ابوالفضل گلستانی (2)

  • یادداشت | به وقت بُغض

    علمی فرهنگییادداشت | به وقت بُغض

    حوزه/ او رفت، مثل پلیسی که دزدها از اوترسیده بودند و محل آرام بود. یک روزی جلسه‌ای می‌گذارند که چطور او را شبانه جایی که کسی نباشد خفت کنند و کارش را تمام کنند. حالا محله دست دزدها افتاده، چقدر نبودنش حس می‌شود.

  • بوی آتش در شهر

    علمی فرهنگیبوی آتش در شهر

    حوزه/ بوی سوخته شهر را پر کرده بود، دماغم را می‌خارانم و چشم‌هایم بد می‌سوزد، هیچکس انگار در شهر نیست، حتی منذر که هر روز در کوچه می‌چرخید حرف‌های مسخره میزد هم نیست منذر دیوانه کجاست بیست سال در این کوچه بوده ...