به گزارش خبرگزاری حوزه،در صفحه مجازی «تاریخ حوزه طهران» تصویری از مرحوم سید کاظم عصار منتشر شده و در کنار آن نوشته شده است:
به مناسبت ۲ فروردین ۱۳۱۶ش وفات آیتالله سید محمد عصار لواسانی پدر حکیم الهی سید محمد کاظم عصار.
سید محمد عصار مقدمات و سطوح را در تهران خواند و پس از آنکه در نجف و سامرا از محضر میرزای شیرازی و دیگر اساتید مکتب سامرا بهره برد، در سال ۱۳۰۱ ق به تهران آمد و از آن پس ۴۰ سال در تهران سکونت داشت تا آنکه اواخر عمر به مشهد مقدس هجرت کرد.
استاد دکتر مهدی محقق مینویسند:
در کتابخانه آستان قدس رضوی کتابی از مرحوم سیدمحمد عصار ـ پدر استاد سید محمد کاظم عصار ـ یافتم که در آن به نقد شرح منظومه سبزواری پرداخته و نحوه عرضه مطالب فلسفی را به گونهای دیگر پیشنهاد کرده بود.
من در این اندیشه بودم که این تصمیم را با استادم عصار، درمیان بگذارم و یقین داشتم از اینکه اثری از پدر او چاپ و منتشر خواهد شد، خوشحال میشود و مرا بر این عمل تشویق مینماید. وقتی این امر را بر او عرضه داشتم، رنگ چهره خندان او زرد گردید و حالت ناخشنودی در سیمایش آشکار گشت و در همان حال فرمود: «نورانیت حاج ملاهادی را با این مطالب نمیتوان پوشانید. من در سفری که به خراسان رفتم، آقا چند صفحهای از این کتاب را بر من خواندند که من یارای شنیدن بقیه را نداشتم و ایشان هم بر موضع طرفداری من از حاج ملاهادی واقف گشتند و سخن را دنبال نفرمودند».
سید محمد عصار در کتاب خود ایراداتی بر سبزواری وارد ساخته و در برابر ابیات منظومه حاجی، ابیاتی را از خود پیشنهاد کرده است؛ از جمله به جای:
معرف الوجود شرح الاسم
و لیس بالحد و لا بالرسم
بیت زیر را پیشنهاد کرده است:
بداهه الوجود فی الاکوان
مغن عن التعریف و البرهان
و به جای این بیت:
ان الوجود عندنا اصیل
دلیل من خالفنا علیل
بیت زیر را پیشنهاد کرده است:
اصالة الماهیه احتمالا
لا یستحق البحث والجدالا
با یک نظر اجمالی میتوان حکم کرد که در این اختلاف پدر و فرزند، حق با دومی بوده است و گفته ارسطو را به یاد میآورد که گفته است: «حق و افلاطون هر دو را دوست میدارم، ولی حق را بیشتر دوست دارم.» و همچنین این داستان آدمی را به یاد گفته مؤلفان رسائل اخوانالصفا میاندازد که میگفتند: «ما استادان خود را که مربی جان ما هستند، بر پدران خود که جسم ما را پرورش دادهاند مقدم میداریم».