به گزارش خبرگزاری حوزه، نویسنده در این کتاب که نشر نیستان آن را چاپ کرده، بخش هایی از زندگانی نورانی حضرت علیاکبر (ع) به تصویر کشیده شده است و نکته جالب این که وقایع از زاویه اول شخص و از زبان اسب آن حضرت "عقاب" روایت میشود، ضمن آن که مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابیمره مادر گرامی حضرت علیاکبر (ع) است.
همچنین لازم به ذکر است: فصل های کتاب با عنوان "مجلس" نامگذاری شده و شامل ۱۰ داستان است و در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی، صحنهای از زندگی حضرت علیاکبر (ع) را روایت میکند و مجالس پایانی، به شهادت ایشان در کربلا اختصاص می یابد
مجلس دهگانه به این ترتیب، مجلس اول: معرفی راوی، مجلس دوم: تولد علیاکبر (ع) و شباهت او به پیامبر (ع)، مجلس سوم: استواری پیمان علیاکبرع) با امام حسین (ع)، مجلس چهارم: چگونگی و کیفیت سقاییت حضرت علیاکبر (ع) در کربلا، مجلس پنجم: به میدان رفتن علیاکبر(ع) و ارتباط عمیق او با امام حسین (ع)، مجلس ششم: رشادتهای علیاکبر(ع) در کربلا، مجلس هفتم: عطش و روح مقاوم علیاکبر (ع)، مجلس هشتم: برگشت علیاکبر(ع) به رزم و تیر خوردن ایشان، مجلس نهم: شهادت علیاکبر (ع) و ارتباط ایشان با امام حسین (ع) و زنان عاشورا، مجلس دهم: اعتراف راوی به روایت این که تنها بخشی از مصیبت کربلا در این اثر مکتوب شده است.
جالب این که هر بخشی از زندگی حضرت در مجالس دهگانه در پایان به گونهای به واقعه کربلا مربوط و منتسب میشود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: "یادت هست لیلا! یکی از این شبها را که گفتم: به گمانم امام، دل از علیاکبر (ع) نکنده بود.
به دیگران میگفت دل بکنید و رهایش کنید، اما هنوز خودش دل نکنده بود! اگر علیاکبر (ع) این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علیاکبر (ع) به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد!؟ نمیشود. و این بود که نمیشد. و... حالا این دو میخواستند از هم دل بکنند.
امام برای التیام خاطر علیاکبر (ع)، جملهای گفت. جملهای که علیاکبر (ع) را به این دل کندن ترغیب کند یا لااقل به او در این دل کندن تحمل ببخشد: بهزودی من نیز به شما میپیوندم. آبی بر آتش! انگار هر دو قدری آرام گرفتند".