خوردن عالمان آینده خواهیم بود.

    

تربیت نیروی متخصّص، وظیفۀ حوزۀ علمیّه

حوزۀ علمیّه باید کارخانۀ سازندگی انسان،سازندگی فکر،سازندگی کتاب،سازندگی مطلب،سازندگی مبلّغ،سازندگی مدرّس،سازندگی محقّق،سازندگی سیاست‌مدار و سازندگی رهبر باشد.حوزۀ علمیّه،باید به جایی برسد که همیشه ده بیست نفر شخصیّت آماده برای رهبری داشته باشد که اگر هرکدام از اینها را در مقابل زبدگان این امّت بگذارند،بر او متّفق بشوند که برای رهبری،صلاحیّت دارد. [۱۷]

به نظر برای محقق کردن این امرباید یک سند جامعی وجود داشته باشد برای این که چه جاهایی در کشور نیازمند حضور روحانی است این سند که با پژوهش هایی بدست می آید می تواند راه را برای یک طلبه و یا یک مسئول حوزه راحت تر کند البته اینکه راه برای یک طلبه و.. معین باشد منافاتی ندارد که ما اصلیات و اخلاقیات خود را کنار بگذاریم و چون مادی گرایان تفکر کنیم،خیر؛ دوراندیشی در دین ما سابقه ای دارد به اندازه توصیه راهنمایان اصلی دین ما و این را که برخی تصور می کنند باید همین گونه خواند و جلو رفت کمی دارای اشکال است چراکه شاید مطابق زمان جامعه ما نیازمند یک سری مسائلی باشد که نیاز به وقت گذاشتن و سرمایه برای اوست در حالی که او همین طور درس خوانده و الان در سطح دو وسه مانده است که باید چه کند، باید به دوراندیشی برای ورودیان حوزه اندیشید.

    

معرّفی معارف اهل بیت(علیهم السّلام)، وظیفۀ حوزه‌های علمیّه

در درجۀ اوّل،...خود پیروان اهل بیت،باید...این گوهر گران‌بهایی را که در دستشان هست،بشناسند؛...این جرئت را پیدا کنند که در بازار متاعهای گوناگون،این گوهر گران‌بها را در معرض قرار بدهند؛در برابر چشم دیگران قرار بدهند...[ما]احساس اعتزاز و افتخار به هویّت پیروی اهل بیت[داریم]؛...ما خدا را شکر می‌کنیم که نسبت به مقامات اهل بیت پیغمبر(علیهم صلوات اللّه)غافل نماندیم؛خداوند،ما را هدایت کرد و فهمیدیم؛شناختیم. ...باید این حقایق را در مقابل چشم مردم جهان،قرار داد؛همان‌طور که ائمّه قرار می‌دادند؛ نه با تنگ‌نظری،نه با ستیزه‌گری،نه با آمیختن مطالب خرافی...که یکی از مسائل امروز ما، این است...و این،کار علماست؛کار برجستگان است؛کار هرکسی نیست و این،وظیفۀ علما و متخصّصان را سنگین می‌کند.همان‌طور که در روایات،وارد شده است،محاسن کلام اهل بیت را به دیگران معرّفی کنید که:«فإنّ‌ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا»[۱۸]؛اگر مردم،آن زیبایی‌ها و درخشندگی‌های کلمات اهل بیت را ببینند،به خودی خود،دلها را متوجّه آنها می‌کنند و مجذوب آنها می‌شوند؛این،امروز وظیفۀ ماست. (۳۵۶) [۱۹]

    

وظیفۀ حوزۀ علمیّه در ارتقای بینش سیاسی جامعه

ما باید کاری بکنیم که حوزۀ علمیّه،قادر باشد به وسیلۀ یکایک اغلب افرادش...در فضای عمومی کشور،بینش درست سیاسی و فهم مسائل جاری را در اختیار دیگران بگذارد و مردم را هدایت کند و پیش ببرد. (۳۶۹) [۲۰]

   

تولید فکر، اساسی‌ترین وظیفۀ حوزه‌های علمیّه

حوزه‌های علمی، اساسی‌ترین کاری که امروز برعهده دارند به‌طور جمعی و همین‌طور فضلا که توانایی بر این کار دارند به صورت فردی،وظیفه‌شان،تولید فکر است.تولید فکر اساسی، تبیین و تحکیم مبانی اسلامی، ایستادگی در مقابل شبهه‌هایی که دشمنان حاکمیّت اسلامی بر اذهان وارد می‌کنند؛...این وظیفه بر دوش ما است؛ عدّه‌ای باید خود را آماده کنند. (۱۲۶۳) [۲۱]

    

تعامل با افکار روز دنیا، وظیفۀ مجموعۀ حوزه

البتّه این حرف [آگاهی از افکار روز دنیا] به‌معنای آن نیست که فردا،تک‌تک طلاّب قم بگویند:«خیلی خوب؛ما می‌خواهیم حالا در متن جریانات علمی قرار بگیریم؛پس درسهایمان را زمین بگذاریم و اوّل،یک خرده زبان یاد بگیریم و بعد بیاییم!»نه؛حوزه،باید[در جریان] باشد؛نه تک‌تک طلاّب!مجموعۀ حوزه،باید مثل یک استخر جداافتاده از جریانات علمی و فکری جهان نباشد؛دریای عظیمی باشد که جریانهایی به آن وارد بشوند و جریانهایی هم،از آن خارج گردند؛فکرهایی در آن وارد بشوند و فکرهایی هم،از آن خارج گردند.شما باید دنیایی را سیراب کنید؛حوزه،نمی‌تواند کنار بماند! [۲۲]

وظایف اشاره شده در این بخش پاره ای از مباحث بود که یافت شد و اگر همه ی آنان نباشد برخی از مهم ترین وظایف اشاره شد و ما باید برای برپایی حوزه طراز انقلاب حتما به یک سری از بایسته ها توجه داشته باشیم اگر حوزه ای که کارش و فکرش باید براساس اسلام باشد خود به دیدگاه های دیگر توجه کند ما کجای این عالم باید توقع داشته باشیم که مبانی اسلامی به اجرا دربیاید در جایی که دین مبین ما اشاره دارد که مسئول و کارگزار باید امین و خدمتکار مردم باشد ما نباید کم کاری هایی را ببینیم که اسلام در آن کارها جایگاهی ندارد.

حوزه ای که در تربیت آن مفهومی مانند دیوار کشیدن برای مدیریت افراد خود دارد چگونه می تواند تربیت کننده عالمانی باشد که مقابل ایادی کفر بایستد باید از ابتدا به او درس ایستادگی و کار مداوم داد وبر اساس تربیت اسلامی با او برخورد کرد.

   

به نظر یکی از مهم ترین کارهای یک حوزه و یا به صورت کل نهادهای کل حوزه مطالعه درباره تربیت اسلامی است ما معتقدیم دین اسلام خاتم ادیان است و برای کوچک ترین امور برنامه دارد، حال بهتر نیست برای این حرف ها مسئول هر حوزه به دنبال تفکر و بررسی تربیت اسلامی باشد و خود به دنبال اجرای او برآید.

بی مبنایی برخی از حوزه ها،کار را گنگ می کند، به این معنا که اگر مسئولین ندانند تربیت یک طلبه را برای چه کاری انجام می دهند و هدف چیست ،قطعا آنچنان که توقع است خروجی ها موثر نخواهند بود اگر ما می بینیم که امثال شهید مطهری وقتی وارد دانشگاه شدند تحولات ویژه ای را پدید آوردند و لیکن در زمان حال با توجه به اینکه روحانیون بیش تری به دانشگاه ها رفته اند ولی حتی تحولات یکی از آن بزرگواران را نیز یه وجود نیاورده اند می توان بخشی از این مسئله را در دور اندیشی نکردن مسئولان تربیت برای هر یک از افراد موجود دانست.

باید در هر حوزه یک بخش استخراج مورد مطالعه و مورد نیاز هر کشور و جامعه باشد و تمامی طلاب آن ها را مطالعه کنند و با آنها آشنا باشند.

این بخش سخن با مسئولین هر حوزه است و نه نهاد حوزه،گاهی ما مشاهده می کنیم که حتی همین مسئولین موجود در هر حوزه با طلاب که می توانند کم یا زیاد باشند ارتباط ندارد،دغدغه های اونها را نمی شناسند، و برنامه ای برای مطالعه و بررسی هر فرد نمی گذارند،در این جا باید گفت چطور توقع وجود دارد که طلبه ای این چنین که در طول سطح خود یک فرد را پیدا نکرده که مشکلات رفتاری او را حل کند، می خواهد مشکلات و درد های مردم را حل کند،باید با طلبه ها افرادی باشند که اونها را بشناسند و اون فرد نیز باید ارتباط صمیمی با طلاب داشته باشند، البته باید گفت که در حوزه ارتباطی که می توان بین طلاب و مسئولین و اساتید پیدا کرد کم نظیر است، اما این باید به نوعی وظیفه هر مدیر و معاون و استادی باشد که خود را موظف به هدایت اخلاقی و درسی و... بداند البته این رفتار باید به طور فردی باشد و نه اجتماعی که استاد اخلاقی بیاید و نصیحتی کند، خیر همان استاد اخلاق باید با هر کدام از طلبه ها این رفتار را داشته باشد.

   

۸. طلبه و ویژگی های او:

ما باید جایگاه یک طلبه را در حوزه شناسایی کنیم  وقتی جایگاه او را شناختیم و بر اساس آن برخورد کردیم آن زمان می توان رفتار خود را تطبیق با بایسته ها بدهیم اگر ما جایگاه او را وراء همه مباحث دانستیم آن زمان قطعا تربیت شکل گرفته نیز مطابق با بایسته ها نیست، وقتی ما به عنصر اصلی مجموعه حوزه و نقش او توجه نکردیم نمی توانیم توقع داشته باشیم که تربیت و جهت دهی درستی که وجود دارد را به او القاء کرده باشیم

اگر ما،عناصر اصلی حوزه را،چهار تا پنج عنصر بدانیم(استاد،شاگرد،فضای آموزشی، موادّ درسی و از این قبیل)،شاید به اعتباری بتوان گفت مهمّ‌تر از همه،عنصر طلبه است؛چون همۀ این امکانات،برای اوست.اگر طلبه نباشد،وجود فضای آموزشی،کتاب درسی،علم استاد و فنّ‌ سخن‌وری او،بی‌معنا می‌شود!و این،یک طرف قضیّه است.

طرف دیگر آن،فردای دنیای اسلام است که آن هم،در دست طلبۀ امروز است؛یعنی همین طلبۀ امروز که مهمّ‌ترین ناقل و رسانه است،فردا هم،مهمّ‌ترین وسیله و ناقل است. بنابراین،به اعتباری،طلبه،اهمّ‌ عناصر در این باب است.[۲۳]

    

برخی از ویژگی های ثابت:

۱) درس خوان بودن  و بلد راه و شیوه درس خواندن(راهی که می توان برای این امر پیشنهاد داد همان رساندن اطلاعات مورد نیاز است به طلبه به عنوان مثال یک طلبه گاهی اوقات در اصل حضور خود شبهاتی دارد به مانند اینکه نمی داند راه پیشرفت برای او در این مسیر هست یانه در همین هنگام است که این شبهه باعث درس نخواندن و بی رغبتی او به حوزه می شود در این هنگام باید این مشکل رفع بشود تا اینکه مسئله به طور کلی حل بشود و نه اینکه سخت گیری را بیش تر کرد باید منشا را درمان کرد چراکه کار در حوزه با تربیت است و نه نظارت صرف)

۲) موحد به معنای واقعی و مستدل(گاهی می توان با مباحثی کلامی به او این منظور را رساند و گاهی هم با قرار دادن او در این شرایط به عنوان مثال می توان اردو هایی اعتقادی برگزار کرد در کویر که سراسر آفاق و نشانه از خالقی بی همتا است و در همان اردو یک استاد درباره توحید سخن بگوید البته باید این اردو علمی تلقی شود تا اثر خود را بگذارد و یا پیشنهاد می شود کتاب توحید مفضل را به طلاب داده و از آنها نتیجه مطالعه خودشان را درخواست کرد)

۳) متخصص در اعتقادات(خب این ویژگی شاید به عنوان یک امر تخصصی در نظر گرفته شود اما باید در نظر داشت که به این معنا ختم نمی شود چون تمام کار طلبه با همین اعتقادات اوست و البته برای شروع یک سری مباحث خشک و فلسفی مراد نیست بلکه باید از توضیح و مثال های زیبا و خواندنی به مراد رسید پیشنهاد می شود برای افراد جدیدالورود کتاب عقاید حجت الاسلام و المسلمین قرائتی مورد تاکید قرار گیرد و نه به عنوان واحد درسی بلکه می تواند به عنوان یک طرح مطالعاتی)

۴) با ایمان(خوب این امر یعنی تداوم امور گذشته که با تذکر همیشگی حاصل می شود خوب است که طرح ذکر خوانی با شرایط مورد نظر تاکید شود)

۵) مبتکر(خب این در صورتی حاصل می شود که به طلبه اطلاعات را داد و از او نتیجه خواست مثلا به عنوان تمرین ماهانه یک مسئله و را به او واگذار می کنیم و راه حل را از او می خواهیم همین تداوم بر فکر کردن باعث رشد ابتکار افراد خواهد شد)

۶) امید(این امر با جهان بینی اسلامی درست خواهد شد)

۷) تورع از محرمات(خب باید توصیف دقیقی از گناه را به افراد شناساند و علاوه بر کلاس هایی که با این مضمون برنامه ریزی می شود باید وجدان درونی افراد را بواسطه تذکر ها آگاه تر کرد)

۸) زهد به معنای دلنبستن دنیا

۹) استقلال و آزادگی(برای این امر باید به طلبه استقلال را بخشید که او خود کارهای خود را مدیریت کند اما این بدان معنا نیست که به طور کلی او را رها کنیم بلکه به این معنا که برنامه ای جهت به میدان آمدن او بگذاریم به عنوان مثال طوری برنامه ریخته شود که طلبه پایه یک ،یک عنوان درسی و یا یک طرح را خود محیا و در تدبیر آن بکوشد و بعد از این امر باید از او گزارش درخواست کرد اگر گزارش با مطلوب ما یکی بود یک کار دیگری را به او می سپاریم(وسعت بخشی) اگر مطلوب نبود باید مشکل را از ریشه بافت و حل کرد پس این امر به طور تداومی قابل حل خواهد بود)

۱۰) مدیر

۱۱) ملتزم به اقتضائات طلبگی

۱۲) انجام وظیفه،جهت گیری برای فعالیت طلبه(شناساندن جهت حضوری فرد در حوزه راهی برای حل این مسئله)

۱۳) بصیرت(با آگاه کردن ذهن طلبه با این مسائل کلاس ها،جلسات،سیر های مطالعاتی مخصوصا در تابستان ها و....)

۱۴) خودسازی(حضور یک استاد اخلاق و ارتباط شخصی با طلبه می تواند راهگشا باشد)

۱۵) غیرت دینی(غیرت بر پایه استدلال است وقتی طلبه با تمام وجود حقانیت را درک کرد به این صفت نائل می شود)

۱۶) مبارزه با شبهات

۱۷) اتقان در سخن

۱۸) هنر سخن گفتن(نسبی است و به فراخور استعداد)

۱۹) اعتماد به نفس(با استقلال دادن به او و تدبیر در مدیریت کردن طلبه به جهت استقلال بخشی به او می توان به این امر نیز نائل شد)

۲۰) برنامه ریز(گاهی کلاس جهت شناخت مباحث برنامه ریزی مسئله است که با دادن اطلاعات مورد نیاز حل می شود گاهی تنبلی و سستی ها که هر کدام راه خود را دارد و باید ریشه کم کاری را بافت و حل کرد

۲۱) و....

    

برخی از صفات متغیر با توجه به استعدادها:

۱) معمولا در حوزه یادگیری چند علوم در کنار هم یک امر طبیعی است و این صفات و یادگیری یک علوم و یا چند علوم به طور تخصصی با توجه به نیازهای جامعه  و استعداد های افراد در نظر گرفته می شود.

۲) در زمان حاضر یک سری امور به طور ویژه مطرح است که مطابق با علم روز پیگیری می شود علمای اسلام از قدیم پیش قدم در یادگیری علوم روز بوده اند مانند بحث نجوم و یا طب و ریاضی و..در آن زمان ها طب و نجوم از علوم نو پدید حساب می شدند ولی ما باز شاهد بودیم که علمای اسلام به آن فنون نیز مسلط بودند؛در حال حاضر نیاز هست که طلاب به علوم روز نیز آگاهی داشته باشند.

۳) اما به طور کل باید در نظر داشت که یکی سری علوم در این مسیر نیاز و ضروری است که هر کدام از اینها به فراخور استعداد قوت و ضعف می تواند در هر فرد داشته باشد: مانند ادبیات، فقه،فلسفه،کلام،تاریخ،رجال،اصول فقه،حدیث،تفسیرو...

راه حل تمام این مسائل در بعد شخصی طلبه همان ارتباط سازنده و صمیمی با فرد آگاه(استادو مدیرو...) است تا طلبه بتواند هنگام رخداد ها به او رجوع کند و از او حل مسئله را درخواست کند.

اما حوزه باید در بعد کلان نیز برنامه خود و جایگاه خود را داشته باشد و به فراخور زمان انسان های مورد نیاز جامعه اسلامی را تربیت کند.

    

۹. پیشنهاد:

· آرمان

تبدیل ایران اسلامی به بزرگ ترین تمدن حال حاضر در جهان و امت اسلام و وحدت تمامی امت های اسلامی بایکدیگر و توافق برای حرکت و زمینه سازی جهت تحقق آرمان تمام ادیان توحیدی یعنی ظهور حضرت صاحب الزمان(عج)؛لازمه تحقق این آرمان تلاش برای اضطرار تمام جهانیان من جمله امت اسلامی در رسیدن به نقطه ای که ظهور را تنها نقطه حیات خود در این کره خاکی بدانند.

· لازمه اجرایی این طرح:

· قدرت نظامی بازدارنده از تجاوز به این ملت و امت

· قدرت اقتصادی بازدارنده

· قدرت فرهنگی جامعه و حفظ اصالت های خود

· قدرت در عرصه ایدئولوژی

· شکست جریان تحریف

· از بین بردن استعمار رسانه ای دشمن

· تربیت مسئولان زیبنده به خوی مدیریتی اسلام

· قدرت علمی کشور

· اجرای عدالت

· و...

در تمامی این موارد که ذکر شده حوزه جایگاه دارد چرا چون منطق تمدن ما اسلام است و بدین جهت است که باید حوزه  وظیفه محوری خود را بداند و در آنجا حاضر باشد گاهی وظیفه در انسان سازی است و رساندن نگاه زیبا و منطقی اسلام به مردم است و گاهی نظام سازی و استنباط از منابع معتبر جهت یافتن نظریه اسلام در امور مستحدثه است که از قبل وجود نداشته ولی فقه پویا ما پاسخگوی آنها است و گاهی هر دو محوری ترین وظائف حوزه است پس باید برای هر دو آنها برنامه مدون و زمانبندی شده در دست داشت.

چه بسا که در قطعه هایی از تاریخ وظیفه حوزه فراتر هم برود چراکه اگر یک سری امور بالاصاله بر دوش روحانیت است یک سری امور دیگر نیز بالعرض می تواند حمل بر حوزه شود که این ها خود قاعده های مورد نظر را دارد که به جای خویش مورد بحث قرار می گیرد.

امروز اگر قرار باشد نظریه پردازی حول شهر نشینی و یا حاشیه نشینی در اسلام مطرح باشد باید کدام نهاد متولی آن باشد اگر قرار باشد حق شهروندی در اسلام و مبانی حقوقی آن  از نظر اسلام مطرح باشد کدام نهاد باید پاسخگو باشد؟اگر قرار باشد سیستم بانکی ما اسلامی باشد کار کدام نهاد است این امر را مهیا کند؟ اگر قرار باشد تمدن اسلامی محقق بشود آیا ما می توانیم بدون تدوین ساختار فرهنگ و اقتصاد و سیاست اسلامی وارد عرصه تمدن سازی بشویم؟ اگر قرار باشد نظام ارتباطی در جامعه اسلامی بر مبانی اسلام مهیا شود ساختار مورد نیاز باید از کدام نهاد پرداخته و آماده سازی شود؟

جایگاه حوزه وکارکرد حوزه فراوان است و باید این ها دنبال شود تا ما به آرمان حقیقی خود هر چه بیشتر نزدیک تر بشویم.

   

منبع:

۱) خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸،دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

    

پی نوشت ها:


[۱] طلبه

[۲] تمامی موارد برجسته شده در این مقاله از سخنان مقام معظم رهبری می باشند.

[۳] .بیانات مقام معظّم رهبری در جمع فضلا و نخبگان حوزۀ علمیّۀ قم،۱۳۷۴/۹/۱۴

[۴] البته من باب مثال و در جهت لزوم

[۵] بیانات در آغاز درس خارج فقه،۱۳۷۹/۶/۲۰

[۶] سخنرانی در دیدار با مجمع نمایندگان طلاّب قم،۱۳۶۸/۹/۷

[۷] سخنرانی در جمع فضلا و طلاّب و روحانیون مشهد،۱۳۶۹/۱/۴

[۸] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۱۷۶، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۹] در برخی حوزه ها توجه شده است ...

[۱۰] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۱۷۶، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۱۱] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۱۸۵، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۱۲] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۱۸۷، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۱۳] پایگاه جامع رویدادها،دیدگاه ها،گفتگوها،تازه های نشر و همایش های علمی در زمینه فقه(اجتهاد)

[۱۴] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۳۱، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۱۵] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۴۳، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۱۶] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۴۵، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۱۷] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۶۶، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۱۸] (عیون اخبار الرضا(ع)/ج ۱/ص ۳۰۷)

[۱۹] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۱۵۲، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۲۰] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۱۵۶، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۲۱] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۵۱۱، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۲۲] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۵۳۷، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

[۲۳] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت در نگاه رهبری: بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸، صفحه: ۵۹۷، دبیر خانه شورای پیشبرد و ارتقای حوزه، قم - ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha