این روزها با فرا رسیدن دهه ولایت و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام عده ای تمام همّت خود را بر بزرگداشت این عید گذاشته و در چنین ایامی به تکاپو افتاده تا بیش از پیش حقایق امامت حضرت علی علیه السلام را برای دیگران بیان و نمایان سازند. عده ای دوره های معرفت افزایی نسبت به امامت برگزار نموده و عده ای جشن های متعددی بر مبنای شناخت بیشتر امیرمؤمنان و مقامات ایشان و سایر امامان و موضوعات مرتبط با عید غدیر خم برپا می نمایند.
در چنین ایامی که شیعیان در معرفت افزایی و دفاع از حریم امامت در تلاش و کوشش هستند، افرادی نسبت به مباحثی که شیعیان امامی با ادله فراوان پذیرفته و به آن معتقد هستند تردید وارد کرده و آنها را به راحتی زیر سؤال می برند. به نظر شما چه عاملی سبب می شود که برخی در چنین موقعیتی دست به چنین اقدام ناشایستی بزنند!؟
برخی از روشنفکران در این روزها متنی را منتشر کرده و در آن مدعی شده که حدیث غدیر و سایر ادله امامت که در اسلام بیان شده تنها بر امامت سیاسی و علمی اهل بیت علیهم السلام دلالت دارد، در حالی که توجه غالب شیعیان به امامت، اضافه بر بعد سیاسی و علمی اهل بیت علیهم السلام، به بُعد امامت باطنی و تصرفات تکوینی و غیبی امام مربوط میشود. ایشان مدعی شدند این بُعد از امامت (ولایت تکوینی) از نیمه قرن دوم اسلامی همگام با پررنگ شدن فِرَق باطنگرا و غُلات در شیعه ظهور بیشتری پیدا نمود. ایشان در واقع با این سخن به نوعی اعتقاد به ولایت تکوینی ائمه اطهار علیهم السلام را بر گرفته از اندیشه های غالیانه دانسته که در قرن دوم به بعد در بین شیعیان و نزد غلات ظهور پیدا کرد. نسبت به متن منتشر شده از ایشان به چند نکته اشاره می شود:
نکته اول: همانگونه که برای شنا نمودن خلاف موج آب، مهارت زیادی نیاز است، برای اثبات مدعایی خلاف ادله و اعتقادات قطعی که اکثر عالمان شیعه نسبت به آن اتفاق نظر دارند، نیاز به دلیل محکم و استوار است، ایشان در متن بیان شده تنها ادعایی را بدون دلیل بیان نمودند که در مرحله اول باید گفت ایشان بدون ارائه دلیلی، ادعای بزرگی را مطرح کرده است؛ آن هم مخالف با ادله عقلی و نقلی قطعی که نتیجه اش مردود شدن ادعا خواهد بود.
نکته دوم: نسبت به ادعای اصل بودن بُعد سیاسی و علمی در امامت و مردود بودن بُعد باطنی و ولایت تکوینی به نظر می رسد این ادعا از اساس باطل است زیرا بنابر آنچه که در آیات قرآن بیان شده یکی از نتایج بُعد علمی امام، بُعد تکوینی است. قرآن کریم در آیه ۴۰ سوره نمل نسبت به داستان حضرت سلیمان و دستور وی به حاضر نمودن تخت ملکه سبأ می فرماید: «کسی که گوشه ای از علم الکتاب را داشت گفت: پیش از آن که چشم برهم زنی، آن تخت را نزد تو خواهم آورد» . آوردن وصف "علم من الکتاب" برای کسی که تخت بالقیس را از نقطه ای از زمین به نقطه ای دیگر منتقل کرده و به عبارت دیگر تصرف تکوینی در عالم داشته دارای حکمت است؛ گویا می فرماید سبب قدرت او چنین علمی بوده است. همچنین در آیه ۴۳ سوره رعد در بیان گفتگوی پیامبر صلی الله علیه و آله با کفار قریش می فرماید: «آنها که کافر شدند میگویند: تو پیامبر نیستی! با آنان بگو: اینکه خداوند، و کسی که همه علم الکتاب نزد او است، میان من و شما گواه باشند، برایم کافی است». شأن نزول آیه اول درباره آصف بن برخیا است و حضرت سلیمان وصی خود را اینگونه به دیگران معرفی کرده و شأن نزول آیه دوم بر اساس روایات متعدد امیرمومنان علی علیه السلام است (تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶۷؛ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۱۳) همانگونه که در آیه اول نتیجه داشتن جزئی از علم کتاب ولایت بر تکوین آصف خواهد بود، در نتیجه کسی که تمام علم کتاب نزد اوست به طریق اولی دارای ولایت تکوینی است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام بیان شده که حضرت به ابان فرمود: ای ابان چگونه مردم سخن امیرمومنان علیه السلام را نپذیرفتند آنگاه که فرمود: «اگر می خواستم این پایم را بلند کرده و بر سینه پسر ابوسفیان در شام می کوفتم و او را از تختش سرنگون می ساختم» در حالی که داستان جابجایی تخت بلقیس را توسط آصف وصی سلیمان می پذیرند؟! آیا پیامبر ما برترین پیامبران نیست و آیا وصی او برترین اوصیا نیست؟! آیا او را همچون وصی سلیمان قرار نمی دهند؟! خداوند میان ما و کسی که حق ما را انکار و فضیلت ما را تکذیب می کند داوری کند. (بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۸۵) سید رضی در کتاب خصائص الائمه روایتی شبیه به همین مضمون از خود حضرت امیر علیه السلام نقل نموده است که در آن روایت حضرت دلیل سرنگون نکردن معاویه را ثابت شدن حجت و کامل شدن امتحان الهی بیان نموده است. (خصائص الائمه، ص۴۷)
نکته سوم: ایشان بحث پیرامون ولایت تکوینی را به نیمه قرن دوم نسبت داده؛ این در حالی است که ولایت تکوینی و امامت بر عوالم در متن قرآن بیان شده و در آیات قرآن دیده می شود که سخن از ولایت تکوینی پیامبران فراوان به میان آمده که قابل انکار نیست. برای نمونه در آیه ۹۳ و ۹۶ سوره یوسف که بیان شده است هنگامی که پیراهن یوسف بر صورت حضرت یعقوب افکنده شد، او بینایی خود را باز یافت. همچنین در آیه ۱۱۰ سوره مائده خداوند تبارک و تعالی خلق پرنده را به طور مستقیم به حضرت عیسی نسبت داده اند و آیه ۴۹ سوره آل عمران حضرت عیسی می فرمایند: «من از گِل به صورت پرنده خلق می کنم و در آن می دمم پس به اذن خداوند پرنده ای می شود، کور مادر زاد و پیس را شفا می دهم و مردگان را به اذن پروردگار زنده می کنم» در اینجا نیز حضرت عیسی تمام امور تکوینی را به اذن الهی به خودشان نسبت می دهند. همچنین در آیه ۶۰ سوره بقره و آیه ۱۶ الی ۲۰ سوره نمل و آیات ۳۸ الی ۴۰ همین سوره بر ولایت تکوینی حضرت موسی و حضرت سلیمان اشاره دارد. در نتیجه ولایت تکوینی نسبت به انبیاء و اوصیای آنان در آیات الهی بیان شده است که با توجه به برتری ائمه علیهم السلام نسبت به انبیاء الهی و اوصیایشان، به طریق اولی تصرف در عالم تکوین برای آنان صدق خواهد نمود.
بنابراین موضوع ولایت تکوینی امامان با آغاز نزول قرآن و در صدر اسلام مطرح بوده و این موضوعات از اولین موضوعات رایج میان مسلمانان بوده است. همچنین در میان اصحاب خاص ائمه اطهار علیهم اسلام سخن از ولایت بر تکوین به میان آمده است. به عنوان نمونه امام باقر علیه السلام به جابر می فرمایند: «خداوند این قدرت را به ما داده است تا هرچه را بخواهیم انجام دهیم و اگر بخواهیم تمام زمین را به حرکت درآوریم، میتوانیم» (بصائرالدرجات، ج۱، ص۳۷۶؛ الإختصاص، ص۲۷۲؛ دلایل الإمامة، ص۲۲۶) امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه از اختیارات تکوینی و تصرفاتی که خداوند در اختیار اهل بیت علیهم السلام نهاده اینگونه یاد می کند: «ستایش خدایی را سزد که ما را با تسخیر جهان و تسلّط بر آفریدگان، برتری بخشید. از اینرو با توانایی وی، پیوسته مخلوقات (درتکوین) تسلیم و فرمانبردار ما هستند و با عزّت و عظمتش، جهانیان یکسره رام و روندهاند در مسیر پیروی ما» (صحیفه سجادیه دعای اول) نکته قابل توجه اینکه در میان اصحاب امامان، سخت گیر تر از محدثان قم نبوده است. داستان مواجهه احمد بن محمد اشعری با احمد برقی و قمی ها با ابوسمینه از جمله سختگیری های ایشان است. حال همین اصحاب روایات تصرف امامان بر تکوین و علوم غیبی امامان را به صورت فراوان نقل کرده اند. شاهد تاین سخن کتاب کافی مرحوم کلینی و پیش از آن بصائر الدرجات صفار قمی است. بنابراین اتهام غلو آمیز بودن این باور از اساس نادرست است.
نکته چهارم: ایشان بیان نموده است اگر کسی منکر ولایت تکوینی ائمه علیهم السلام گردد و تنها بُعد سیاسی و علمی آنان را بپذیرد، انحرافی در عقیده دینیاش ندارد، اما دنبال کنندگان امامت باطنی ضمن آنکه از اهداف و آرمانهای اسلامی فاصله گرفتهاند، با تأویلگرایی اصالت متون دینی را کنار گذاشتهاند و در معرض ابتلا به غلو هستند. این ادعا از یک سو با معنای دقیق غلو نادرست است. غلو طبق تعریف صحیح اعقتاد به الوهیت یا اوصاف اختصاصی پروردگار برای غیر خداوند است در حالی که از اساس شیعیان چنین چیزی را باور نداشتند و ایشان با پیروی از قرآن همه امورات غیبی و تصرفات تکوینی را به اذن پروردگار و تحت اختیار ایشان می دانند. بنابراین سخن ایشان بر خلاف آن چیزی است که در متون روایی امامیه بیان شده است، در روایتی که در نکته اول به آن اشاره شد امام صادق علیه السلام نسبت به منکران ولایت حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «خداوند میان ما و کسی که حق ما را انکار و فضیلت ما را تکذیب می کند داوری کند». به یقین انکار برخی از مقامات اهل بیت از ترس نیفتادن در دایره غلو، ورود به عرصه تقصیر است و همانگونه که غالیان هلاک می شوند مقصِّران نیز در وادی هلاکت خواهند شد. امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره می فرماید«و المُقَصِّرُ فِی حَقِّکُم زَاهِقٌ» بنابراین به نظر می رسد باید به دور از تعصب وپیشداوری بر سفره روایت اهل بیت نشست و معارف و مقامات اهل بیت را از این منبع عظیم دریافت کرد. از اینرو باور به غلوآمیز بودن ولایت تکوینی و علم غیب نه تنها منشأ قرآنی، روایی، تاریخی ندارد بلکه بر خلاف اسناد موجود در منابع کلامی، حدیثی و تاریخی است.
حجت الاسلام سید محمدصادق قماشی - پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت
نظر شما