یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۶:۲۳
"پنج کیلومتر تا بهشت"؛ سریالی پرمخاطب اما حاشیه ساز!

سریال "پنج کیلومتر تا بهشت"، با وجود ضعف های محتوایی و البته حاشیه هایش پس از پخش از شبکه سوم سیما، تا به امروز در زمره سریال های پرمخاطب رسانه ملی آن هم از جنس مناسبتی ماه رمضان قرار گرفته است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، وقتی سریال "پنج کیلومتر تا بهشت" در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۰ به کارگردانی علیرضا افخمی پخش شد، بلافاصله حاشیه هایش نیز شروع شد و هر چند که آن سال و سال های بعد به عنوان یکی از پرمخاطب ترین سریال های تلویزیونی لقب گرفت اما در عین حال یکی از ضعیف ترین آن ها نیز بود.

در این سریال در کنار بازیگران شناخته شده ای چون داریوش فرهنگ، شبنم قلی خانی، شهرام قائدی و رضا توکلی، بازیگران جوان و کمتر شناخته شده ای در آن مقطع همچون مهدی سلوکی، نفیسه روشن، پریناز ایزدیار، شهنام شهابی و الناز حبیبی به ایفای نقش پرداختند که البته برخی از آن ها در این امر موفق بودند و گروهی نیز چندان درخشان ظاهر نشدند اما به هر حال قصه جذاب ماورایی و حواشی خاص این اثر تلویزیونی باعث ماندگاری این سریال در اذهان شد.

قصه "پنج کیلومتر تا بهشت" اجمالاً از این قرار بود که؛ "امیرحسین مدیر یک شرکت پخش دارویی است که متعلق به همایون فرزین می‌باشد. امیرحسین از کودکی در خانه همایون فرزین بزرگ شده و عاشق آیدا دختر فرزین است. پسر فرزین که از امیرحسین کینه به دل دارد و رابطه‌اش با پدرش خوب نیست و به کمک دوستانش از شرکت پدرش دزدی می‌کند که در حین آن امیرحسین سر می‌رسد و با ضربه دزدان به کما می‌رود و سعی می‌کنند جسد او را در مکانی دور از بین ببرند. شواهد و مدارک دزدی علیه امیرحسین گواهی می‌دهد. اما روح او که اکنون از جسمش جدا شده با حضور در رویاهای آیدا، دختر فرزین سعی می‌کند آنان را مطلع سازد که در گندمزاری در ۵ کیلومتری بهشت زهرا در حال مرگ است، نهایتاً امیرحسین با کمک روح دختری به نام مینا که در حال زندگی نباتی است، آیدا را از محل جسدش باخبر می‌سازد و با انتقال به بیمارستان نجات می‌یابد. در این میان همایون فرزین پدر آیدا نیز بر اثر سکته قلبی می‌میرد و روحش آیدا و همسرش را به امیرحسین می‌سپارد. امیرحسین هم پس از آن که بهبود می‌یابد نزد والدین مینا رفته و با دادن نشانی‌هایی از او آنان را قانع می‌کند که اعضای بدن دخترشان را که خودکشی کرده، اهدا نمایند".

پس از پخش این سریال، متأسفانه کودکی تصمیم گرفت تبدیل به یک روح شود و به مکان‌های مورد علاقه‌اش سر بزند. این کودک به میله بارفیکس خانگی یک روسری را قلاب کرد و سرش را داخل آن قرار داد و ناگهان حلق آویز شد. چند ثانیه بعد هم روی زمین افتاد و از هوش رفت و در نهایت دچار مرگ مغزی شد. اعضای این کودک اهدا شدند و پدر کودک از سازندگان این سریال شکایت کرد.

جالب این که بازپرس پرونده گفته بود علت اصلی پیگیری قانونی این بوده که در تیتراژ سریال از هشدار "تماشا برای افراد زیر ۱۵ سال توصیه نمی‌شود" استفاده نشده بود و البته بعد از این قضیه، سریال هایی این چنینی ملزوم به درج این قبیل هشدارها شدند.

همان سال ۹۰ البته در رسانه های مختلف نقدهای بسیاری در خصوص این سریال و محتوای ارایه شده در آن مطرح شد، از جمله این که یکی از کارشناسان مذهبی به صراحت بیان داشت: "این که تصور کنیم آدمی که گناهکار و آلوده است و اعتقادات ضعیفی دارد، با اینکه مرگش کامل نشده، از آزادی بسیار گسترده برخوردار شود، مثلاً بیست سال در کما باشد و در فضای معلقی بین مرگ و زندگی به سر برد و تفریح و خوشگذرانی کند، هیچ دلیل دینی و عقلی برای وجود ندارد! "

به هر صورت اشکالات محتوایی قابل توجهی در خصوص فیلمنامه این سریال و نوع ساخت آن وجود داشت، اما همان طور که عرض شد، با وجود این ضعف ها و نقایص و البته حواشی پس از  پخش، تاکنون به عنوان یکی از پرمخاطب ترین سریال های تلویزیونی شناخته شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha