سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ |۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 5, 2024
حمید رضا محمدی خراسانی

حوزه/ کتاب جواهر الکلام مجموعه ای از سلسله دروسی است که آیت الله میلانی در سالهای متمادی به انجام آن مبادرت کرده،بحثی که بر اساس منابع و مبانی اهل سنت شکل گرفته و به اثبات امامت امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام پرداخته و از آن سو به رد نظریه مخالف پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین حمید رضا محمدی خراسانی از اساتید حوزه علمیه قم، سالیانی دراز در مباحث امامت، در کنار تدریس به پژوهش مشغول بوده و بسیاری از شاگردان در حوزه امامت از وی بهره برده و به تلمذ پرداخته اند.به مناسبت عید سعید غدیر خم به عنوان بزرگترین عید شیعیان و ایام دهه ولایت و امامت با این استاد حوزه، پیرامون سیرنگارش محتوا و نقش  وی در کتاب جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، اثر آیت الله میلانی گفت وگویی داشته باشیم که در ادامه می خوانید:

درباره ساختار، سیر نگارش و جایگاه کتاب جواهر الکلام در مباحث امامت بفرمائید.

بحث درباره کتاب جواهر الکلام بحثی دراز دامن است؛ اما پیش از اینکه وارد گفتگو شویم، این نکته را به نظر باید عرض کرد که در واقع کتاب جواهر الکلام مجموعه ای از سلسله دروسی است که آیت الله میلانی در سالهای متمادی به انجام آن مبادرت کرد. علت آغاز این مباحث باز می گردد به پیش از سال هزار و سیصد و هشتاد و دو که بسیاری از طلاب حوزه علمیه، خدمت وی رسیده و در مواضع مختلف از این استاد، درخواست تدریس یک دوره بحث امامت تطبیقی نمودند. بحثی که بر اساس منابع و مبانی اهل سنت شکل گرفته و به اثبات امامت امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام پرداخته و از آن سو به رد نظریه مخالف بپردازد.

وی در راستای همین درخواست ها، اصل جریان را با برخی مراجع عظام دامت برکاتهم در میان گزارد که هم از سوی آن مراجع مورد تأیید قرار گرفت و هم از سوی برخی از مسئولان دغدغه مند حوزه که در راس آن رئیس حوزه علمیه وقت بود، مورد توجه قرار گرفته و بدین روی این جلسات رسما آغاز شد؛ درسی که حوزه های علمیه سابق نداشته و برای نخستین بار در این سطح و با ویژگی های خاص خود در حوزه علمیه برگزار شده است.

خاستگاه کتاب جواهر الکلام سلسله دروس امامت آیت الله میلانی بود که به درخواست رسمی حوزه علمیه قم برگزار گردید.

بنابراین، طبق فرموده شما آغاز این جلسات و سلسله دروس به درخواست عده ای از طلاب و با پشتیبانی برخی مراجع و حوزه علمیه شکل گرفته است؟

بله، این کار در واقع هم مورد تایید برخی مراجع بود و هم این درخواست از سوی حوزه علمیه شکل گرفته بود.

آیت الله میلانی این بحث را در سال هزار و سیصد و هشتاد و دو، هر شب پس از نماز مغرب و عشاء در مدرسه حضرت آیت الله گلپایگانی رحمه الله آغاز نموده و این سلسله مباحث تا سال هزار و سیصد و هفتاد و نه، قریب به هفت سال ادامه پیدا کرد. بنابراین در واقع کتاب جواهر الکلام مجموعه ای از سلسله دروسی است که آیت الله میلانی در حدود هفت سال در حدود چهارصد و پنجاه جلسه سامان یافته است و این دروس صوتی در نهایت تبدیل به کتاب شد. کتابی که در پانزده جلد به چاپ رسیده است.

روح کتاب جواهر الکلام را می توان همان روح روش عبقات الانوار و محتوای آثار وی بر شمرد.

به نظر شما، با توجه به اینکه سنت حوزه بر این بوده معمولاً از آثار قدما برای تدریس استفاده می کردند. حال چرا حضرت آیت الله میلانی از آثار امامتی بزرگان که در امامت تطبیقی بود استفاده نکردند تا  همان را شرح بدهند و به مانند علمای قدیم کتاب محور، به شرح و بسط آن نپرداختند. یعنی چنین کتابی در این جامعیت وجود نداشته یا نه دلیل دیگری داشته است؟

در پاسخ عرض می شود که روشن است که تراث عالمان ما پیش روی معاصران است و استفاده از علم پیشینیان همواره مورد توجه عالمان پسین بوده است؛ به همین روی این سلسله دروس نیز با تاثر از کتاب و منهج صاحب عبقات مرحوم میر حامد حسین هندی نیشابوری که بر اساس باور حضرت آیه الله میلانی، بهترین منهج در این ساحت است شکل گرفته است. به همین جهت، حضرت آیت الله میلانی نسبت به منابع گذشتگان توجه داشته اند؛ اما آن منبع و روشی که ایشان تحت تأثیر آن به تدریس در باب امامت پرداخته و در این کتاب و دیگرآثار خویش از آن بهره برده اند، کتاب عبقات الانوار بوده است که ایشان در جای جای تمامی آثارشان، از این کتاب و کتب دیگر مرحوم میرحامد حسین بهره برده و به واقع می توان روح کتاب جواهر الکلام را نیز همان روح روش عبقات الانوار و محتوای آثار وی بر شمرد.

جامعیت، حوزه تطبیقی بودن محتوا با ابتناء بر منابع اهل سنت و فارسی بودن، سه ویژگی اساسی کتاب جواهر الکلام است که آن را از دیگر آثار امامتی متمایز می کند.

اما این سلسله دروس دارای نکاتی است که می تواند از دیگر آثار آن را متمایز نماید.

نخست اینکه این کتاب یک دوره کامل امامت تطبیقی است به طوری که اگر پژوهشگری در صدد تحقیق و پژوهش در امامت تطبیقی باشد، این کتاب می تواند کمک شایانی به وی نماید.

در این کتاب از مباحث مقدماتی امامت، برخی مبانی و امامت عامه شروع و بحث را با امامت خاصه به پایان می رساند. به عبارتی دیگر یک دوره از مباحث امامت.

البته آنچه در این کتاب بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، بحثی تفصیلی در مسئله امامت خاصه است به طوری که هم امامت حضرت امیرالمومنین علیه السلام را به اثبات رسانده است و هم به رد ادله خلافت خلفا مبادرت کرده است و در آخر نیز به اثبات امامت امامان اهل بیت علیهم السلام پرداخته شده است.

آنچه کار را مهمتر می نماید این است که این اثر در واقع یک مجموعه کاملی است از امامت تطبیقی متکی بر منابع اهل سنت به طوری که از منابع شیعی بهره نبرده اند. بله در جلد ششم جواهر الکلام و ذیل بحث تحریف قرآن، چون بنای ایشان پاک نمودن دامن فریقین از تحریف بوده است؛ به همین روی روایات هر دو گروه را مورد بررسی و نقد و حلاجی قرار داده و پس از آن مخاطب را به این نتیجه رسانده اند که قرآن تحریف نشده است. در این بحث ما یک سری منابع شیعه را می توانیم مشاهده کنیم؛ اما در دیگر جلدهای این کتاب ما منابعی شیعی که محور اثبات امری باشد بهره نبرده اند.

ویژگی سوم این کتاب که در زمره ویژگیهای مهم این کتاب شمرده شده و یکی از علتهایی که موجب شده این کتاب در میان امامت پژوهان و طلاب حوزه علمیه جای خود را باز نماید، زبان فارسی این کتاب است؛ آن هم فارسی سَلِس. چرا که کتب امامتی به متن عربی که از سوی گذشتگان نگاشته شده است داریم که نوعا از سوی اهل علم مورد استفاده قرار می گیرد و از آن سو کتب فارسی نیز داریم که متن، متن روان و سلسی نبوده و سنگین است. بالطبع برای مخاطب کنونی این متن نامانوس بوده و با متن آن ارتباط رخ نخواهد داد. بر همین اساس وقتی زبان، زبان فارسی و با متنی روان نگاشته شده باشد، طبیعتاً استقبال از آن صورت گرفته و جای خود را در میان طالبان مباحث امامتی باز خواهد نمود.

سیر نگارش کتاب جواهر الکلام: پیاده سازی دروس، تخریج مصادر، تدوین، ویرایش محتوایی( تکمله به برخی استدلال‌ها- افزودن برخی مباحث)، ویرایش صوری، بررسی نهایی و چاپ کتاب

استاد، پس از اینکه  آیت الله میلانی در مدت حدود هفت سال این دروس را تدریس نمود، فرایند تبدیل این دروس صوتی به کتاب چگونه بوده است و در این میان چه مراحلی طی شد تا به خروجی این چند جلد منتهی شد؟

یکی از نکات مهمی که اگر کسی در این فضا باشد، قطعاً واقف است این است که تفاوت بسیاری است میان سخنرانی یا تدریس و نگارش کتاب؛ چرا که در نگارش کتاب مولف در واقع بسیاری از مولفه های نگارش را رعایت می کند و تلاش دارد تا هر آنچه در ذهنش هست در قالب الفاظ و آنهم در کلمات بسیار کم ولی رسا بتواند مطلب را به مخاطب برساند. اما در سخنرانی بویژه اگر درس باشد، فضا بسیار متغیر است. به این بیان که استاد وقتی در مقام تدریس است، مقتضای تدریس این است که بالتبع بین درس برخی پرسش کرده و گهی بحث از محور اصلی خود خارج شده و به بحثی حاشیه ای پرداخته می شود.

و یا بارها پیش آمده در همین سلسله دروس، استاد بحثی را مطرح و تمام کرده اند و پس از چهار یا پنج جلسه، شخصی به همان مطلب چند جلسه پیشین اشکال کرده است و استاد به ناچار به بیانی دیگر آن را توضیح داده و یا نکته جدیدی در آن اشاره کرده اند. دیگر شما آن انسجام محتوایی را مشاهده نمی کنید.

همچنین در تدریس به ویژه اگر فضای اشکال کردن باز باشد، بارها اتفاق افتاده است که مثلا استاد بحثی را به اتمام نرسانده و در میان کار به تعطیلی حوزه مانند ماه رمضان، سه ماه تابستان و تعطیلات دیگر خورده و استاد پس از تعطیلات، بحث را دوباره تکرار کرده است که گاهی با یک بیانی دیگر همان محتوا را تدریس کرده و یا تفصیل بحث را پی گرفته اند و یا نکته ای جدید به آن اضافه کرده است. این، کار را در تدوین سخت می کند.

به هر روی این را باید دانست که اگر یک سخنرانی و یک درسی بخواهد تبدیل به کتاب شود، باید مراحل بسیاری را طی کند تا با رعایت شاخصه های و استانداردهای مختلف، روح تدریس استاد نیز از دست نرفته و از سوی دیگر، محتوایی بدون اشکال و قابل استفاده را به مخاطب ارائه نماید.

برای مثال در مقام تدریس به ویژه تدریسی که ایشان فرمودند، استاد نمی تواند به جهت عدم اقتضای زمان، خستگی مخاطب و فرسایشی نشدن بحث تمام محتوای علمی خودش را به مخاطب القا کند. به همین جهت در برخی موارد امر را به اختصار گذرانده و یا از امر ارجاع استفاده می نماید. برای نمونه بارها ایشان از ارجاع به کتب دیگر را در میان تدریس خویش استفاده کردند، و مخاطب را به کتاب نفحات الازهار که خلاصه عبقات الانوار است و به کتب دیگر خود از جمله تشیید المراجعات، استخراج المرام و دیگر کتب ارجاع داده اند. به همین روی عملاً باز وقتی مقام، مقام تدریس و سخنرانی است، چون ارجاعات گاهی زیاد می شود طبیعتاً در سیر بحث و اتصال و پیوستگی آن خلل ایجاد می شود. حال اگر پیاده کردن و تدوین سخن از سوی مدرس بخواهد صورت گیرد تفاوت بسیاری دارد نسبت به زمانی که غیر از سخنران و مدرس بخواهد آن را پیاده کرده و به تدوین آن بپردازد و سخن را به متنی کتابی و با رعایت تمامی استانداردهای نوشتاری و به علاوه وفاداری به سخن گوینده سامان دهد.

به هر جهت برای انجام این کار چند مرحله را طی نمودیم.

نخستین کاری که صورت گرفت، پیاده کردن صوت این درسها به صورت مکتوب بود. پس از پیاده شدن درس، مرحله دوم تدوین و با عبارت بهتر بحث بازنویسی متن بود به طوری که در واقع یک نگارش جدیدی از متن با حفظ روح سخنرانی استاد صورت گرفت به طوری که که هم محتوا حفظ شود، هم اگر نقائصی این متن دارد که در سخنرانی یا درس توجه به آن نشده و یا به ارجاعات اکتفا شده از دیگر کتب ایشان برداشته و به محتوا اضافه شود. به همین جهت عملاً کتاب جواهر الکلام - اگر بخواهیم به دقت سخن بگوییم - همه اش سخنرانی های ایشان نیست؛ بلکه تلفیقی از سخنرانی های ایشان و دیگر آثار ایشان است که خلأها را بر اساس آثار ایشان پر کردیم و شده جواهر الکلام. پس محتوای اصلی کتاب جواهر الکلام شامل سخنرانیها و تدریس  وی در چهارصد و پنجاه جلسه، بعلاوه آثاری که ایشان در این موضوع داشتند که آنها را تخریج کرده و وارد کتاب کردیم.

مرحله سوم پس از تدوین، تخریج است؛ یعنی وقتی متن ساختار پیدا کرد و به یک نظامی رسید و نظم کتابی خودش را پیدا کرد، کار تخریج شروع می شود. بیان مطلب اینکه محتوای مورد استفاده مدرس مبتنی بر منابع متکثر و زیادی است و وقتی می خواهد محتوا مورد استفاده در یک کتاب قرار گیرد، بالطبع نیاز است مستندسازی شده و متنی که مورد استفاده قرار گرفته است با منبع اصلی دقیقاً تطبیق داده شده و پس از احراز اینکه حتی یک واو کم و زیاد نشده است و یا نسخه بدل صحیح در متن گزارده شود، آدرس باید دقیق بوده و علاوه بر جلد و صفحه، چاپ کتاب نیز مشخص شود.

البته ما در کنار تخریج از منبع اصلی، کار دیگری نیز انجام دادیم و به جهت اینکه قوام بحث بیشتر شود، منابعی که عینا همان محتوا را نقل کرده اند و یا نه نزدیک به آن محتوا نقل کرده اند، آن را نیز تخریج کرده و در پاورقی به آن منبع اصلی اضافه کردیم که البته با این قید که اگر متنی اختلاف کوچکی در الفاظ داشت، در پاورقی گفته ایم «با اندکی اختلاف در تعابیر». یکی از ثمرات این کار این است در واقع محتوایی که دارد اعتقاد شیعه را تثبیت می کند از سوی یک عالم نقل نشده است؛ بلکه می خواهیم بگوییم تعداد کثیری از عالمان اهل سنت با منابع مختلف این مطلب را گفتند.

مرحله بعدی یا مرحله چهارم، بحث ویرایش محتوایی است. در ویرایش محتوایی که به نظر مهمترین کار کتاب است، این است که تدوینی که صورت گرفته و دارای ساختاری شده است، باید دید این چینش درست بوده یا نه؟ نظام و ساختاری که ساخته است درست بوده است یا خیر؟ و یا اتصال و ترتیب مطالب درست اسا یا خیر؟ استدلال، استدلالی تمام و کامل است یا ناقص و باید تمامش کرد؟ اگر یک راوی بررسی شده و رجالش توثیقش شده است و مثلا دو توثیق آورده است. آیا دو تا توثیق کفایت می کند یا نه جا دارد دو سه توثیق دیگر اضافه شود یا خیر؟ گاهی محتوای تکراری را حذف می کند؛ یعنی کسی که کار ویرایش محتوایی می کند می بیند مثلا پیش از این مطلبی آمده است و پس از آن دوباره مثلا در صفحات بعد حتی جلد های بعد دوباره تکرار شده است و همانطور که عرض کردم، گاهی چون سخنرانی بوده گاهی بازگشتهایی صورت گرفته است؛ به همین روی یا باید دو تا مطلب را با هم یکی کرده و تلفیق کند و در یکی از مواضع به جاگزاری آن اقدام کند و یا در جای مناسب اصل و تفصیل مطلب آمده و در مکانی که که مناسبت کمتری دارد، به صورت گزارشی ذکر شود.

این یکسان سازی ها در کجا رخ می دهد؟ در تدوین و در بحث تخریج نیست؛ بلکه در بحث ویرایش محتوایی است.

به همین روی در بحث ویرایش محتوایی، در واقع نظام اصلی یک کتاب شکل گرفته و این کتاب ساختار اصلی خودش را نشان می دهد.

پس از اینکه ویرایش محتوایی زیر نظر ایشان صورت گرفت، نوبت به ویرایش فنی می رسد به طوری که یک سری علامت های ویراستاری و مسائل مربوط به ویراستاری فنی مورد وجه قرار گرفته و مرحله آخر شکل می گیرد که پس از آن به استاد ارائه شده و خدمت ایشان برای بازبینی کلی کتاب عرضه می شد و ایشان تمام مجلدات را حداقل تا جلد شش سطر به سطر و کامل ملاحظه فرمودند از آنجا به بعد حداقل ایشان ساختار کلی و قسمتهای عربی بحث و گاهی ترجمه ها را ملاحظه می فرمودند. به هر روی کل کتاب را در واقع به ایشان عرضه کردیم تا ایشان از جهت محتوایی یک ساختاری اگر مشکلی در کار می دیدند بیان کنند.

پس از ملاحظات ایشان، کار می رفت برای چاپ و در واقع این سیر، سیر مستمری بود که در این طول چند سالی که کتاب نگاشته شد، نسبت به کل کتاب رعایت کردیم.

 ساختار، سیر نگارش و جایگاه کتاب جواهر الکلام در مباحث امامت

پس از سختی های تدوین، گاهی پراکندگی موضوعات و گاهی عدم رعایت تقدم و تأخر و گاهی نیز تکراری بودن موضوعات بود که در ویرایش محتوایی باید اصلاح می شد. همینطور فرمودید در مراحلی که تا هفت مرحله را طی کرده و از پیاده سازی صوت، در تدوین و بازنویسی فرمودید سعی کردید متن نوشتاری به گفتار شفاهی ایشان وفادار باشد. می خواهید بفرمایید نمی توانیم بگوییم این کتاب یک متن نوشتاری است، بلکه می خواهید بگویید چیزی است بین گفتار و نوشتار، مثل درس گفتارهای کنونی. حال سعی کردید عبارات حضرت استاد را در کتاب بگنجانید یا نه محتوا را ایشان گرفته و در قالب نوشتار جدید آن را ارائه کردید؟

عنایت بفرمایید در بحث تدوین و بازنویسی، وقتی یک مدرس تدریس می کند و یا سخنران سخنرانی می کند، پیش از آن محتوا را آماده کرده و سعی می کند به گونه ای بیان کند که مخاطب هم ساختار مطلب دستش باشد و هم به گونه ای بیان کند که مخاطب بفهمد. لذا نوع مطالب حضرت استاد همچنین است و ایشان کل مطالبی که در مقام تدریس اند را مکتوب می کنند و با این وجود، عملاً نوعا ساختار رعایت شده و بعد گاهی نیز که متن بیان می شود، متن از روی نوشته خوانده می شود و به همین جهت شاید مشکلی نداشته باشیم. اما مهم این بودکه ما در جایی که دیدیم متن استاندارد کتابی خود را دارد و می تواند در قالب کتاب بیاید دست نکردیم و به ویرایش فنی اکتفا شد و مثلا متن روان سازی شد. اما در برخی موارد ساختار نگارشی نبود و قالب سخنرانی صِرف و یا درس صِرفی که در آن گفتگو صورت گرفته و سخن رد و بدل شده است به خود گرفته است. دیگر این گفتگو خیلی فرق می کند با متن نوشتاری و طبیعتاً از آن موضوع نوشتاری که جلوی ایشان بوده خارج شده است و مثلا شخصی سوال کرده و ایشان ناچار به پاسخ شده اند و بحث از نظام خودش خارج شده است. به همین روی آمدیم آن را در قالب کتاب درش آوردیم. همان گفتگو را گرفتیم و در قالبی جدید کتابی نوشتیم و نکته مهم این است کاری کردیم که اگر گفتگو و متن اصلی بوده، طوری کنار هم چیدیم که کسی حس نمی کند که یک گفتگویی بین بحث رخ داده است و فکر می کند یک متن متصل به هم و پیوسته بوده است.

منظومه مباحث کتاب جواهر الکلام: مقدمات، مبانی، مسائل و خاتمه امامت است. مسائل امامت دارای دو بخش اصلیِ امامت عامه و خاصه می باشد. در امامت عامه کبریات کلی را اثبات می‌کنیم.اما در امامت خاصه سراغ مصداق میرویم به دنبال اثبات امامت امیرالمومنین علیه السلام و رد مدعیان خلافت و عدالت صحابه هستیم. و با بحث حضرت زهرا سلام الله علیها، ختامه مسک شد.

 چند پرسش محتوایی دارم. نخست اینکه ساختار کلی بحث را اگر می شود بفرمایید که جواهر الکلام از کجا آغاز می شود به کجا منتهی می شود؟

عرض شود که جواهر الکلام در واقع وفادار به یک ساختار خاصی است که نوعاً در مباحث امامت به آن پرداخته می شود. اگر ساختاری منظوم برای مباحث امامت تصویر کنیم، مباحث امامت تقسیم می شود به چهار شاخه اصلی مقدمات، مبانی، مسائل و خاتمه امامت. حاق مباحث علم در مسائل آن علم مطرح می شود. شما بحثهای اصول را بخواهید ببینید در مسائل اصول علم اصول بحث می شود و در فقه و دیگر علوم نیز اینچنین است.

به همین روی آنچه اصل مباحث امامت را متکفل است، در واقع مسائل امامت است و این مسائل امامت دو شاخه اصلی دارد که شامل امامت عام و امامت خاص است.

در امامت عامه ما به دنبال مصداق نیستیم، کبریات کلی را می خواهیم ثابت کنیم. مثلاً تعریف امامت و اینکه امامت در لغت و اصطلاح عند الفریقین به چه معناست؟ یا آیا امامت ضرورت دارد یا ضرورت ندارد و اینکه نیازی هست امام در بین مردم باشد یا خیر؟ اینجا کار ندارد امام کیست و کار به مصداق امام ندارد؛ بلکه مقصود اصل وجود امام است که آیا نیاز هست یا خیر؟ یا آیا نصب امام به دست خداست یا به اختیار مردم است؟ که حاکی از دو رویکرد متفاوت بین شیعه و اهل سنت است. یا راههای تعیین امام چیست؟ راههای شناخت امام چه بوده و با چه راههایی می توانیم امام را بشناسیم؟ از دیگر مباحث امامت عامه این است که شرایط امام چیست و امام چه شرایطی دارد؟ همه این مباحث ما یتعلق به امامة العامه است و سخن از هیچ بحث مصداقی در میان نیست.

مرحله بعد بحث امامت خاصه است و بحثی صغروی است. بحثی است که در واقع در صدد تعیین مصداق امام و خلیفه پس از پیامبریم.

در اینجا ما در پی دو مقامیم: نخست در مقام اثباتیم و ادله اثباتی قرآنی،  روایی و عقلی که همان افضلیت است را برای اثبات امامت امیرالمومنین علی علیه الصلاة و السلام به کار بسته و خلافت بلافصل آن حضرت را بر اساس منابع اهل سنت به اثبات می رسانیم. سوی دیگر مقام نفی است که در این مقام در صدد نفی و رد خلافت خلیفه نخستی هستیم که به باور اهل سنت او خلیفه پس از پیامبر است.

نکته قابل توجه این است که آیت الله میلانی در کتاب جواهر الکلام، به سه ساختار کلی توجه کرده؛ یعنی در جلد نخست به مقدمات امامت پرداخته اند و پس از آن وارد بحث امامت عامه شده اند و به موضوعاتی همچون تعریف امامت، اصالت امامت (امامت از اصول دین است یا نه؟)، آیا تعیین خلیفه و امام به دست خداست یا مردم؟ شروط امام چیست و دیگر مباحث را به تفصیل در جلد یکم و دوم مطرح کرده اند. در جلد سوم وارد امامت خاصه شده اند.

اگر بخواهیم در بحث ادله امامت خاصه ساختار کلی آن را بدانیم - همانطور که می دانید- ما برای اثبات امامت اهل بیت علیهم الصلاة و السلام بالاخص امیر المومنین علیه السلام دو راه کلی داریم: راه نخست وجود نص است و راه دوم بحث افضلیت است. به عبارت دیگر ما یا در صدد اقامۀ نص بر اثبات امامت امیرالمومنین علیه السلام هستیم و یا می خواهیم از باب افضلیت، امامت آن حضرت را به اثبات برسانیم.

از جلد سوم به بعد این ادله خاص شروع می شود که با آیات قرآنی همچون آیه ولایت آغاز شده و با آیات تطهیر، مباهله، مودت و غدیر ادامه پیدا می کند.

این آیات و آیات بسیار دیگر از جلد سوم به بعد شروع می شود و تا جلد ششم ادامه پیدا می کند. در انتهای جلد ششم، بحث تحریف قرآن مطرح شده است. به این بیان که ما که به آیات قرآن بر اثبات امامت امیرالمومنین علیه السلام استناد و استدلال کردیم، از آن سو اهل تسنن می تواند اشکال کند که شما قائل به تحریف قرآنید و وقتی قائل به تحریف قرآن هستید، استدلال به آیات قرآن، بر امامت آن حضرت  استدلال بی پایه ای است. به همین مناسبت، آیت الله میلانی به بحث تحریف قرآن پرداخته. یکی از مواردی که در جواهر الکلام از دیگر کتب استاد استفاده بسیاری صورت گرفته است در همین موضوع است؛ زیرا وی در کتاب مستقلی با نام «التحقیق فی نفی التحریف» که در نوع خود کتاب قابل استفاده ای است، به بحث تحریف قرآن به تفصیل پرداخته  و ما نیز پس از ترجمه هم زمان با نگارش جواهر الکلام که این ترجمه در حدود ۷۰۰ صفحه سامان یافت، قسمتی از این ترجمه برداشته شده و به این بخش ملحق شد. بنابر این انتهای جلد شش جواهر الکلام در واقع سخنرانی های وی نیست؛ بلکه عین ترجمه کتاب  است که به اینجا منتقل شده است.

پس از جلد ششم، وارد ادله روایی شده اند که از نصوص امامت آغاز شده و به ادله افضلیت ختم می شود. با این تفصیل که جلد هفتم حدیث غدیر و حدیث یوم الدار، جلد هشتم حدیث ثقلین و حدیث منزلت و از جلد نهم وارد بحث افضلیت شده اند که در بحث افضلیت نیز از حدیث طیر مَشوِی(مرغ بریان )، مدینة العلم، خیبر یا رایت، حدیث تشبیه، سفینه، نور گرفته و تا جلد یازدهم که شامل احادیثی همچون سدوالابواب، مواخات، اول من آمن، اول من اسلم، اول من صلی و احادیثی دیگر است را در بر می گیرد.

بسیاری از این احادیث از سوی حضرت آیه الله میلانی مورد بحث قرار گرفت که در این میان برخی از آنها به اجمال بود و ما تفصیلش را با مراجعه به دیگر کتب ایشان به کتاب منتقل کردیم و قسمتی از جلد یازده از جمله بحث «اول من آمن» به بعد که از سوی ایشان مطرح نشده بود، بر اساس روش ایشان نوشته شده و به ایشان ارائه شد و پس از آن در جلد یازدهم جای گرفت.

جلد دوازده بحث رد ادله خلافت خلفاء است. در این جلد پس از اینکه امامت امیرالمومنین علیه السلام بر اساس آیات، روایات و افضلیت ثابت شد، طبیعتاً یک نظر مقابلی در مقابل شیعه مطرح است و آن ادله خلافت ابوبکر است که در این جلد، استاد به نقد ادله خلفای ثلاث پرداخته و آن را نقد کرده اند و در ادامه این جلد، به بررسی برخی از صحابه ای که در صدر اسلام تأثیرگذار بوده و تأثیر سوء‌ داشته اند همچون طلحه و زبیر و معاویه پرداخته و ایشان را نیز نقد کرده اند.

بعد از این جلد وارد بحث جلد سیزدهم که عدالت صحابه است می شویم که در بحث عدالت صحابه، یک بحث مفصلی است که اهل سنت به آن معتقدند و آن را در مقابل عصمت اهل بیت علیهم السلام که تنها مفسران و مبینان عالم و بی خطای قرآن و سنت پیامبرند قرار داده اند. در این قسمت از دروس، ایشان نقد مفصلی در این باره ارائه کرده اند که آن در قالب یک جلد کتاب سامان یافته و علاوه بر آن در قالب کتابی مستقل نیز با عنوان «عدالت صحابه، بررسی و نقد» به چاپ رسیده است که انصافا – با توجه به کتب چاپ شده در این باره - می توان بحث عدالت صحابه ایشان را بحثی منحصر به فرد و جامعی دانست.

در جلد چهاردهم ایشان وارد بحث اثبات امامت امامان اهل بیت علیهم السلام شده اند. وقتی امامت حضرت امیرالمومنین علیه السلام به اثبات رسیده و خلافت و امامت ابوبکر رد شد، طبعا برای اثبات امامان اهل بیت علیهم السلام نیز نیازمند دلیلیم. به همین روی در جلد چهاردهم از امامت امام حسن مجتبی تا امام عسکری علیهم الصلاة و السلام، با ادله عام و خاص امامت اهل بیت به اثبات رسیده است.

جلد پانزدهم که آخرین جلد از این موسوعه است، بنا بود اختصاص پیدا کند به حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام که در آن بر اساس منابع اهل سنت، دیدگاه آنان مورد واکاوی قرار گرفته و ادله اثباتی آنان و برخی شبهات در این باره بررسی شود.

در همین راستا نصف بیشتر جلد پانزدهم اختصاص به ادله امامت امام زمان علیه السلام - چه ادله عام چه ادله خاص – و دیدگاه کلی اهل سنت نسبت به ایشان و تمامی مباحث مربوط به آن حضرت داشته و این مهم با توجه به منابع اهل سنت ثابت شده است که در نوع خود کار جدیدی است.

پس از بحث مهدویت، یک بحث را به عنوان خاتمه امامت مطرح شد و آن بحث حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها بود که به جهت تاثیرگذاری آن حضرت در امر امامت در این جا مورد بررسی قرار گرفت و به قسمت آخر کتاب اضافه شد و با بحث حضرت زهرا سلام الله علیها، ختامه مسک شد.

جلد شانزدهی نیز خواهد آمد که فهرست های این کتاب است، فهرست اعلام، فهرست کتب و فهرست منابع که بناست بر روی این اثر ویرایش جدیدی صورت گیرد و پس از بازبینی آن و ویرایش جدید، ان شاءالله جلد شانزدهم نیز که فهرست است نوشته خواهد شد.

 جلد پانزده در باره وجود مبارک امام مهدی علیه السلام در زمره سخنرانی های استاد بود یا خیر؟

قسمتی از اینها بله، چون سخنرانی ها و دروس ایشان در مدرسه حضرت آیت الله گلپایگانی برگزار می شد و یک موقعیتی پیش آمد که ایشان دیگر نتوانستند آنجا بروند و آن بیماری ایشان بود. لذا جلسات بحث مهدویت به دفتر ایشان منتقل شد؛ اما آنجا مطلب به پایان نرسید و بسیار مختصر مطرح کردند. به همین جهت عملاً بحث مهدویت بحثی است که از سوی بنده و با محوریت آثار ایشان صورت گرفته است و البته پیش از آن با هماهنگی ایشان، ساختار بحث بسته شد و پس از نگاشته شدن، به ایشان ارائه شد و ایشان کار را ملاحظه فرمودند و نکته ای اگر بود تذکر دادند و اصلاحاتش انجام شد.

در بحث ویرایش محتوایی فرمودید گاهی استدلال ها نیازمند به استدراک داشته و از سوی شما با اجازه آیت الله میلانی به بحث اضافه شده است حالا سئوال اینجاست که  آیا در جایی بوده که آیت الله میلانی استدلالی را بیاور و شما آن استدلال را ارتقاء داده باشید یعنی استدلال حسن بوده شما تبدیل به احسن کرده باشید و استادمیلانی هم بر اساس کلام شما استدلال را سامان داده باشد کما اینکه برخی از شاگردان درجه یک دیدگاه استاد را تغییر میدهند هرچند در موارد محدودی واقع شده باشد؟همین طورآیا مسائلی بوده که  از سوی آیت الله میلانی مطرح نشده باشد و  با پژوهش مستقل شما و نظارت آیت الله میلانی به کتاب افزوده  شده باشد؟

ما به یک سیاست کلی در این کتاب توجه کردیم و آن سیاست کلی که از آن نیز عدول نکردیم این بود که چون این اثر اختصاص به حضرت آیه الله میلانی داشت، به همین جهت سعی کردیم هیچ مطلبی از خود اضافه نکنیم به طوری که تا جایی که محتوای کتاب اجازه می داد، مطالب را از سخنرانی و تدریس ایشان بیاوریم و هر جا که بحث نیازی بود، از کتابهای ایشان آورده و به بحث ملحق کنیم.

گاهی از موارد می دیدم به فرض کل استدلالهایی که ایشان نسبت به فلان بحث ‌آوردند سه دلیل است و مثلا دو دلیل دیگر نیز وجود دارد؛ اما چون آن دو دلیل از سوی ایشان در هیچ جا نه در تدریس و نه کتبشان وجود نداشت، ما نیز نیاوردیم. می توانستیم اضافه کنیم؛ ولی  نیاوردیم چرا که ما به آن سیاست کلی وفادار بودیم و چه بسا ایشان توجهاتی داشته اند و نکاتی در خاطرشان بوده است و مثلا شاید دو دلیل را قبولش نداشته اند که ذکر نکرده اند. گر چه اگر بنای آوردن داشتیم از ایشان پرسیده می شد؛ با این وجود ما بدون هماهنگی آن را انجام ندادیم. لذا برخی شاید بگویند مثلا در فلان بحث جا داشت مطلب بیشتری بیاید و مثلا فلانی مطلب بیشتری داشته است. گفتیم وفادار بودیم به متن سخنرانی و متن کتب ایشان. بله گاهی پیش می آمد که مثلا به نظر بحث به نظر ما ناقص بود و طبیعت بحث تدریس گاهی همین است؛ به خدمت ایشان رسیده و بحث را بالا پایین می کردیم و ایشان نکاتی اضافه می فرمودند و نتیجه مذاکره را به متن ملحق می شد.

 ساختار، سیر نگارش و جایگاه کتاب جواهر الکلام در مباحث امامت

پس اصل اولیه در این کتاب این بود که هیچ مطلبی از خودمان اضافه نکنیم.

نکته دومی که باید عرض کنم این است یک موقع استاد پس از نگاشته شدن کتاب، کتاب را در آخر بازبینی می کنند و یک موقع به هنگام نگاشته شدن، ریز به ریز موارد اختلافی با ایشان هماهنگی می شود. نسبت به این کار قسم دوم بیشتر مورد توجه بود و به همین جهت بنده حدود پنج سال ظهرها منزل نرفتم و پس از دروس حوزه، ظهرها در موسسه کار کتاب را انجام می دادم و اگر نکته ای بود، ایشان پیش از غروب و طبق روال همیشگی به موسسه تشریف می آوردند و با ایشان نسبت به مواردی که به نظر جای بحث داشت مذاکره کرده و اگر مصلحت بود می آوردم و اگر مصلحت نبود نمی آوردم. یعنی اینگونه نبود که ما در خلأ سیر کرده و بنویسیم و بعد بگوییم ایشان ملاحظه کنند. در جاهایی که ضرر به مطلب نمی زد کاری نداشتم و آنجایی که نیاز به اضافه بود، با ایشان هماهنگی می کردیم. اما در آنجایی که می دیدیم محتوا نداریم مثلاً حدیث یوم الدار و حال آنکه این روایت از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و جزو نصوص امامت است و آیت الله میلانی به آن مستقل نپرداخته  و نهایت دو جلسه به آن اختصاص داد و از سوی دیگر، فقط در تشدید المراجعات حضرت آقای میلانی ذیل نقدی که صاحب کتاب البینات بر کتاب المراجعات کرده است،وی برای تقویت کلام مرحوم شرف الدین، یک سری مباحث سندی نسبت به حدیث یوم الدار ارائه کرده اند.

خب ما فقط در حدیث یوم الدار بحث سندی داشتیم، اما روایانش، متون مختلف آن، ناقلان در قرون مختلف و برخی مباحث دیگر را خودمان انجام دادیم و بعد قسمتهایی که ایشان فرمایش داشتند را جایگذاری کردیم و به مانند پازلی بود که بر اساس روش ایشان و صاحب عبقات چیدیم و حدیث یوم الدار را به ایشان ارائه کردیم.

ما موارد اینچنینی داشتیم که البته بسیار کم بود.

و یا در بحث عدالت صحابه، در خاتمه بحث پیشنهاد نقد یکی از عالمان را به وی دادم و  لطف کرده و بیان کرد که خود نقدی بر او بنویس. بنده نیز امتثال امر کرده و نگاشتم و پس از ارائه به گفت، همه اش خوب است و فقط اشکالش این است که نسبت به ابن عباس تند رفته ای و پس از اصلاح از سوی وی، به عنوان خاتمه کتاب مستقل عدالت صحابه جایگزاری شده و چاپ شد.

اجمال قضیه این است که در برخی موارد که نگارش از سوی بنده صورت گرفته است، طبیعتاً هماهنگی شده و چیزی نیست که از خودمان به آن اضافه کرده باشیم.

سیاست کلی در سیر نگارش کتاب این گونه بوده است که  بیشتر مطالب از دروس شفاهی و آثار مکتوب آیت الله میلانی استفاده شده مگر در مورادی که نیازمند به استدراک و تقویت مباحث بوده یا اینکه از اساس در آثار ایشان مطرح نشده است مانند حدیث یوم الدار در این موارد پژوهش و نگارش از سوی بنده  صورت پذیرفته و با نظارت آیت الله میلانی به کتاب افزوده شده است.

پژوهش هایی که  شما به صورت مجزا و با دستور ایشان انجام می دادید، خدمت حاج آقا ارائه می شده و در بیانات استاد نبوده و شما انجام دادید، خودتان به تنهایی انجام دادید یا گروهی زیر مجموعه خودتان داشتید یا گروهی از سوی استاد در اختیار شما قرار داده بود؟

مسئولیت این کار که به بنده واگذار شد، دو مرحله از شکل گیری کتاب کار بنده بوده و کسی در آن دخیل نبوده است. نخست ویرایش محتوایی که عرض کردم مهمترین مرحله کار بود و دوم ویرایش فنی. قسمتهایی از تدوین از سوی برخی دوستان شکل گرفت و اکثر قریب به اتفاق تخریج نیز از سوی برخی دوستان دیگر انجام شد؛ ولی برخی از قسمتهای کتاب به ویژه جلدهای آخر کتاب تدوین و ما بقی کارهایش از سوی بنده بوده است. یکسان سازی ادبیات و محتوای مجلدات از سوی بنده رخ داده است.

اما در باره ارجاعاتی که حضرت آقا می فرمودند، هیچ جا از کسی کمک گرفته نشد و کار آن فقط از سوی بنده انجام شده است.

خیلی ممنون. اگر مطلبی دارید بفرمایید

این کتاب بحمدالله جلدهای نخست آن تا پنج دوره نیز تجدید چاپ شده است. این کتاب از سال نود شروع به چاپ جدید شد و جلد پانزده نیز ان شاء الله تا یک ماه دیگر به بازار نشر عرضه خواهد شد.

نکتۀ دیگر در این باره این که این کتاب بحمدالله هم اکنون در زمره منابع درسی امامتی در ایران شده است و اگر کسی بخواهد امامت تطبیقی را تدریس کرده و یا با فضای کلی امامت تطبیقی آشنا شده و محوری برای کار پژوهشی در نظر گرفته و بر اساس آن مشی کند، بدون تردید نیازمند به این کتاب است. این کتاب همین امسال در شمار منابع اصلی امتحان ورودی سطح چهار امامت تطبیقی و تبیینی قرار گرفته است که مشخص است این کتاب جای خود را در جامه علمی امامتی به خوبی باز نموده است.

و در آخر تشکر از تمامی کسانی است که به نوعی در این اثر یاری رسان بنده بودند که از خداوند متعال توفیق روز افزون، ذیل عنایات امیرالمومنین و امام زمان علیهما السلام را برای ایشان خواستارم.

همچنین از شما به جهت فراهم نمودن این مصاحبه برای معرفی کتاب جواهر الکلام فی معرفه الامامه و الامام تشکر می کنم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • حسین عسگری IR ۱۶:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۲
    1 0
    خیلی مصاحبه زیبا و مورد استفاده بود. تشکر میکنم از استاد محمدی و خسته نباشید عرض میکنم خدمتشون. امیدواریم موفق باشند.