به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، دکتر مصطفی فضائلی، استاد حقوق بین الملل دانشگاه قم در برنامه ای دیگر از برنامه های تلویزیون اینترنتی «پاسخ» مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه به بررسی «تاریخ فلسطین از منظر حقوق بین الملل» پرداخت و گفت: بر اساس موازین و حقوق بین الملل همه ملت ها از حق تعیین سرنوشت برخوردارند؛ در ماده یک یا مشترک میثاقین بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که مفاد آن تقریباً به عرف بین المللی تبدیل شده، تصریح شده است که همه ملت ها حق تعیین سرنوشت خودشان را دارند و بر اساس این حق می توانند نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را انتخاب نمایند.
وی ادامه داد: اگر ملتی از حق تعیین سرنوشت خود محروم شده باشد بنا بر قانون گفته شده، می تواند در جهت احقاق آن مطالبه و مبارزه کند.
آیا ملتی با عنوان «ملت یهود» در طول تاریخ فلسطین وجود داشته است؟
استاد حقوق بین الملل دانشگاه قم با طرح این پرسش که آیا در تاریخ جغرافیای سیاسی جهان و منطقه ملتی تحت عنوان ملت فلسطین برای داشتن حق تعیین چنین سرنوشتی برای خود وجود داشته است یا خیر، اظهار کرد: در پاسخ به این سؤال می بایست در مرحله اول پیشینه تاریخی سرزمینی به نام فلسطین را بررسی کرد؛ باید دانست امروزه این بحث مطرح است که ادعاهای تاریخی نسبت به سرزمین ها قابل قبول و قابل استماع نیست. زیرا اگر بنا باشد ملت ها و مردمانی بیایند نسبت به سرزمین ها ادعاهای دیرینه ای را مطرح کنند، به طور کلی نظم و امنیت جهانی به هم خواهد خورد.
وی افزود: اگر به پانصد سال پیش، هزار سال پیش، هزار و پانصد سال پیش و یا بیشتر از دوهزار سال پیش و بلکه به دوهزار و پانصد سال پیش برگردیم، خواهیم دید که هرگز در سرزمین فلسطین ملتی به نام «ملت یهود» وجود نداشته است؛ بلکه تنها یک اقلیت بسیار کوچکی مانند خیلی دیگر از سرزمین هایی که اقلیت های مذهبی و نژادی در آن ها ساکن بودند، اقلیت بسیار اندک یهودی نیز در سرزمین فلسطین زندگی می کرده است.
سرزمین فلسطین از قرن هفتم میلادی به بعد تحت حاکمیت چه کسانی بوده است؟
فضائلی ضمن پرداختن به وقایع فلسطین از قرن هفتم میلادی به بعد خاطرنشان کرد: تا پیش از اواسط قرن هفتم این سرزمین تحت حاکمیت مسیحیان و امپراطوری روم بوده و پس از آن امپراطوری بیزانس بر این منطقه تسلط یافت. از اواسط قرن هفتم میلادی مسلمانان در آنجا ساکن شده و تا کنون این سرزمین به عنوان یک سرزمین مسلمان عربی شناخته می شود. در طول این سالیان دراز تا پیش از جنگ جهانی اول غیر از یک فرصت دویست ساله بین سال های ۱۰۹۹ تا ۱۲۹۱ که مسیحیان این سرزمین را گرفتند، فقط به عنوان منطقه مسلمانان عرب شناخته می شده و هیچ خبری از حاکمیت ملت یهود در این سرزمین نبوده است.
وی گفت: حاکمیت مسلمانان بر فلسطین از انتهای قرن یازدهم میلادی تا امروز ادامه داشته و بیش از چهارده قرن است که این سرزمین بدون استثناء در اختیار مسلمانان و در واقع متعلق به اعراب مسلمان بوده است.
در نتیجه ی جنگ جهانی اول چه بر سر سرزمین فلسطین آمد؟
استاد حقوق بین الملل دانشگاه قم با بیان اینکه در اواسط جنگ جهانی اول یعنی در سال ۱۹۱۷ انگلستان سرزمین فلسطین را از امپراطوری عثمانی جدا و آن را تحت سیطره خود قرار داد، یادآور شد: در پایان جنگ جهانی اول که از ۱۹۱۴ در اروپا شروع شد و در سال ۱۹۱۸ به پایان رسید، سازمانی تحت عنوان «جامعه ملل» و در جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی تأسیس شد. این در حالی بود که برخی از کشورهای عربی که از امپراطوری عثمانی جدا شده بودند بین کشورهای فاتح جنگ جهانی اول تقسیم شدند.
وی تصریح کرد: این تقسیم بین کشورهای فاتح جنگ جهانی اول، عموماً بین انگلیس و فرانسه صورت گرفته و به این مناسبت در جامعه ملل طرحی به ظاهر قانونی با عنوان «قیمومت و سرپرستی» تدوین شد. طی این طرح گفتند که این سرزمین های جدا شده از عثمانی به دلیل اینکه ملت هایشان آمادگی استقلال و اعمال حاکمیت خودشان را ندارند لازم است برای مدت موقتی اداره آن ها به این کشورهای ابرقدرت سپرده شود تا آن ها را به رشد و بلوغ سیاسی برسانند تا زمانی که بتوانند خودشان را اداره نمایند.
بیشترین جمعیت یهودی ها تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی در کجا ساکن بودند؟/ آیا فلسطین تنها نقطه مورد نظر برای تجمیع یهودی ها بود؟
فضائلی با تأکید بر حضور حداکثری اقلیت های یهودی در کشورهای اروپایی تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی بیان داشت: اروپایی ها قصد داشتند اقلیت های یهودی را که در قاره آن ها بودند و این بیشترین جمعیت یهودی ها را تشکیل می داد، به سرزمینی دیگر منتقل کرده و کشوری متعلق به آن ها تشکیل دهند.
وی گفت: شخصی به نام «هرتزل» ایده ای را مطرح کرد مبنی بر اینکه اگر یهودی ها بخواهند از ظلم و ستم اروپایی ها ناشی از نگاه مسیحیان در مورد به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح توسط یهودیان، نجات پیدا کنند، می بایست در کشوری مستقل و با حکمرانی خود آن ها ساکن شوند؛ در همین راستا سازمانی را تحت عنوان «سازمان جهانی صهیونیسم» تأسیس نمود. او برای این ایده چند نقطه مختلف همچون آرژانتین و فلسطین را مطرح کرد.
این پژوهشگر حقوق بین الملل در ادامه افزود: در سال ۱۹۱۷ و در بحبوحه جنگ جهانی اول وزیر خارجه وقت انگلیس یعنی بالفور اعلامیه ای خطاب به روتشیلد رئیس یهودیان انگلستان نوشت و گفت که من پیشنهاد می کنم یهودیان دولت خود را در سرزمین فلسطین ایجاد کنند. اعلامیه بالفور نقطه عطفی در جریان مهاجرت دادن یهودیان به فلسطین بود.
جمعیت یهودی های فلسطین تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی فقط حدود هشت درصد از کل جمعیت این سرزمین بود
وی ضمن بیان اینکه در طول سی سال تسلط انگلستان بر فلسطین مهاجرت یهودیان به این سرزمین به وقوع پیوست، ادامه داد: در سال ۱۹۱۸ یعنی در پایان جنگ جهانی اول جمعیتی که در فلسطین زندگی می کردند حدود ۶۸۰ هزار نفر بود که از این میان حدود ۵۴ هزار یهودی دیده می شد. یعنی جمعیت یهودیان حدود هشت درصد از کل جمعیت فلسطین آن زمان را تشکیل می داد.
دکتر فضائلی افزود: در طول سی سال سلطه انگلیس بر فلسطین جمعیت یهودیان با مهاجرت های صورت گرفته از اروپا به این سرزمین از ۵۴ هزار نفر به حدود ۸۰۰ هزار نفر رسید. البته با این وجود باز هم در سال ۱۹۴۸ که رژیم اسرائیل تأسیس شد، جمعیت یهودیان حدود یک سوم جمعیت مسلمانان فلسطین بود. زیرا در آن سال کل فلسطین دارای جمعیتی بالغ بر دو میلیون و پانصد هزار نفر بود که فقط هشتصد هزار نفر از آن ها را یهودیان تشکیل می دادند.
فلسطینی ها خودشان سرزمین فلسطین را به یهودیان فروخته اند! پس چرا اعتراض می کنند؟
استاد حقوق بین الملل دانشگاه قم اظهار کرد: زمانی که جریان مهاجرت دادن یهودیان اروپا به فلسطین از سوی انگلستان تداوم پیدا کرد، این موضوع باعث ایجاد درگیری و منازعه بین اعراب مسلمانان با مهمانان ناخوانده شد.
وی با تصریح بر اینکه خرید زمین از یک کشور هرگز حق حاکمیت بر آن کشور را ایجاد نمی کند، خاطرنشان کرد: عده ای می گویند که فلسطینیان خودشان سرزمینشان را به یهودیان فروخته اند و حالا چرا اعتراض می کنند؟ در پاسخ به این سؤال باید دانست که یهودیان در کل این دوران سی ساله مهاجرتشان فقط حدود یک تا دو درصد از زمین های فلسطینیان را خریده بودند و این امر به هیچ وجه حق حاکمیت بر فلسطین را برای آن ها ایجاد نمی کند؛ همانطور که چنین کاری در هیچ جای دنیا حق حاکمیت را به وجود نمی آورد.
فضائلی اضافه کرد: در درگیری های بین مسلمانان و یهودیان در طول این سی سال انگلستان به شدت مسلمان ها را سرکوب می کرد. این سرکوب ها شامل فجایع، خشونت ها و بی رحمی ها متعدد و وحشتناکی بوده است.
وی گفت: در پایان جنگ جهانی دوم یعنی در سال ۱۹۴۵ میلادی سازمان ملل تأسیس شده و جایگزین جامعه ملل گردید. در سال ۱۹۴۷ انگلستان اعلام کرد که من دیگر توان اداره سرزمین فلسطین را ندارم. انگلستان به جای آنکه مسئولیتی را که از زمان شکست امپراطوری عثمانی بر عهده اش گذاشته شده بود، انجام دهد و ملت بومی فلسطین را به بلوغ سیاسی و استقلال برساند، صهیونیست هایی را که به آن جا مهاجرت داد مسلح و تجهیز کرده بود تا آمادگی تشکیل حکومت را پیدا نمایند. بر همین اساس بود که به محض خروج نیروهای انگلیسی از فلسطین صهیونیست ها اعلام استقلال کرده و دولت یهودی را تشکیل دادند. در نتیجه این امر جنگ تمام عیاری بین اعراب و این دولت یهودی آغاز شد.
سازمان ملل حق تعیین سرنوشت یک ملت را ندارد و در مورد وضعیت فلسطین باید پاسخگو باشد
این پژوهشگر حقوق بین الملل، سازمان ملل متحد را مسئول آوارگی میلیون ها نفر از مردم سرزمین فلسطین و غصب آن توسط صهیونیست ها برشمرد و تصریح کرد: انگلستان پس از خروج از فلسطین و وقوع درگیری بین اعراب و دولت یهودی تعیین سرنوشت این ملت را به سازمان ملل سپرد. مجمع عمومی سازمان ملل در مورد اختلاف بین اعراب و یهودیان قطعنامه ای صادر کرد که به موجب آن فلسطین بین یهودیان و اعراب مسلمان تقسیم می شد. این در حالی است که مجمع عمومی سازمان ملل صرفاً یک مجمع سیاسی بوده و اساساً صلاحیت صدور قطعنامه حقوقی و قضاوت در مورد ملت ها را ندارد. به هیچ وجه منطقی نیست و نمی توان گفت که با رأی اکثریت نمایندگان سیاسی کشورها می شود سرزمینی را از مردم بومی آن گرفته و به ملتی غیر از ملت اصلی آن اهدا کرد. در این زمینه خود آن ملت هستند که باید تصمیم بگیرند.
وی ادامه داد: طی قطعنامه ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل حق حاکمیت بر ۵۶ درصد از خاک فلسطین را به یهودیان داد و این در حالی بود که جمعیت آن ها حدود ۳۰ درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می داد. طی این تصمیم حاکمیت بر حدود ۴۳ درصد از خاک فلسطین به مسلمانان داده می شد و یک درصد باقی مانده که شامل بیت المقدس بود به عنوان منطقه بی طرف تحت مدیریت خود سازمان ملل قرار می گرفت.
تداوم سیر تصرف خاک فلسطین توسط رژیم غاصب صهیونیستی
فضائلی گفت: تقسیم بندی صورت گرفته از سوی مجمع عمومی سازمان ملل باعث برآشفته شدن اعراب و مسلمانان و آغاز دوباره جنگ رسمی بین آن ها و دولت یهود شد. در نتیجه این جنگ و در سال ۱۹۴۸ اسرائیلی ها بیست درصد دیگر بر سهم خود در اشغال سرزمین فلسطین افزودند. به عبارتی دیگر صهیونیست ها بعد از جنگ با اعراب و مسلمانان مناطق تحت تصرف خود را به ۷۶ درصد از سرزمین فلسطین رساندند و فقط ۲۳ درصد از این سرزمین در دست جمعیت قریب به ۷۰ درصدی مسلمانان فلسطین ماند.
وی با تأکید بر روحیه انقلابی و تحول خواه جمال عبدالناصر اظهار کرد: در سال ۱۹۶۷ جمال عبدالناصر در مصر روی کار آمد؛ او شخصیتی سیاسی انقلابی بود که ایده اتحاد جماهیر عرب را مطرح کرد و با یاری هم پیمانانش جنگ علیه اسرائیل را راه اندازی نمود. اما جنگ آن ها با رژیم صهیونیستی پس از شش روز به شکست انجامید و در نتیجه اسرائیلی ها ۱۰ درصد دیگر از خاک فلسطین را به تصرف خود در آوردند. یعنی از سال ۱۹۶۷ به بعد فقط ۱۳ درصد از خاک فلسطین تحت تصرف اعراب مسلمان ماند.
رژیم صهیونیستی اولین بار از کجا رژیم آپارتاید خطاب شد؟
استاد حقوق بین الملل دانشگاه قم خاطرنشان کرد: باید دانست که بخش قابل توجهی از مسلمانان هنوز هم در سرزمین های تحت اشغال اسرائیل زندگی می کنند و جمعیتی بالغ بر یک میلیون و ششصد هزار نفر را شامل می شوند. رژیم صهیونیستی نسبت به همین ها هم تبعیض نژادی گسترده و سیستماتیکی را اعمال می کند. به طوری که خود مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۷۵ قطعنامه دیگری صادر کرد و رژیم صهیونیستی را به عنوان رژیم آپارتاید و رژیم تبعیض نژادی معرفی کرد. یعنی در همان دهه های اول تسلط رژیم صهیونیستی بر فلسطین همواره نام این رژیم در اسناد بین المللی در کنار آفریقای جنوبی قرار گرفت که رژیم تبعیض نژادی علیه سیاه پوستان بود.
آیا عملیات طوفان الاقصی از نگاه حقوق بین الملل نیز دارای مشروعیت بوده است؟
وی عملیات طوفان الاقصی را حق مسلم مردم فلسطین برای دفاع از سرزمین هایشان دانست و بیان داشت: باید دانست که چهار کنوانسیون در موضوع مخاصمات مسلحانه تحت عنوان کنوانسیون های ژنو تدوین شده است؛ در سال ۱۹۷۷ دو پروتکل به این کنوانسیون ها ملحق شد. کنوانسیون های ژنو بیشترین تعداد عضو را داشته و تقریباً عموم دولت ها به آن ها ملحق شده اند. بنا بر این مفاد این کنوانسیون ها به عنوان عرف بین الملل شناخته می شود. بنا بر بند چهارم ماده یک پروتکل الحاقی اول این کنوانسیون ها تصریح شده است به این که مبارزه با استعمار، مبارزه با اشغال خارجی و مبارزه با آپارتاید یک مبارزه مشروع شناخته می شود. پس بنابراین مبارزه ملت فلسطین که قربانی هر سه این پدیده ها یعنی استعمار انگلیس، اشغال توسط رژیم صهیونیستی و آپارتاید ایجاد شده از سوی اسرائیل بوده است، حق دارد برای تعیین سرنوشت خود مبارزه کند.
فضائلی افزود: مبارزات ملت فلسطین از نظر حقوق بین الملل بدون تردید مبارزه مقدس و مشروعی است و جامعه بین المللی نیز بر اساس اصول و موازین بین المللی وظیفه دارد از آن ها پشتیبانی کند. سازمان های بین المللی و سایر کشورها نیز می بایست ملتی را که در راستای اعمال حق تعیین سرنوشت خودش مبارزه می کند پشتیبانی و حمایت کنند.
راه های حقوقی برای پاسخ به جنایات رژیم نامشروع صهیونیستی
وی در ادامه یادآور شد: برای پاسخ به جنایات اسرائیل و رساندن این رژیم نامشروع به کیفر اعمالش چند راه وجود دارد. اولاً کشورهای مختلفی می توانند در صورت دسترسی به این جنایتکاران در دادگاه های ملی خودشان بر اساس قوانین داخلی خودشان آن ها را محاکمه نمایند. این امر را در اصطلاح صلاحیت جهانی می گویند و به این معنی است که در مقابل جنایات عرفی بین المللی شامل جنایت علیه صلح، جنایت جنگی، جنایت ضدبشری و جنایت ژنوساید دادگاه های داخلی کشورهای مختلف می توانند افراد مرتکب آن ها را محاکمه و مجازات نمایند.
استاد حقوق بین الملل دانشگاه قم گفت: مرجع دیگری که می تواند در مورد پیگیری جنایات رژیم صهیونیستی ورود داشته باشد «دیوان کیفری بین المللی» است که در سال ۱۹۹۸ اساسنامه آن تصویب شد و از سال ۲۰۰۲ شروع به کار کرده است. این دادگاه می تواند جنایتکاران بین المللی را تحت تعقیب قرار دهد، اما شرایطی دارد. یکی از اصلی ترین شرایط ورود دادگاه کیفری بین المللی این است که باید حداقل یکی از آن دو کشور دارای اختلاف عضو این سازمان باشد. فلسطین در دهه اخیر به عنوان یک دولت شناخته شده و عضو این دادگاه است. بنابراین دولت فلسطین می تواند علیه جنایتکاران اسرائیلی در این دادگاه اقامه دعوی داشته باشد، کما اینکه در این رابطه پرونده ای هم گشوده شده است.
وی ادامه داد: راه دیگر پیگیری کیفری جنایات رژیم صهیونیستی که عملاً محال است، ارجاع وضعیت از سوی شورای امنیت سازمان ملل به دیوان کیفری بین المللی می باشد. محال بودن این امر هم به دلیل حضور کشورهایی همچون آمریکا و انگلیس در شورای امنیت سازمان ملل است.
از کسانی که خودشان عامل ایجاد چنین وضعیتی بوده اند نمی توان انتظار حل مسئله فلسطین را داشت
دکتر فضائلی گفت: همانطور که گفته شد، به لحاظ حقوقی هم سازمان های بین المللی و هم سایر دولت ها وظیفه دارند از ملتی که از حق تعیین سرنوشت خودش دفاع می کند، حمایت کنند. اما در عمل عکس این وضعیت را می بینیم و این امر ناشی از این است که دولت ها معمولاً به دنبال منافع سیاسی خودشان هستند. البته نباید انتظار داشته باشیم کسانی همچون انگلیس، فرانسه و آمریکا که خودشان عاملین ایجاد این وضعیت بوده اند، اقدامی مطابق با قوانین بین المللی صورت گیرد. کما اینکه اخیراً رئیس جمهور آمریکا در مورد رژیم صهیونیستی گفت "اگر چنین کشوری وجود نداشت ما باید آن را ایجاد می کردیم".
وی در پایان خاطرنشان کرد: متأسفانه کشورهای عربی نیز به جای اینکه به ندای ملت هایشان گوش فرا دهند و از آرمان فلسطین دفاع کنند، در مقابل جنایات اسرائیل سکوت اختیار کرده اند. سازمان همکاری های اسلامی اساساً با محوریت مسئله آزادی فلسطین تأسیس شده، اما در حال حاضر شاهد هستیم که به سازمانی بی اثر و منفعل مبدل گشته است.
نظر شما