یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ |۲۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 24, 2024
شهید حسن قدرتیان

حوزه/ شهید «حسن قدرتیان» در سال ۱۳۵۹ شغل معلمی را از روستای دور افتاده و محروم نقطه استان بوشهر شروع کرد. وی معتقد بود خدمت در این مناطق زکات عمر انسان به شمار می‌رود و معلم راستین باید با محرومیت‌ها و سختی‌ها شروع کند و آن وقت است که در قبال مسئولیت خویش احساس آرامش وجدان می‌کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از بوشهر، استان بوشهر در حماسه دفاع مقدس نقش بسزایی داشت و در این راه شهدای بسیاری را تقدیم کرده است؛ بزرگترین پایگاه‌های نظامی کشور در استان بوشهر قرار دارد و طی هشت سال دفاع مقدس این استان در جبهه‌های زمینی، هوایی و دریایی نقش ویژه و مهمی ایفا کرده هرچند که شهدای آن آنچنان که باید و شاید به نسل امروز همچون دهه هشتادی ها و نودی ها معرفی نشده اند. خبرگزاری حوزه قصد دارد در قالب پرونده ای ویژه و نگاه به تاریخ مجاهدت شهدای این استان در دوران دفاع مقدس، به معرفی آنان بپردازد.

شهید حسن قدرتیان

شهید «حسن قدرتیان» در سال ۱۳۵۹ شغل معلمی را از روستای دور افتاده و محروم نقطه استان بوشهر شروع کرد. وی معتقد بود خدمت در این مناطق زکات عمر انسان به شمار می‌رود و معلم راستین باید با محرومیت‌ها و سختی‌ها شروع کند و آن وقت است که در قبال مسئولیت خویش احساس آرامش وجدان می‌کند.

شهید «حسن قدرتیان» در تاریخ ۸ آبان ماه سال ۱۳۳۷ در خانواده‌ای پاک و مقدس و به تمام معنا مذهبی، پا به عرصه وجود گذاشت و در دامان پدر و مادری ایثارگر و با تقوی با توجه به محرومیت‌های زندگی دوران رشد خویش را گذراند.

در مهرماه ۱۳۴۴ وارد دبستان شد. وی در همان اوایل کودکی با مشکلات دست و پنجه نرم کرد اما هرگز فقر مالی نتوانست مانع و سد راه او گردد و از پیمودن او به سوی کمال بکاهد. وی از ایمانی قوی و نبوغی سرشار برخوردار بود. پس از تحمل رنج و مشقت فراوان توانست دوران ابتدایی را با موفقیت به اتمام برساند.

سپس در سال ۱۳۵۱ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در سال ۱۳۵۶ همزمان با شروع و اوج مرحله جدید انقلاب اسلامی همراه و همگام با امت حزب الله به ویژه همسالان و همکلاسان خویش وارد فعالیت‌های مذهبی و انقلابی گردید و در تمام تظاهرات و راهپیمایی‌هایی که بر علیه طاغوت ستم شاهی بوده فعالانه شرکت داشت تا آنجا که یکی دو بار به وسیله ماموران نظامی مورد آزار و اذیت قرار گرفت.

زکات عمر انسان

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در مهرماه ۱۳۵۹ داوطلبانه به مدت دو ماه از طرف سپاه بوشهر مامور خدمت در واحد پدافند هوایی در جزیره خارگ شده و پس از اتمام ماموریت به بوشهر بازگشت. از آنجا که خلق و خوی اسلامی در درونش موج می‌زد به دنبال شغلی بود که بتواند سجایای اخلاقی خود را انتقال دهد؛ لذا بعد از تفکر و اندیشه بر آن شد تا ادامه دهنده‌ راه انبیاء الهی باشد. به همین سبب در آذرماه سال ۱۳۵۹ مسئولیتی خطیر و پر ارزش را که همانا شغل مقدس معلمی بود برگزید و همواره سعی و تلاشش بر این بود که غاصب این مقام نباشد و به دنبال آن کار خود را دور افتاده‌ترین و محروم‌ترین نقطه استان یعنی بخش جم آغاز کرد و همیشه می‌گفت خدمت در این مناطق زکات عمر انسان به شمار می‌رود و معلم راستین باید با محرومیت‌ها و سختی‌ها شروع کند و آن وقت است که در قبال مسئولیت خویش احساس آرامش وجدان می‌کند.

شهید قدرتیان در همان آغاز ورود به خدمت، ریشه همه اندیشه‌های خشک دانش آموزان را سیراب کرد و ضمن اشتغال به تدریس در کلاس، کلیه فعالیت‌های پرورشی دانش آموزان را عهده‌دار بود و توانست در این راه هر روز بیش از پیش موفق شود و، چون واقعاً اخلاص و ایمان او بر همه واضح گشت ابتدا مسئول امور تربیتی و سپس به سمت معاون آموزش و پرورش این بخش منصوب شد اما در کنار شغل خود مسئله اصلی را جنگ می‌دانست و چون می‌خواست که در هر دو جبهه باشد، لذا ایام فراغت خود را در تابستان اختصاص به فعالیت در جبهه‌های جنگ می‌داد.

شهید «حسن قدرتیان» با توجه به اینکه متولدین ۱۳۳۷ را از خدمت سربازی معاف کرده بودند، داوطلبانه خواستار خدمت مقدس سربازی شد و مدت یک سال در منطقه غرب کشور خدمت نمود و پس از اتمام خدمت مجدداً شغل مقدس خود را از سر گرفت و به مدت پنج سال در بخش محروم جم خدمت نمود و سال بعد به شهرستان کنگان منتقل شد و در کنار تدریس، برنامه‌های تربیتی و پرورشی واحد آموزشی را به وی واگذار کردند و ضمن امر تدریس توانست به دانشگاه آزاد اسلامی واحد کازرون راه پیدا کند اما به خاطر حساسیت جنگ و علاقه وافری که به جبهه داشت مجدداً در فروردین ماه ۶۵ از طرف بسیج کنگان عازم میادین نبرد شد و در رسته تیربارچی به دفاع مقدس پرداخت. چون واقعاً لبریز از عشق و ایمان بود وی را بر آن داشتند تا بی سیم چی گروهبان شود. او اطاعت از فرماندهی را واجب می‌شمرد تقبل کرد و پس از مدت کوتاهی خود مسئول آموزش بی سیم به بقیه افراد شد.

در تمام مواقع جهت شناسایی نیروهای دشمن همراه با بی سیم خود پیشگام بود و با توجه به رسته‌اش همیشه و در همه حال نظامی بود تا از طرف او وقفه‌ای در کار حاصل نشود. پس از گذراندن این ماموریت سه ماهه به سوی خانواده‌اش بازگشت و پس از استراحت کوتاهی در کنار خانواده، مجدداً با توجه به نیازی که به وی بود از طرف بسیج راهی جبهه شد و بالغ بر مدت سه ماه به نبرد با مزدوران بعثی پرداخت.

انتقال به شهرستان تنگستان

شهید «حسن قدرتیان» جبهه و پشت جبهه را یکی می‌دانست و معتقد بود که دشمن از هر راه که بتواند ضربه خود را وارد می‌کند و برای مبارزه با این کار بیشتر اوقات مادامی که در بوشهر بود در انجمن اسلامی نصر سنگی و گروه مقاومت شهید فولادی محله‌ی خود فعالیت چشمگیری از خود نشان می‌داد.

شهید در مهرماه ۱۳۶۵ بعد از مدت شش سال دوری از محل خود به شهرستان تنگستان انتقال یافت و با توجه به حسن نیت او وی را به سمت معاون دبیرستان امام صادق (ع) اهرم منصوب کردند. با ورود به این واحد آموزشی، چون واقعاً دانش آموزانی بودند که می‌توانست با آن‌ها به صحبت بنشیند. گویا گمگشته‌اش را یافته بود و توانست با فعالیت بیشتری به کار خود ادامه دهد و در قلب بچه‌ها نفوذ کند، بیشتر اوقات خود را به پای دانش آموزان صرف می‌کرد و سعی داشت دانش آموزان را کاملاً شناخته و مشکلاتشان را همچون برادر بزرگتری حل کند در همه حال چه از لحاظ مادی و چه مسائل تا توان داشت وجود خود را در دانش آموزان خلاصه می‌کرد و آن‌ها را یار و یاور بود.

شهید قدرتیان خدمت در بسیج را در کنار کارش هیچگاه از یاد نبرد. با عضویت در بسیج و فعالیت همه جانبه‌اش پس از تشکیل گروه شهید افروشه عضو شورای مقاومت پایگاه میثم تمار و معاون این گروه شد. بر همه همسنگرانش پر واضح و آشکار است چه در بوشهر و چه در اهرم از اخلاق نیکو و پسندیده و ایثار و شخصیت بارز وی یادها و گفتارها دارند. بیجا نیست که باید گفت ایشان این صفات برجسته‌ی انسانی را عملاً در نزد پدر و مادرش آموخته بود که برای همگان آشناست.

شهادت

وی مرد میدان‌های نبرد مناطق جنوب و غرب کشور بود. گوش به فرمان فرماندهی کل قوا و امامش بود. هر زمان که احساس می‌کرد باید در جبهه باشد آهنگ رفتن می‌کرد. وی برای بار پنجم در آذرماه ۶۶ بالغ بر مدت سه ماه مشغول به نبرد با کفار صدامی شد و پس از گذراندن ماموریت خویش به آغوش خانواده بازگشت و دنباله‌ فعالیت‌های خود را از سر گرفت. با آغاز سال ۱۳۶۷ و پس از سپری شدن امتحانات دروس دبیرستان دانش آموزان، بر خود لازم دانست که برای بار ششم، چون دفاع مقدس وارد مرحله جدیدی شده بود راهی میادین نبرد گردید و با عزمی راسخ در مورخه ۱۸ خردادماه ۱۳۶۷ همراه با کاروان حضرت محمد (ص) با جمعی از یارانش این تصمیم خود را جامه عمل پوشاند و با مستقر شدن در جبهه، چون قبلاً در تخریب و خنثی سازی هم آموزش دیده بود این بار عاشقانه این رسته را انتخاب کرد تا راه باز کند و یارانش بر دشمن بتازند و پیروزی نهایی را با خود بیاورند و در حین انجام ماموریت خطیرش بود که در منطقه‌ی جزیره مجنون در تاریخ ۴ تیرماه ۱۳۶۷ بنا به نقل همسنگرانش به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بدن پاک و مطهرش همچون سرورش امام حسین (ع) بر خاک گرم و تفتیده میادین نبرد رهاشد.

انتهای پیام/

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha