به گزارش خبرگزاری حوزه، سریال "سقوط یک فرشته" که سال ۹۰ به همت بهرام و حمید بهرامیان ساخته شد، گرچه برای مخاطب یادآور عنوان سریال معروف" او یک فرشته بود" می باشد اما در عین حال تفاوت هایی با آن به لحاظ فرمی و محتوایی دارد که نمی توان از آن چشم پوشید.
این سریال نیز در ژانر آثار ماورایی هر چند که با استقبال نسبتاً بالای مخاطبان عام تلویزیونی روبرو شد، اما به هر حال از حیث محتوایی در برخی قسمت ها دچار مشکل جدی بود که در همان مقطع به خصوص از سوی منتقدین و کارشناسان مذهبی مورد توجه قرار گرفت.
در سریال "سقوط یک فرشته" بازیگران شاخصی همچون مسعود رایگان، فریبا کوثری، مهرداد صدیقیان، خاطره اسدی و شبنم مقدمی به ایفای نقش پرداختند و ماجرای سریال نیز در واقع روایتگر قصه زندگی پیرمرد با ایمانی به نام حاج حبیب است که دختری به نام سارا دارد. حاج حبیب با همسر دوست قدیمی خود که سالها پیش فوت کرده یعنی شخصیت ریحانه ازدواج میکند. ریحانه نیز در این میان، دختری همسن و سال سارا به نام فاطمه دارد. درگیر و دار قسمت های اول که بیشتر بر معرفی شخصیت ها متمرکز است به یک باره، سر و کله نیما پیدا میشود و با شدت گرفتن دوستی نیما و سارا مشکلات بسیاری در ادامه برای این خانواده رخ می دهد و ... که احتمالاً بسیاری از مخاطبان از کلیت ادامه قصه آگاه باشند.
با این حال آن چه جالب توجه بوده این که در این اثر تلویزیونی، شیطان به شیوه های مختلف ظاهر شده و در عین حال می کوشد افراد را نسبت به هم بدبین کرده و آن ها را اغفال کند، از جمله این که در جایی شیطان خود را به شکل چایخانهداری به نام اصغر استاد در میآورد و با نشان دادن قرآن مسروق به حاج حبیب مدعی می شود که آن را از دختر محجبهای به نام فاطمه خریداری نموده است.
از آن سو قصد دارد به شکل جوانی مؤمن به نام پارسا که روانپزشک است به فاطمه نزدیک شود و خلاصه این که از این گونه داستانک های فرعی در این سریال بسیار مشاهده می شود.
نکته جالب توجه دیگر آن که یکی از مؤلفه های جذابیت بخش در این سریال، بیان قصه و ماجرای شخصیت ها از زبان خود شیطان با صدای محمدرضا علیمردانی به عنوان راوی داستان است که تا پیش از این سریال در تلویزیون به این شکل سابقه نداشته، به خصوص که از قسمتهای میانی هویت اصلی اش نیز برای مخاطب هویدا و عیان می شود.
"سقوط یک فرشته" با محوریت قراردادن دو خانواده صمیمی و البته معتقد در محلهای قدیمی حوالی یک امامزاده و در ادامه ادغام این دو خانواده در یکدیگر روایت خود را آغاز نموده و آن گاه با ایجاد دستاندازهای متوالی از طریق قصه های فرعی، مسیر هموار و خوش ریتم فیلمنامه را تا حدودی به بیراهه می کشاند.
با این وجود، از دیگر مؤلفه های شاخص این سریال که آن را متمایز هم نموده، می توان به مساله تمرکز بر مکان مقدسی چون امامزاده به عنوان مرکز ثقل تجمع مردم اشاره کرد و آن که در بده و بستان های رخ داده در تعامل میان شخصیت ها، گره های داستانی رخ داده و به تدریج این گره ها برای مخاطب گشوده می شود.