به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، دکتر یعقوب توکلی، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی در مدرسه شبهه پژوهی پاییزه با موضوع «استحاله فرهنگی» که از سوی مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه برگزار شد، به «جریانشناسی سکولار استحاله فرهنگی» پرداخت و گفت: لفظ جریان به معنای یک امر مستمر در طول زمان و مکان است و این امر مستمر ممکن است جریان آب رودخانه، جریان سیاست، جریان فکری و یا جریان فلسفی باشد. پس جریان یک امر دارای تداوم است و افت و خیز هم دارد.
وی ادامه داد: فکر و اندیشه در عرصه های مختلفی همچون اقتصاد، پزشکی و سیاست نیز دارای تداوم، استمرار و اُفت و خیز است. به عنوان مثال شاگردان مکتب فکری عرفانی مرحوم ملاحسینقلی همدانی به نحوی فکر می کنند و شاگردان مکتب فکری میرزامهدی اصفهانی به نحوی دیگر می اندیشند. در جریان های اقتصادی نیز به عنوان مثال مکتب فکری مرکانتیلیسم با مکتب فکری آدام اسمیت و دیوید ریکاردو یا مکتب اقتصادی منبعث از فلسفه چپ و دیدگاه های مارکس دارای تفاوت است. هرکدام از این مکاتب به نحوی به تربیت شاگرد می پردازد و شیوه اقتصادی خاص خود را در متون و سخنان متعددی ارائه می دهد.
ذهنیت مشترک و مبانی مشابه یهودیان حاضر با یهودیان زمان حضرت موسی علیه السلام
توکلی با اشاره به اینکه فکر انسان ها در عرصه های مختلف و در سرزمین های مختلف بر اساس مبانی واحد نتایج واحدی را می گیرد، اظهار کرد: قرآن کریم تعبیری در مورد یهودیان دارد و می فرماید که ای پیامبر این افراد به شما ایمان نمی آورند. دلیل این امر ذهنیت مشترک و مبانی مشابه این یهودیان با یهودیان زمان حضرت موسی علیه السلام است. لذا شبیه به آن ها می اندیشند، نظر می دهند و مانند آن ها برداشت دارند.
جدایی دین از سیاست؛ از ابعاد و وجوه سکولاریسم
وی افزود: سکولاریسم دارای چند وجه بوده که یکی از این وجوه جدایی دین از سیاست و عدم دخالت دین در امور مادی و دنیوی است. قدیمی های مسیحیت آن زمانی که جریان حکومت رومی می خواست آن ها در سیاست دخالت نکنند، گفتند: روایتی هست که در آن مسیح می فرماید «امر خدا با ماست و امر دنیا با حاکم است».
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی ضمن پرداختن به برخی از علل پدید آمدن سکولاریسم در اواخر دوران حکومت کلیسا در غرب خاطرنشان کرد: ماجرای جدایی دین از سیاست در دوران حکومت روم تبدیل به یک سنت رفتاری شده بود. اما بعدها در قرون وسطی و با ورود کلیسا به عرصه سیاست تلفیق دین و سیاست در این دوره شکل گرفت. اما به دلیل اینکه کلیسا نتوانست در دوره پایانی خودش منافع مورد نظر جامعه غربی را تأمین کند و با مسائل دنیای جدید و علوم آن زمان مقابله پیدا کرد، اختلاف شدیدی در اروپای مسیحی بر سر حاکمیت سیاسی کلیسا ایجاد شد. یکی از اصلی ترین دلایل مخالفت کلیسا با مباحث علمی جدید پایبندی به منطق، باور و آموزه های مکاتب ارسطویی بود که این آموزه ها برایش تبدیل به امر مقدس شده بود.
جرقه های پیدایش سکولاریسم در غرب مسیحی
وی گفت: اختلافی که در ابتدای دوره رنسانس بویژه بعد از سقوط امپراطوری روم شرقی به وجود آمد، موجب شد دست کلیسا در اداره امور دنیوی به تدریج کوتاه گردد. این تعارض به مسئله جدایی دین از زندگی و تبدیل شدن دین مسیحیت به امر شخصی کمک کرد.
توکلی با بیان اینکه غارت سرزمین های مختلف توسط غربی ها در دوران رنسانس با اجازه پاپ های مسیحیت سکولار بوده است، یادآور شد: وقتی که اخلاق پروتستانیستی یا سرمایه داری اجازه دادنِ پاپ ها برای غارت سرزمین های دیگر را به دنبال آورد، کشیش های مسیحی به مردم مناطق تصرف شده و تحت ستم آرامش می دادند و می گفتند که تقدیر این است و خداوند در ماجرای خلقت چنین وضعی را قرار داد تا عده ای از فرزندان حضرت نوح(ع) خدمتگزار عده ای دیگر از آنان شوند.
دین؛ دستاویزی برای غارت ملت ها توسط غرب
وی تصریح کرد: سیستم سرمایه داری و غارتگری آن در داخل و خارج از اروپا موجب ایجاد انتقاداتی علیه آن شد. این انتقادات هم علیه سرمایه داری و هم علیه مذهب بود. بنا بر این دین در دوره عصر استعمار قرون هفدهم تا نوزدهم توسط روشنفکران منتقد سرمایه داری به افیون و وسیله ای برای غارت ملت ها تبدیل و تعریف شد. روشنفکران چپ و مارکسیست نیز دینداری مسیحی در خدمت سرمایه داری را به عنوان افیون و وسیله تخدیر توده ها معرفی کردند.
کنار گذاشتن انگاره های دینی با ورود به عصر علمی
این مورخ و استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه اروپا در دوران رنسانس به عصر فلسفی و عصر علمی نیز ورود پیدا کرد، بیان داشت: در این عصر با نوشته شدن ادبیات فلسفی، غربی ها به سراغ نقد دین رفتند و آن را مزاحم زندگی انسانی معرفی کردند. وقتی وارد عصر علمی شدند، اساساً انگاره های دینی به کنار رفته و گفتند همه چیز را باید با تجربه و عقل خودبنیاد بشری به دست آورد. در این دوره دیگر به جای تقسیم بندی های مسیحی و کاتولیک، قرارداد وستفالی آمد و ملیت و سرزمین ها را تعیین کرد. ملیت هایی همچون کاستیل، ژرمن و آنگلوساکسون حاصل این نوع تقسیم بندی بود. لذا هرجا عرصه دین وجود داشت به طور دائم آن را محدودتر نمودند.
تولید تجهیزات نظامی ناشی از فهم استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است
وی گفت: در ایران و درست زمانی که غرب به سمت پیشرفت رفت و توانست اسلحه جنگی بهتری بسازد. نکته ای که حائز اهمیت است لزوم تولید سلاح های قدرتمند و بهتر برای دفاع از سرزمین های اسلامی است. این که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نسبت به تولید سلاح و تجهیزات نظامی قوی و روزآمد اقدام جدی شده ناشی از فهم استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است. ما به دلیل نداشتن سلاح در جنگ های ایران و روس شکست خوردیم. انگلیسی ها هم از آن طرف آمدند و از ما جغرافیا تجزیه کردند. ما ناتوان شدیم؛ زیرا آن ها کشتی داشتند و با توپخانه هایش می زدند و ما را مجبور به گذشتن از افغانستان و هرات کردند. این در حالی بود که عباس میرزا و نیروهایش افراد بسیار معتقدی بودند اما به دلیل نداشتن سلاح لازم توان مقابله با روس ها را نداشتند.
زمینه های ورود ایران به دوران استثمار و عصر ترسیدگی
توکلی در ادامه افزود: شکست های ما در آن دوران شکست های بعدی را به دنبال خودش آورد، ارتش ما را از بین برد، کشور غارت شد، مردم فقیر شدند، مراکز دینی تضعیف و مراکز علمی تعطیل شد. در نتیجه نفوذ غرب تبدیل به سلطه و افراد در برابر دشمن کوچک شدند. دشمن از سرزمین خود ما درآمد کسب می کرد، از همان پول ها به افراد متعددی می داد تا برایش جاسوسی کنند و این گونه بود که ما فکر می کردیم دشمن بر همه چیز احاطه دارد. اینجا بود که ما وارد دوران استثمار و عصر ترسیدگی شدیم.
وی ضمن بیان علت عقب ماندگی علمی و سیاسی ایران در دوران معاصر ادامه داد: در پاسخ به این سؤال به دو صورت پاسخ داده شد؛ یک نوع پاسخ به این سؤال این بود که ما عقب مانده ایم چون مسلمانیم و اسلام موجب این عقب ماندگی ماست. مدل دیگر پاسخ به این مسئله این بود که علت عقب ماندگی ما دور بودن از اسلام است و باید به اسلام برگردیم. پیشگام نظریه بازگشت به اسلام مرحوم ملااحمد نراقی بود که در کتاب عوائد الایام، قاعده پنجاه و سوم می گوید علت شکست ما در جنگ های ایران و روس دور ماندن از اسلام است. او می گوید ما چون از اسلام دور ماندیم پادشاهان جاهل بر ما حاکم شدند و باید دانشمندان و فقهای دین دار بر ما حکومت کنند. او در نتیجه نظریه ولایت فقیه را پی گرفت و حتی رفت کاشان و با بیرون کردن نماینده دولت، خودش اقدام به تشکیل حکومت نمود. مرحوم نراقی هم فیلسوف، هم فقیه و هم فردی عارف بود. امام خمینی(ره) هم همین نظریه را دنبال کرد. در کتاب ولایت فقیه بیشتر ارجاعات به کتاب عوائد الایام مرحوم نراقی است.
ما باید راه طی شده پیشرفت اروپا را طی کنیم!
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی اظهار کرد: در همان دوران قاجار بود که جریانی آمد و گفت "ما باید راهی را که اروپا رفت، طی کنیم. اروپا در قدم اول آمد کلیسا را به خانه خودش برد و کشیش را کلیسانشین کرد. ما باید راه طی شده پیشرفت اروپا را طی کنیم." اولین چیزی که آن ها دنبال کردند حذف دین از جامعه بود. آن ها معتقد بودند دین به انحای مختلف دست و پای انسان را می بندد. همچنین می گفتند که دینداران تقدیرگرا بوده و قائل به تغییر تقدیر نیستند. آن ها دینداران را افرادی تسلیم در برابر تقدیر می دانستند و می گفتند که این افراد با مشکلات و پسرفت های ایران زود کنار می آیند و این تفکر پیشرفت ایران را به دنبال نخواهد داشت.
وی با برشمردن برخی از اندیشه های جریان روشنفکری در ایران معاصر خاطرنشان کرد: در مکتوبات آخوندزاده هست که می گوید: این ها که دنبال کربلا هستند، در انتظار این هم هستند که دوباره فرزندش بیاید و سرزمین ما را فتح کند. مسلمانان که آمدند و سرزمین ما را فتح کردند پادشاهی ما را به هم زدند؛ پسر چکار کرد که بعداً پسرش بیاید و کاری برای ما بکند؟
توکلی افزود: طرف دیگر بحث به فقه و قانون کشید و جریان روشنفکری گفت «آنچه شما به عنوان فقه و دستورالعمل اجتماعی دارید قوانین جامعه عربی و قبیلگی است. این حد و حدود شرعی بر اساس قوانین قبیلگی بوده و برای انسان مدرن نیست. اصلاً چرا دیه مرد و زن باید متفاوت باشد؟ پس نظام حقوقی که شما مفروض دارید متعلق به جامعه عربی و قبیله ای هزار و سیصد سال پیش است».
از اهداف دیگر جریان سکولاریستی در ایران سنت های رفتاری و سلوک اجتماعی بود
وی گفت: جریان روشنفکری سپس سراغ سنت های رفتاری و سلوک اجتماعی مسلمانان آمد. آن ها گفتند اگر این لباس های گشاد و بلند را کوتاه و تنگ کنید هم زیباتر شده و هم در مصرف پارچه صرفه جویی می گردد!
برخی از اقدامات جریان سکولاریستی در عرصه علمی و صنعتی ایران
این پژوهشگر تاریخ سپس برخی از اقدامات جریان روشنفکری معاصر در عرصه علمی و صنعتی را برشمرد و تصریح کرد: آن ها استدلال می کردند که عمران و آبادی کشور خود را باید از غربی ها بخواهیم. آن ها استدلال می کردند که غربی ها باید بیایند بر سرنوشت ما حاکم شده و به ما یاد بدهد. در حال حاضر نیز همین استدلال را عده ای مطرح و این آرمان را دنبال می کنند.
وی ادامه داد: عده ای در جریان سکولار ایران معاصر گفتند که باید دین را به طور کامل کنار بگذاریم و برگردیم به اصول عامه زندگی زرتشتی شامل پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک و یا اینکه دین را یک مسئله شخصی بدانیم. نه تنها حذف دین، بلکه می بایست خطمان را هم که منبعث از خط عربی است و با آن نمی توانیم با دنیا ارتباط برقرار کنیم، باید آن را هم حذف نماییم. این امر در کشور ترکیه محقق شد اما در ایران به نتیجه نرسید.
«جدایی نادر از سیمین» در امتداد اندیشه های سکولار بود
توکلی گفت: جریان سکولار ایران یک نظام فکری است که دارای اندیشمند، نویسند، نخست وزیر، صدر اعظم، وزیر خارجه، ارتشی، استاد دانشگاه، رمان نویس و سینماگر داشته و دارد. فیلم «جدایی نادر از سیمین» نمونه ای تولیدات سینمایی این جریان است.
وی با تأکید بر اظهار کرد: حرف میرزاملکم خان این بود که «ما نمی توانیم جامعه ایران را یکجا عوض کنیم؛ سکولاریسم ما نباید به معنای حذف دین و حذف دینداران باشد. ما می بایست فقط یک کار که برایمان مقدور است انجام دهیم. آن کار این است که پای دین را از سیاست کوتاه کنیم و نگذاریم دینداران و دینداری در سیاست دخالت کنند». بر همین اساس مجله «قانون» که منتسب به آن ها بود، همین نظریه را ترویج می داد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: جریان سکولار ایران می گوید ما باید راه طی شده غرب را برویم و قانون عرفی را به جای فقه حاکم کنیم. این امر در نوشته های آقای حجاریان کاملاً قابل مشاهده است. آن ها معتقدند در عرصه بین الملل نیز ما باید تابعی از بازیگران بین المللی جهان غرب باشیم. ما باید همچون ماهواره به دور آن ها که متروپل هستند، بچرخیم و همه نوع امکاناتی را برای حضور آن ها فراهم کنیم.
وی جریان سکولار بعد از دوران میرزاملکم خان را جریان معتدل تر دانست و بیان داشت: این جریان به دنبال این بود که دین زدایی نکند، اما تا جایی که بتواند جامعه ایران را به غرب نزدیک کند. از اصلی ترین افراد فعال در این جریان و از بنیانگذاران آن تقی زاده بود که خودش هم سابقه معمم بودن داشت.
توکلی افزود: طیفی دیگری هم در جریان سکولار آمدند و گفتند اصلاً ما باید برویم با غرب بسازیم و کشور را تحت الحمایة غرب کنیم. نتیجه این نگاه قرارداد ۱۹۱۹ بود. آنچه در اسناد این قرارداد دیده می شود این است که ما می خواهیم با تکیه بر قدرت انگلستان و دادن مالیه و ارتش ایران به انگلستان کشور ایران پیشرفت کند. این یعنی روند تدریجی اشغال توسط انگلیس را بپذیریم.
رضاخان نتیجه کدام جریان سکولاریست در ایران بود؟
وی در ادامه یادآور شد: در کشاکش تلاش های جریان سکولار در ایران گروهی به قدرت رسید که می گفت ما با مفاهمه، گفت و گو و قرارداد به نتیجه نمی رسیم و می بایست یک دیکتاتوری مصلح را در ایران ایجاد کنیم تا با قوه قهریه سیاست های سکولاریستی را بر مردم ما دیکته نماید. در نتیجه فعالیت های این گروه بود که کودتای ۱۲۹۹ به وقوع پیوست و رضاخان به قدرت رسید.
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی گفت: دو جریان دیگر سکولار در ایران جریان های بابیه و بهائیت بود. این ها از دل جریان شیخیه و کسانی که به طرز عجیبی منتظر ظهور بودند، پذیرفتند که سید خوش سیمایی به نام سیدعلی محمد شیرازی نائب امام زمان است. در ادامه که او خودش را باب، واسطه با امام، جانشین پیامبر و در نهایت پیامبر معرفی کرد، تفرقه در دنیای اسلام و در ایران پیش آمد که آن تفرقه به ضدیت با اسلام و ضدیت با دینداری منجر شد. بعدها که به جریان بهائیت منتهی شد، میرزاحسینعلی بهاء ادعای خدایی می کند و لقب بهاء الله می گیرد. این هم یک جریان ضد دین در ایران معاصر بود.
چگونه بهائیت، زرتشتی های ضد اسلام و صهیونیسم برای ایران پادشاه انتخاب کردند؟
وی ادامه داد: یکی از افراد بزرگ همین جریان ضددینی و ضداسلامی بهائیت به نام عین الملک هویدا پدر امیرعباس هویدا در زمان کودتای ۱۲۹۹ مأمور می شود تا در نیروهای نظامی قزاق فردی به ظاهر شیعه اثنی عشری که بی اعتقاد به این مکتب باشد را برای پادشاهی انتخاب کند. عین الملک این کار را به دست شخصی به نام اردشیر جی سپرد که یک روحانی زرتشتی ضد اسلام بود. البته زرتشتی ها همه ضد اسلام نیستند و فقط عده ای از آن ها بویژه زرتشتی های پارسی مقیم هند به شدت با اسلام ضدیت دارند. آن ها می گویند که اسلام موجب بدبختی ایرانی ها و سقوط دین زرتشت شد. اردشیر جی رضاخان را به دست جریان ام آی سیکس و مسئول امور ایران در این سرویس جاسوسی سپرد. این شخص یکی از صهیونیست های مشهور آن زمان بود. این گونه بود که بهائیت از سویی و زرتشتی های ضد اسلام و صهیونیسم برای ایران پادشاه انتخاب کردند.
توکلی گفت: وقتی رژیم پهلوی به کرسی قدرت نشست روحانیت را محدود کرد و می گفت طلبه ای می تواند معمم شود که مجتهد مطلق باشد و این امر موجب ظهور و بروز کمتر روحانیون در سطح جامعه شد. از یک طرف برگزاری مراسمات روضه را منع کردند و از سوی دیگر از تقی نصر خواستند سازمان پرورش افکار و کاخ جوانان تأسیس کند تا جوانان به صورت مختلط به رقص و پایکوبی پرداخته و با هم به استخر بروند. به چادرهای سیاه زنان و حتی به چادرهای سیاه عشایر حمله کردند و آتش زدند و می گفتند که اعلی حضرت از هر سیاهی بیزار است.
وی خاطرنشان کرد: در میانه اقدامات دیکته ای حکومت پهلوی، فروغی گفت بیایید به صورت تدریجی این برنامه ها را پیش ببریم. برای این کار پیشنهاد داد این تربیت در دانش آموزان و به وسیله معلمان محقق شود. مانند همین سال ها که دشمنان تلاش می کنند بیشتر در میان دانش آموزان مسئله بی حجابی را ترویج می دهند.
اصل نظام و اسلام هدف دشمنان است
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: آن هایی که می گویند «رضاشاه روحت شاد!» فقط رضاشاه راه آهن را نمی خواهند، بلکه مجموعه از جریان های روشنفکری که در زمان حکومت او روی کار آمدند و سیطره انگلیس را مطالبه می کنند. این جریان معارضاتش را فقط در ظاهر با ولایت فقیه بروز می داد، سپس به مسئله حجاب رسید و در نهایت با صراحت اعلام کردند این بازی ها بهانه است، اصل نظام نشانه است. برخی هم گفتند که اصل اسلام نشانه است.
نتیجه نهایی جریان های سیاسی معاند، بازگشت به جریان سکولار ضد دین است
وی اظهار کرد: باید دانست نتیجه نهایی که از تمام اغتشاشات و فعالیت های جریان های سیاسی معاند به دست می آید بازگشت به همین جریان سکولار یعنی سکولار ضد دین است. عده ای مانند دولت فرانسه با دینداران کار دارد و ضدیت خود با آن ها را به وضوح نشان می دهد. اما در کشورهایی همچون انگلیس این ضدیت خیلی ظهور و بروز داده نمی شود. متأسفانه در برخی از دانشگاه های خودمان، بعضی از تولیدات سینمایی، بخش هایی از بازار و سایر لایه های اجتماعی کشور کمابیش آموزه های روشنفکری و ضد اسلامی را می توان مشاهده کرد. در فیلم های سینمایی بسیاری چهره افراد دیندار را کَریه و دینداران را حقه باز نشان داده و از سوی دیگر ازدواج شرعی را حرام و ازدواج سفید و دگرباشی را موجّه جلوه می دهند.
توکلی بیان داشت: پهلوی دوم به دلیل اینکه اوایل دچار ضعف قدرت شد، به سمت نظریه فروغی رفت و سکولار کردن جامعه ایرانی را با ملاطفت، ارائه کتاب، تربیت معلم بی حجاب، استخدام کارمندان بی حجاب و تغییر تدریجی ارزش های اجتماعی دنبال کرد. از چهره های شاخص آن زمان دکتر حسین نصر می باشد.
لزوم تحصیل مطالعات دقیق تر و تعمیقی از سوی دانشجویان
وی در پایان تصریح کرد: یکی از بزرگترین اشتباهات جمهوری اسلامی ایران ملاحظه شبه لیبرال در دانشگاه ها بوده است. متأسفانه در فضاهای آکادمیک جوان دانشجوی پاک و معتقد به اسلام را به دست اساتید ضددین و شدیداً سکولار برخی از دانشگاه ها دادیم و این امر نتایج شایسته ای را به دنبال نداشته است. نیاز است دانشجویان ما خود را در سطح اطلاعات عمومی متوقف نکنند و به مطالعات دقیق تر، مصداقی و تعمیقی بپردازند.
نظر شما