دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۲:۳۲
شهیدی که سه بار تشییع جنازه شد

حوزه/ شهید قاسمی در عملیات بدر در هویزه دستگیر و به زندان های بعثی فرستاده شد اما چون خبری از او به خانواده و شهرش نرسید، به زعم این که شهید شده است، او را تشییع جنازه کردند، نکته جالبتر این که این شهید سه بار تشییع جنازه شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از ارومیه، روحانی شهید کمال قاسمی قره حسنلو سال ۱۳۴۲ در شهر ارومیه و در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.

مدرسه ابتدایی را در حکیم نظامی، راهنمایی را در شهید آهنگری و دبیرستان را در مدرسه جعفر معنوی گذراند و دیپلمش را در رشته ریاضی اخذ کرد و سال ۱۳۶۱ وارد حوزه علمیه تبریز شد. او در جریان انقلاب به فعالیتهای تبلیغی می پرداخت و در راه به ثمر رساندن آن تلاش و کوشش می کرد.

بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی، بارها در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت کرد. او با شور و عشق زایدالوصفی به جبهه ها اعزام می گردید. یک بار در زمستان ۱۳۶۳ وقتی که به جبهه عازم بود، مادرش از او خواست بعد از عید عازم شود اما شهید قاسمی مادرش را راضی کرد که راهی جبهه شود و گفت: عید ما آن روزی است که بتوانیم پرچم اسلام را در تمامی جهان برافراشته کنیم.

سرانجام در عملیات بدر به اسارت رژِیم بعث در آمد و در ۴ مرداد سال ۶۷ در زندان های بعثی بعد از ۴ سال تحمل شکنجه به فیض شهادت نائل آمد و جنازه اش نیز در بغداد به خاک سپرده می شود. قبری هم از این شهید بزرگوار در باغ رضوان مزار شهدا موجود هست.

نکته جالب در مورد این شهید این است که سه بار تشییع جنازه شده است و وی در عملیات بدر در هویزه به اسارت بعثی ها درمی آید اما چون خبری از اسارت شهید قاسمی به خانواده و شهرش نرسید، و آن ها به زعم این که وی در عملیات بدر همراه با دیگر شهدا شهید شده است او را تشییع جنازه کردند، در حالی که کمال قاسمی آن زمان در زندان بعثی ها بود و خانواده اش از آن بی اطلاع بودند.

در سال ۱۳۷۴ نیز همراه با شهدای تازه تفحص شده تشییع جنازه شد و نهایتا در سال ۱۳۸۱ که لیست شهدای در بند زندان رژیم بعث عراق مشخص، شهید قاسمی در ارومیه به صورت نمادین تشییع شد.

پدر شهید قاسمی می گوید: در آن زمان که قصد عزیمت به مکه را داشتم، به او پیشنهاد کردم که ازدواج نماید. ولی او گفت: پدرجان از من چنین انتظاری نداشته باشید. من آرزو دارم به عقیده خود ادامه دهم و کلاً آرزوی این شهید خدمت در راه خداوند و اسلام بود و دوست داشت به همنوع خود کمک کرده و از مملکت خویش دفاع نماید و زمانی که امام امر به جهاد می نمود، کمال به جبهه می رفت و دوست داشت همیشه در جبهه باشد و حتی از طرف حوزه به او پیشنهاد همکاری دادند ولی او قبول نکرد و گفت؛ در حال حاضر حضور در جبهه ها واجب تر از هر چیزی است و با توجه به دستور امام جنگ در جبهه را تکلیف می دانم.

همان طور که این شهید در وصیتنامه خویش نوشته است، بسیار سفارش می نمود و حتی قسم داد که امام امت را تنها نگذارید و تحت ولایت فقیه باشید و می گفت: این انقلاب متعلق به ماست و باید همکاری کنیم، تا این انقلاب به جهانیان ثابت شود و باید آن قدر جانفشانی و فداکاری نماییم تا دنیا بداند که انقلاب ما چیست و چگونه است.

پرچم دار لشکر عاشورا

با توجه به گواهی که قرارگاه خاتم الانبیاء به ما ارائه داده شهید قاسمی پرچمدار لشکر عاشورا بود و با مهدی باکری نیز دوست و برادر بود و با توجه به اینکه آرزوی شهادت داشت خوشحالم از اینکه به آرزویش رسید و بعد از یازده سال انتظار پلاک وی در سال ۷۴ به دست ما رسید و ما یازده سال چشم به راه او بودیم.

شهید قاسمی در وصیتنامه خویش به مفقودالاثر بودنشان اشاره می کند و می گوید: پدر جان من آرزوی شهادت دارم تا جسد من با تربت پاک امام حسین یکسان شود و می گفت؛ جسد من به دست شما نخواهد رسید و اگر رسید از شما می خواهم تا جسد مرا دور قطعه شهدا بگردانید تا به احترام خون شهدا خداوند از سر تقصیرات من بگذرد.

با پول های تو جیبی اش یک قطع نخاعی را سرپرستی می کرد

من هر ماه به شهید قاسمی پول می دادم؛ روزی به من گفت: پدر از شما می خواهم تا حقوق مرا افزایش دهید و من گفتم: چرا؟ می خواهی کتاب بخری؟ و او گفت: نمی توانم علتش را بگویم و بعدها که شهید شدند و در زمان شهادت ایشان عده زیادی از حوزه علمیه قم به ارومیه آمدند و زمانی که اینها از ماشین پیاده می شدند، یک فرد معلولی نیز بین اینها مشاهده می شد که قطع نخاعی بود و من گمان می کردم که در اثر جنگ دچار این معلولیت شده است و زمانی که داخل منزل آمد و مرا شناخت، خود را در آغوش من انداخت و گریه کرد و گفت: شما پدر کمال قاسمی هستید؟ و بعد من متوجه شدم که وی فردی بوده که کسی از او مراقبت نمی کرده و کمال وی را آورده منزل خویش و حدود یک سال و نیم از او مراقبت می کرده و با توجه به اینکه قطع نخاعی بود، نیاز به مراقبت کامل داشته و هر روز صبح از خواب بیدار می شده و او را به دستشویی می برده و او را برای نماز آماده می کرد و به او صبحانه می داده و سپس خود روانه کلاس درس می شده است و حتی در طول این مدت وی مسایل دینی و مخصوصاً قرآن را به وی آموزش می داده تا جایی که می گفتند؛ آن فرد تمام قرآن را حفظ نموده است و آن فرد گریه می کرد و می گفت: با شهادت کمال من یتیم شدم. در هر حال من آن زمان بود که من متوجه شدم که تقاضای کمال مبنی بر افزایش حقوق این بود که وی علاوه بر خود از فرد دیگری نیز مراقبت می نمود

شعری در مورد کمال قاسمی :

قاسمی از خون سر عمامه اش رنگین شده

همنشین اندر بهشت، با زاده یاسین شده

تانداری ارجعی ‌آمد و رب ذوالجلال

سر ز پا نشناخت و بشتافت سوی حق کمال

بنگر این پایان کاران گل نیکو خصال

جسم او مفقود و اما زنده راه دین

شده کمال اندر کمال آخر بهار عمر او

سوی وجه الله رفته قاسمی هم سرخ رو

می نشیند با بهشتی در بهشتش روبرو

سرفراز از خون او این رهبر آئین شده

بوده روحانیت از روز نخستین قیام

حافظ اسلام و عدل و پیرو خط امام

می دهد هر لحظه خون پاک آنها این پیام

جان ما قربانی اندر راه پاک دین شده

همچو حیدر گشته آغشته به خون عمامه اش

فخر ما باشد که خون بشکفته اندر نامه اش

امت قرآن بخوانید این وصیت نامه اش

خاک جبهه ها ز خون قاسمی رنگین شده

مادر اندر انتظار جسم او چشمش به در

گاه می نالد ز هجران، مادرش گاهی پدر

حوزه علمیه از غم می زند دستی به سر

کاین چنین پرپر گلی از گلستان دین شده

وصیت نامه شهید کمال قاسمی :

‏ بِـسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَـنِ الـرَّحیـم‌

« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی اشرف الْأَنْبِیاءِ وَ و حَبِیبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین و لَعْنَةُ اللَهِ عَلَی‌ أعْدآئِهِمْ أجْمَعینَ مِنَ الانَ إلَی‌ قیامِ یوْمِ الدّین‌ و اما بعد قال اللهُ تعالی فی کتابه الکریم: « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِک یرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ » (۲۱۸ بقره)

«آنان که ایمان آورده اند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند، آنان رحمت خدا را آرزو می کنند و خداوند بخشنده مهربان است.

در اجتماعات خصوصاً نماز جمعه و ... شرکت فعال و مستمر داشته باشید.

و برای تکمیل این فضل و منتش به اهل بیت عصمت و طهارت را برای پر فروغ نگاهداشتن چراغ هدایت برای امت رسول الله برگزید تا هر تاریکی به نوبه خود در مقطعی از زمان رأیت هدایت و منور کردن دلهای افسرده از ظلمات نفسانیت را بر دوش کشند و عشق الله تعالی و اولیایش را در قلوب مؤمنین شعله ور گردانند.
در این ایام نیز سیدی معظم از سلاله آل محمد(ص) موسی وار در عرصه روزگار بر تمامی طاغوت ها می شورد و شیاطین را یکی پس از دیگری ان‌شاءالله واژگون ساخته و خواهد ساخت. این فرزند برومند فاطمه زهرا(س) همچون عیسی(ع) چنان دم مسیحایی به خود دارد که با یاری جستن از خداوند متعال و یقیناً توجهات حضرت معصومین(ع) که با آن کلام پر صلابت و روحبخش خود چنان طوفان سهمگین در اقیانوس دلهای مستضعفین عالم به خصوص ایران اسلامی انداخته که خرد و کلان و زن و بچه و پیر و جوان را از منجلاب ها و دره های هلاکت و فقر به اوج شرف و افتخار و شجاعت رسانده است.

روحی له الفدا اماما و وجودم قربان قدمهای بلکه خاک پای تو آقایم حضرت بقیة الله الاعظم (عج) باد.

چند ساعتی بعد به امید خداوند حق تعالی توفیق بزرگی نصیبم شده است که ان شاءالله با سایر شاگردان با اخلاص امام زمان و امام جعفر صادق(ع) عازم جبهه جنوب می شویم. در محضر حق تعالی بسیار شرمنده و روسیاهم به جهت کثرت گناهان که دراین مدت زندگی ام جاهلانه از من سرزده و درغفلت و جهالت به سر برده ام، ولی به وظیفه خطیری که در قبال الطاف و نعمات حضرت احدیت و خون پاک شهیدان اسلام بر عهده داشته ام، غفلت نموده و سخت شرمنده ام. ولی با این روسیاهی ها باز رشته امیدم را به دامن فضل و کرم با وسعت حق تعالی متصل نموده و بر او توکل می کنم و دست به دامن اهل بیت اطهار(ع) شده ام. چرا که جز در دوست دیگر دیار و پناهگاهی را ندارم. چرا که خود حق تعالی در کتابش فرموده: « کَتَبَ عَلَیٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ »

از محضر اساتید عزیزم خصوصاً حاج آقا عبدالحمید بنایی و حاج آقا عبدالمجید بنایی دامت برکاتهم که نزدیک به دو سالی در خدمت ایشان بوده ام با عرض ادب حلیت خواسته و امیدوارم این حقیر عاصی و سایر مؤمنین را از دعاهای خیر خود در همه حال فراموش نکرده و برای ما آمرزش و سایرین را توفیق خدمت به اهل بیت و وظیفه شان را مسئلت نمایند.

از تمامی نور چشمان و سروران عزیزم که مدتی را به عنوان دوست و هم بحث و هم منزل و شاگردانشان با هم معاشرت داشته ایم مصرانه خواستارم که هر چه بی احترامی و قصور در حقوق آن عزیزان شده است، عفو نموده و از خداوند متعال و ائمه اطهار(ع) در تمامی دعاها و توسلاتشان مارا فراموش نکرده و آمرزش و همنشینی با اولیاالله را مسئلت نمایند و سخن گفتن و توصیه نمودن به حضور شما عزیزان حقیر را سخت و دشوار می آید، چرا که همگی منصوب به امام زمان(عج) بوده و بعضی از شما عزیزان به فرموده حاج مجیدآقا از اولیاءالله هستید. ولی با کمال اغتدار فقط به نکاتی چند، نه ازخود عاصی بلکه از کلام و آیات الهی و توصیه های ائمه اطهار(ع) حضورتان عرضه می دارم. باشد که با نیت خالص مقبول درگاه واقع شود. به فرموده الله تعالی: « فَاقرَئوا ماتَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ »

۱- در هر حال آنچه میسر باشد به قرائت قرآن (همراه با تدبیر) بپردازید و با کتاب مسیر دلها را ازتاریکی ها زدوده و به انوار معرفت و قلم مزین سازید.

۲- احوال و سیره نبی اکرم وائمه اطهار را به خوبی مطالعه و بحث نموده و قلوبتان و اعمال و گفتارتان را با کلام رشد و نورانی آن معصومین منور و با جلا سازید.

۳- دعا و مناجات و توسلاتتان با معبود و اهل بیت اطهار(ع) بیشتر و مستحکم نمائید.

۴- اخلاص و فداکاری و تلاش را در همه حال نصب العین خود قرار دهید.

۵- از اولیاء امور خصوصاً ذوی الحقوق هایتان من جمله حاج عبدالمجید و حاج عبدالحمید قدردانی نمائید.

۶- بر کمیت و کیفیت مطالعه و بحث هایتان افزوده و مطالعه را به خوبی فهم و هضم نموده و سطحی خواندن و سرعت بی فایده دوری کنید.

۷- در اجتماعات خصوصا نماز جمعه شرکت فعال و مستمر داشته باشید.

۸- شما را به جان صاحب و آقا و سرورتان(عج)‎ همیشه به فکر خانواده های شهید و اسیر داده و مجروح داده و مفقودالاثرها باشید و ما را از دعای خیرتان حتماً فراموش نکنید.

و سلام و سپاس به محضر پدر و مادرم که زحمات و دلسوزیهای عزیزانم بوده که اینجانب به جهت توفیق بزرگی دست یافته ام تا به جبهه های نبرد حق علیه باطل عازم شوم و همگام با سایر شاگردان امام زمان( عج) در خدمت رزمندگان اسلام بوده و باشیم. شکرگزاریم. می رویم و ان شاءالله با حضور در آن مکان های مقدس و عطرآگین جهادی که علیه شیاطین روزگار شروع شده است را با آنچه در توان داریم، از جهات تبلیغی و فرهنگی یاری کرده باشیم و ورد و دعای دلهایمان در همه حال این است که « اللّهمّ احینا محیا محمّد و آل محمّد و امتنا مماتهم و احشرنا مع محمد و آل محمد و لا تفرّق بیننا و بین محمد و آل محمد... و وَ عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمْرِی بِذْلَه فِی طَاعَتِک، فَإِذَا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیک قَبْلَ أنْ یسْبِقَ مَقْتُک إِلَی، أوْ یسْتَحْکمَ غَضَبُک عَلَی»

و خدایا مرا طول عمر بده، مادامی که عمرم در راه طاعتت صرف شود. پس هر گاه عمرم چراگاه شیطان گردد، آن زمان مرا قبض روح کن، پیش از آن که خشم تو بر من سبقت بگیرد و غضب تو حتمی گردد.

پدر و مادر عزیزم: من از خداوند متعال مصرانه خواستارم که اگر من اصلاح و عالم ربانی و نوکر و غلام در اهل بیت(ع) خواهم شد. مرا سالم به آغوش اسلام و شما بازگرداند، ولی اگر غیراز این صورت باشد، ای خدا ما را به لقاء خود و ائمه اطهار(ع) با شهادت سرخ و با شرافت نایل گردان. شما عزیزان یقین بدانید که حق تعالی هر وقت سلاح بداند بنده اش را از این دنیای خالی خلاص خواهد کرد و اینک مالک و صاحب ما تنها خداست. شما به خود افتخار کنید و سرهایتان را بالا بگیرید که این لیاقت و افتخار را داشتید که قربانی ناقابلی حضور حق تعالی وسرورشهیدان حضرت ابا عبدالله تقدیم نمائید. به خود هیچ ترس و بی صبری راه مدهید و به کلام خدای متعال گوش فرادهید که می فرماید:« الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ‌. » (بقره آیه ۱۴۷)

حق از جانب خدای تو است. پس از شک کنندگان مباش.

عزیزانم اگر این بنده روسیاه را توفیق شهادت در راه قرآن مبین نصیب شد از شما سرورانم خواستارم اگر محزون و گریان شدید به مصیبت عظیمی یعنی مصیبت اباعبدالله و اصحاب و یارانش گریه کنید. به پهلوی شکسته و بازوی سیاه شده و صورت کبود حضرت فاطمه زهرا(س) گریه کنید و بر قاتلین و دشمنان اهل بیت(ع) در همه حال نفرین و لعنت بفرستید.

چند توصیه خدمتتان عرض می دارم:

۱- بنده سه روز روزه قضا دارم که ان شاءالله به هر طریقی که مایلید آن را ادا کنید.

۲- مصرانه از شما عزیزانم خواستارم از هر گونه کارهای زائد و توأم با اسراف در مراسم تشییع، مجلس ترحیم این حقیر خودداری فرمائید و مجلس را ساده و خداپسندانه و ائمه پسند برگزار کنید.

۳- تقاضا دارم فقط هر چه می توانید از مصیبتها و مصائب آل محمد(ص) در مجالس این حقیر عزاداری و روضه خوانده شود.

۴- موجودی من از پول هر چه قدر که موجود است جهت کمک به جبهه به مراکز شخصی مربوطه واریز شود و نوشته ها و کتابهایم را به مقدار لزوم جهت مطالعه خواهر و برادرم در خانه و هر چه کتاب درس (حوزه) و کتب غیر آن (کتب غیر درسی) در خانه یا مدرسه موجود است، در اختیار طلاب بااخلاص و شاگردان امام صادق و امام زمان(عج) گذاشته شود. (با نظارت پدر عزیزم و حاج آقا مجید بنایی با یکی از مسئولین مدرسه)

۵- حدود ۵۰ تومان احتیاطاً جهت خمس کتب بلااستفاده به محل خودش (به حضور حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر قریشی) تقدیم شود.

۶- اگر ان شاءالله جنازه من به دستتان رسید، آن را در محل باغ رضوان در کنار دیگر شهدا به خاک بسپارید. با اینکه آرزو داشتم جسد بی ارزشم در تربت عطرآگین کربلا در کنار سیدالشهدا(ع) به خاک سپرده شود، ولی هر چه خدا مصلحت بداند آن نیکو و شیرین تر است. ضمناً از تمامی شهیدان خیلی شرمنده ام. به احترام سالار شهیدان امام حسین(ع) و سایر شهدای اسلام جسد حقیر را سه مرتبه به عنوان احترام دور قطعه شهدا دور بزنند. باشد که ارواح طیبه شهیدان از من راضی بوده باشند.

۷- پدر و مادر عزیزم شما را به امیر مؤمنان(ع) و صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که مرا حلال کنید که به دعای خیر شما خیلی محتاجم.

۸- در تربیت خواهران و برادرانم خیلی دقت و تلاش فرمائید. قرآن و نماز را با قرائت صحیح به آنان به هر طریقی که صلاح می دانید به خوبی بیاموزید.

۹- نام خواهر کوچکم مینا را به فاطمه تغییر نام داده و او را اذیت و زحمت و سیلی نزنید. چرا که ان شاءالله اگر خدا عنایت فرماید او را در آتیه یکی از کنیزان و خادمه حضرت فاطمه زهرا(س) باشد.

۱۰ - شما دو خواهر نجیب و باوقارم از شما خواستارم در احسان به پدر و مادر کوتاهی نفرمائید و مطالعه و محبتتان را در مورد ائمه اطهار(ع) بالخصوص حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب و ام کلثوم و سکینه و خدیجه کبری و سایر اصحاب نساء پیامبر و امامان بیشتر کنید. شما خانواده عزیزم را بر قرائت قرآن و نماز و روزه و صله رحم و نماز جماعت و جمعه خیلی مواظبت کنید و وقار و تقوی را به شما سخت توصیه می کنم.

۱۱ - برادر عزیزم جمال سعی کن نمازت را مرتب و با صفای دل همیشه به جا آوری و در زندگی دنباله رو امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش باش. از سستی و غفلت بپرهیز و از خدا بخواه تو را به اسلام و مسلمین خدمتگزار و سرباز خوبی برای امام زمان(عج) و خمینی عزیز بگرداند و لیاقت نوکری در خانه اهل بیت(ع) داشته باشی. در آخر از شما پدر و مادر عزیزم می خواهم عوض من حقیر از تمامی فامیل و دوستانم حلالیت خواسته و از جانب من دیده اند عفو کند. صبور باشید و به خدای متعال توکل کنید. از امام که قربان قدمهایش گردم، قدر دانی می کنم.

برای امام امت و بقا و حفظ اسلام و روحانیت عزیز در همه حال دعا کنید.

خدایا، خدایا، تو را به جان مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.

بنده حقیر کمال قاسمی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • عبدالله IR ۰۹:۲۵ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۹
    از محضر اساتید عزیزم خصوصاً حاج آقا عبدالحمید بنابی و حاج آقا عبدالمجید بنابی دامت برکاتهم......