به گزارش خبرگزاری حوزه، یاسر عسگری، پژوهشگر و فعال فرهنگی در مطلبی به ارائه «گزارشی از پروژه های فکری اندیشمندان و اندیشوران معاصر» پرداخته است که بخش اول این گزارش را تقدیم نگاه شما فرهیختگان می کنیم :
اشاره:
نداشتن پروژه فکری مشخص، نقطه ضعف برخی شخصیت ها و اندیشوران ماست. این که پروژه فکری هر اندیشوری برای او و مخاطبانش مشخص باشد یک حُسن و فضیلت و توفیق برای او خواهد بود، مگر موارد خاص و نادری ـ که به دلایلی ـ برخی اندیشوران تمایل ندارند پروژه فکری شان آشکار و عیان باشد.
تجربه نشان داده است که اگر پروژه فکری اندیشور یا کُنشگری روشن باشد و در آن پروژه فکری اش استمرار داشته باشد، اثرگذاری و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. البته اندیشمندان و اندیشورانی که در این یادداشت آمده اند، نه همه اندیشوران و اندیشمندان جامعه اند و نه اینهایی که نامشان ذکر شد در یک سطح و اندازه و اثرگذاری اند و نه یک محقق به تنهایی و با وقت محدود و کثرت اشتغالات می تواند پروژه فکری اندیشوران کشور را آن گونه که شایسته است، دریابد. لذا تعداد بسیار معدودی که نگارنده تا حدی آثار آنها را مطالعه کرده و از این جهت که فعالیت های رسانه ای دارند و یا اینکه در رسانه ها و مراکز فرهنگی و علمی، آثارشان بیشتر دیده می شود، بدون ترتیب اولویت و اثرگذاری، انتخاب شده است.
طبیعی است در یک یادداشت، نمی توان به همه شخصیت های فکری و فرهنگی و سیاسی برجسته کشور پرداخت و اگر مخاطبان و دانشوران به ضرورت «داشتن پروژه فکری مشخص» ترغیب کند، نگارنده به هدف خود رسیده است. محتوای این یادداشت پیشتر در جلسات و گفتارهایی در حسینیه هنر قم ارایه و هم اکنون مکتوب شده است.
کلان پروژه امام خمینی(ره)
کلان پروژه امام خمینی(ره) به نظر می رسد «احیای دین اسلام» در دوره معاصر است و برای اینکه نشان بدهد دین اسلام برای همه دوران ها و از جمله دوران حاضر حرف برای گفتن دارد، باید به صورت جامع متبلور و محقق شود. تحقق جامع دین، جز تشکیل حکومت اسلامی امکان پذیر نیست.
امام پس از تشکیل حکومت اسلامی، سبک جدیدی از حکمرانی نه تنها حکمرانی اسلامی، بلکه حکمرانی دینی ارائه داد که برای تمام پیروان ادیان هم قابل الگوبرداری است و حکومت جمهوری اسلامی الگوی دین مداران دنیا شده است.
چرا می گوییم که کلان پروژه امام، «احیای دین» بوده است ولی «حکومت اسلامی» نبوده است، برای اینکه امام بر مبنای تعبیر قرآنی «قیام لله/ قوموا لله» تلاش داشته است که نام دین را در دوره ای مورد هجمه های مختلف ایسم ها و استبداد و طاغوت و استکبار بود، زنده کند.
برای او تحقق و جامعیت دین در جامعه مهم و اساسی بود و از سردمداران و مسئولان حکومتی عمل به اسلام را خواستار بود، با توجه به تجربه های گذشته، به این نتیجه رسید که تنها راه «تحقق جامعیت دین در جهان»، تشکیل حکومت اسلامی و داشتن حاکم اسلامی عادل و نظام مقتدر اسلامی و جامعه اسلامی باورمند است که تمام همّ و غمّ خویش را در این زمینه به کار گرفت.
او خواست جامعه اسلامی را به سمت ظهور حضرت حجت(ع) سوق دهد و اگر فردی بگوید کلان پروژه امام(ره) زمینه سازی برای ظهور حضرت حجت(ع) بوده است نیز دور از ذهن و واقع نگفته است، گرچه امام از جمله افرادی نبوده که چنین ادعایی داشته باشد، ولی نقشی که در جهان معاصر ایفا کرد و باعث توجه مجدد جهانیان به دین و دینداران در این دوران شد، قابل ارزیابی و تحلیل است.
در این میان اظهار نظرات بسیاری از رهبران ادیان در این زمینه وجود دارد که امام خمینی را سبب احیای مجدد دین (نه تنها دین اسلام) در دوران معاصر می دانند. (ر.ک: امام فراتر از مرزها، به کوشش پژمان عرب، تهران: انتشارات راه یار)
کلان پروژه استاد شهید مطهری
می توان گفت کلان پروژه فکری آیت الله شهید مطهری، تبیین عقلانی از دین اسلام و ارایه «اسلام عقلانی» است. با اینکه استاد مطهری یک فیلسوف، فقیه و مفسر برجسته ای است اما بُعد متکلم بودن او و دفاع کلامی او از دین خیلی بارزتر است. ناگفته نماند که شرایط تاریخی هم بر تعیین پروژه فکری شخصیت ها موثر است و امثال شهید مطهری (و شهید بهشتی و آیت الله مکارم شیرازی و برخی دیگر از همدوره ای هایش) در دوره ای زندگی می کردند که اساس دین و باورهای دینی به صورت جدی زیر سئوال رفته بود یا می رفت، لذا ایشان درصدد تبیین عقلانی از دین است و همه آثار و نوشته ها و گفتارهای او را باید در این کلان پروژه تعریف و تبیین کرد.
می توان گفت همه نوشته ها و سخنرانی های استاد متناسب با نیاز زمان و پاسخگوی سئوالات «زمان» و «زمانه» است و «زمان شناسی» و «نیازسنجی مخاطبان» از ویژگی های ممتاز شهید مطهری است، لذا بدین سبب، آثار و گفتارهای او متنوع و بسیار گسترده است و کمتر شخصیتی حوزوی داریم که مانند ایشان در ابعاد مختلف علوم اسلامی اظهارنظر یا تبیین کارشناسی و البته دقیق و راهگشا داشته باشد و از این جهت، در دوره حاضر، استاد مصباح یزدی(ره) هم چنین رویکرد و توفیق و فرصتی داشته است.
از باب نمونه، دکتر غلامعلی حداد عادل که از شاگردان و مرتبطان شهید مطهری محسوب می شود، نیز بر این موضوع صحّه می گذارد و می گوید: «میراث ماندگار مطهری، بینش عقلانی او در نگاه به دین است.» (مطهری که بود؟، مقاله میراث مطهری، به کوشش سید حمید جاوید موسوی، ص۴۱، چاپ دوم، ۱۳۸۸، تهران: انتشارات صدرا)
یک نکته ای که درباره استاد مطهری باید تأکید کرد «مسأله شناسی» اوست. استاد مطهری به علت حضور در دانشگاه ها و ارتباطات گسترده با اساتید مختلف حوزوی و دانشگاهی و رصد دقیق فضاها و چالش های فکری و علمی روز داخلی و بین المللی، برخی مسائل و چالش ها را از روشنفکران و نواندیشان دینی و سکولار اخذ می کرد و به آن مسائل، پاسخ های اسلامی عمیق و دقیق یا حداقل، تبینی اسلامی از آنها ارایه می داد.
شاید بتوان گفت که از استاد مطهری، مسأله شناس تر و رصدگری قوی تر، دکتر علی شریعتی بود که ارتباط گسترده تر و متنوع تری با نسل جوان و مسائل دنیای مدرن داشت، اگرچه پاسخ هایش، عمق و جامعیت و نگاه منظومه ای و سیستمی پاسخ های استاد مطهری را نداشت و یک سری از مباحث شهید مطهری، ناظر به تکمیل و تعمیق پاسخ های دکتر شریعتی و مهندس بازرگان و امثالهم، به آن مسأله ها و چالش هاست.
دکتر حداد عادل در جمع دانشجویان دانشکده الهیات دانشگاه تهران می گوید: «بکوشید تا مسأله اصلی روزگار خودتان را درک کنید، این خیلی مهم است. مسأله شناسی را از استاد مطهری بیاموزید. استاد مطهری یکی از بهترین هنرهایش این بود که در مسأله شناسی، از روزگار خویش عقب نبود، بلکه جلوتر بود.» (مطهری که بود؟، ص۴۰ و ۴۱)
استاد رحیم پور ازغدی هم نام پروژه استاد مطهری در حسینیه ارشاد تهران را «پروژه عقلگرایی دینی و جنبش آگاهی بخش و اعتلایی مدرن اسلامی» می نامد. (مطهری که بود؟، مقاله روشنفکری دینی در نگاه استاد مطهری، ص۱۱۱) وی درباره رویکرد استاد مطهری می گوید: «ایشان [استاد مطهری] شعار حذف کلی روحانیت یا طرح اسلام منهای میراث فرهنگی اسلام را قبول ندارد، ولی از طرفی روحانیت موجود، فقه موجود و نظام آموزش و پرورش و تبلیغ حوزه را قبول ندارد و منتقد آن است، نظام مالی حوزه را مورد نقد جدی قرار می دهد و معتقد است که نه شعار «اسلام منهای روحانیت» موجود در آن دوره و نه شعار «اسلام بعلاوه روحانیت» موجود در آن دوره کارساز است؛ بلکه شعار ایشان، اسلام بعلاوه روحانیتِ اصلاح شده بود، نه «اسلام منهای روحانیت» و نه «اسلام بعلاوه روحانیت آفت زده»، بلکه «اسلام بعلاوه روحانیت اصلاح شده»، و این شعار آقای مطهری است.» (مطهری که بود؟، ص۱۱۴)
کلان پروژه فکری رهبر معظم انقلاب (آیت الله خامنه ای)
برای هر شخصیتی پروژه های فکری معمولاً تکمیل می یابد و با توجه به افزایش تجربه یا تعالی و تعمیق اندیشه ها، عمیق تر می شود، لذا به جای یک کلان پروژه درباره زندگی و اندیشه یک شخصیت می توان از چندین کلان پروژه سخن گفت که ممکن است در طول همدیگر باشند.
«قرآن» جایگاه محوری در کلان پروژه رهبر معظم انقلاب دارد و چه در قبل و بعد از انقلاب، قبل و بعد از رهبری، همواره قرآن، نقش و جایگاه و اصالت بنیادین را در فکر و اندیشه معظم له داشته است. شاید بتوان گفت کلان پروژه فکری آیت الله خامنه ای در پیش از انقلاب، «جامعه سازی قرآنی» یا تشکیل «حکومت و جامعه قرآنی» بوده است.
در دوره های اول رهبری، «نظام سازی قرآنی» (نظام به معنایی فراتر از حکومت و جامعه) و در دوره متأخر، «تمدن سازی قرآنی» است (تمدن به معنایی فراتر و فراخ تر از حکومت و جامعه و نظام و ملیت و طراحی برای تمام امت اسلامی و جوامع بشری).
محوریت قرآن در اندیشه و منظومه فکری و معرفتی آیت الله خامنه ای بسیار بنیادی است و می توان گفت که آیت اله خامنه ای از شخصیت های قرآن باور و قرآن محور و قرآنیون معتدل و جامع الاطراف و ممتاز دوران معاصر است.
کلان پروژه فکری آیت الله مصباح یزدی
درباره آیت الله مصباح یزدی کم و بیش گفته اند و هنوز جا دارد که درباره اندیشه و عمل آیت الله مصباح یزدی بیشتر بگوییم. تا کلان پروژه فعالیتهای ایشان به درستی ترسیم نشود شاید کمتر متوجه ظرایف فکری و عملی ایشان بشویم.
خلاصه می توان گفت که کلان پروژه فکری آیت الله مصباح «دفاع عقلانی و منطقی از عقاید اسلامی و شیعی و مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی» است که در این میان، بُعد سلبی آن یعنی «مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی» پُررنگ تر است.
استاد دغدغه زیادی در زمینه دفع تهاجم فرهنگی داشتند و تلاش های ایشان را ذیل این پروژه می توان تعریف و تبیین کرد. یکی از خصلتهای ویژه آیتالله مصباح، «تکلیف مداری» ایشان است. روحیه تکلیف مداری در اندیشه و عمل و بیانات ایشان، بارز و برجسته است.
ایشان مرد انجام وظیفه بود، نه نتیجه. در هر زمان آنچه که تشخیص می داد وظیفه اوست، دنبال همان میرفت. مراحل مختلفی از زندگی و عمل آیت الله مصباح یزدی هست که بدون توجه به ملامت ملامت گران و سرزنش سرزنشگران و خوشایند یا بدآیند دیگران، مواضع خویش را صریحاً اعلام و علنی می کرد.
کم نبودند حامیان دکتر احمدینژاد که بعد از تغییر رویکردها و روحیات در قبال مسائل سیاسی و حوادث ساکت شدند ولی آیت الله مصباح جزو این دسته نبودند و همچنان در عرصههای فکری و فرهنگی و سیاسی روشنگری میکردند. ایشان در این زمینه کم نمی گذاشتند و به راحتی از کنار انحرافات و التقاط نمی گذشتند و مخالف و منتقد شدید هر گونه دیدگاه های انحرافی و التقاطی بودند.
مماشات در این زمینه نداشتند و مماشات در این حوزه ها را خطرناک و پایه گذار انحرافات عمیق تر و بدعت های مختلف می دانستند. شاید ما با برخی تعابیر و مواضع ایشان مخالف یا منتقد باشیم اما این روحیه حضور پررنگ، نشانگر روحیه تکلیف مدار ایشان بوده است. حدس می زنم که آیت الله مصباح در زمینه تکلیف مداری، بسیار تحت تأثیر امام خمینی(ره) است و تکلیف مداری را به صورت ویژه از امام فرا گرفته است.
آیت الله مصباح یزدی در دو دهه اخیر توجه ویژه ای به تولید علوم انسانی با رویکرد اسلامی داشته اند و اگر کلان پروژه دو دهه آخر حیات پربرکت او را تولید علوم انسانی اسلامی و اسلامی سازی علوم انسانی بدانیم هم بیراه نگفته ایم.
آیت الله مصباح به جاودانگی و جامعیت و جهانی بودن و عمق افکار و آموزه های اسلامی، اعتقاد راستین داشت و بخاطر تسلطش بر علوم مختلف اسلامی و روحیه نقادی و ذهن تحلیلگر، مرعوب اندیشه ها و افکار جدید و غیراسلامی نمی شد.
یکی از نعمات حضور آیت الله مصباح، دلگرمی ما در زمینه ارائه رویکردهای اسلامی در حوزه های جدید و مسائل روز جهانی بود؛ یعنی دلمان گرم بود که حداقل یک شخصیت اسلامی برجسته داریم که می تواند از منظر اسلامی، آن موضوع را تحلیل و بررسی کند یا در دیدار با شخصیت ها و استادان خارجی و غیرمسلمانان میتوانند پاسخهای اسلامی شایستهای را به آنها ارائه بدهد؛ پاسخ هایی که باعث تأمل آنها باشد، نه اینکه فقط حرف خودش را بزنند، بدون اینکه فرد مقابل حرفهایش را بفهمد یا منطق اسلامی یا مبانی یا نظریه پشتیبان آن را دریابد.
کلان پروژه آیت الله حسن زاده آملی
کلان پروژه آیت اله حسن زاده آملی را می توان «انسان و جامعه خودساخته/مهذّب الهی» دانست. همّ و غمّ اصلی ایشان، تربیت انسان های خودساخته و به تبع، جامعه خود ساخته است. او توجه ویژه ای به ضرورت خودسازی انسان و تهذیب انسان بر محور قرآن و روایات (مکتب اهل بیت(ع)) دارد.
شاید این عبارت از سخنان محوری او در طول زندگی باشد که «ای انسان ها! خود را ارزان می فروشید، شما برای ابدیت آمدید.» حسن زاده تشنه دانش است و تأکید بسیاری بر کسب علوم و دانش های مختلف دارد و معتقد است «انسانی که مزاجش معتدل باشد خواهان کسب همه علوم است و به علم خاصی محدود نمی شود.»
کلان پروژه آیت الله حائری شیرازی
کلان پروژه آیت اله حائری شیرازی را می توان «تربیت فطری انسان» یا «برگشت انسانها به تربیت فطری آنها» یا «برگشت انسان به فطرت» دانست.
آیت اله حائری شیرازی به انسان شناسی توجه ویژه دارد و می توان گفت نظریات اصلی او در باب انسان شناسی است. او در انسان شناسی اش به «فطرت» توجه ویژه دارد و تلاش دارد انسانها به آن فطرت (ودیعه الهی) خودشان وقوف و آگاهی یابند و مسیر بندگی الهی و فطرت الهی شان را در پیش بگیرند. حکمت گمشده مومن است و گویی آیت الله حایری شیرازی در زندگی اش خواسته است این مسأله را به انسانها و مخاطبانش یادآوری کند.
کلان پروژه آیت الله جوادی آملی
تعیین کلان پروژه آیت الله جوادی آملی کار سهلی نیست، اگرچه او همانند شهید مطهری درصدد تبیین عقلانی از دین و آموزهای دینی است ولی با تمرکزش در حوزه تفسیر قرآن و فلسفه اسلامی، درصدد تربیت انسان های حکیم مُهذّب (خودساخته) قرآنی است.
در منظومه فکری آیت الله جوادی آملی، نقش و عقلانیت اسلامی یا عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی پُررنگ است و کمتر وارد چالش جدّی و بنیادی با مفاهیم دنیای مدرن می شود (برخلاف رویکردهای استاد مصباح یزدی به صورت ویژه و برخلاف رویکردهای شهید مطهری به صورت عمومی).
پروژه فکری استاد سید هادی خسروشاهی
استاد سید هادی خسروشاهی از دانشوران و روحانیون مجاهدی بود که می توان کلان پروژه فکری او را «احیای اسلام سیاسی» دانست که در این زمینه توجه ویژه ای به تقریب مذاهب اسلامی و و حدت جوامع مسلمان و ارتباطات بین اندیشمندان و جریان های اسلامی داشت.
او به دانستن سابقه و گذشته جریان های اسلام گرای داخلی و خارجی توجه ویژه داشت و از این منظر به ثبت و ضبط حوادث و اتفاقات و سوابق جریانات اسلامگرای جهان پرداخت. او به دنبال وحدت جوامع اسلامی و تشکیل امت و احده اسلامی بود و علاوه بر نقد رویکردهای و نقشه های استعمارگران و مستشرقان. توجهی به ثبت و ضبط و گردآوری شخصیت های علمی و فرهنگی جهان اسلام داشت و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت.
او به دنبال معرفی عقلانی شیعه در جهان اسلام پرداخت و از اندیشه سیاسی شیعه و فقه شیعه در محافل و همایش های بین المللی جهان اسلام دفاع می کرد. او خود را مبلغ اسلام و مکتب اهل بیت(ع) می دانست.
پروژه فکری آیت الله تسخیری
پروژه فکری آیت الله تسخیری را نیز مانند پروژه استاد خسروشاهی، تبیین و دفاع عقلانی شیعه در جهان معاصر بود به ویژه در مواجهه با جهان اسلام. تعابیری که رهبر معظم انقلاب در پی درگذشت ایشان بیان کرد «زبان گویای اسلام و تشیع» خیلی مهم و کلیدی است.
آیت الله تسخیری مانند استاد خسروشاهی بیشتر فعالیت هایش در حوزه جهان اسلام تعریف می شود و ارتباط و گفتگو با پیروان ادیان دیگر اگر چه در فعالیت هایشان دیده می شود ولی آنقدر پر رنگ و برجسته نیست و شاید کمتر کسی مثل امام موسی صدر و علامه فضل الله توانسته باشد. در دوره معاصر، با پیروان ادیان مختلف گفتگو و تعامل داشته باشد. یعنی این دو بزرگوار علاوه بر تبیین عقلانی مکتب اهل بیت(ع) به چالش های مسائل دنیای معاصر، فراتر از مذاهب و مرزها، پاسخ داده اند.
جای نگاه امام موسی صدر در فضای دین پژوهی و دین داری معاصر ما خالی است. امام موسی صدر ادیان را در خدمت انسان می دانست. او تلاش داشت که نقش دین را در زندگی انسان ها تبیین کند.
پروژه فکری استاد علی صفائی حائری (عین ـ صاد)
استاد علی صفائی حائری (معروف به عین صاد) هم از جمله اندیشوران معاصر است که پروژه فکری او را می توان «اسلام تربیتی» دانست.
او در معرفی و تبیین انسان، نقش ویژه ای برای مسائل تربیتی قائل است. می توان گفت مباحث و آثار او، تا حدی، خلأیی که در تبیین اندیشه اسلامی در حوزه مسائل تربیتی بود را پر کرده است و از جمله آثاری است دانشجویان و طلاب جوان استقبال فراوانی از آن کرده اند و می توان گفت که یکی از منابع فکری اسلامی در بین جوانان تحصیلکرده امروز (اعم از دانشجو و طلبه)، آثار اوست. اگرچه غلبه رویکردهای فلسفی و کلامی در حوزه معارف اسلامی غلبه دارد، واکنش های جامعه مخاطبان به این رویکرد بیانگر این است که بعد از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، مخاطبان جوان خواهان رویکردهای جدید در این زمینه هستند و اندیشه ها و رویکرد مرحوم علی صفائی گزینه خوبی و کارآمدی است.
با تأمل در آثارش برمی آید که از تجربیات شخصی خودش نیز استفاده کرده و ذوقیات خودش را هم دخیل کرده است. اگرچه بین عملکرد او با برخی شاگردان و مدعیان شاگردی او اختلاف هست، ولی با توجه به خود آثار مرحوم صفایی را به همه مخاطبان پیشنهاد می کنم. اگرچه در دهه اول انقلاب، او از چشم انسان های انقلابی آن دوران پنهان ماند و حتی از سوی یکسری از انقلابیون و افراطیون انقلابی مطرود شد ولی گویی این ابتلا و امتحان مهمی برای او بود که روی ابعاد ناشناخته غفلت شده جامعه و نظام اسلامی تمرکز کند و آثار ارزشمندی در این زمینه بیافریند و خلأهای فعالان فرهنگی و انقلابی را در این زمینه، مرتفع کند.
نگارنده معتقد است که اندیشه اسلامی معاصر ـ که فعلاً غلبه آن با رویکرد کلامی است ـ نیاز به مباحث و رویکردهای تربیتی (از جنس تأملات استاد علی صفائی حائری و آیت الله حائری شیرازی) و تعاملات اجتماعی و رویکردهای اجتماعی (از جنس تجربیات و سیره امام موسی صدر و علامه فضل الله متأخر) دارد تا در دوره اخیر، اثرگذاری بیشتری داشته باشد.
استاد علی صفائی(ره) «تربیت و سازندگی» را مهمترین و بزرگترین مسئولیت برمی شمارد و در مهمترین اثر تربیتی خود به نام «مسئولیت و سازندگی» می گوید: مسأله تربیت و سازندگی، بزرگترین مسئولیت ما در این قرن وحشی است. این اولین مسأله است؛ زیرا هر بقّالی، بنّایی، نجّاری، طبیبی و مهندسی باید قبلاً تربیت شود و نه تنها تربیت، که مربی دیگران هم باشد. ایشان با این رویکرد، عمر گرانمایه خود را صرف تربیت و مُهره سازی نمودند. (ردپای نور، دفتر اول: سیری در سیره تربیتی استاد علی صفائی (عین ـ صاد)، سید عبدالرضا هاشمی ارسنجانی، ص۱۵)
کلان پروژه شیخ محسن قرائتی
حجت الاسلام شیخ محسن قرائتی هم از شخصیت های حوزوی است که کلان پروژه وی «تربیت انسان قرآنی» و «زندگی قرآنی» می تواند قلمداد شود.
او تلاش دارد که همه مومنان و مسلمانان، توجه جدی به قرآن داشته باشند و قرآن جدی ترین منبع معرفتی برای مسلمانان محسوب شود و تلاش بسیاری دارد که جامعه شیعی را با قرآن بیشتر مأنوس کند. شاید او به این مسأله باور عملی دارد که شیعیان از بین دو توصیه پیامبر اعظم(ص)، توجه بیشترشان به اهل بیت(ع) است و از نقش و جایگاه قرآن غافل شدند و درصدد است که به حدیث ثقلین، به درستی و کمال، عمل کند و جامعه را به سمت بهره برداری همزمان قرآن و اهل بیت(ع) و همتایی این دو ثقل سوق دهد.
استاد قرائتی که یک نمونه برجسته از مبلّغ اسلامی و قرآنی در دوره حاضر است و لازم است دهها تحقیق درباره رویکردها و و سبک و تجربیات تبلیغی و تدریسی او انجام شود. قرائتی از قدرت تمثیلی و ساده سازی مفاهیم اسلامی و قرآنی برخوردار است.
استاد قرائتی در مقدمه خویش بر کتاب «پرتوی از اسرار نماز» (در فروردین ۱۳۶۹ اش/ رمضان ۱۴۱۰ق) می نویسد: «ارائه معارف دین اسلام، در زمینه عقاید و احکام و اخلاق، آن هم به زبانی روشن و متکی به آیات و احادیث، ضرورتی است که نیاز علاقمندان به این معارف را برآورده می سازد.» (پرتوی از اسرار نماز، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۴، تهران: ستاد اقامه نماز، ص ۱۱) او رویکرد خودش، را ارائه معارف اسلامی و قرآنی ساده و همه فهم برای توده ها (غیرنخبگان) ـ مردم کوچه و بازار ـ می داند.
ادامه دارد ...