به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، طبق آخرین ارزیابی و آمار جشنهای روزهای پایانی سال میلادی به ویژه عید کریسمس در بعضی از کلان شهرهای مراکش همچون پایتخت شهر رباط و شهر کازابلانکا هواداران بسیاری حتی نسبت به بسیاری از کشورهای اروپایی دارد که این مسئله همه ساله در این ایام موجب ایجاد موجی از تنش و رویارویی میان قشر تحصیل کرده و به اصطلاح امروزی با اقشار سنتی و مذهبیتر در جامعه مغربیها میشود.
همانگونه که نمودارها نشان میدهند کشور مراکش از جمله کشورهای صدر جدول در مسئله جوانی جمعیت در آفریقا میباشد و همین نسل جوان و امروزی هستند که معتقدند خوشی و شاد بودن بهانه نمیخواهد و در هر فرصت و با هر دلیلی باید شاد بود و شادی کرد و همین دیدگاه باعث شده که همه ساله در روزهای پایانی سال میلادی ویترین مغازهها و فروشگاههای کوچک و بزرگ در بسیاری از شهرهای این کشور پر شود از درخت کریسمس، لباسهای بابانوئل و لوازم تزئینی که این امر برای اکثریت مردم مراکش بسیار خوشآیند است.
اخیراً در نظر سنجی که یکی از سایتهای اجتماعی این کشور انجام داده حدوداً هفتاد درصد از جمعیت شرکت کنندگان در این نظر سنجی که سن آنها بین ۱۴ تا ۳۵ سال است صد درصد موافق با برگذاری اعیاد مسیحی همچون عید پاک و جشن کریسمس هستند و حتی عدهای هم پیدا میشوند که اعیاد مسیحی را در اولویت زندگی خود قرار میدهند نسبت به اعیاد بزرگ اسلامی همچون عید فطر و قربان.
در نقطه مقابل این جریان جوان گرایانه، جمعیت میان سال و مسن کشور مراکش به اصطلاح نسل قدیم هستند که همه ساله در برابر برپایی جشنهای مسیحی در این کشور جبهه میگیرند و عدهای نیز این گونه شادیها را حرام میدانند.
این دسته از مردم در جامعه مغرب اصولاً حرفشان این است که وقتی ما مسلمانان اعیاد بزرگی چون عید فطر و قربان و مولد النبی (ص) را داریم پس چه لزومی به اعیاد مسیحی داریم؟ و بعضاً آن را کفر آلود میخوانند.
لازم به ذکر است در این کشور درصد بسیار بالایی از جمعیت میانسال یا مسن به هیچ عنوان از تقویم میلادی استفاده نمیکنند و برنامههای روزمره خود را طبق تقویم اسلامی و قمری میچینند و نیز معتقدند نباید به زبان فرانسوی تکلم کنند و زندگی و معاشرتهای خود را بر مبنای زبان عربی برنامه ریزی میکنند.
در پایان، به نقل بسیاری از جامعه شناسان و منابع خبری در این کشور، مراکش مسیحی ترین کشور اسلامی در منطقه شمال افریقا میباشد که البته یکی از دلایل این نظریه میتواند حدود جغرافیایی مغرب با برخی از کشورهای اروپایی همچون اسپانیا و فرانسه باشد که در این هجمه فرهنگی بی تأثیر نیست.