به گزارش خبرگزاری حوزه، گرچه زمان انتشار چاپ نخست کتاب «و دریا آتش گرفت» به زمستان سال گذشته آن هم به همت انتشارات جمکران باز می گردد، اما اوایل تیرماه امسال بود که مراسم رونمایی از این رمان خواندنی به عنوان یکی از محصولات کنگره ملی شهدای استان با حضور خانواده شهید، نویسنده اثر، جمعی از مسئولان و فعالان فرهنگی برگزار شد.
این اثر در واقع شرح زندگانی شهید محمد اویسی و یادبود شهدای حادثه سیل چالوس است که به تعبیر دکتر محمد حسنی، مدیرعامل انتشارات مسجد مقدس جمکران، خودش یک فیلمنامه آماده است و کارهای دراماتیک و جذابسازی و پرکشش کردن داستان در این کتاب به نحوی صورت گرفته که می توان بر اساس آن یک فیلم سینمایی تولید کرد.
نویسنده این رمان، خانم فاطمه سلطانی است که در مراسم رونمایی آن چنین گفت: "در این کتاب حداکثر تلاشم را انجام داده ام تا در ضمن شرح داستانی زندگی نامه شهید محمد اویسی به قدر وُسعم بتوانم نسل جدید را که چهل سال با شهدای دفاع مقدس فاصله زمانی دارد، جذب این مفاهیم ناب و متعالی کنم. "
در واقع نویسنده ضمن پرداختن به واقعه ربودهشدن حاج احمد متوسلیان، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) توسط حزب سکولار فالانژها در لبنان به شرح زندگی شهید محمد اویسی از مربیان آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میپردازد.
او در گفت و گویی بیان می دارد:" ۲۰ ماه مشغول به نوشتن این کتاب بودم و به معنای واقعی کلمه، با داستان شهید اویسی زندگی کردم. یعنی صبح که از خواب بیدار میشدم، همهی ذهنم را شهید اویسی اشغال کرده بود و این روند تا پایان آن شب ادامه داشت و من از این ماجرا راضی بودم و هستم؛ حس خیلی خوبی برایم بود که فراموش شدنی هم نیست. "
خانم سلطانی همچنین با اضافه کردن شخصیت ضد قهرمان به نام یوزف به داستان، تقابل بین حق و باطل را به خوبی به رشته تحریر در آورده است.
نکته حائز اهمیت دیگر این که "و دریا آتش گرفت" رهاورد ساعتها مصاحبه و مطالعه نویسنده پیرامون شهید و وقایع مرتبط بوده و در ۱۷۷ صفحه و با قیمت ۵۴ هزار تومان برای رده سنی بزرگسال به زیور طبع آراسته شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم؛ "به محض اینکه نیمخیز شد تا خودش را به او برساند، جنگنده اسرائیلی بالای سرش بود. ثانیهای بعد ماشین رفت روی هوا. بعد از صدای مهیبی که انگار پرده گوشهایش را پاره کرد، همه جا ساکت شد. سکوت مطلق. انگار که زمان ایستاده باشد. همانطور چهار چنگولی خیره شد به تکه آهنهای خنجر مانندی که پیش رویش معلق بودند. تکهای آهن داغ، پوست صورتش را شکافت. خاک و شن و خون پاشیده شد روی تمام هیکلش. درد و سوزش و صدای انفجار با هم به سمتش هجوم آورد. از جا پرید و دوید سمت ماشینی که میسوخت. تنها کاری که میتوانست بکند، این بود که با مشتهایش خاک را بپاشد روی ماشین؛ ولی بعد از چند ثانیه دید که کارش معنایی ندارد. فقط مجسمهای از پیکر سوخته شریف در میان درِ نیمه باز ماشینی که دیگر ماشین نبود، باقی مانده بود. کمی آنطرفتر پای مصنوعی او با آتشی که رویش افتادهبود، گُر میگرفت. "
گفتنی است، پاسدار شهید محمد اویسی نخستین روز از مهرماه سال ۱۳۳۶ در محله پنجعلی قم به دنیا آمد. او مسئولیت واحد عملیات سپاه تهران و منطقه ۱۰ کشور را به عهده گرفت و سرانجام در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۲ زمانی که جهت آموزش نظامی در ساختمان آموزش نیروی تکاوری در چالوس به سر میبرد، طی حادثه سیل به درجه رفیع شهادت نائل آمد.