خبرگزاری حوزه | در نگاه دین آنچه در تمام ابعاد زندگی انسان اصالت دارد اخلاق است. اعتقاد به اخلاق تا جایی پیش میرود که حتی سیاست نیز باید با اخلاق گره بخورد و الا ممکن است سیاستمداران در دام بی اخلاقی گرفتار آیند.
در میان مصادیق اخلاقی آنچه بیش از سایر مصادیق در رفتار سیاستمداران نمود و اثر عینی دارد موضوع صداقت است.
صداقت اگر باشد و بماند، سیاست مسیری درست را طی خواهد کرد و اگر نباشد یا در میانه راه از دست برود، به همان نسبت جامعه به انحراف کشیده خواهد شد.
یکی از مهمترین نکاتی که به واسطهٔ آن صداقت در سیاست تأمین میشود اصلاح درونی شخص سیاستمدار است. در واقع اگر اهل سیاست به اصلاح و تهذیب خویش اهتمام ورزیده باشند صادق خواهند بود و الا اگر اصلاح درونی نداشته باشند به راحتی از صداقت فاصله میگیرند و هر بار بهانهها و توجیهاتی را برای عدم صداقتشان ذکر میکنند.
اگرچه همواره صداقت را به معنی راستگویی می دانیم اما صداقت معنایی فراتر از آن دارد. گسترهٔ معنای صداقت تا حدی گسترده است که حتی در فرهنگ قرآنی، صادق در برابر منافق و کافر هم ذکر شده است. مخصوصاً در فضای سیاسی، فریب و خیانت نیز نقطهٔ مقابل صداقت قرار میگیرد و لازمهٔ صاد ق بودن دوری از خدعه و نیرنگ و خیانت است. اهل سیاست باید جامعه را همچون امانتی در دست خویش تصور نمایند و هرگز و تحت هیچ شرایطی اجازهٔ خیانت در این امانت را به خود ندهند.
از دیگر نشانههای صداقت این است که هر کس خود را آنگونه که هست به مردم بنمایاند و نه آنگونه که دلش می خواهد باشد.
علاوه بر این اعتراف به اشتباه از دیگر نشانههای اهل صداقت است. وقتی سیاستمداری اشتباه کرد و به اشتباهش اعتراف نمود یعنی اهل صداقت است و الا اگر به جای پذیرش اشتباه به دنبال مقصری برای خطایش بگردد کار را تا جایی ادامه خواهد داد که برای اثبات تلاش خویش به نفی ایثار دیگران میپردازد. در واقع یکی از مکانیزم های دفاعی افراد ضعیف النفس این است که برای خطایشان به دنبال عوامل و دلایل واهی میگردند.
فرعون درون انسان نه اجازه میدهد آدم خطایش را بپذیرد و نه میگذارد به خطا اعتراف کند اتفاقاً بر عکس توجیهاتی را برای خطایش ذکر میکند و اینگونه حاکمیت خویش را بر سرزمین مصر درونی انسان تثبیت مینماید.
نمونهٔ بارز این صداقت را چندی پیش در کلام رهبری دیدیم. ایشان آماری ر ا در رابطه با رتبهٔ اقتصادی ایران در جهان بیان کردند و بعد از اینکه متوجه شدند آمار نادرست بوده در سخنرانیهای بعدی خود به این مساله اشاره کردند که آن آمار برای چند سال قبل بوده و نه برای سالهای اخیر.
وقتی رهبر یک انقلاب با همین صراحت و شجاعت بهاشتباه خود اعتراف نمایند این رفتار میتواند درس بزرگی باشد برای افراد زیرمجموعه که از بیان اشتباهات و خطاهای خویش طفره نروند. رهبر عزیزمان بارها از تقوای سیاسی یاد کردهاند و سیاستمداران را به برخورد صادقانه و دلسوزانه با مسائل دعوت میکنند.
یکی از جنبههای دیگر صداقت این است که اگر کسی توان انجام کاری را در عرصهٔ سیاست ندارد بهراحتی اعلام کند که نمیتواند و با عذرخواهی، از آن مقام و منصب کنارهگیری کند؛ اما متأسفانه از مهمترین معضلات امروزه در جامعهٔ سیاسی ما این است که هیچکس از کارش و مسئولیتش کنارهگیری نمیکند اگرچه بداند بهخوبی از پسش برنمیآید. حتی اگر از یک مسئولیت کنار رود بلافاصله میز دیگری را تصاحب میکند دقیقاً مثل قانون پایستگی انرژی که میگوید انرژی از بین نمیرود بلکه از شکلی به شکل دیگر درمیآید.
در نگاه اسلام نه میدان بهتنهایی اصالت دارد و نه دیپلماسی به شکل واحد؛ بلکه آنچه میدان یا دیپلماسی را اصیل میکند اعتقادی است که در پس آن نهفته است. اگر از میدان دفاع میکنیم بهواسطهٔ اعتقادی است که در رگهای میدان ساری و جاری است.
در شرایط کنونی با دولتی مواجه هستیم که بهظاهر برای رفع جنگ و تحریمها در تلهٔ برجام افتاد و حالا بعد از گذشت این مدت طولانی بهجای پذیرش مسئولیتش تقصیرها را بر گردن دیگری میاندازد.
زیر سؤال بردن میدان نهتنها زیر سؤال بردن حاج قاسم است بلکه زیر سؤال بردن هزاران شهیدی است که با خون خویش درخت این انقلاب را آبیاری کردند.
میدان، همان نوجوان سیزدهساله است که امام امت او را رهبر جامعه خواند.
میدان، همان شهیدانی هستند که برای پایین آوردن جنازهٔ یک دختر ایرانی مثل برگهای یک درخت بر زمین افتادند.
میدان، شهدای مدافع حرماند.
میدان برای اثبات خویش به دیپلماسی فریب چنگ نمیزند بلکه ابزار میدان، خونی است که میدهد در راه معبود تا بر اعتقادش استوار باشد؛ اگرچه بهظاهر میدان تحریف میشود اما حقیقتاً خون در تاریخ گواهی خواهد داد و رد خون را نمیتوان از تاریخ پاک کرد.
آنکه به دیپلماسی جهت میدهد میدان است اما نه جهتی که برخی میپسندند بلکه میدان برای دیپلماسیاش نیز قانون دارد. میدان منصف است و دیپلماسی را تخریب نمیکند.
یکی دیگر از جنبههای صداقت، صراحت است. پنهان گویی از صداقت میکاهد؛ البته که موضوع تقیه موردبحث ما نیست و اینجا نیز موضوعیتی ندارد. تنها چیزی که در اتفاقات اخیر واضح است این است که آقای ظریف برای تطهیر خویش خود را مسلوب الاراده تصور میکند و با مقصرانگاری تمام تقصیرها را یکجا به گردن گفتمان مقاومت میاندازد. حالا فرض را بر این میگذاریم که همهی تقصیرها بر عهده میدان است و دیپلماسی، خود را فدای میدان نمود! حال سؤال اینجاست که چرا شخصی که ارادهای از خود ندارد سالها تسلیم این گفتمان بوده و همچنان در مسند خویش باقیمانده است؟ اگر قرار بر این است که مؤمن اهل سازش نباشد چرا او خود را همچون پر کاهی در دستان باد سپرده و سالها سکوت کرده است؟
زهرا ابراهیمی، مدیر گروه نویسندگی صریر
نظر شما