خبرگزاری «حوزه» - تهران، مرحوم حاج آقا مسلم اسماعیلی که پیکر پاکش در قبرستان بقیع قم در خاک آرمید، یکی از میراث داران فقه و اخلاق حوزه علمیه تهران است که سالهای فراوانی را در مدرسه آیت الله مجتهدی ساکن بود و از محضر استاد خود حاج آقا فخر تهرانی بهره های فراوانی برد.
مرحوم «حاج آقا مسلم» نیز مانند استادش در قضاء حوائج مؤمنین و گرهگشایی و رسیدگی به امور شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) خصوصا طلاب سعیی بلیغ و تلاشی وافر و مجاهدتی خستگی ناپذیر داشت.
ایشان شاگرد و وارث سیره تربیتی استاد خود مرحوم حاج آقا فخر بود و خود ایشان در وصف استاد خود میفرمود: حاج آقا فخر از پرکارترین افراد بود و یک مربی وارسته بود که زیر نظر آیتالله مجتهدی و در مدرسه علمیه ایشان حجره داشت و به صورت شبانهروزی به تربیت طلاب اشتغال داشت. هر طلبه ای هرچه لازم داشت برایش تهیه می کرد و به ارزاق و امور خانوادگی اش رسیدگی می کرد. اما در بوق و کرنا نمی کرد و لذا هنوز هم خدمات ایشان باقی است و مرحوم آیت الله مجتهدی خیلی به ایشان اهمیت می داد.یکی از خاطرات این عالم پارسا این بود که، خداوند به یکی از طلبه ها فرزندی اعطاء کرده بود و از مثل اینکه از لحاظ مالی در مضیقه بود و این مطلب را کسی نمی دانست ولی حاج آقا فخر برای گذران زندگی و معیشت این طلبه بصورت پنهانی کمک مالی و اقلامی از قبیل برنج و روغن به صورت غیر مستقیم برای این طلبه ارسال کرده بود.
مرحوم حاج آقا مسلم در خصوص استاد خود می فرمود،استاد ما به حسب ظاهر آن موقع مشغول درس نبود. ولی به طلبه ها می گفت، اگر به درستان لطمه ای بخورد، حرام که از امکانات حوزه علمیه استفاده کنید. گاهی حاج آقا فخر یک جعبه سیب می خرید و شبها به طلبه هایی که آنجا بودند می گفت: سیب بخورید. بعضی از طلبه ها آن موقع نمی توانستند سیب بخرند. حاج آقا فخر و آقای مجتهدی استحباب را در وجود ما تزریق می کردند. گاهی انجیر می خرید و در گوشه حجره می گذاشت و می گفت: هر طلبه ای صبح ها یک انجیر بخورد.
مرحوم حاج آقا مسلم نیز به تاسی از استاد خود این سیره همدردی را در پیش گرفت، بطوری که تلفن منزل و همراه ایشان غالباً مشغول بود و برقراری تماس با او بسیار سخت بود و ایشان مدام در حال پاسخگویی به مردم وگرهگشایی از مشکلات مردم بودند. درخواست استخاره، مشاوره خانوادگی، رفع مایحتاجات مادی و معنوی بیماران و بدهکار افراد نمونه هایی از مشکلاتی بود که افراد برای رفع آنها به حاج آقا مسلم رجوع می کردند.بود. همینطور تلفن بود پشت تلفن و زنگ پشت زنگ.. سبحان الله..
اینپیرمرد خستگی را خسته کرده بود! و عجیبتر اینکه این برنامهی یک روز و دو روز او نبود! بخشی جدایی ناپذیر از زندگی او طی دهها سال بود.
درب منزلش برای همه باز بود، نه حاجب و دربانی داشت ؛ و نه ساعت خاصی برای جلوس و ملاقات.. و نه به هماهنگی قبلی نیاز بود. کسی را دست خالی بر نمی گرداند. از طلاب غیر ایرانی که تحت فشار فقر ومحرومیت بودند بگیرید تا ایتام و بیچارگان و آوارگان و.. هر کسی را به فراخور حال ونیازمندی اش، با رویی گشاده و چهرهای خندان پذیرایی می کرد و گره گشایی می کرد
این یادداشت کوتاه نمونه ای کوچک از این میراث داران فقه و اخلاق حوزه علمیه تهران است.