به گزارش خبرگزاری حوزه از هرمزگان، محسن زارعی طلبه حوزه علمیه در یادداشتی نوشت:
شهدا فرقشان با ما و امثال ما این است که محاسباتشان درست است. همه با سیستم یک ماشین آشنا هستیم اگر محاسبات در یک ماشین دقیق باشد ماشین سرعت می گیرد و ما را به مقصد می رساند. بعضی از انسان ها محاسباتشان در دنیا غلط است و چون محاسباتشان غلط است، خودشان و خانواده و جامعه و اهل محلشان را هم می سوزانند.
قرآن می گوید: "ولا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکة
چند عامل نام می بریم که اگر کسی محاسباتش اینها باشد، محاسباتش درست است.
اولین عامل این است که بدانیم خدا ما را می بیند."ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری
وقتی یک دزد می خواهد دزدی کند اول محاسبه می کند که دوربین مدار بسته ای در آنجا هست یا نه. او برای کار غلطش هم محاسبه می کند. شهدا محاسبه کردن را از اربابشان یاد گرفتند. در محاسبات شهدا و امام حسین علیه السلام دوربین خدا بود و در محاسبات من دوربین صدا و سیما! من فقط برای دوربین و مردم حرف می زنم ولی امام حسین علیه السلام فقط برای خدا کار کرد. شهید عباس قادری یک چشمش درآمده بود و دستش مجروح بود به او گفتند با آمبولانس عقب برو و او گفت: هنوز یک چشم و یک دست دیگر دارم. "والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً ان دینی" این با کدام دوربین کار می کند. بعضی ها فقط با دوربین های دنیا کار می کنند و خودشان را می سوزانند و بعضی ها با دوربین خدا و برای خدا کار انجام می دهند.
یکی در محاسباتش خودش را می سازد و یکی در محاسباتش خود را می سوزاند. شهید شوشتری فرمود: دیروز خیلی ها دنبال این بودند که گمنام بمانند، امروز خیلی ها دنبال این هستند که نامشان گم نشود.
شهدا در محاسباتشان خدا را پررنگ کردند و ما در محاسباتمان خلق خدا را پررنگ می کنیم.
همه داستان هارون را شنیده ایم. بهلول داشت رد میشد دید مسجدی دارند می سازند و گفت به هارون بگویید مسجد را برای چه کسی می سازد؟ گفتند برای خدا دارد می سازد. بهلول گفت: آبرویش را می برم. شبانه آمد و تابلوی مسجد را عوض کرد. فردا مامورهای هارون آمدند و به او خبر دادند که بهلول اسم خودش را بر سر در مسجد زده است. هارون از بهلول پرسید که چرا اسم خودت را بر سر در مسجد زده ای؟ و او جواب داد: مگر نگفتی که برای خدا ساخته ای؟ هارون پاسخ داد: بله. و بهلول گفت: خدا که اشتباه نمی کند. مردم اشتباه می کنند ولی خدا که اشتباه نمی کند. آنها در محاسباتشان خدا را پررنگ کردند و من در محاسباتم خودم و دنیا و مردم را پررنگ می کنم. مردم برایم مهم ترند.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: من اصلح فیما بینه و بین اللَّه اصلح اللَّه فیما بینه و بین النّاس هر که رابطه اش را با خدا درست کنند، خدا رابطه او را با مردم درست می کند. بعضی ها فقط می خواهند رابطه شان را با مردم درست کنند. حتی در خانواده ها آقا به خانمش تذکر نمی دهد که نکند او ناراحت شود. حالا اگر خدا از او ناراحت شد اشکالی ندارد. راحت از کنار گناه هم عبور می کنند و تذکر نمی دهند.
حضرت علی علیه السلام از کنار اشتباه کوچک عقیل که فردی کور بود به راحتی نگذشتند و سر او داد زدند و گفتند: مادرت به عزایت بنشیند.
خدا در عالم پررنگ است، هر که خدا را نبیند کور است. به حاج ابراهیم همت گفتند: چشمانت خیلی قشنگ است. و ابراهیم جواب داد: چشم قشنگ آنی است که خداوند بخرد. اگر خدا خرید، قشنگ است.
امام صادق علیه السلام همه اعضای خانواده شان را خواندند و به آنها فرمودند: شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد نمی رسد. یعنی حرف زدن با خدا با حرف زدن با غیر خدا برایت مهم باشد.
من در محاسباتم گاهی به همه پناه می آورم به جز خدا. شهدا می گفتند: "ومن یتوکل علی الله فهو حسبه" امروز به آدم ها تکیه می کنند.
اولین نکته و عاملی که در محاسبات آنها خیلی قوی بود خدا بود. شهدا چون خدا را در وجودشان بزرگ کردند، خدا هم آنها را بزرگ کرد. این نتیجه معامله با خداست.
عامل دومی که در محاسبات شهدا پررنگ بود قیامت بود. قیامت برای همه مان هست. " انهم یرونه بعیدا و نراه غریبا" اگر قیامت در پیش ما بزرگ و جدی شود دیگرکسی به دیگری ظلم نمی کند. دیگر کسی حرام نمی خورد چون حرام در قیامت مجازاتش خیلی سنگین است.
شهید مهدی باکری برای تدارکات مسئولی گذاشته بود و او بی توجهی کرده بود و مقداری از تدارکات از بین رفته بود. شهید باکری آن مسئول را توبیخ کرد و خودش گریه می کرد که چگونه پاسخگو باشد.