حجت الاسلام و المسلمین محمد ملکزاده در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، با اشاره به اینکه شهید نواب صفوی در سال ۱۳۰۳ هجری شمسی، در خانوادهای روحانی به دنیا آمد، ابراز داشت: پدر ایشان سیدجواد میرلوحی، از روحانیون مبارزی بود که در دوران اختناق رضاشاهی او را مجبور به خلع لباس روحانیت کردند اما این اقدام مانع از مبارزات وی نشد، چه آنکه پس از آن، سیدجواد با عنوان وکیل در دادگستری مشغول به کار شد و در آنجا نیز به دلیل اعتراض به سیاستهای نادرست علیاکبر داور، وزیر عدلیه رضاشاه، روانه زندان گردید و پس از سه سال در زندان با وضع مشکوکی جان سپرد.
وی افزود: پس از مرگ پدر، روحیه مبارزاتی وی به فرزندش سیدمجتبی انتقال یافت. سید مجتبی میر لوحی مشهور به نواب صفوی بعدها در قالب رهبر فداییان اسلام به روحانی متعهد، شجاع و انقلابی تبدیل شد که خواب را از چشم دشمنان و خیانتکاران به اسلام ربود. ترور عناصر خیانتکار و فاسدی همانند کسروی، رزمآرا، هژیر و…، به دست گروه فداییان اسلام، به حق این گروه را مصداق آیه قرآن کریم «اشدّاء علی الکفار» قرار داد.
وی با بیان اینکه شهید نواب صفوی حقیقتاً دغدغه دین داشت، گفت: این شهید والامقام برای اعتلای کلمه حق و ترویج حقیقت اسلام و قرآن، از هر فرصتی بهره میبرد تا با بیدینی مبارزه کند و مانع از تضعیف باورهای دینی مردم گردد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: هنگامی که در دوره رواج بی دینی در جامعه، با مرحوم کربلایی کاظم، فردی که سواد خواندن و نوشتن نداشت و به طریقی معجزه آسا حافظ کل قرآن کریم شد، آشنا شد فوراً از این موضوع برای تقویت باورهای دینی مردم استفاده کرد. نواب او را به تهران بُرد و در یک مصاحبه مطبوعاتی، جایگاه والای او و معجزه قرآن کریم را به آگاهی عموم رساند. سپس شهید نواب صفوی به همراه هیئتی از علما، مرحوم کربلایی کاظم را به سفر زیارتی مشهد مقدس برد و در مسیر راه در شهرهای سمنان، دامغان، شاهرود، سبزوار و نیشابور نیز او را به مردمِ استقبال کننده معرفی کرد و اعجاز الهی را شرح داد.
وی افزود: معروف است که در آن ایام در نتیجه این تلاشهای نواب، برخی از جوانان و افراد فریب خورده و منحرف، مقام معنوی و عنایات امامان معصوم را درک کرده و به حقیقت اسلام گرویدند.
وی یادآور شد: شاخصه دیگر نواب صفوی زندگی زاهدانه اوست. شهید حاج مهدی عراقی درباره زهد و تقوای شهید نواب میگوید: «مرحوم نواب جوانی بود ساده زیست، مقید به این نبود که زندگی تجملی داشته باشد، از مال دنیا هم هیچی نداشت … اکثر شبها سعی میکرد نماز شب بخواند و در نماز به خصوص رکوع و سجودش خیلی دقت داشت؛ هر کسی ناظر نماز ایشان بود، بیاختیار شیفته این حالت معنوی میشد…». رهبر معظم انقلاب نیز بارها از شهید نواب و یارانش به عنوان جوانان مؤمن و بیطمع و بیاعتنای به دنیا و زخارف آن، یاد نمودهاند.
حجت الاسلام و المسلمین ملک زاده همچنین در خصوص روحیه مبارزاتی و انقلابی شهید نواب صفوی گفت: از سال ۱۳۲۳ شمسی که نواب صفوی با دغدغههای دینی جمعیت مبارزه با بیدینی را در قالب یک تشکل سیاسی-مذهبی تأسیس نمود تا زمانی که این تشکل به عنوان فداییان اسلام موجودیت یافت، روحیه مبارزاتی و انقلابی در رهبر این جمعیت هویدا است.
وی خاطرنشان کرد: رهبر فداییان اسلام تا لحظه شهادت دست از مبارزه برنداشت. او لحظهای در دفاع از دین و ارزشهای الهی، خوفی به دل راه نمیداد و با تمام قدرت در برابر انحرافات و هتک حرمتها میایستاد.
وی اظهار داشت: نخستین اقدام عملی فداییان اسلام، در روز بیستم اسفند ۱۳۲۴ با کشتن احمد کسروی آغاز و آخرین مورد با کشتن حسین علا و سپس دستگیری و شهادت او و یارانش به پایان رسید. در سال ۱۳۳۴، با شنیده شدن زمزمههای پیوستن ایران به پیمان نظامی «سنتو» فداییان اسلام به درستی احساس کرد که از این پس، ایران به پایگاه نظامی آمریکا در منطقه تبدیل خواهد شد؛ بنابراین، موضعی سرسختانه در برابر آن اتخاذ نمود. در مقابل حسین علا، نخستوزیر وقت ایران به فرمان آمریکا تصمیم داشت ایران را عضو این پیمان کند. فداییان اسلام نیز ترور علا را عملی کردند؛ ولی علا از این مهلکه نجات یافت و بدین ترتیب رهبر و اعضای فداییان اسلام دستگیر شدند.
عضو انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم افزود: با وجود آنکه دادگاه پس از سه روز دادرسی، نواب صفوی، سید محمد واحدی، مظفر ذوالقدر و خلیل تهماسبی را به اعدام محکوم کرد، رهبر و اعضای فداییان اسلام تا لحظه شهادت روحیه مبارزاتی خود را حفظ کردند. رهبرمعظم انقلاب در مورد این شخصیت بزرگوار میفرمایند: «باید گفت که اولین جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین جرقهها را نواب در دلها روشن کرد. سخنرانی نواب یک سخنرانی معمولی نبود. بلند میشد و میایستاد و با شعار کوبنده شروع به صحبت میکرد. تمام وجودم مجذوب این مرد بود و به سخنانش گوش میدادم و او هم بنا کرد به شاه و دستگاههای انگلیس و اینها بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام باید زنده شود. اسلام باید حکومت کند».
وی همچنین بیان داشت: یکی از نشانههای شاخص در رهبری نواب صفوی، شجاعت و بیباکی او در برابر خطرها و نترسیدن از هیچکس جز خداست. مرحوم علامه محمدتقی جعفری که مدتی در نجف اشرف با نواب صفوی همراه بوده است، حکایتی در مورد شهامت و شجاعت بینظیر ایشان نقل میکند که شنیدنی است. وی میگوید: «به پیشنهاد سیدمجتبی، پیاده از نجف برای زیارت به کربلا میرفتیم. هنوز چند کیلومتر از شهر دور نشده بودیم که مردی تنومند از اعراب، خنجر به دست راهمان را بست و گفت: پول و جواهر هرچه دارید رو کنید. داشتم پولهایم را درمیآوردم که ناگهان سید با چالاکی عجیبی، خنجر عرب را گرفت و با سرعت، نوک آن را نزدیک گلوی مرد گرفت و رعدآسا فریاد زد: با خدا باش و از خدا بترس…! چند لحظه گذشت و مرد عرب، در عین ناباوری تسلیم شد. سید خیلی آرام خنجر را کنار گرفت و رو به من گفت: برویم!؟ در این فکر بودم یعنی چه که دزدی را همینطور رها کنیم، که مرد عرب پیش آمد و با سرافکندگی ما را به خیمهاش دعوت نمود! از تعجب و شگفتی دیگر نمیفهمیدم چه خبر است. فقط شنیدم که نواب فوراً پذیرفت و گفت: اینها عرب هستند و به میهمان ارج مینهند، خیالت راحت باشد»
عضو انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم ادامه داد: همین روحیه شجاعانه در طول دوران مبارزه با طاغوت و مقامات رژیم وابسته پهلوی مشاهده میشود. شجاعتی که دشمنان را به هراس میانداخت و دوستان را تحت تأثیر قرار میداد. او در کنار روحیه شجاعانهاش در میدان مبارزه، از منطق، بیان و استدلال بسیار قوی هم برخوردار بود. برای همین وقتی لب به سخن میگشود، همه را تحتتأثیر قرار میداد؛ سخنانش چون از دل برمیخاست، بر دل مینشست و تحولی ژرف در فکر و اندیشهها به وجود میآورد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تأکید بر اینکه از مهمترین لوازم یک رهبر موفق، برخورداری از بصیرت و بینش دقیق سیاسی است، ابراز داشت: شهید نواب صفوی، اندیشه و بینش سیاسی دقیقی داشت که برگرفته از آموزههای قرآن کریم بود. خطر را از دور احساس میکرد و پیشاپیش برای مقابله با آن برمیخاست. برای همین وقتی زمزمه پیوستن ایران به پیمان سنتو که طرح آن از سوی آمریکا و انگلیس بر ایران تحمیل شده بود را شنید در صدد مقابله با عامل اجرایی آن یعنی حسین علاء برآمد و تا پای جان برای جلوگیری از اجرای این طرح و تبدیل شدن ایران به پایگاه آمریکا و انگلیس ایستاد.
عضو انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم، افزود: نواب صفوی با بینش دقیق سیاسی خویش به درستی دریافته بود که این پیمان، به صلاح مردم ایران و امت اسلامی نیست. از این رو، با انتشار بیانیهای، مخالفت خویش را آشکار کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: «مصلحت مسلمین دنیا، پیوستن و تمایل به هیچیک از دو بلوک نظامی جهان و پیمانهای دفاعی نبوده، باید برای حفظ تعادل نیروهای دنیا و استقرار صلح و امنیت، یک اتحادیه دفاعی و نظامی مستقلی تشکیل داد».
حجت الاسلام و المسلمین ملک زاده گفت: او حضور بیگانگان در ایران و سایر کشورهای اسلامی را مضر به حال امت اسلامی و باعث تحقیر آنان تشخیص میداد و در این راه از هر فرصتی برای روشنگری استفاده کرد. شبها جلساتی برای کارکنان شرکت نفت آبادان برگزار و آنان را با وظایف دینی و اجتماعی خود آگاه میکرد. او میگفت: «نفت از آنِ ملت ایران است و خارجیها آمدهاند تا ما را زیر سلطه خود درآورند و قسمتهایی از آبادان را در اختیار گرفته و اجازه ورود به ما نمیدهند…. این چیست که در چند جای شهر نوشتهاند: ورود ایرانی و سگ ممنوع! خارجیها ایرانیان را در ردیف سگ قرار دادهاند، در حالی که آنها مستخدم ما هستند».
وی اضافه کرد: سرانجام سیدمجتبی نواب صفوی در پی مجاهدتها و رنج و اسارتها و شکنجههای فراوان، در ۲۱ دی ماه ۱۳۳۴ به همراه سه تن از یاران فداکارش، شهید خلیل طهماسبی، سیدمحمد واحدی و مظفر ذوالقدر به درجه والای شهادت رسیدند.
عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در خاتمه بیان داشت: شهید نواب صفوی به راستی دغدغه آزادی و استقلال و عزت و سرافرازی ایران را داشت. شاید جامعه آن وقت، از اهمیت قیام او غافل بود. اما سالها بعد مبارزان دیگری از جنس نواب صفوی به رهبری امام خمینی (ره) علم قیام او را به دست گرفتند و آزادی و استقلال و عزت و سرافرازی ایران را به ارمغان آوردند.