دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
عاشورا

حوزه/ یک کارشناس مذهبی به شبهاتی پیرامون واقعه عاشورا پاسخ داد.

حجت‌الاسلام والمسلمین رسول چگینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، ضمن تسلیت ایام شهادت سید و سالارشهیدان، اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان به شبهاتی پیرامون واقعه عاشورا پاسخ داد.

چگونه امام حسین (ع) آب برای غسل شهادت داشتند اما برای رفع عطش، نه؟

تقریبا تمامی منابع متفق هستند که سه روز قبل از عاشورا لشکر عمرسعد دسترسی سپاه امام به آب را قطع کرد؛ یعنی افرادی را آنجا گماردند تا مانع دسترسی لشکر امام حسین (ع) به آب شوند به طور قطعی لشکر امام حسین (ع) به طور طبیعی نمی توانستند به آب دسترسی داشته باشند.

این هم قطعی است که در روز عاشورا امام حسین علیه السلام و لشکریان ایشان با زبان تشنه به شهادت رسیدند و در روز عاشورا آب قحط بوده است هر چقدر زمان می‌گذشت افراد تشنه تر می‌شدند.

در کنار این‌ها گزارش‌های متعددی هم داریم که لشکر امام حسین (ع) با درایت سیدالشهدا اقدام به تهیه آب می‌کردند و اگر چه لشکر عمر سعد مانع می‌شد ولی امام حسین (ع) با کاری که حضرت ابوالفضل عباس (ع) انجام می‌داد به شریعه‌ فرات حمله می‌کردند و مشک‌هایشان را پر آب می‌کردند و چند مرتبه این اقدام اتفاق افتاد و در آخرین مرتبه حضرت عباس (ع) شهید شدند و نتوانستند آب را به سلامت به خیمه‌ها بیاورند.

چرا امام حسین (ع) چاهی حفر نکردند تا به آب دسترسی پیدا کنند؟

روایات و گزارش‌هایی داریم که سیدالشهدا و لشکرشان اقدام به حفر چاه کردند و از آن‌ها آب استخراج کردند اما لشکر عمرسعد چاه ها را مسدود می‌کردند.

در نتیجه از سه روز قبل از عاشورا، دسترسی سپاه امام حسین علیه السلام به آب محدود شد ولی لشکریان امام حسین (ع) بارها توانستند آب تهیه کنند؛ اما به طور طبیعی در روز عاشورا این فرصت اصلا فراهم نشد که بتوانند چاه حفر کنند. البته برخی نقل‌ها وجود دارد که در روز عاشورا هم امام حسین علیه السلام دستور به حفر چاه دادند و در برخی مناطق چاه حفر کردند ولی به آب نرسیدند که این امر می‌تواند به این جهت بوده که تا روز قبل از عاشورا دایره‌ و وسعت مانور لشکر امام حسین (ع) خیلی بیشتر بوده است و توانستند در مناطق خیلی جلوتر چاه حفر کنند اما در روز عاشورا این دایره خیلی تنگ شد و فقط خیمه‌ها و یک مقدار اطرافش بوده است.

در نتیجه این که کسی بخواهد با طرح این شبهات این مسئله را زیر سوال ببرد که مثلا امام حسین (ع) تشنه نبودند و از بار مظلومیت شهادت امام حسین (ع) بکاهد به نظر می‌رسد راه درستی نیست چون که اسناد متقن و معتبری وجود داره که لشکر یزید از این که امام حسین (ع) و سپاهیانش به آب دسترسی داشته باشند ممانعت کردند و حضرت و اصحاب‌شان در روز عاشورا در سختی و تشنگی فراوان بودند.

آیه به خاطر نزدیکی کربلا به رود فرات، منطقه‌ای حاصل خیز و سرسبز بوده است؟

درست است که کربلا در فاصله‌ کمی از فرات قرار دارد و نزدیک آب بوده است اما اگر این منطقه‌ را از جهت جغرافیایی بررسی کنیم متوجه می‌شویم با توجه به گرمای هوایی که وجود داشته و با توجه به اینکه گفته می‌شود در پاییز نیز بوده است، آن منطقه دیگر حاصل خیز نبوده است.

اگر امروز هم این مناطق را بررسی کنیم می‌بینیم که در فاصله کمی از رود سرسبز هستند  و اطراف آن‌ها، همچنان بیابان شکل هستند.

چرا همسر حضرت زینب کبری سلام الله علیها، همراه امام حسین علیه السلام در ماجرای کربلا نبودند؟

برای پاسخ به این سوال بخشی از زندگی ایشان را بررسی می‌کنیم: گفته شده است که عبدالله بن‌جعفر اولین مولود مسلمانان در حبشه بوده یعنی سال پنجم بعثت به دنیا آمده است و سال هفتم هجرت به همراه پدر و مادرش به مدینه می‌رود. در واقع عبدالله حدود سه سال محضر پیامبر خدا را درک کرده است.

سال هشتم یعنی یک سال بعد از آن سالی که وارد مدینه شد، پدرش در جنگ موته به شهادت رسید و پیامبر خدا جعفر را بسیار گرامی داشتند و فرمودند که من می‌بینم که جعفر در بهشت با ملائک پرواز می‌کند.

به همین خاطر ایشان با عنوان جعفرطیار و جعفر ذوالجناحین شناخته شدند و به همین جهت به عبدالله نیز، ابن ذالجناحین یعنی فرزند کسی که بال دارد و پرواز می‌کند، می‌گفتند.

جعفر شخصیتی بسیار گرانقدر و ارزشمندی در نظر مسلمان‌ها داشت و به طبع، عبدالله فرزندش هم شخصیت مقبولی پیدا کرد. عبدالله پس از شهادت پدر در کنف حمایت عبدالله بن عباس بود یعنی با عبدالله بن عباس بیشترین مراوده و نشست و برخاست را داشت.

بعد از وفات پیامبر خدا (ص)، عبدالله را جز کسانی که در دایره‌ اولیه‌ یاران امیرالمومنین (ع) باشند، نمی‌بینیم، یعنی جزو نزدیکان امیرالمومنین که از همان ابتدا با حضرت علی (ع) بودند و با خلفا بیعت نکردند نمی‌بینیم ولی بعد از آن کاملا پای کار بودند.

اگرچه می‌بینیم عبدالله بن جعفر در زمان عمر بن خطاب در فتوحات مشارکت دارد و همکاری می‌کند ولی وقتی امیرالمومنین علیه السلام به خلافت رسیدند، کاملا در کنار امیرالمومنین (ع) بودند و در جنگ جمل و صفین هم حضور داشتند؛ بنابراین در زمان امیرالمومنین (ع) ایشان کاملا بودند و پس از امیرالمومنین (ع) نیز در کنار امام حسن (ع) بودند و در صلح امام حسن (ع) با معاویه می‌بینیم که عبدالله هم موافق حضرت است و جزو کسانی که امام حسن (ع) خطاب‌های هایی به آن‌ها داشتند، نبود.

در مجموع عبدالله شخصیتی کاملا اهل مدارا و سازش بود، یعنی تلاش می‌کرد تا می‌تواند از جنگ، نزاع و خونریزی بکاهد به این اقدام خیلی اهتمام داشت.

و در اولین گزارش تاریخی که این اقدام را می‌بینیم در ماجرای دفن امام حسن علیه السلام بود، وقتی می‌خواستند امام حسن (ع) را در کنار مرقد پیامبر (ص) دفن کنند مروان بن حکم ممانعت کرد و اینجا عبدالله بن جعفر خدمت امام حسین علیه السلام آمدند و ایشان را سوگند دادند که مشاجره و اصرار نکنند.

بعد از اینکه معاویه به خلافت می‌رسد می‌بینیم پای عبدالله به درباره معاویه هم باز می‌شود و معاویه هم عبدالله را خیلی گرامی می‌دارد به نحوی که مقرری سال یک میلیون درهم برایش تعیین کرد و بعد از معاویه نیز این روش ادامه داشت و در زمان یزید، این مقدار را به دو میلیون درهم در سال تبدیل شد.

معاویه بسیار تلاش کرد که عبدالله را به عنوان سید و بزرگ بنی هاشم معرفی کند و رقیبی برای امام حسن و امام حسین علیه السلام درست کند اما عبدالله بن جعفر هرگز زیر بار این نرفت و همواره فریاد می‌زد که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خودشان و پدر و مادرشان از من و پدر و مادر من برتر هستند.

عبدالله بن جعفر رابطه‌ خوبی با دربار معاویه و یزید داشته است و حتی گفته شده عبدالله بن جعفر به خواهش معاویه نام یکی از فرزندان خودش از همسری غیر از حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها را معاویه گذاشته است.

بعد از ماجرای کربلا عبدالله بن جعفر با عبدالله بن زبیر بیعت کرد و در واقعه حره سال شصت و سه‌ قمری، وقتی لشکر یزدی خواست به مدینه حمله کند عبدالله با یزیدی‌ها به گفت‌وگو پرداخت و خواست که یزیدی‌ها به مردم مدینه رحم کنند و کشتار کمتری داشته باشند و آن‌ها هم شروطی گذاشتند و عبدالله بن جعفر نیز با سران قبایل نامه‌نگاری کرد ولی در نهایت به نحوی شد که دو تا از فرزندان عبدالله توسط لشکر یزید کشته شدند؛ یعنی چندان طرف یزیدی روی حرف خودش پایبند نشد.

عبدالله بن جعفر بعد از عبدالله بن زبیر با دربار عبدالملک مروان هم رفت‌ و آمد داشت؛ یعنی یک شخصیتی می‌بینیم که هم با این طرف و هم با اهل بیت (ع) بوده است.

در ماجرای کربلا وقتی که خبردار شد که امام حسین علیه السلام قصد حرکت به سمت کوفه دارند همانند افرادی همچون عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس ایشان را منع کردند و اصرار داشتند که حضرت خروج نکنند و به سمت کوفه نروند.

عبدالله به حضرت نامه‌هایی نوشت و وقتی حضرت روی حرف خودشان پافشار هستند به والی مکه، عمر بن سعید، نامه نوشت و از او خواست که به امام حسین امان‌نامه بدهد و والی مکه هم امان نامه داد ولی سیدالشهدا علیه السلام این را نپذیرفت و گفت من وظیفه‌ی دیگری دارم و باید حتما انجام بدهم.

اگرچه عبدالله بن جعفر در کربلا حضور نداشت، اما تلاش فراوان کرد که امام حسین (ع) را منصرف کند و این امر که می‌تواند نشأت گرفته از سابقه ذهنی عبدالله بن جعفر باشد شاهد رخدادهای صفین بوده که منجر به حکمیت شده بود و در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام نیز دوباره این اتفاق افتاد و معاویه صلح‌نامه را از بین برد و دوباره سر جای خودش نشست.

البته در کنار این دلایل، برخی از منابع ذکر کردند که عبدالله بن جعفر در اواخر عمرش نابینا بود که سندی برای آن ذکر نشده است.

بیشترین دلیلی که می‌تواند به آن استناد کرد ناتوانی جسمی و کهولت سن عبدالله بن جعفر بوده که در آن زمان ۷۰ سال داشته است. اگرچه کسانی هم با این سن در رکاب سیدالشهدا حضور داشتند اما افراد در یک سن مشخص شرایط بدنی متفاوتی دارند همچنین هیچ سندی نداریم که امام حسین علیه السلام مستقیما عبدالله بن جعفر را برای حضور فرا خوانده باشند؛ یعنی ظرفیت و توانایی جنگاوری داشته باشند و امام ایشان را دعوت کرده باشد.

وقتی واقعه‌ کربلا رخ داد عبدالله بن جعفر بسیار ناراحت شد و حسرت خورد که در رکاب سیدالشهدا علیه السلام نبوده و نتوانسته جان خودش را فدا کند؛ ولی اجازه داد که همسرش حضرت زینب کبری سلام علیها و دو تا از فرزندانش در رکاب امام حسین (ع) باشند.

وقتی قافله اسرا برگشتند هم هیچ مدرکی نداریم که اسرا یا بنی هاشم، عبدالله بن جعفر را شماتت کرده باشند که چرا حضور پیدا نکرده است.

در نتیجه مهمترین دلیل عدم حضور عبدالله بن جعفر مشکلات و ناتوانی‌های جسمانی ناشی از سن بالای او بوده است که انتظار و توقعی از جانب کسی وجود نداشته است؛ اگرچه خود عبدالله هم شاید با این اقدام چندان موافق نبوده است.

بعد از شهادت امام حسین (ع)، قیام‌های زیادی شکل گرفت، چرا این افراد در کربلا به یاری امام نیامدند؟

بعد از ماجرای کربلا قیام‌های خیلی زیادی شکل گرفت؛ یعنی در طول تاریخ، قیام‌ها متعددی به خون‌خواهی امام حسین علیه السلام انجام گرفت. اما قیام‌هایی که نزدیک به قیام کربلا بودند و سران قیام‌هایی که امکان حضور در قیام کربلا را داشتند و حاضر نبودند محدود هستند که از جمله آن‌ها قیام مختار و قیام سلیمان ‌بن صرد خزاعی است.

عدم حضور این افراد در کربلا را باید از عدم همراهی این افراد با حضور مسلم بن عقیل در کوفه پیگیری کنیم که آیا این‌ها در کنار مسلم بودند یا خیر؟

وقتی مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام حسین (ع) به کوفه آمد به منزل مختار بن ابی‌عبید ثقفی وارد شد یعنی مختار شخصیت کاملا مقبولی بوده و جزو اولین کسانی بود که با مسلم بیعت کرد؛ یعنی مختار خودش را کاملا در کنار مسلم سرباز مسلم می‌دانسته است و تحت بیعت مسلم در آمد.

در مدتی که مسلم در کوفه حضور داشت قبایل متعددی برای بیعت آمدند و به هر کدام پرچم‌های قرمزی داده می‌شد که بروند و قبیله خود را برای بیعت بیاورند؛ اما در نهایت وقتی مسلم قصر دارالاماره را محاصره کرده بود بعد از چند روز تنها شد.

قیام مختار

در گزارش‌های تاریخی دلایل متعددی برای عدم حضور مختار در کنار مسلم بن عقیل ذکر شده است از جمله اینکه برخی گفته‌اند که مختار توسط عبیدالله بن زیاد گرفتار شده و در زندان به سر می‌برد یعنی زمانی که مسلم قیام کرد مختار در زندان بوده و نتوانسته خودش را به قیام مسلم برساند.

در برخی نقل‌ها هم گفته شده که مختار در خارج کوفه قرار داشت و در حال تهیه و تدارک لشکری برای مسلم بوده است که خبر شهادت مسلم به مختار می‌رسد.

به هر حال در هر صورت زمان قیام امام حسین علیه السلام، مختار در زندان بوده و امکان فرار و خلاصی از زندان برای مختار فراهم نبود به همین جهت نتوانست در کنار امام حسین علیه السلام شرکت کند.

قیام سلیمان بن صرد خزاعی

سلیمان در زمان حضرت علی (ع)

سلیمان از بزرگان کوفه به شمار می‌آمد و گفته شده از اولین مسلمانانی بود که در کوفه ساکن شد و وقتی محضر پیامبر خدا آمد مسلمان شد و در تمام جنگ‌ها در کنار امیرالمومنین (ع) حضور داشته است.

البته درباره‌ شخصیت سلیمان برخی اخباری نقل شده که نشان می‌دهد شخصیت محتاطی داشته است، مثلا گفته شده که در جنگ جمل حضور پیدا نکرد چون کمی احتیاط کرد و گفت چگونه به جنگ همسر رسول خدا برویم و در این جنگ مورد سرزنش امیرالمومنین (ع) قرار گرفت.

سلیمان در زمان امام حسن (ع)

در صلح امام حسن مجتبی علیه السلام نیز سلیمان از کسانی بود که امام حسن (ع) را با مذل المومنین خطاب‌ کرد یعنی اظهار کرد که این بیعت و صلح باعث ذلت مومنین شده است که این امر نشان می‌دهد که پیروی و اطاعت محض سلیمان درجات بالایی نداشته است.

سلیمان در زمان امام حسین (ع)

در زمان امام حسین علیه السلام، سلیمان از کسانی است که مردم کوفه را برای دعوت با امام حسین (ع) فرا می‌خواند و در آن دوازده هزار نامه به امام حسین (ع)، نامه سلیمان در زمره نامه یکی از بزرگان کوفه مطرح می‌شد.

وقتی مسلم به کوفه آمد ابتدا سلیمان بیعت کرد اما در ادامه رابطه مسلم و سلیمان قطع شد و مدارک تاریخی نداریم که سلیمان در زندان باشد. سلیمان قیامش را به توابین یعنی توبه کنندگان نام گذاری کرد؛ پس می‌توانست کنار امام حسین (ع) بجنگند و چون این کار را نکرد، توبه کرد.

برخی منابع نقل کردند که سلیمان شخصیت شکاک و شخصیت محتاطی بوده است و همین باعث شد که نتواند درست تصمیم بگیرد و مختار نیز سلیمان را به عنوان کسی که فاقد دانش نظامی و فهم سیاسی هست خطاب کرده است.

در نتیجه برخی نقل کردند که عدم یاری امام حسین (ع) به خاطر عدم فهم درست سیاسی و محتاط بودن و برخی نیز گفته‌اند که به خاطر جان دوستی بوده است.

روحیه ترس باعث می‌شود که انسان اقدام به هرکاری نکند و همین باعث شد که ابتدا وارد قیام مسلم بن عقیل نشود و در ادامه هم از ترس گرفتاری که عبیدالله زیاد ایجاد کرده بود اقدام نکرد و سکوت کرد. برخلاف کسانی که مثل حبیب بن مظاهر که از حفاظ امنیتی فرار کردند و خودشان را به لشکر امام حسین (ع) رساندند.

۶۲/۳۱۳

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha