حجت الاسلام والمسلمین محمد استوار میمندی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در شیراز، در واکنش به سخنان معاون پرورشی پیشین وزارت آموزش و پرورش در رابطه با ورود روحانیون به عرصهی تعلیم و تربیت، اظهار کرد: این سخنان بسیار غیر فنی و غیرکارشناسی به نظر میرسد و امکان حمل بر صحت آن وجود ندارد چراکه بعضی از آمارها و پیش فرض های ایشان به هیچ وجه صحیح نیست، همانطور که این سخنان نشان داد که ایشان شناخت صحیح و کاملی نیز از رسالتهای آموزش و پرورش ندارد.
وی در ادامه اضافه کرد: در مرحله نخست معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش باید بداند در تخصصی بودن نهاد آموزش و پرورش شکی نیست همانطور که بسیاری از نهادهای دیگر مثل دانشگاه ها، وزارت ارشاد، صداوسیما و غیره نهادهای تخصصی هستند و در این میان نهاد حوزه علمیه نیز نهادی کاملا تخصصی است به همین دلیل با چوب تخصصی بودن نهاد آموزش و پرورش نمی شود جلوی ارتقا و توسعه این نهاد تاثیرگذار را گرفت، همچنین نکته دوم اینکه آقایان قبل از اینکه بخواهند هر ادعایی را مطرح کنند باید پاسخ بدهند که چرا با وجودی که مدتها در وزارت آموزش و پرورش مسئولیت داشتند اما همچنان سند تحول بنیادین که ابلاغ مقام معظم رهبری است بر روی زمین مانده و اجرایی نشده است؟ این آقایان باید پاسخ بدهند که چه شد که در دوره آنها سند بیست سی که سند ذلت و سند استثمار ملت ایران بود در نظام آموزش و پرورش اجرایی شد و زیر ساخت های هویتی ایرانی اسلامی را به مخاطره انداخت.
وی خاطرنشان کرد: مهمترین خطای راهبردی که در سخنان ایشان برجسته شده این است که ایشان نهاد دین در اسلام را با نهاد دین در مسیحیت مقایسه کرده آن هم مسیحیت تحریف شدهای که با نگاه بسته غیر علمی و غیر کارشناسانه جلوی هر تعقل و هر تفکری را میگرفتند در حالی که اسلام دین عقلانیت و فطرت است و پیوسته مسلمانان را به علم آموزی دعوت می کند، اسلام دینی است که توصیه می کند به طلب علم تولید توصیه میکنه به دانشاندوزی و علم آموزی لذا مقایسهی نهاد دین در اسلام با مسیحیت از خطاهای مبنایی ایشان است لذا پیشنهاد می کنم ایشان از نو مطالعات تاریخی خود اصلاح و تکمیل نماید.
وی عنوان کرد: ایشان در سخنان خود به چهارصد رشته در عرصه آموزش و پرورش اشاره کرده که نیازمند تخصص است اما به ده ها رشته ای که مرتبط با علوم دینی و معارف اسلامی است اشاره ای نمی کند در حالیکه رشته هایی مثل معارف، الهیات، تعلیمات قرآن، عربی، تاریخ اسلام، فلسفه و غیره از رشته هایی هستند که جای اصلی فراگیری آن در حوزه های علمیه است، چرا گاهی باید برای درس قرآن معلمانی که هیچ آشنایی با قرآن ندارند به دلیل کمبود معلم به عنوان معلم قرآن باید به کارگیری شوند در حالیکه هزاران استاد متبحر در علوم قرآنی در حوزه های علمیه تربیت شده اند؟! بنابراین در رشتههای متناسب با علوم دینی و حوزوی جز استفاده از کسانی که شناخت عمیقی نسبت به مبانی دینی و مباحث معرفتی پیدا کرده اند وجود ندارد و چه کسی بهتر از درس آموختگان حوزه های علمیه که در فضای کمبود معلم به کمک نهاد تعلیم و تربیت بیایند؟ چه کسی بهتر از کسانی که به صورت تخصصی این دروس را خوانده اند؟ بنابراین سخنان این آقا توهین به جایگاه علمی و تخصصی دانش آموختگان حوزه های علمیه است.
وی تصریح کرد: در حافظه تاریخی ملت ایران، کرسی سواد آموزی، آموزش علم و تعلیم و تربیت در اختیار عالمان دینی بوده است، این حوزههای علوم دینی بودند که مکتبخانهها را راه میانداختند و اصرار بر سوادآموزی مردم داشتند. به عبارت دیگر تعلیم و تربیت وظیفهی تاریخی حوزههای علوم دینی بوده است اما در تاریخ معاصر با خیانت عوامل استعمار به بهانه گسترده شدن علوم و غفلت مؤمنین عرصه تعلیم و تربیت عمومی کشور از عالمان دینی گرفته شد و به دیگران سپرده شد و اگر حضور هزاران معلم مؤمن و متعهد در نظام تعلیم و تربیت نبود معلوم نبود با هویت ملی و دینی ما چه می کردند؟ در قرآن کریم وظیفهی تعلیم و تربیت وظیفه ذاتی پیامبران الهی معرفی شده که عالمان دین هم به عنوان ادامه دهندگان راه پیامبران الهی همان رسالت را باید بر دوش بگیرند، بنابراین بیانصافی و نادیده گرفتن حقیقت است که کسی بخواهد مسئولیت ذاتی عالمان دین در تعلیم و تربیت را انکار نماید.
وی بیان کرد: ایشان در بخشی از سخنانش می گوید عده ای آموزش و پرورش را نهاد ایدیولوژیک فرض کرده اند! و مقصود از این سخنش را توضیح نداده است، آیا مقصود ایشان از ایدئولوژیک نبودن آموزش و پرورش نفی اسلامیت برنامه ریزی های آموزش و پرورش است یا مقصود دیگری دارد؟ از ایشان و همفکرانشان باید پرسید مگر آموزش و پرورش در کنار نهاد تعلیم نهاد تربیت نیست؟ اگر نهاد تربیتی است این تربیت قرار است طبق چه مبانی معرفتی و چه آموزههایی انجام شود؟ آموزش و پرورش یک نهاد تربیتیست و هر نهاد تربیتی مبتنی بر یک ایدئولوژی تربیت خودش را باید برنامهریزی و اجرا کند. به راستی ایدئولوژی اسلامی با نگاه انقلابی چه خطری برای منافع این جماعت دارد که اینچنین از آن واهمه دارند؟ سعادت بشریت و تعالی انسان ها در گرو تربیت بر اساس آموزه های وحیانی اسلام است نه سندهای وارداتی مکاتب الحادی و مادی. نکته هفتم ایشان در بخشی از سخنانش با تعریض به روحانیت دامنه نفوذ آنها را انکار می کند و آنها را در تبلیغ عمومی ناموفق می داند این ادعا علاوه بر اینکه توهین دیگری به جامعه روحانیت است واقعیت ندارد چرا که همین الان با وجود همه هجمه های فرهنگی دشمنان، میلیون ها نفر تحت تأثیر تبلیغ عالمان دینی در مسیر ارزش های الهی و اسلامی قرار دارند.
وی گفت: ایشان در جای دیگری از سخنانش، ورود طلاب به امر تعلیم و تربیت را بدعتی خطرناک می داند در حالیکه بدعت خطرناک اجرای سند بیست - سی در آموزش و پرورش بود، بدعت خطرناک حذف معاونت پرورشی در آموزش و پرورش بود، بدعت خطرناک اجرای منویات غربی هاست که در بعضی از دورهها متأسفانه انجام شد نصیحت مشفقانه بنده این است که ایشان که خود معاون پرورشی وزارت مهم آموزش و پرورش بوده و باید نگاه تربیتی او بر نگاه سیاسی غلبه داشته باشد این است که در مرحله اول از علما، اساتید، بزرگان حوزه و طلاب جوان عذرخواهی کند و در مرحله بعد با مطالعه منابع اصیل دینی و تاریخی نگاه خود را منطبق بر رسالت تمدنی آموزش و پرورش در گام دوم انقلاب نماید.