به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام ایمان شکیبایی طی سخنانی در این نشست اظهار کرد: در جامعه امروز با گناهان متنوعی مواجه هستیم که باید با روشهای تربیت مرتکبین آن تخلفات و گناهان آشنا باشیم، آنچه در ذیل می خوانیم مشروح سخنان این مدرّس نهج البلاغه پیرامون ۵ روش تربیتی گناهکاران در این کتاب است:
١.پند و اندرز
عنوان نمونه در حکمت ١۵٠ آمده است که مردی از حضرت درخواست اندرز کرد، حضرت فرمود: از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می اندازد، در دنیا چونان زاهدان، سخن می گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است، اگر نعمتها به او برسد سیر نمی شود، و در محرومیّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکر گزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است، دیگران را پرهیز می دهد اما خود پروا ندارد، به فرمانبرداری امر می کند اما خود فرمان نمی برد، نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد، گناهکاران را دشمن میدارد اما خود یکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشاری دارد، اگر بیمار شود پشیمان می شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی هاست، در سلامت مغرور و در گرفتاری نا امید است، اگر مصیبتی به او برسد به زاری خدا را می خواند، اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روی بر می گرداند، نفس به نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمی گردد. برای دیگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است. اگر بی نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مأیوس و سست شود.
چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چیزی خواهد زیاده روی نماید، چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را بر گزیده، توبه را به تأخیر اندازدو چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزیند، عبرت آموزی را طرح می کند امّا خود عبرت نمی گیرد، در پند دادن مبالغه می کند امّا خود پندپذیر نمی باشد. سخن بسیار می گوید، امّا کردار خوب او اندک است برای دنیای زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا برای آخرت جاویدان آسان می گذرد، سود را زیان، و زیان را سود می پندارد، از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست می دهد، گناه دیگری را بزرگ می شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک می پندارد، طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می داند مردم را سرزنش می کند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه بر خورد می کند خوشگذرانی با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم می کند امّا هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت امّا خود را گمراه می کند، دیگران از او اطاعت می کنندو او مخالفت می ورزد، حق خود را به تمام می گیرد امّا حق دیگران را به کمال نمی دهد، از غیر خدا می ترسد، امّا از پروردگار خود نمی ترسد.
در خطبه١٩٢ نیز حضرت با عبارت بسیار بلیغ و رسا، انسانها را از عقوبت و کیفر عجب و خودپسندی پرهیز میدهد و چنین هشدار میدهد: «پس خدا را! خدا را! از تعجیل در عقوبت و کیفر سرکشی و ستم برحذر باشید، و از آینده دردناک ظلم، و سرانجام زشت تکبّر و خودپسندی که کمینگاه ابلیس است و جایگاه حیله و نیرنگ اوست، بترسید، حیله و نیرنگی که با دلهای انسانها، چون زهر کشنده میآمیزد، و هرگز بیاثر نخواهد بود و کسی از هلاکتش جان سالم نخواهد برد. نه دانشمند بخاطر دانشش و نه فقیر به جهت لباس کهنهاش، در امان نیست.»
٢.تشویق نیکوکاران و هدایت شدگان
امیرالمؤمنین(ع) در حکمت ١٧٧می فرماید: اُزْجُرِ الْمُسِیءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ. به یقین برای بازداشتن بدکاران از کار بد راه های مختلفی است که هر کدام از آنها برای بازداشتن گروهی از بدکاران مفید است:اول این که بدکار را مجازات کنند که در کتاب حدود و تعزیرات اسلامی احکام گسترده آن با توجه به سلسله مراتب آمده است و در تمام دنیا این گونه مجازاتها معمول است که شامل زندان، جریمه مالی، مجازات بدنی و حتی مجازات روحی از طریق سرزنش و اعلام به اجتماع می شود. قرآن مجید نیز درباب قصاص و حد سارق و حد زانی و مجازات قذف اشارات روشنی به این معنا دارد. نوع دوم آن است که برای بازداشتن بدکاران از کار بد به آنها نیکی کند، همان گونه که در آیات شریفه از جمله آیه٣۴سوره «فصلت» می فرماید: «(ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ)؛ بدی را با نیکی دفع کن ناگهان(خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است گویی دوستی گرم و صمیمی است» به این ترتیب می توان گروهی از بدکاران را شرمنده ساخت و از کار خود باز گرداند.
راه سوم این است که نیکوکاران را مورد تشویق قرار دهی هنگامی که بدکاران آن را ببینند گروهی دست از کار بد می کشند به امید این که پاداش نیکوکاران نصیب آنها گردد. این کار در تمام دنیا معمول است که هر سال گروهی از برترینها را در مسائل علمی، نوشتن کتاب های مفید، امور کشاورزی و دامداری و صنایع و اختراعات تشویق می کنند و جوائز گرانبهایی به آنها می دهند و نامشان را در رسانهها اعلام می دارندتا سبب شود افراد سست و تنبل و بدکار و منحرف آن را ببینند و از کار خود پشیمان شوند و کم کاران نیز به کار بیشتر ترغیب گردند. قرآن مجید در آیات فراوانی پاداش های عظیمی برای مؤمنان صالح در روز قیامت بیان می کند؛ پاداش هایی که فوق تصور انسان هاست. حتی پاداش های مادی دنیوی نیز برای آنها در نظر گرفته است. از جمله غنائمی که به جنگجویان تخصیص داده می شود و احترامی که برای مجاهدان راستین در مقابل قائدان و فرارکنندگان از جهاد قائل شده مصداق های دیگری از این اصل کلی است.
کلام امام(علیه السلام) در اینجا نیز به روشنی از بهره گیری از این روش حکایت می کند. البته هر یک از این سه روش مربوط به گروه خاصی است و همه اینها در همه موارد جواب نمی دهند.
پژوهشگر حوزه و دانشگاه گفت:مدیران جامعه باید کاملاً بیدار باشند و افراد را به خوبی بشناسند و بدانند هر فردی یا هر گروهی را با کدام یک از این طرق باید از کار بد بازداشت.
٣.مهربانی و ملامت نکردن مجرمان
حضرت در خطبه ١۴٠ فرمود:شایسته است، آنان که مرتکب گناه نشدهاند و از معصیت در امان ماندهاند، به گناهکاران و عاصیان رحمت آورندو همواره به درگاه خداوندی سپاس گزارند تا سپاس خداوندی، آنان را از عیبجویی گناهکاران باز دارد. پس چگونه است حال غیبتکننده ای که زبان به غیبت برادر خود می گشاید و او را به سبب گرفتار شدنش در چنگ گناه سرزنش می کند، آیا به یاد ندارد که خداوند گناهان او را مستور داشته، آن هم گناهانی، که از گناهان کسی که زبان به غیبتش گشاده، بسی بزرگتر بوده است. و چگونه او را به گناهی نکوهش می کند که خود نیز همانند آن را مرتکب می شودو اگر آن گناه را، عینا، مرتکب نشده، خداوند را در مواردی که از آن گناه عظیمتر بوده است، نافرمانی کرده است. به خدا سوگند، اگر گناه بزرگی مرتکب نشده ولی نافرمانی کوچکی از او سر زده است، جرأت او در عیبجویی و غیبت مردمان گناهی بزرگتر است.
ای بنده خدا، به عیبجویی گناهکار مشتاب، شاید خداوند او را آمرزیده باشد و از خرده گناهی هم که کرده ای، ایمن منشین، بسا که تو را بدان عذاب کنند. هر کس از شما که به عیب دیگری آگاه است، باید از عیبجویی باز ایستد؛ زیرا می داند که خود را نیز چنان عیبی هست. باید به سبب عیبی که دیگران بدان مبتلا هستند و او از آن در امان مانده است، خدا را شکر گوید و این شکرگزاری او را از نکوهش دیگران به خود مشغول دارد.
۴.تنبیه(برخورد شدید)
ممکن است جرم در حدّی باشد که یک برخورد نرم و ملایم کارساز نباشد بلکه برای اصلاح و تربیت خلافکار و مجرم برخورد شدیدی لازم است که این مسأله نیز در نهج البلاغه و رفتار مولا مورد سفارش و استفاده قرار گرفته است از جمله نامه ۴٣حضرت است به مصقلة بن هیبرة الشیبانی، فرماندار اردشیر خرّه(فیروز آباد) از شهرهای فارس ایران که در سال٣٨هجری نوشته شد، در آن نامه میفرماید: «گزارشی از تو به من دادند اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به خشم آوردهای و امام خویش را نافرمانی کردهای، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه و اسب هاشان گرد آورده، و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند و تو را برگزیدند، میبخشی! به خدایی که دانه را شکافت، و پدیدهها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده، و منزلت تو سبک گردیده است! پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیای خود را با نابودی دین آباد نکن، که زیانکارترین انسانی. آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من یا پیش توهستند در تقسیم بیت المال مساوی است، همه باید نزد من آیند و سهم خود را بگیرند.»
۵.برخورد شدیدتر
درباره خوارج که حضرت آنها را بارها نصیحت و پند داد و در آنها اثر نکرد در خطبه های٩٣، ۶١، ۵٩، ٣۶هشدار شدیدتری داد به آنها آنجا که فرمود: شما را از آن میترسانم! مبادا صبح کنید در حالی که جنازههای شما در اطراف رود نهروان و زمین پست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن که برهان روشنی از پروردگار، و حجّت و دلیل قاطعی داشته باشید، از خانهها آواره شده و به دام قضا گرفتار شده باشید، من شما را از این حکمیّت نهی کردم، ولی با سرسختی مخالفت کردید، تا به دلخواه شما کشانده شوم شما ای بی خردان ای ناکسان... من که این فاجعه را به بار نیاوردم و هرگز زیان شما را نخواستم».ولی سخنان حضرت در آنها اثر نگذاشت بلکه آنها دست به طغیان زدند، امنیّت راهها را سلب کردند، غارتگری و آشوب را پیشه کردند میخواستند حکومت وقت را از پای درآورند. اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود؛ زیرا مسأله اظهار عقیده نیست اخلال به اجتماع است... لذا مولا آنان را تعقیب کرد و در کنار نهروان با آنان رو در رو قرار گرفت.
در جای دیگر نیز، خطابه خواند و نصیحت کرد و اتمام حجّت نمود. آنگاه پرچم امان را به دست ابو ایّوب انصاری داد و فرمود هر کس در سایه آن قرار گرفت در امان است ازدوازده هزار نفر هشت هزارشان برگشتند و بقیه سرسختی نشان دادند حضرت همه را جز ده نفر از دم شمشیر گذراندو فرمود: «فانّی فقأت عین الفتنة و لم یکن لیجتری علیها احدٌ غیری بعد ان ماج غیهبها و اشتدّ طلبها؛ من بودم که چشم این فتنه را کندم غیر از من احدی جرأت چنین کاری را نداشت پس از آنکه موج دریای تاریکی و شبهه ناکی آن بالا گرفته بود و «هاری» آن فزونی یافته بود.»
گاهی حفظ جامعه و نسل اسلامی نیاز به چنین جراحیهای سنگینی دارد که جز متخصص ماهر و با ایمانی جز امیرالمومنین(ع) جرأت چنین جرّاحی را ندارد، مولا با این عملش حیات هشت هزار نفر را و جامعه آن روزی را بلکه حیات جامعه اسلامی آن روز و بشریت را خرید، لذا دستور داد بعد از من کسی حق ندارد خوارج را بکشد، چنان که فرمود: «لاتقاتلوا الخوارج بعدی فلیس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فادرکه؛ خوارج را پس از من دیگر نکشید، زیرا آن کس که حق را میجوید و خطا میرود همانند آن کس نیست که باطل را میجوید و آن را مییابد.»
آنچه بیان شد مراحل و مراتب تربیت و برخورد باخلافکاران وگناهکاران و...بود، نکته حائز اهمیت این است که در کجا از کدامیک از این روشها استفاده شود که نیاز به شناخت مسائل اسلامی، و شناخت شیوههای تربیتی دارد.
۳۱۳/۱۷