سخنان سیدحسن نصرالله، افرادی که با سطحینگری انتظار ادبیات تند و احساسی داشتند را ارضا نکرد. آنها ایبسا انتظار داشتند نصرالله خطاب به نتانیاهو بگوید اگر تا 24 ساعت آینده حمله به غزه را متوقف نکنی، به تلآویو حمله زمینی میکنیم و خاک آنجا را به توبره میکشیم یا دستور ورود گسترده نیروهای حزبالله به شمال سرزمینهای اشغالی را صادر کند و ساعتی بعد اولین گردان پیادهنظام با حمایت موشکها و پهپادهای حزبالله وارد شهرکهای شمالی شود. چنین سناریویی، هرچند حماسی بود و حتی میتوانست در ابتدای امر منجر به پیروزیهایی برای حزبالله شود، ولی واقعیتهای میدان ممکن است آینده را طوری دیگر رقم بزند. مثلاً فرض کنید اگر اولتیماتوم 24 ساعته اعلام میشد و قبلاز پایان ضربالاجل، اسرائیل دست به حمله گسترده پیشدستانه میزد؛ آیا این به نفع حزبالله و غزه میشد؟ نصرالله در عین حال به صراحت گفت که در روزهای آینده، دامنه درگیری با اسرائیل را گسترش خواهد داد و حزبالله تنها به تقابلات مرزی اکتفا نخواهد کرد. این سخن او از این بابت هوشمندانه است که اولاً، یک عملیات روانی با مخاطب نظامیان اسرائیلی و ساکنان سرزمینهای اشغالی است و آنها را بیمناک گسترش درگیریها میکند؛ و ثانیاً، نوع و دامنه درگیریهای جدید را مخفی نگاه میدارد که اینهم از اصول نظامیگری است. دشمن را هم باید ترساند و هم باید در بیاطلاعی نگه داشت. این نکتهای است که خبرنگار بیبیسی در بیروت هم متوجه آن شد و در اولین گزارش خود بعد از سخنرانی نصرالله صراحتاً گفت که او همه را روی هوا نگه داشت. نکته دیگر سخنان نصرالله، تاکید بر تقابل نظامی مقاومت اسلامی عراق با آمریکاست. او به آمریکا این پیام واضح را داد که بخشی از هزینههای جنگ غزه متوجه نظامیان آمریکایی است که در منطقه حضور دارند. نصرالله همچنین از جبهه جدیدی در جنوب اسرائیل خبر داد و گفت یمنیها نیز در کنار جبهه مقاومت، بندر ایلات و سایر نقاط اسرائیل را مورد هدف قرار میدهند. در واقع او از گسترش درگیریها در سه جبهه عراق، لبنان و یمن خبر داد، ولی بهجز یمن که مشخص است به دلیل بُعد مسافت با موشک و پهپاد حمله میکند، درباره نحوه تقابل دو جبهه دیگر با آمریکا و اسرائیل توضیح خاصی نداد و کوشید از سیاست ارعاب و ابهام استفاده کند. ... ادامه دارد
... یکی از نقاط اصلی استفاده از این سیاست، آنجا بود که گفت اقدامات اسرائیل ممکن است حزبالله را به معادله "غیرنظامی در برابر غیرنظامی" سوق دهد. بدین معنا که اگر شهروندان غیرنظامی غزه همچنان در معرض حملات نظامی باشند، حزبالله نیز این حق را برای خود قائل میشود که برای ایجاد بازدارندگی، دامنه حملات خود را از اهداف صرفاً نظامی به مقاصد غیرنظامی نیز توسعه دهد. نصرالله نشان داد که سیاست حزبالله، گسترش حسابشده و هدفمند دامنه نزاع بر مبنای تحولات پیش روست، نه بر اساس احساسات حماسی افرادی که انتظار رجزخوانی از او داشتند. از اینرو، فارغ از ابعاد نظامی موضوع، نصرالله نشان داد که هنوز یک سیاستمدار هوشمند است و مخاطب، بهویژه مخاطب اسرائیلی و زوایای روان او را خوب میشناسد. گذشته از همه اینها، باید این را هم در نظر گرفت که طرف حزبالله، یکی از ارتشهای مجهر دنیاست که مستظهر است به حمایت بیچون و چرای آمریکا و باید همچون شطرنجبازی ماهر، با احتیاط و همهجانبهنگری کامل، بازی را پیش برد، نه با هیاهو و شعاردادن و بلوفزدن. واقعیت این است که نه میشد قاطعانهتر از این سخن گفت و نه حسابشدهتر از این. ضمن اینکه نصرالله نمیخواست در زمره رهبران ساکت جهان اسلام قرار بگیرد که فقط تماشاچی نسلکشی هستند. او، هم سخن گفت و هم، همانطور که در سخنانش اشاره کرد، از فردای طوفان الاقصی، با گرمکردن مرزهای شمالی اسراییل، یکسوم نیروی زمینی، نصف نیروی دریایی و یکچهارم توان نیروی هوایی اسرائیل را معطوف این منطقه کرده است تا عملیات علیه غزه کُندتر و کمتوانتر از برنامه پیش برود. توجه به این نکته مهم است که اسرائیل نیاز دارد در زمانی کوتاه به پیروزی مورد نظر خود در غزه برسد و زمان به نفعش نیست. و نهایتاً، نباید انتطار داشت نصرالله و حزبالله تحت امر او، بار تمام بیعملی دنیای اسلام و جهان عرب را به دوش بکشند؛ هرچند که حزبالله در عمل و نه در سخن، ثابت کرده است که هرگاه نیاز به جنگ همهجانبه باشد، از ورود به میدان نبرد، ابایی ندارد و کسی چه میداند، شاید تحولات روزها و هفتههای آتی، به چنین انفجاری بینجامد و درگیری حزبالله و اسرائیل اینبار نه در مزارع شبعای لبنان، که در شهرکهای شمالی اسرائیل رخ دهد و معادلات را بهکلّی تغییر دهد. / عصر ایران