چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۶:۲۲
انتظارات خدای متعال از انسان ۴۰ ساله

حوزه/ آیت الله العظمی مظاهری گفتند: بعد از چهل سالگی، انتظار خداوند متعال نیز از انسان بیشتر می‌شود. ممکن است بنده تا رسیدن به چهل سال، در امور زندگی احتیاط و مراقبت دقیق نداشته باشد، امّا باید بداند که پس از آن، فرشتگان الهی تمام جزئیات اعمالش را با دقت و سخت‌گیری می‌نویسند و هیچ حرکت کم یا زیاد یا کوچک یا بزرگی را از قلم نمی‌اندازند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

   

- حدیث چهلم: ارزش و منزلت تعقّل

     

بِسْمِ‌ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‌

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‌ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»

    

رضایت به مقدّرات الهی

مرحوم شیخ کلینی «رحمت‌الله‌علیه» در ابتدای کتاب شریف اصول کافی، فصلی به نام «کتاب العقل و الجهل» دارد که در آن روایاتی حاوی بیان ارزش و منزلت عقل و عقلانیّت و نیز روایاتی در مذمّت جهل و نادانی، جمع‌آوری کرده است. از جمله در روایتی از زبان مبارک امام باقر «سلام‌الله‌علیه» نقل کرده که می‌فرمایند:

«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ‌ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ وَ لَا أَکْمَلْتُکَ إِلَّا فِیمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهَی وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ» [۱]

   

امام باقر «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: هنگامی که خداوند عقل را آفرید، با او سخن گفت و به وی فرمود: پیش آی، پیش آمد. گفت: بازگرد، بازگشت. سپس فرمود: به‌ عزّت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو نزد من محبوب‌تر باشد، نیافریدم و تو را به طور کامل به کسانی می‌دهم که دوستشان دارم. همانا روی امر و نهی من با تو است و کیفر و پاداشم به حساب تو است.

قرآن کریم تأکید فراوانی بر تعقّل دارد و با جملاتی نظیر: «إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون»، «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون»، «لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُون»، «لا یَفْقَهُون» و «لا یَشْعُرُون» ‌ از انسان‌ها می‌خواهد که عقل خود را به کار گیرند و با فکر و از روی آگاهی تصمیم بگیرند. گاهی نیز قرآن کریم با استفهام توبیخی و با جملاتی مانند: «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ» و «أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُون» کوتاهی در عقلانیّت را نکوهش می‌کند.

تعقّل و تفکّر، در روایات اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» نیز جایگاه خاصی دارد. علاوه بر کافی شریف، در بیشتر کتب روایی، فصل مهمّی به روایات با موضوع تعقّل، تفکّر و تفهّم اختصاص دارد.

امام حسین «سلام‌الله‌علیه» در روایتی می‌فرمایند: ثواب یک ساعت تفکّر، از یک سال عبادت بیشتر است: «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ» [۲]. استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی «قدّس‌سرّه» در شرح چهل‌ حدیث، روایتی متذکّر می‌شوند که می‌فرماید: یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است:

«تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبعینَ سَنَة» [۳].

    

این همه ثواب برای تعقّل و تفکّر و اینکه خداوند متعال می‌فرماید: هیچ مخلوقی نزد من محبوب‌تر از عقل نیست، برای آن است که انسان می‌تواند با اندکی فکر و به کار انداختن عقل، سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نماید؛ چنان‌که محرومیّت از فضیلت تفکّر و تعقّل و دوری از اندیشه و فهم صحیح، شقاوت انسان را در پی خواهد داشت.

معلوم است که پروردگار حکیم، برترین نعمت خود که عقل است را به بهترینِ بندگان، که بیش از همه به آنها محبّت دارد، عطا می‌فرماید. از این جهت انبیای الهی و اوصیای ایشان و به‌ویژه اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» عاقل‌ترینِ بندگان خداوند هستند.

عبادت افراد عاقل و متفکّر نیز با عبادت اشخاص بدون فکر و بدون فهم صحیح، یکسان نیست. کسانی که به عبادت توجّه دارند، مثلاً نماز خود را با تفکّر و توجه کامل می‌خوانند، می‌توانند حضور قلب داشته باشند. بعضی اوقات نماز انسان صحیح است، امّا چون توجّه ندارد، مقبول نیست.

از پیامبر گرامی «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» روایت شده است که گاهی نصف نماز انسان قبول می‌شود، گاهی یک سوّم، گاهی یک چهارم، یک پنجم تا یک دهم و بالأخره آن مقدار از نماز قبول است که در آن توجه و حضور قلب داشته باشد: «إِنَّمَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ بِقَلْبِکَ» [۴]. توجّه و حضور قلب در عبادات، از تفکّر و از عقلانیّت سرچشمه می‌گیرد.

از آنچه بیان شد، معنای این سخن خداوند تعالی که می‌فرماید: «إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهَی وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ» [۵] روشن می‌گردد. امر و نهی حق‌تعالی به بندگان بر وفق عقل است و به میزان درک و فهمی که دارند، از آنها انتظار دارد؛ چنان‌که عقاب و ثواب آنان متناسب با اندازۀ درایت و عقلشان است.

    

نزد امام صادق «سلام‌الله‌علیه» از عبادت و دین و فضل فردی صحبت کردند. حضرت فرمودند: عقل او چگونه است؟ راوی گفت: نمی‌دانم. حضرت فرمودند: «إِنَّ الثَّوَابَ عَلَی قَدْرِ الْعَقْل»؛ ثواب و پاداش‌ خداوند به اندازۀ عقل و فهم عبادت ‌کننده است. سپس فرمودند: مردی از بنی اسرائیل در جزیره‌ای سر سبز و خرّم با درختانی فراوان و آبی زلال، خدا را عبادت می‌کرد. فرشته‌ای از خداوند پرسید: خدایا! ثواب این بنده را به من نشان بده. خداوند هم، ثواب کمی را نشان داد. فرشتۀ الهی متعجّب شد. خداوند به او فرمود چند روزی همراه عابد باش. مَلَک با چهرۀ انسانی نزد عابد آمد. آن مرد به او گفت: تو کیستی؟ فرشته گفت: من عابدی هستم که برای عبادت نزد تو آمده‌ام تا با تو، خدا را پرستش کنم. او یک روز را همراه عابد بود. صبح روز بعد، فرشته به او گفت: جای سر سبزی داری که جز برای عبادت، شایسته نیست. مرد عابد به او گفت: این مکان یک نقص دارد. فرشته گفت: چه نقصی؟ عابد گفت: اگر خدای ما الاغی ‌داشت، در اوقات بیکاری او را در این مکان می‌چراندیم تا این گیاهان ضایع نشود! فرشته به او گفت: ولی خدا که الاغ ندارد. عابد گفت: اگر داشت این گیاهان بی‌جهت از بین نمی‌رفت! خداوند به فرشته وحی کرد که ثواب او را به اندازۀ عقلش داده‌ام: «إِنَّمَا أُثِیبُهُ عَلَی قَدْرِ عَقْلِهِ» [۶]

    

انسان عاقل، آن است که قبل از هر گفتار یا کرداری فکر می‌کند، عاقبت سخن یا عمل خود را در نظر می‌گیرد، مشورت هم می‌کند، سپس تصمیم می‌گیرد و طبق تصمیم صحیح، عمل می‌نماید.

اساساً تفاوت عاقل و احمق همین است؛ احمق ابتدا عملی را انجام می‌دهد یا سخنی بر زبان می‌راند، سپس فکر می‌کند، ولی عاقل ابتدا فکر می‌کند و اگر عملش به مصلحت بود، به انجام آن می‌پردازد.

در واقع، افراد عاقل با تفکّر خود، خوب و بد را تشخیص می‌دهند و به‌دنبال آن، بدی‌ها را رها کرده، خوبی‌ها را می‌گیرند. به این عمل ارزندۀ اخلاقی، «اقتباس» گفته می‌شود.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب» [۷].

امام کاظم «سلام‌الله‌علیه» این آیۀ شریفه را مربوط به عاقلان می‌دانند. یعنی کسانی که اقتباس می‌کنند و خوبی‌ها را انتخاب و به آن عمل می‌کنند، عاقل می‌شمرند. چنانکه به هشام بن‌حکم فرمودند: خداوند متعال در قرآن کریم به اهل عقل و فهم بشارت داده است و همین آیه را تلاوت کردند. [۸]

عقل، قوّه‌ای در درون هر انسان است که او را به فکر وامی‌دارد و به وی می‌آموزد که خوب و بد را از هم تمیز ‌دهد. در واقع، عقل میوۀ فطرت است و قادر است خیر را از شر و شر را از خیر تشخیص دهد.

   

هرچه انسان بیشتر از این قوّه کار بکشد، قوّت و قدرت آن بیشتر می‌گردد. پس عقلانیّت، محصول کار کشیدن از عقل و به کار انداختن فکر است و از راه تحصیل علوم روز به دست نمی‌آید، اگرچه تحصیل علم نیز به‌ نحوی عقل را به کار می‌اندازد و در تعقّل انسان سهیم است. بنابراین ممکن است یک نفر سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشد، امّا با راهنمایی عقل خود، به خوبی خیر و شر را از همدیگر تشخیص دهد؛ زیرا چنین کسی توانسته است عقل خویش را به کار گیرد و از آن کار بکشد. چنان‌که بسیار دیده می‌شود جوانی با تحصیلات عالی، هنوز در عقل نپخته‌ است. این خامی از آنجا سرچشمه می‌گیرد که از عقل خود به اندازۀ کافی کار نکشیده و برای حلّ مسائل زندگی، به اندازۀ کافی فکر نکرده است.

عقلانیّت در تعیین سرنوشت اخروی انسان نیز تأثیر بسزا دارد. اگر انسان به راستی عاقل باشد و عقل خود را به کار بگیرد، جهنّمی نخواهد شد. وقتی جهنّمی می‌شود که عقلانیّت نداشته باشد، ندای عقل و وجدان اخلاقی خود را سرکوب کند و فطرت را به پشت پرده‌های صفات رذیله براند. از این رو در قرآن کریم آمده است که جهنّمیان به همدیگر می‌گویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‌ أَصْحابِ السَّعیرِ» [۹]؛ اگر ما تعقّل داشتیم و به ندای حق گوش می‌دادیم، به جهنّم نمی‌آمدیم. 

 همچنین بهشت در پرتو عقلانیّت نصیب انسان می‌شود. امام صادق «سلام‌الله‌علیه» برخورداری از عقل را مقدمۀ دین‌داری و دین‌داری را لازمۀ ورود به بهشت می‌دانند: «مَنْ کَانَ عَاقِلًا کَانَ لَهُ دِینٌ وَ مَنْ کَانَ لَهُ دِینٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ» [۱۰]. همچنین از آن امام بزرگوار سؤال کردند که عقل چیست!؟ ‌فرمودند: «مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ» [۱۱]؛ یعنی عقل آن‌ است که انسان را وادار به عبادت کند و نیز انسان را وامی‌دارد که بهشت را کسب کند.

    

خواجه عبدالله انصاری یک جملۀ شیرین دارد؛ می‌گوید: خدایا! به هرکه عقل دادی، چه ندادی و به هرکه عقل ندادی، چه دادی!؟

جملۀ خواجه عبدالله انصاری، جملۀ رسایی است، امّا برتر و پرمحتواتر از این سخن را پیامبر اکرم «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه»   چنین می‌فرمایند: «یَا عَلِیُّ لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ» [۱۲]؛ ای علی! هیچ فقری بدتر از نادانی و هیچ مالی سودبخش‌تر از عقل نیست.

 هرکه عقلانیّت دارد، همه چیز دارد؛ هم دنیا و هم آخرت را دارد و هرکس هم عقلانیّت ندارد، هیچ ندارد؛ نه دنیا دارد و نه آخرت. خوشا به حال کسانی که هم عقل دارند و هم عقلانیّت؛ یعنی هم قوّۀ عاقله دارند و هم عقل خود را به کار می‌اندازند.

باید توجه شود که هرچه سنّ انسان بالاتر رود، باید عقلانیّت او نیز بیشتر شود. عقل و تدبیری که اجتماع، از یک انسان چهل یا پنجاه ساله انتظار دارد و مطالبه می‌کند، از اشخاص بیست ساله انتظار ندارد. همه باید از نوجوانی و جوانی فکر خود را به‌کار بیندازند و تمرین عقلانیّت کنند، تا در میان‌سالی و پیری، از میوۀ عقلانیّت، برای خود و دیگران بهره ببرند. اگر در سنین میان‌سالی، سخنان نسنجیده یا اعمال جاهلانه از انسان سر بزند، قبیح‌تر از جوانی است. بعد از حدود چهل‌سالگی شایسته است انسان محتاط‌تر و عاقلانه‌تر از قبل سخن بگوید یا عمل نماید.

    

استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی «قدّس‌سرّه» گاهی در درس، روایتی را برای ما می‌خواندند و معنا می‌کردند. این روایت آموزنده می‌فرماید: «مَن بَلَغَ ألاربَعین وَ لَم یَأخُذ العَصَا فَقَد عَصیَ» [۱۳].

معمولاً این روایت چنین معنا می‌شود که اگر کسی چهل سالش تمام شود و عصا دست نگیرد معصیت کرده است. حضرت امام می‌فرمودند: معنای روایت این است که اگر انسان بعد از چهل سال، که به اصطلاح در سرازیری قبر واقع می‌شود، با عصای احتیاط زندگی نکند، گناه است.

بر این اساس، از چهل سالگی که تقریباً نیمۀ پایانی عمر آدمی شروع می‌شود، باید عصای تعقّل و تفکّر در دست او باشد و با تکیه بر آن عصا، اعمالش را انجام دهد.

    

در روایتی از امام صادق «سلام‌الله‌علیه» نقل شده است: «إِنَّ الْعَبْدَ لَفِی فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ‌ أَرْبَعِینَ‌ سَنَةً أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مَلَکَیْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِی هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اکْتُبَا عَلَیْهِ قَلِیلَ عَمَلِهِ وَ کَثِیرَهُ وَ صَغِیرَهُ وَ کَبِیرَهُ» [۱۴].

بر اساس این روایت، بعد از چهل سالگی، انتظار خداوند متعال نیز از انسان بیشتر می‌شود. ممکن است بنده تا رسیدن به چهل سال، در امور زندگی احتیاط و مراقبت دقیق نداشته باشد، امّا باید بداند که پس از آن، فرشتگان الهی تمام جزئیات اعمالش را با دقت و سخت‌گیری می‌نویسند و هیچ حرکت کم یا زیاد یا کوچک یا بزرگی را از قلم نمی‌اندازند.

بنابراین در سنین بالاتر، توجه و دقت بیشتری برای تصمیم‌ها و مواضع لازم است. انسان باید به عواقب و به نتایج کار خویش خوب بیندیشد، با عصای احتیاط و تعقّل راه برود و علاوه بر جلوگیری از خسارت‌های دنیوی یا اخروی، اجازه ندهد از حرفش یا عملش سوء استفاده شود. البته این بدان معنا نیست که انسان در جوانی نیاز به عقلانیّت ندارد، بلکه بیان شد که تمرین عقلانیّت باید از جوانی آغاز شود و بروز و ظهورش در میان‌سالی و پیری است.  

    

آنان که از ابتدا عقل خود را به‌کار نمی‌گیرند و در تصمیم‌ها و موضع‌گیری‌ها، بدون فکر و مشورت عمل می‌کنند، در پیری هم معمولاً تدبیر و درایت ندارند و کارهای جاهلانه از آنان سر می‌زند، سخنی بر زبان می‌رانند یا رفتاری از خود نشان می‌دهند که آبرویشان را می‌برد، خواه نا خواه آبروی نزدیکان و اطرافیان آنها نیز می‌رود.

قرآن کریم، این‌بی‌عقلی‌ها و بی‌تدبیری‌ها را مذمّت می‌کند. مثلاً می‌فرماید: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» [۱۵]، یعنی کسی که تعقّل ندارد، هم کور است، هم گنگ و هم کر است. البته چنین کسی عقل دارد، دیوانه نیست، اما از عقل خود کار نمی‌کشد و چون عقل خود را به کار نمی‌گیرد و به عبارت دیگر چون تعقّل و عقلانیّت ندارد و چون تابع عقل نمی‌شود، پس دچار غفلت شده، بهشت را زیر پا می‌گذارد و جهنّمی می‌شود. در آیۀ دیگری افراد غافل را با لحنی تند خطاب قرار داده، می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» [۱۶].

کسانی که عقلانیّت ندارند، کسانی که از عقل خود کار نمی‌کشند، غافل و بی‌فکر هستند و حالت غفلت بر آنان حکم‌فرماست و گویا این افراد برای جهنّم خلق شده‌اند و دوان دوان به سوی جهنّم می‌روند. درحالی که باید دوان دوان به سوی بهشت که برای آنان خلق شده بروند، ولی به سوی جهنّم می‌شتابند.

    

همچنین قرآن می‌فرماید: افرادی که تعقّل ندارند، از هر میکروبی پست‌تر هستند: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ» [۱۷]

اگر برای مذمّت غفلت، بی‌فکری و کار نکشیدن از عقل، آیه‌ای به جز همین آیۀ کوچک نداشتیم، بس بود که به هشدار قرآن توجه کنیم و عاقلانه کار کنیم.

نتیجه اینکه، افراد عاقل و خردمند، محبوب خداوند متعال هستند و در نهایت، در سایۀ استفاده از عقل، به بهشت خواهند رسید. افرادی که از عقل و فکر خویش بهره نمی‌برند نیز در این دنیا سرگردان می‌شوند و عاقبت اخروی آنان نیز به جز جهنّم نخواهد بود.

    

پی نوشت ها:

[۱]. الکافی، ج ‌۱، ص ۱۰.

[۲]. تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۰۸

[۳]. چهل حدیث، ص ۱۹۱؛ همچنین ر. ک: تفسیر المحیط الاعظم، ج ۴، ص ۲۰۸؛ خلاصة‌المنهج، ج ۳، ص ۸۵؛ تفسیر القرآن‌الکریم(ملاصدرا)، ج ۷، ص ۲۶۲ و تفسیر روح البیان، ج ۸، ص ۴۴۰.

[۴]. بحار الأنوار، ج ۸۱، ص ۲۶۰.

[۵]. الکافی، ج ‌۱، ص ۱۰.

[۶]. الکافی، ج ۱، ص ۱۲.

[۷]. زمر، ۱۷ و ۱۸: «پس بشارت ده به آن بندگان من که: به سخن گوش فرامی‌دهند و بهترین آن را پیروی می‌کنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.»

[۸]. الکافی، ج ۱، ص ۱۳.   

[۹]. ملک، ۱۰: «اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقّل کرده بودیم، در [میان] دوزخیان نبودیم.»

[۱۰]. الکافی، ج۱، ص۱۱.  

[۱۱]. المحاسن، ج‌۱، ص۱۹۵.

[۱۲]. الکافی، ج‌۱، ص۲۵.

[۱۳]. رسالۀ سیروسلوک (منسوب به بحر العلوم)، ص ۳۳.

[۱۴]. الکافی، ج ‌۸، ص ۱۰۸.

[۱۵]. بقره، ۱۷۱: «[آری]، کرند، لالند، کورند. [و] درنمی‌یابند.»

[۱۶]. أعراف، ۱۷۹: «و در حقیقت، بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم. [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمی‌کنند، و چشمانی دارند که با آنها نمی‌بینند، و گوشهایی دارند که با آنها نمی‌شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‌ترند. [آری]، آنها همان غافل‌ماندگانند.»

[۱۷]. أنفال، ۲۲: «قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی‌اند که نمی‌اندیشند.»

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha