خبرگزاری حوزه /آشتی واقعی با خدا یک آشتی معرفت اندیش است انسان نیاز مند به تعمیق باورهای اعتقادی خودمی باشد. آشتی پایدار نیازمند به اندیشیدن وبه اعتقاد رسیدن است و باورهای تقلیدی پس از مواجهه شدن با شبهات و افکار انحرافی در جهان مدرن ما را به چالش خواهد کشید.
عده ای را ملحد و عده ای را به التقاط می کشاند و گروهی هم بجای حل شبهات صرفا به بسته شدن پرونده آن اکتفاء می کنند. قبل از رسیدن به بلوغ سنی جوانان- تلاش کنیم از طریق باورهای الهیاتی آنها را عاشق خدا و دین کنیم شروع به "تکلیف صرف" تکلف آور، است.
نسل جدید را ابتداء باید با خدا و حقایق دین آشنا کرد و سپس آنها را امر به تکلیف کنیم نظام حوزوی، نظام خانواده ، نظام آموزش و پرورش و دانشگاه متولیان این امر هستند اما مشاهد می شود که این بخش ها وظایف خود را بدلیل عدم دسترسی به منابع به روز و عدم تسلط به متون و روش های استدالی فرایند اقناع سازی و تعمیق باورهای دینی بدرستی انجام نمی دهند.
الگوی رابطه امامان شیعه اثناعشری تبیین معارف در چار چوب استدال های کلامی بود در این حال تلاش کردند که فطرت انسان ها برای درک حقایق دینی بیدار کنند.
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ(۱۷۲ اعراف)
و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم. (برخی مفسرین گفتند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در نشأه ذرّ و عالم روح و گواهی آنها به نور تجرّد و شهود به توحید خدا و ربّانیت او در عوالم ملک و ملکوت.) (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودی
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (۳۰ روم)
پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند.
با توجه به سوالات و شبهات پیشرفته آشنایی با الهیات نوین و الهیات کاربردی برای شیعیان جهان امر بسیار ضروری است و مراکز الهیاتی و معارفی حوزه و دانشگاه باید کلیه امکانات خود رو برای تامین محتوا در قالب های جذاب بسیج نمایند و آنها را به زبان های مختلف ترجمه کنند.
جهان مدرن باورهای دینی را به چالش کشیده است و علامت سوالی مقابل هریک از اموزهای ما قرار داده است
عامل دین گریزی در جهان
خداناباوری پدیده و دستاورد جهان مدرن و مدرنیته است و اختصاص به جهان اسلام ندارد،کاهش نقش سنتی دین در جهان به دلیل پیشرفت علم – تکنولوژی و ارتباطات نقش دین در دوران مدرن نسبت به دوران پیشامدرن که عامل اول در زندگی اجتماعی بود- کاهش چشمگیری پیدا کرده است
پاسخگو شدن دین سخن گو
اتفاقی که در جهان مدرن برای دین افتاده وضعیت دین را در دنیا عوض کرده است. دین به موضوع بدل شده است. قرون متمادی بود که دین سخن¬گو بوده، دین پاسخگوی سؤالهای مختلف بوده، انسانهای مختلف پرسشهای خودشان را از متون دین و عالمان می گرفتند.
بنابراین، دین معمولاً در تاریخ ادیان نقش تبیین گر معارف الهی را داشته و عالمان هم نقش سخنگو را ایفا میکردند و توانسته بودند راهکارها بدهند و برای همه فعالیتهای بشری معیار تعیین بکند.
اما اتفاقی که در قرون جدید افتاد این بود که دین از حالت سخنگوی صرف خارج شد و به موضوع بررسی بدل شده درواقع دین یک ویژگی و تاریخ تازهای را تجربه کرد که به آن "موضوع¬ شدگی دین" میگوییم.
دین از ابعاد مختلف در دنیای جدید بدل به یک موضوع شد یکی از این موضوع شدگیها، موضوع شدگی عقلانی است. دین مورد پرسش قرار گرفت که آیا آنچه ارائه میکند عقلانی است؟ آیا باورهای دینی عقلانی هستند؟ یا باید مورد بررسی عقلانی قرار گیرند و اساساً چه تفسیرهایی میتوان از این متون داد؟
درواقع دین در قرون هیجده و نوزده از نظر هرمنوتیک و فهم متن به موضوع بدل شد. این روند موضوع شدگی به مرحلهای رسید که جامعه ¬شناسان و روان¬شناسان، دین را ازنظر علمی مورد بررسی قراردادند که آیا مجموعاً آثار روانی و اجتماعی که دین ایجاد میکند، به زندگی بهتر کمک میکند؟
عقلانیت مدرن
اتفاقی که در طول چند قرن گذشته در دنیای غرب رخ داد این بود که یک عقل و عقلانیت خاصی حاکم شد که معمولاً آن را به عقل خودبنیاد توصیف میکنند. یعنی عقلی که خودش را محور قرارداد و با محور قرار دادن و بنیاد قرار دادن خودش همهچیز را زیر سؤال برد. ظهور عقل مدرن به معنای غیاب خدا بود و منجر به پیدایش سکولاریسم و مکاتبی که امروز میبینیم شد.
شاید برخی از این مسائل جدید نباشد و در طول تاریخ بوده است. مثلاً قهر با خدا و آشتی با خدا یک مسئله جدیدی نیست. اما دائماً در لباس دین جریاناتی را پدید می آورد
علاوه براین بخاطر عقب ماندگی دانش الهیات از تحولات جوامع انسانی و واقعیت های عینی در زندگی انسان مدرن شاهد رشد الحاد و خداباوری در قالب فلسفه های متنوع و نیز سبک های گوناگون زندگی انسان محور-دنیا بسنده و لذت مدار بیش از گذشته هستیم اگرچه این این کاهش نقش سنتی دین به معنای بی اهمیت شدن جایگاه دین یا حذف مطلق آن در جهان معاصر نیست از این رو ما در قرن بیستم شاهد شکل گیری انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت دینی و بیداری مسلمان در جهان اسلام برای حاکمیت قوانین اسلامی هستیم.
دانش الهیات بدنبال چیست؟
الهیات دانشی است که با تکیه بر یک چارچوب نظری به تبیین و توسعه روزآمد بنیادهای معرفتی دین اقدام مینماید. در این تعریف الهیات یک دانش در نظر گرفته شده و باید بین دانش و معرفت تفاوت بگذاریم، دانش یک معرفت ساخته یافته وبرساخته انسان است و در این جا فرقی بین دانش اسلامی، طبیعی وغیره وجود ندارد و اگر بر اساس این تعریف، فردی مدعی شود که دانش امرمقدسی نیست سخن به گزافه نگفته است.
دانش در این مقام در مقابل معرفت قرار دارد.
معرفت یک مقوله عینی است که لزوماً ساخت یافته و مفهوم پایه نیست و میتواند در دستگاههای مختلف دانشی نمود پیدا کند و بر این اساس میتوانیم از فقههای گوناگون و تحول در فقه سخن بگوییم. این که گفته می شود کلام ما یا کلام اشعری یاغیره دچار تحول شده به این دلیل است که آنها یک مقوله دانشی هستند و به دلیل ویژگی ساختاری دانش همیشه یک امر برساخته میباشند.
الهیات مانند تمام دانشهای برساخته دارای یک چهارچوب نظری است و به حوزههای بنیادین معرفت دینی میپردازند و برخلاف سایر دانشها به بنیادینترین و زیرساختیترین پرسشهای انسان را پاسخ میدهد و نقش اصلی این دانش این است که معارف بنیادین دین را که در معارف آن مکتب خفته است را بر اساس چهارچوب نظری تبیین و بعد از آن توسعه میدهد. الهیات نهتنها معارف دینی را برای ما مفهوم میکند بلکه امتداد آن معارف را در ساحتهای دیگر را نیز نشان میدهد. الهیات در حوزه معارف بنیادین زبان و ادبیات جدیدی به معرفت دینی میبخشد و معرفتهای تازهای را در برابر دیدگان ما میگذارد.
ضرورت پرداختن به الهیات نوین
دنیای امروز عصر عمل و مکاتب عملگرا است و دنیا معاصر تمام امور را با معیارهای کاربرد، کارآمدی و نتیجه بخشی قضاوت میکند و بسیاری از اندیشمندان عصر حاضر را عصر پایان الهیات بهعنوان یک مکتب نظری میدانند اما حقیقت تاریخ معاصر و فلسفه علم جدید اثبات کرده که هیچگاه نه فلسفه و نه الهیات پایان نخواهد پذیرفت. ممکن است در برههای دچار بیتوجهی و فراموشی شود اما هرگز به کنار نمیروند و در صحنه ذهن، ضمیر، تصمیمات، مدل سازی های اجتماعی، در عرصه دانش سازی وغیره انسان حاضر هستند. حوزه شناخت درمانی که امروز در روانشناسی مطرح است به دنبال اثبات این مساله است که بسیاری از مشکلات و بیماریهای انسان ریشه در بینش افراد دارد و حتی برخی از بیماریهای جسمی هم ریشه در عقدهها و بینشهای فردی دارد که ساحت بررسی این مسائل و انبوه دیگری از معضلات دنیای امروز الهیات می باشد.
پیش فرض اساسی این است که الهیات بهعنوان یک سیستم و دستگاه پویای فکری، معرفتی و ذهنی عنصر اصلی در حیات فردی و اجتماعی انسان است و فرقی بین انسان سنتی و مدرن در این مقوله نیست و چون این چنین است باید به الهیات پرداخت الهیات زیرساخت سایر ابعاد وجودی انسان را تضمین و تامین میکند.
تطورات الهیات
برای الهیات در دوران معاصر تحولاتی پیش آمده که متأسفانه غالباً در کشورهای اسلامی و مسلمان نشین از آن بیخبر هستند. در کشور ما نیز وضع به همین منوال است. ما مسلمانان در گذشته علم کلام داشتیم در گذشته علم کلام داشتیم و عمدتاً دو جریان معتزلی و اشعری در علم کلام مطرح بوده و همچنین، عقاید مرجئه و ماتریدیه و کرّامیه و بعضی از فرقههای دیگر مثل اسماعیلیه و خوارج، دروزیه، زیدیه از فرق شیعه نیز مطرح بوده است.
امروز فضای معرفتی و فضای فرهنگی جوامع تغییر کرده و متنهای سنتی ما در علم کلام پاسخگو نیست و تولیدات ما در علم کلام هم بسیار دچار رکود شده و ما درواقع، در همان قرن هفت ماندهایم؛ کارهایی که برخی از اندیشمندان معاصر اسلامی نیز انجام دادهاند، جوابگوی نیاز امروزی و پاسخگوی تحولات عظیم فعلی نیست.
در این میان میتوان از کارهای مرحوم شهید مطهری، آقای جوادی، آقای مصباح، سبحانی، مکارم یاد کرد که آثاری تازه در باب عقاید و مباحث کلامی پدید آوردهاند ولی بعضی از آنها کارآمد، پاسخگو، بهنگام و مستدل نیست و نیاز به تنقیح و تکمیل محتوایی دارد.
در بعضی کشورهای عربی مانند مصر روشنفکرانی که اکثر آنها شاگردان مصطفی عبدالرزاق، فیلسوف معروف مصری هستند، بخصوص دکتر حسن حنفی کتاب مفصل من” العقیده الی الثوره” در پنج جلد نیز کوشیدند نوآوریهایی در زمینه عقاید اسلامی ارائه دهند. در این میان، کسانی نیز مثل احمد خلف الله، عابد الجابری، محمد آرگون، نصر حامد ابوزید، محمد غزالی و برخی اساتید دانشگاه الازهر که ذهنیت نوگرا داشتهاند آثاری دارند که نشان میدهد آنها نیز متأثر از چنین فضای جدیدی به تفکر پرداختهاند و البته کارهای آنها اشکالاتی نیز دارد و حتماً باید نقد و ارزیابی علمی شود.
نکته مهم اینکه هر عصر و زمانی پرسشها و نیازهای معرفتی خود را دارد، نمیشود توقع داشت که علمی که در قرون گذشته شکل گرفته و در یک فضای فرهنگی دیگری برای چندین قرن بعد هم پاسخگو و کارآمد باشد.
نکته دیگر اینکه الهیات در وضعیت معاصر صرف دانش خداشناسی نیست. بخصوص در زمینه و شرایط (context) معاصر الهیات بسیار پیشرفته، گسترده و بالنده شده و تنوع قلمرو، روش شناسی و شاخهها و شعبههای تخصصی فراوانی یافته و همین تحول است که متأسفانه بعضی از روشنفکران ایرانی هنوز به آن توجه نکردهاند و گاهی از “پایان تئولوژی” نیز صحبت کردهاند که تز سطحی و بیپشتوانهای است. دانش الهیات ابتدا در ما بعدالطبیعهٔ ارسطو و در کتاب متافیزیک طرح شد.
اما از قرن ۱۸ به بعد در “دوره روشنگری” و رنسانس، الهیات تحت تأثیر فضای فرهنگی جوامع غربی، دچار تحول شد. با ظهور شلایر ماخر در آلمان یک نوع الهیات مدرن در مذهب پروتستان به نام “الهیات لیبرال” و با محوریت “تجربه دینی” به جای عقاید (Dogma) مطرح شد و ما امروز در جهان ادامه آن تفکر الهیاتی نوین یا “کلام جدید” را شاهد هستیم و سیستمهای الاهیاتی زیادی به وجود آمده و ساختار و کارکرد این دانش دچار تحولات اساسی شده است. نقش الاهیات، مسائل الهیات، روشهای الهیات تغییر کرده و بخصوص آن چیزی که الاهیات مدرن و پست مدرن گفته میشود، بخشی از اینها الهیات معاصر است و شاخهها و شعبههای متنوعی یافته است:
الهیات محیط زیستی یا زیست محیطی، الهیات فمینیستی، الهیات فرهنگ، الهیات اگزیستانسی، الهیات رهایی بخش، الهیات سیاسی داریم و خیلی سیستمها به وجود آمده که اینها واقعاً جای تأمل و اندیشیدن دارد، بسیاری از آنها هم در کشورهای اسلامی ناشناخته مانده یا کمتر شناخته شده است. مثلاً الهیات جهانی یا الهیات ناظر به همه ادیان، الهیات حقوق بشر، الهیات پویش و… . با توجه به این تفاوتها عرض میکنم که امروز جنبههای تئوریک و تبیینی و تفسیری الهیات بر جنبههای هنجاری (Normative) و دفاعیاتی (Apologetic) غلبه کرده و دیگر نمیتوان همچون بعضی عالمان سنتی ما الهیات را با “مشهورات” و “مسلمات” یا قیاسهای جدلی تعریف کرد یعنی اینکه دانشی است که در مقدمات استدلالهایش از مشهورات و مسلّمات استفاده میشود و صبغه جدلی دارد.
در واقع، امروز الهیات یک دانش هرمونتیکی و تفسیری است. بیشتر دنبال تبیین ایمان است. بدینسان، الهیات یک دانش گسترده و بسیار بالنده و متنوع است و با علوم دیگر مثل فلسفه، روانشناسی، عصب شناسی، علوم شناختی حتی با جامعهشناسی پیوند یافته است.
با این توضیحات مختصر که گفته شد میتوان به نسبت علم کلام سنتی و کلام شیعی با نظامهای الهیات معاصر پی برد که هم به لحاظ روش و هم به لحاظ تنوع مباحث و نیز ننوع و روش استدلالها تفاوتهای چشمگیری دارند
آسیب های الهیات
۱-وجود یک آشفتگی و چند گانگی در مبانی و محتوای الهیات است
ما یک الهیات منسجم و روشمند نداریم تا بتوانیم با نسل با نسل جوان و جامعه علمی صحبت کنیم، (به روشنفکران مستمسک داده ایم - ابهام تفسیرهای چند گانه فرصت می دهد با تفسیر های شبه الحادی از مبانی دین رخ دهد. باید یک همسویی و هم رنگی ایجاد شود تفسیرها همگراباشند بربنیادهای مشترک یک دیالوگ جدید ایجاد کنیم
۲- دورشدن ازمنابع وحیانی
الهیات به لحاظ مضمون –ساختار و مفهوم بتدریج از درون مایه وحیانی فاصله گرفته است دربحث قضا و قدر – مفهومی که از خدا در الهیات داریم بیانگر وجود فاصله است. مفهوم خدا ازمیراث حدیثی – مفهوم خدا از متن دینی در الهیات دیده نمی شود. استناد به منابع معلوم نیست الهیات ما مضمونا و مبنا از گفتمان متون وحیانی دور شده است.
۳- جهت گیری جدلی دانش الهیات
جریان تاریخی الهیات شده کل معرفت پژوهی ما در الهیات کلامی در متن جدالی متولد شده و استمرار پیداکرد و این باعث می شود از معارف و درون مایه های حقیقی دین غافل شویم در امر دعوا و جدل به غنای میراث توجه نمی شود به جای زبان اثباتی به سمت زبان جدلی می رود.
۴-انتزاعی و ذهنی شدن الهیات
تصور ما ازمبانی تحت تاثیر فلسفه یونان بوده است (خدای که در الهیات تصور می کنیم- انسانی که تصور می کنیم با خدایی که در الهیات تصور می کنیم با خدایی که در صحنه عالم حیات دارد کاری نداریم). الهیات ما کاری یه جامعه ندارد در مواجهه با شبهات اجتماعی سراغ الهیات ما نمی آیند چرا؟ چون می بینند ادبیات ما ربطی به جامعه ندارد.
۵- پاسخ گویی به پرسش های بنیادین انسان معاصر
تجربه تاریخی بشر و مطالعات تاریخ جوامع بشری نشان می دهد که انسان ها از یک پرسش های مشترک برخودارند سوال های مشترک تاریخ فلسفی تاریخ ادیان – تاریخ اسطورها که انسان درمواردی اختلاف دارند از سوالات مشترک بشراست."سوال سرشت انسان"سوال نقش خداوند"،"سوال از سرچشمه هستی"، سوال اساسی ما این است که الهیات ما امروز با همه امکانات خود( از اختلافات صرف نظر می کنیم –الهیات فلسفی ، اعتزالی است) چقدر آمادگی پاسخگویی به شبهات جدید را دارند.
بحث سرشت انسان سوال کهنی بشر است –من تا چه اندازه در سرنوشت خودم موثرهستم. سوال جبر و اختیار هنوز در الهیات یک مساله جدی است به هر حال انسان در مقابل خدا در مقابل جبر محیط و جبر اجتماعی در مقابل این همه کنش و واکنش باید بدنبال پاسخ باشد.
۶- پاسخگویی به نیاز های دانش های دیگر
هفتم :مساله انسان واقعی درصحنه حیات
سوال؟ اگرموضوع کار در ادیان الهی انسان است و اگر براین باوریم که این جهان هستی بخاطر انسان معنا دارد، سقوط هم به انسان است تشکیل تمدن ها و سقوط تمدن ها به عمل کرد انسان بستگی دارد. اگرانسان اشرف مخلوقات است و جانشین خداست چه کارویژه های باید داشته باشد. الهیات ما در باب انسان چه اندازه –سهمی از محتوا و تاثیر در ساخت جامعه و بنیاد ها دارد.
پرسش های عصر دنیان عصر جدید
مدرنیته سوال های را در مقابل انسان گذاشته که همه آنها الهیاتی هستند و ادیان باید به انها پاسخ بدهند.
سوال اول : الهیات چه قدر ظرفیت برای پاسخ دارد
لذا الهیات ما گام به گام از جامعه جدید فاصله گرفت و عقب افتاد نتیجه آن این می شود که جوانان ما به محض ورود به دانشگاه ، با اولین بسته های فرهنگی و دانشی فرهنگ غرب مواجهه می شود واحساس یاس و کم کم جدایی و بیگانگی با معارف دینی پیدا می کنند.
دلیل اساسی این است که این الهیات سنتی که قرار است بینش و ساخت هویتی یک انسان مومن را بدهد قابلیت های این پرسش ها را ندارد و نسل جوان ما را در مقابل مدرنیته تنها می گذارد. برای این منظور لازم است که نسل جدید با سعه صدر و از راه درست ، جواب سوالات زیر را به دست آورند:
۱- چرا انسان محتاج به دین است؟
۲- چرا انسان باید یک دین را بپذیرد؟
۳- مراد از دین چیست؟
۴-چرا اسلام تنها دین حقّ است؟
۵- چرا تنها مذهب شیعه مذهب حقّ است؟
۶- راه تحقیق برای یافتن دین درست کدام است؟
۷- چه کتابهایی را باید مطالعه کنم؟
۸- ادیان در دوران پیشامدرن چه نقشی و چه عوارض منفی و مثبتی برای جوامع انسانی داشته اند؟
۹- در دوران مدرن از دین (خصوصا اسلام) چه انتظاراتی باید و چه انتظاراتی نباید داشته باشیم
۱۰- ادیان در دنیای امروز چه نقشی دارند یا باید داشته باشند؟
۱۱- دینداری و خداباوری در زندگی اخلاقی اکثر مردم چه نقشی دارد؟
۱۲- آیا عالم یا عوالمی هست که عقل انسانی علیرغم اعتراف به وجود آن/آنها عاجز از دسترسی به جزئیاتش باشد؟
۱۳- آیا انسان به اتکای عقل خود توان حل همه مسائل و مشکلاتش را دارد؟
متوجه باشیم که دنیای امروز عصر عمل و میدان داری مکاتب عملگرا است. دنیای معاصر تمام امور را با معیارهای کاربرد، کارآمدی و نتیجه بخشی قضاوت میکند. از این رو بر متولیان نظام آموزشی کشور واجب است که در تدوین متون دینی و شیوه نگاه به دانش آموخته گان تجدید نظر نمایند
سوال دوم : پرسش انسان درگیر با مسایل جامعه و اجتماع چیست؟
"انسان چه موقعیت دارد چه جایگاهی دارد؟"،"چه موقیعت زیست شناختی دارد؟ چه موقعیت روان شناختی دارد؟"، این مسائل از قرن ۱۶ شروع شد و بعد تبدیل به یک بسته معرفتی شد و در ادامه اومانیسم آمد و تا به امروز ادامه پیدا کرد.
این انسان در مواجهه با مشکلات چکار باید بکند؟ اصلا نیازهای حقیقی انسان کدامند؟ چه جایگاهی در نسبت به دیگران دارد ؟ تا انجا می رسد که باید بررسی شود انسان یک موجود صاحب حق هست یا نیست؟ اینها ما رو به حقوق انسان و حقوق شهروندی می رساند و انسان تکلیف گرا دیروز به انسان حقوق گرا تبدیل شده است
سوال سوم :پرسش معرفت : بنیادین معرفتی که با آن دچار مشکل هستیم
انسان سنتی هیچگاه نمیپرسد که سنت چیست؟ موقعی که از سنت عبور میکنیم، وارد دوران مدرن میشویم، سؤال میکنیم که سنت چیست؟ همینطور اینکه امروز میپرسند مدرنیته چیست به معنای دوری از مدرنیته و زیر سؤال بردن مدرنیته است و به این موقعیت پستمدرن گفته میشود.
چیزی که گوهر مدرنیته را تشکیل میدهد، یک نوع خاصی از عقلانیت است که به آن عقلانیت انتقادی میگویند. البته دوران سنت هم مبتنی بر عقلانیت است، ولی عقلانیت آن دو تفاوت گوهری با یکدیگر دارد. حداکثر کاری که از عقلانیت سنتی بر میآید، عقل تفسیری است. فیلسوفانی که در دوران سنت بودند حداکثر با عقل خودشان جهان را تفسیر میکردند اما در دوران مدرن، صحبت بر سر تغییر است و این عقل «خود بنیاد» میخواهد در کل نظام عالم تغییر ایجاد کند. انسان سنتی به زندگی در آن دوران قانع بود و نظام عالم را عادلانه میدانست. اما انسان مدرن میخواهد هم در عالم و هم در اجتماع تغییر بدهد.
در گذر از سنت به مدرنیته یک گسست معرفتی رخ میدهد؛ بهطوری که همه واژهها معنای جدیدی پیدا میکنند. در این میان، دین سنتی نیز کاملاً از دین مدرن متمایز میشود. در دوران سنت، دین را جامع و کامل میدانستند تا به همه سؤالات بشر پاسخ میگوید، ولی دین در دوران مدرن، تنها عهدهدار عبودیت و بندگی خالصانه است و به حوزه خصوصی رانده میشود.
الهیات شیعه برای حضور دین در صحنه فردی و اجتماعی باید سازمان معرفتی خود را بازسازی نمایند و با نگاهی نو مبتنی بر میراث ، مکتب اهل بیت ومنابع وحیانی به نیازهای انسان معاصر پاسخ دهد. ما در الهیات سنتی دوگانه ذهن و عین را هنوز نتوانسیم در الهیات حل کنیم. ما هنوز الهیات ایده آلیستی تفکر می کنیم – الهیاتی که مبنی ذهن سازی و ذهن باوری است.
سوال های معرفت شناسی جدید ، مباحث فلسفه تحلیلی – فلسفه زبانی تا برسد به بحث های روان شناختی ادراک- وعلوم عصبی در حوزه معرفت مطرح می شوند.
سوال ششم :دانش و تکنولژی
دانش مدرن مبتنی بر استقراء نیست مبتنی بر انگاره کاربرد است. چرا فلان فرضیه مورد قبول است چون کارآمد و فعال است. دانش و تکنولژی پرسش جدی در مقابل الهیات می گذارد. الهیات حداقل باید بتواند آن را تعریف کند و باید بتواند الزامات را توضیح دهد اگر پاسخ ندهد- این الهیات تبدیل به دو جهان : ۱- سنت ۲- مدرن می شود.
امروز در جوامع در حال توسعه انسان ها با دو جهان مواجهه هستند و ذهن و عمل آنها در دو فضا فعال است باید این دوگانه را برداشت. ما در بحث علم شناسی در علم شناسی قرن ۱۲ سیر می کنیم وبرخی در علم شناسی ارسطو سیر می کنند . علم مدرن مبتنی بر آزمون و خطاست
سوال ششم: اصلاح و تحول اجتماعی
عصر مدرن با شعار تحول اجتماعی آغاز شد و شعارهای اصلاح گری در ایران – مصر – الجزایر – عراق –تونس –عربستان- شبه قاره هند بروز و نمود پیدا کرد و در این بین کسانی که از پایگاه معرفت دینی بدنبال اصلاح بودند از الهیات مبتنی بر قواعد دینی بهره مند بودند و افرادی چون سید جمال اسدآبادی ، محمد عبده ، رشید رضا ، حسن البنا، سید قطب ، در قالب جریان های سنت گرا- نوگرا و تجدد گرا وارد عرصه تحولات شدند.
در گونه شناسی این جریان ها به این مهم می رسیم که آنها بدنبال علاج عقب ماندگی جهان اسلام و اصلاح و توسعه جامعه براساس تعالیم دینی بودند. و آنها بدنیال طرح مباحث دمکراسی ، آزادی – اقتصاد و آشتی سنت و تجدد بودند.
سوال این است این جریان ها با کدام الهیات مرتبط بودند؟
بحث اصلاح اجتماعی اگر در دستور کار تفکر الهیاتی شیعی قرار نگیرد – از دستور خارج نخواهد شد و آبشخوری برای خود پیدا خواهد کرد که قطعا مورد تایید اندیشمندان دینی نخواهد بود.
پرسش هفتم : آیند ه و آینده نگری
آینده ، چه ویژگی های دارد؟
تشیع مهدویت دارد و مساله آخرالزمان و حکومت جهانی امام عصر.
جهان شمولی شعار اسلام است ، برای توسعه مکتب تشیع و فعالیت در عرصه جهانی چه برنامه داریم؟
نسبت ما با آینده چیست؟
سناریوهای الهیاتی ما کدامند؟
نتیجه گیری :
درطول تاریخ حیات تشیع ،انس و آشنایی شیعیان با معارف وحیانی سبب شد که کلام امامیه از بسیاری از انحرافات فکری و روش شناختی در امان بماند و سیره کلام امامیه را از آسیب هایی که در مذاهب دیگر بدان گرفتار آمدن مصون دارد.
عقل گرایی اعتدالی و پرهیز از افراط گرایی – دوری از تجسیم گرایی و تشبیه گرایی – تلاش برای گریز از جبر و تفویض و پرهیز از غالی گری و تقصرگرایی از جمله مهم ترین دستاوردهای کلام امامیه در در ازنای حیات خویش بوده است.
موانع : فرایند دانش سازی در بخش کلام یا فقه اکبر چنان که بایسته بود بسان تلاشی که در فقه شریعت صورت گرفت رخ نداد.
از این رو -نه تنها دانشی روش شناختی همچون علم اصول درحوزه عقاید پدیدار نشد بلکه شیوه دوگانه روش شناختی در فهم معارف کلامی بوجود آمد.
راهکارها :
اول : بازسازی دانش کلام
دوم :اهتمام به بعد وحیانی این نوسازی
سوم بکارگیری روش شناختی متناسب با آن
منابع : الهیات نوین دکتر محمد تقی سبحانی
گرایشهای الهیاتی جدید دکتر همایون همتی
یادداشت از: دکتر حسن عبدی پور پژوهشگر قرآن و تاریخ اسلام