خبرگزاری حوزه | شریعت مقدّسه اسلام که نسخهای منحصر به فرد برای تکامل و تعالی انسان هاست، دارای ابعاد گوناگون و محتوایی عمیق و چند جانبه است که برای همه انسانها و در ابعاد گوناگون زندگیشان، نسخه و برنامهای بی نظیر دارد.
یکی از ابعاد مهم و قابل تامل اسلام، سیاست آن است. سالها غفلت مسلمین و مهجور ماندن قرآن، سبب شد که دستهای تحریف به نام دین هر سخن باطلی را در اذهان جای دهند و اسلام را به طور کامل به مردم معرفی ننمایند؛ به ویژه بُعد سیاسی اسلام در طول سالیان متمادی حتی نزد مسلمین مورد غفلت قرار گرفت؛ حال آنکه قرآن کریم اقامه قسط را هدف از ارسال رسل میداند: " لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ " (۱) و از طرفی اعتماد به ستمگران را ممنوع می سازد و به پیروان خود می فرماید: "وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ " (۲) و گردن نهادن به ظلم طاغوت را منافی با ایمان میشمارد و میفرماید: " أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن یَکْفُرُوا بِهِ " (۳) و کفر به طاغوت را در کنار ایمان به خدا قرار میدهد: " فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی " (۴)
اصلاً انزال کتابهای الهی و ارسال رسل برای این بوده است که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنی نمادهای ظلم و زورگویی و فساد از میان برخیزد. (۵)
کار انبیاء تنها مسأله گویی نبود که اگر تنها همین بود مشکلی وجود نداشت و کسی با آنها در نمیافتاد. این چه تبلیغی است که به نصّ آیه کریمه " الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ " (۶) خشیت از مردم در آن مندرج است که انسان باید از مردم در حال تبلیغ نترسد؛ اگر فقط بیان چند حکم شرعی بود که ترس موردی نداشت.
مهمترین و حساسترین مسأله هر ملتی، همین مسألهی حکومت، ولایت و مدیریت و حاکمیت والای بر آن جامعه است؛ از آنجا که بدون تشکیل حکومت و بدون دستگاه اجرا و اداره، هرج و مرج پیش میآید، عنان گسیختگی و فساد پیش می آید و در جامعه بی ولایت، استعدادهای انسانی شکوفا نمیشود و خلاصه آن که انسانها به تکامل نمیرسند، انبیای الهی برای اقامه حق، برای اقامه عدل، برای مبارزه با ظلم، برای مبارزه با فساد و شکستن طاغوتها قیام کردند. (۷)
طاغوت همان نیروهای شر آفرین و شر انگیز است که انسان را به عبادت و پرستش خود دعوت کرده و در مقابل عبودیّت خدای متعال است. طاغوت آن بُتی نیست که به فلان دیوار یا در آن زمان به کعبه آویزان می کردند؛ او که چیزی نیست که طغیان بخواهد بکند، طاغوت آن انسان طغیانگری است که پشتوانه آن بُت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل میکند. (۸) همانند فرعون! و انبیاء با آنها جنگیدند و جان خودشان را کف دست گذاشتند و در مقابل زورگویی آنها و اضلال مردم سکوت نکردند. این همان سیاست است؛ سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و آنها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاح انسان هست و این مختص انبیاء و اولیاست و به تبع آنها علمای بیدار اسلام؛ و دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند. (۹)
اکنون که بُعد سیاسی اسلام و اهمیت مسأله حکومت و سیاست کمی روشن شد، تامل در یکی از روایاتِ وارده در این موضوع بجاست؛ روایت شریفهای که به اهمیت و ضرورت حکومت اسلامی و الهی پرداخته و در مقابل، نظام طاغوتی را مردود و موجب فساد می داند:
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: " قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً " (۱۰)
این روایت شریفه با عبارات دیگر و با سند های مختلف در کتب روایی متعدد آمده است که تنها به برخی از آنها اشاره می کنیم:
* عن ابیجعفر (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : " قَالَ اَللَّهُ عزَّوَجلّ لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ اَطاعَتْ إِمَامَاً جَائِراً لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ عزَّوَجلّ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَم اَطاعَت إِمَاماً هادیَاً مِنَ اَللَّهِ عزَّوَجلّ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً " (۱۱)
* عن ابیجعفر (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : " قَالَ اَللَّهُ عزَّوَجلّ لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ ظالِم لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَارَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعمالهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً " (۱۲)
* عن ابیجعفر الباقر (علیه السلام) عن آبائِه عن علیّ (علیه السلام) عن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عن جبرئیل عن الله عزَّوجل قال: " وَ عزَّتی و جلالی لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ عزَّوَجلّ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ تعالی وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعمالهَا طَالِحةً مُسِیئَةً " (۱۳)
معنا آنکه: خدای تبارک و تعالی فرموده است: به تحقیق عذاب می کنم هر رعیّتی را که در اسلام با پیروی از پیشوای ستمگری که از جانب خدا نیست، دینداری کند، اگرچه آن رعیّت نسبت به اعمال خود نیکوکارِ پرهیزکار باشد؛ و به تحقیق عفو میکنم از هر رعیّتی که در اسلام با پیروی از پیشوای عادلی از جانب خدا دینداری کند، اگرچه آن رعیت نسبت به خود ستمگرِ بدکردار باشد.
با تأمل در روایت شریفه، سوالاتی به ذهن میرسد:
مقصود روایت چیست؟
میزان تأثیرگذاری طاغوت و نظام طاغوتی در گمراهی و عدم تکامل بشر چقدر است؟
ضرورت و اهمیّت تشکیل نظام اسلامی برای چه است؟
بجاست پاسخ سوال های مذکور را از زمامدار جامعه اسلامی و کشتیبان بصیر و فرزانه انقلاب اسلامی و ولیّ امر مسلمین که سالیان طولانی راهبری و هدایت امّت اسلامی را به عهده دارند، بگیریم؛ رهبری حکیم انقلاب "حفظه الله" در بیاناتی به اهمیّت و نقش طاغوت در عدم تکامل بشر و.. می پردازند که دقّت در آن مطالب سزاوار است:
(اطاعتِ آن قدرتی که از سوی خدا و نماینده خدا نباشد، اطاعتِ از آن مرکزی که آن مرکز، از مرکز قدرت پروردگار الهام نگرفته باشد، این در حدّ شرک است یا خود شرک است؛ برای خاطر اینکه ولو مردمی که این کار را انجام میدهند و مبتلای به این درد، به این بلا، به این نابسامانیِ بزرگ اجتماعی هستند، در کارهای شخصی خودشان آدم های مرتب و منظمی باشند، " بَرَّهً تَقیَّهً " با پروا، پرهیزکار، مراقب، اما این بلای بزرگ موجب میشود که خدای متعال نظر لطف و رحمت را از این امت بر گیرد، آنان را معذَّب، معاقَب، مبتلای به نقمت خود قرار دهد. این حدیث است.
چرا؟ برای خاطر این است که اطاعت غیر خدا، عبودیّت غیر خدا، منافی است با آن هدفی که خدا انسان را برای آن هدف آفریده است؛ منافی است با تکامل و تعالی انسان، منافی است با آزادی و وارستگی انسان. آن آزادی و وارستگیای که مقدمه اوج گیری انسان است، که اگر آن آزادیها نباشد و اسارتها به جای آزادی، پاگیر و دامنگیر انسان باشد، انسان نمیتواند به آن پرواز مورد نظر نائل بیاید، نمیتواند آن اوجی را که خدا برایش معیّن کرده است بگیرد، نمی تواند رشد کند، نمی تواند به تکامل برسد. مثل گیاهی که رویش سرپوشی گذاشته باشند. مثل گیاهی که به پایین ساقه اش یک سیم محکمی بسته باشند. مثل گیاهی که دهها وسایلِ منعِ از رویش را در اطرافش به وجود آورده باشند. این گیاه نمی تواند رشد کند، وقتی رشد نکرد، میوه نمی دهد، وقتی که میوه نداد، بودنش چه فایده دارد، آمدنش چه اثری دارد، پس چرا آمد؟ چرا ظاهر شد؟ جز برای این بود که بنا بود میوه بدهد؟ اطاعت غیر خدا و عبودیت غیر خدا، یک چنین آفتی است برای انسان.) (۱۴)
همچنین میفرمایند: (بُت، هر آن چیزی است که به جای خدا قرار گیرد و ولایت الهی را به ولایت خود تبدیل کند و نیرو و اراده افراد بشر را در اختیار بگیرد) (۱۵)
ایشان در بیاناتی دیگر به اهمیّت و نقش بسزای حکومت اسلامی در اصلاح جامعه و افراد جامعه می پردازند و میگویند: (اینکه علمای اسلام و ملّت انقلابی ما و دلسوزان جامعه روی مسئلهی ولایت فقیه عادل، این قدر تکیه میکنند و امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالی علیه) آن را آن قدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر ما این مسئلهی معنوی را از جامعهی اسلامیمان سلب بکنیم -همچنان که آن کسانی که دلسپردهی به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در سالهای اوّل میخواستند به همان شیوههای غربی در باب حکومت در جامعهی اسلامی عمل بکنند- و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسئلهی حکومت و مدیریّت جامعه ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و برویم در همان فرمهای رایج دنیایی، معنای جامعهی اسلامی ما از بین خواهد رفت.
این نقطه، تعیینکننده است. شاید این حدیث را بارها ماها گفتهایم و شنیدهایم و نقل کردهایم: لَاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً جائِراً لَیسَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَعِیّةُ فِی اَعمالِها بَرَّةً تَقیَّةً وَ لَاَعفُوَنَّ عَن کُلِّ رَعِیّةٍ فِی الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً هادِیاً مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَّعِیّةُ فی اَعمالِها ظالِمَةً مُسیئَة؛ حاصل اینکه اگر دستگاه مدیریّت جامعه صالح و سالم باشد، خطاهای متن جامعه قابل اغماض است و در مسیر جامعه مشکلی به وجود نخواهد آورد؛ امّا اگر مدیریّت جامعه و رأس جامعه از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنهی مردم نمیتواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند؛ یعنی تأثیر رأس قلّه و رأس هرم و مجموعهی مدیریّت و دستگاه ادارهکننده در یک جامعه این قدر فوقالعاده است.) (۱۶)
توجه و تأمل در این تمثیل زیبا که در بیاناتی، ذیل آن روایت شریف توسط رهبری حکیم انقلاب "حفظه الله" بیان میشود، مطلب را به خوبی روشن می سازد:
(من همیشه مفهوم این حدیث را به ماشینی تشبیه می کنم که شما مثلاً به قصد رفتن به نیشابور سوار شده اید. اگر چنانچه این ماشین به طرف نیشابور برود، شما حتماً به هدف میرسید و اگر این ماشین مثلاً به طرف طبس یا قوچان برود، مسلّم است که شما به هدف نمیرسید. حال اگر در ماشینی که به طرف نیشابور میرود، مردم با آداب انسانی با هم معاشرت کردند، چه بهتر و اگر به آداب انسانی و انسانیت و نیکی و احسان باهم معاشرت نکردند، بالاخره به نیشابور میرسند، به هدف میرسند؛ اگرچه در بین راه یک قدری بدی کرده باشند. آن بدی ها هم البته یک اقتضاهائی را خواهد داشت و یک آثار و نتایجی خواهد داشت که مجبور هستند متحمّل بشوند، امّا به هدف میرسند.
برخلاف آن ماشینی که باید شما را به نیشابور برساند، اما به نقطه مقابل نیشابور می برد! اگر در این ماشین، همه افراد مؤدب، با نزاکت، با احترام با همدیگر رفتار کنند، با خوشروئی با همدیگر عمل کنند و می بینند این ماشین به جای نیشابور، به طرف قوچان می رود، اما در مقابل این حادثه هیچ عکسالعملی نشان نمیدهند، اینها خیلی آدمهای خوبی هستند، خیلی با هم مهربان هستند، اما آیا به هدف خواهند رسید؟ پیدا است که نه! در مثال اول، راننده یک راننده امین بود، یک راننده با شرف بود، "امام من الله" بود، آنها را به هدف رساند اگرچه آدم های بد اخلاقی بودند. در مثال دوم، راننده راه را بلد نبود، راننده امینی نبود، راننده هواپرستی بود، مست بود، راه را گم کرده بود، در قوچان کاری داشت و کار خودش را بر خواسته مردم مقدّم میداشت، اینها مسلّم به هدف نخواهند رسید؛ هرچند که اینها در داخل ماشین با هم خیلی مهربان و خوش اخلاق بودند، اما بلاخره معذّبند؛ به عذاب خدا دچار خواهند شد؛ به هدف نخواهند رسید. یک جامعه ای که با ولایت طاغوت اداره میشود، مثل همان ماشینی است که با رانندگی آدم غیر امین دارد رهبری میشود؛ انسانها به هدف نخواهند رسید؛ نمی توانند مسلمان بمانند.) (۱۷)
بنابراین این نظام الهی و اسلامی است که انسانها را به مقصد و سر منزل سعادت و کمال میرساند و موجب شکوفایی استعدادهای او میگردد و الا در نظام طاغوتی، تمام استعدادها و ارادهی افراد همگی در تحت سلطه و تصرّف آن طاغوت و نیروی شرآفرین است تا به نفع خویش استفاده نماید؛ لذا نظام اسلامی و الهی همچنان که برای جامعه و افراد جامعه موثر و سودمند است، بر اعمال فردی آنها نیز تاثیر گذار است:
(نظام اسلامی به انسانها سعادت میدهد. نظام اسلامی هم یعنی آن نظامی که مبنی بر هندسهی الهی است برای جامعه؛ مبنی بر نقشهی خداست در جامعه. اگر این نقشه تحقق پیدا کرد، خیلی از تخلفات فردی و شخصی و جزئی قابل اغماض خواهد بود. روایت معروفی است که نقل حدیث قدسی را میکند: «لأعذّبنّ کلّ رعیّة اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه و لو کانت الرّعیّة فی اعمالها برّة تقیّة». نقطهی مقابلش: «و لأعفونّ عن کلّ رعیّة اطاعت اماما عادلا من اللَّه و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها ظالمة مسیئة». یعنی کار فردی و تخلف فردی در یک نظام عظیم اجتماعی که حرکت عمومی به یک سمت درستی است، قابل اغماض است؛ یا شاید به تعبیر دقیقتر، قابل اصلاح است؛ بالاخره میتواند این جامعه را، این افراد را به سرمنزل مقصود برساند؛ برخلاف اینکه اگر چنانچه نه، اعمال فردی درست بود، اما روابط اجتماعی، نظامات اجتماعی، نظامات غلطی بود، نظامات جائری بود، نظاماتِ از ناحیهی خدا نبود، از ناحیهی شیطان بود، از ناحیهی نفس بود، اعمال فردی نمیتواند این جامعه را بالاخره به سرمنزل مقصود برساند؛ آن چیزی که مطلوب شرایع الهی است از سعادت انسان، آن را نمیتواند برایشان به وجود بیاورد. بنابراین مسئلهی اطاعت کلان و اینکه انسان خط الهی را جستجو کند و بیابد و آن را دنبال کند، بسیار اهمیت پیدا میکند. نظام اسلامی بر اساس توحید است. پایهی اصلی، توحید است.) (۱۸)
با مطالعه این بیانات ارزشمند، مقصود روایت شریف روشن میگردد؛ اهتمام فراوانِ خدای متعال و ائمه هداة (علیهم السلام) به تشکیل یک نظام صالح و سودمند برای بشریّت و مسلمین، اهتمامی همیشگی و نسخهای دائمی است، در زمان غیبت نیز به تعبیر مرحوم امام "رحمة الله علیه" : ( [ اکنون که] بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم میآید. عقل هم به ما حکم میکند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیری کنیم؛ اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدّس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصی که میخواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید. برای جلوگیری از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امور به خودی خود صورت نمیگیرد، باید حکومت تشکیل داد) (۱۹) تشکیل نظام اسلامی برای فقیه جامع الشرائط، امری لازم و ضروری است.
سزاوار است افراد جامعه نیز در این کاروان خیر و صلاح با حمایت و تشخیص درست و ولایت پذیری از ولیّ فقیه و زمامدار جامعه اسلامی، روز به روز به تکامل و رشد حقیقی خویش رسیده، و زمینه ساز ظهور حضرت بقیه الله الاعظم "ارواحنا له الفداء" شوند.
امید است این دعای رهبری عزیز انقلاب "حفظه الله" در حق امت اسلامی مستجاب گردد:
(امید که جامعه اسلامی ما بتواند با حرکت به سمتِ اهداف عالیه اسلام، فقه اسلامی را بطور کامل در همه شئون زندگی خود به اجرا درآورد و انشاءالله حضور ولی فقیه و نظام ولایت فقیه، ما را به سمتِ حاکمیت روزافزونِ اسلام در اُمور اجتماعی و فردی سوق دهد تا بتوانیم منتظر واقعی حضرت ولیعصر "ارواحنا له الفداء" باشیم). (۲۰)
عـلی گلستـانی
پی نوشت ها:
۱) (ﻣﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﻴﻞﻫﺎی ﺭﻭﺷﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﻛﺘﺎﺏﻫﺎی ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻭ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺳﻨﺠﺶ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ) حدید/۲۵
۲) (ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﺑﻪ ﺑﺪﻛﺎﺭﻫﺎ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺁﺗﺶ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺳﻮﺯﺍﻧﺪ [ﻭ ﻏﻴﺮﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﻳﺎﺭ ﻭ ﻳﺎﻭﺭی ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺍﺷﺖ] ) هود/۱۱۳
۳) (ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪﺧﻴﺎﻝ ﺧﺎمِ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﻛﺘﺎﺏﻫﺎی ﺁﺳﻤﺎﻧﻲِ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻣﮕﺮ ﻧﺪﻳﺪی ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﺩﺍﻭﺭی ﺩﺭ ﺣﻞ ﺍﺧﺘﻠﺎﻓﺎﺗﺸﺎﻥ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻨﺪ؟! ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺆﻛّﺪ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﭘﻴﺶ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭی ﻛﻨﻨﺪ. [ﺑﻠﻪ، ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﺍﺏ ﺑﻲﭘﺎﻳﺎﻥ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ!] ) نساء/۶۰
۴) (ﭘﺲ ﻫﺮﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺗﻌﺎﺭﺽ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺩﻭﺭی ﻛﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺗﻜﻴﻪﮔﺎﻩ ﻣﻄﻤﺌﻨﻲ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻲﺑَﺮﺩ [ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺗﺰﻟﺰﻟﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ.] ) بقره/۲۵۶
۵) بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ۱۳۸۰/۱۲/۲۷
۶) (ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺎمﻫﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﺪّﻳﺖ ﻭ ﺗﻠﺎﺵ ﺑﻪ ﻣﺮﺩم ﻣﻲﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻴﭻﻛﺲ ﺟﺰ ﺍﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﻲﺑﺮﻧﺪ.) احزاب/۳۹
۷) بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان ۱۳۸۸/۲/۲۳ -با کمی تفاوت-
۸) همان
۹) صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۱۸ -با کمی تفاوت-
۱۰) الکافی، کتاب الحجه، باب فیمن دان الله عزوجل بغیر امام من الله، حدیث۴
۱۱) بحارالانوار الجامعه لدرر الاخبار الائمة الاطهار، ج۲۵، ص۱۱۰
۱۲) فضائل الشیعه، ص۱۳
۱۳) امالی شیخ طوسی"ره" ، ص۴۶
۱۴) طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه ۱۰
۱۵) بیانات در تاریخ ۱۳۶۸/۴/۱۴
۱۶) بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۶۹/۴/۲۰
۱۷) ولایت فقیه، سایه حقیقت عُظمی، ص ۹و۱۰
۱۸) بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۸۸/۱۲/۶
۱۹) ولایت فقیه، سایه حقیقت عُظمی، ص۱۴
۲۰) رهبر معظم انقلاب، ۱۳۶۲/۲/۳
نظر شما