خبرگزاری حوزه/ بعضی حرف ها را که نمی گویی بیشتر به خودت برمیخورد، این قصه این طورجمع نمی شود،؛ من کاری با مسائل امنیتی ندارم، اما تا وقتی مباحث حجاب و عفاف در بین دانش آموزان حل نشود هر آنتن و شبکه و کانالی می تواند دختران و پسران ما را اغفال کند.
می گویند وقتی بخواهی مسأله ای را نهادینه کنی باید مقدمات آن را آرام آرام به مخاطب خود بخورانی. از اوج احساس جنسی و فوران آن در ایام نوجوانی و جوانی به عنوان زمینی مستعد برای آشوب ها سوء استفاده کردند. گفتند که اگر جمهوری اسلامی نباشد، چنین و چنان میشود، خب جوان است و در اوج مسائل جنسی و اگر تقوا در او نهادینه نشده باشد، خیلی راحت فریب می خورد و با یک شعار سطحی وارد کارزاری عظیم علیه دین و نظام و انقلاب می شود.
آری دشمن از خلا موجود یعنی ضعف در مسائل فرهنگی کشور بیشترین بهره برداری را کرد. بهتر است یکی از انگشتان اشاره را سمت خودمان بگیریم و بگوییم ما برای این دختران و پسران تشنه حقیقت چه کرده ایم؟! از مدت ها قبل مشق مکرر حجاب اجباری شروع شد. اینقدر تکرار کردند و گفتند و گفتند و وقتی در جامعه ای تحلیل فکری نباشد و هر پیامی بدون تأمل و تفکر بازنشر و تکرار شود، نتیجه اش این می شود که دختر محجبه هم می گوید من مخالف حجاب اجباری ام و به همین راحتی فریب می خورد. او هنوز حجاب برایش نهادینه نشده که فریب خورده، هنوز به این باور نرسیده که حجاب یک ضرورت و سپر است برای در امان ماندن از آسیب ها. آخر من نمیدانم چه کسی با داشتن سپر و محافظ میجنگد؟
وقتی یک امر فرهنگی و اعتقادی برای نوجوان و جوان به بهترین روش نهادینه نشود، نتیجه اش می شود، پوشیدن مقنعه در مدارس و درآوردن آن در بیرون مدرسه. وقتی هیچ غربالی در مربیان وجود ندارد که چه به خورد فرزندان ما میدهند، نتیجه اش می شود دستگیری یک مشت نوجوان در اغتشاشات. امان از دست های پشت پرده ای که مانع حضور افراد انقلابی به عرصه تعلیم و تربیت شدند!!
دشمن کارش را خوب بلد است، اما آیا ما هم کارمان را درست انجام دادیم؟ و واژه حجاب اجباری می شود کدرمزی برای براندازی!.
مژگان فتحعلی پور