به گزارش خبرگزاری حوزه، بیست و پنجم دی ماه سالجاری، دانشمند فرزانه ای در کشورمان دیار فانی را وداع کرد که به تعبیر رهبر معظم انقلاب دانش عمیق، نگاه انتقادی به فرهنگ غرب که خاستگاه تحصیلیِ او بود و نیز تربیت شاگردان فراوان، از ویژگی های این فیلسوف غربشناس بود.
متأسفانه در بحبوحهی اخبار متعدد داخلی و منطقه ای و جهانی، کمتر این قبیل اخبار و میزان تأثیرگذاری این چهره های علمی بر جامعه مورد توجه رسانه ای قرار می گیرد و این در حالی است که کوچکترین سخن یا رفتار فلان سلبریتی در پهنهی رسانه ای به خصوص در آشفته بازار فضای مجازی، ضریب بالایی به خود می گیرد و مخاطب عام را متوجه خویش می سازد.
استاد مجتهدی حقیقتاً سهم بهسزایی در رشد پژوهشهای فلسفی در ایران داشت، کما این که به عنوان چهره ماندگار فلسفه می بایست بیش از پیش به آرا و اندیشه های ایشان توجه کرد.
در خلال گفتوگوهای متعددی که خبرگزاری ها و روزنامه ها در طول سال های گذشته با این استاد فقید داشته اند می توان به نکات مهمی دست یافت که در ادامه به برخی از آن ها به صورت اجمالی اشاره می گردد؛
فلسفه آموختنی است
فلسفه الزاماً اظهار نظر، تصمیمگیری و ادعا نیست، فلسفه را باید یاد گرفت، یعنی آموختنی است از طریق تاریخ فلسفه و از طریق متون فلاسفه بزرگ چه شرقی و چه غربی. مادامی که ما تصور کنیم با چند کلمه میتوان فلسفه را در اختیار مردم قرار داد، این نقص غرض و نوعی عامیانه کردن و به ابتذال کشاندن تفکر فلاسفه است. نباید انتظار داشت که مردمی که زندگی عادی خود را میکنند، الزاماً لفظ فلسفه را به دهان بیاورند و یا ادعای داشتن تفکر فلسفی داشته باشند. فلسفه جنبه دانشگاهی دارد.
فلسفه به تمام رشته های علمی عمق می بخشد
فایده فلسفه ایجاد تعمق در تعلیم و تربیت است؛ یعنی سطح تعلیم و تربیت را بالا میبرد و در تمام مقاطع میتواند کیفیت تحصیل دانشجویان و دانشآموزان را بالا ببرد. اگر فلسفه در دانشگاههای ما معتبر نباشد، به تمام رشتههای دانشگاهی آسیب وارد میشود. یعنی فلسفه به تمامی رشتهها عمق میدهد. اگر دانشگاههای ما را با دانشگاههای معتبر دنیا مقایسه کنید، باوجود اینکه در سالهای گذشته پیشرفت داشتهاند ولی آن عمقی که لازم است را پیدا نکردهاند. علوم بدون تعمق واقعی به معنای واقعی کلمه کسب نمیشود و این خدمتی است که فلسفه به جامعه میکند.
فلسفه با جنجال پیشرفت نمی کند
فلسفهورزی در جامعه کنونی ما کمی جنجالی شده است، در حالی که فلسفه جنجال لازم ندارد و لازم نیست که به یک استاد برای انتقاد، داد و بیداد و فحاشی کرد. فلسفه اینگونه پیشرفت نمیکند و جنجال باعث میشود که معنای اصلی فلسفه خلط شود و معنای خود را از دست بدهد. فلسفه نمیتواند وسیله شهرت کسی باشد و تنها چیزی که در رشتهها نمیتواند جنبه شهرت داشته باشد، فلسفه است.
باید در نظام آموزشی به تفکر اهمیت بدهیم
ما به نوعی گرفتار یک تظاهر به تفلسف و فکر کردن هستیم و حرفهای دهن پر کن فلسفی را یاد گرفتهایم و بدون کوچکترین تأمل و تحقیق آنها را به کار میبریم و این کار بیشتر به قصد مرعوب کردن مخاطب انجام میگیرد. ما اکنون از کمال مطلوب فلسفه بسیار پایینتریم و این امر نه فقط در فلسفه بلکه در کل نظام آموزش عالی وجود دارد و این به خاطر این است که به تفکر اهمیت داده نمیشود. در تمام رشتهها هدف، نتیجه آنی و زودرس است اما در رشتههای پایه و نظری نمیتوان به دنبال یک نتیجه عملی سریع بود.
هشدار نسبت به خطر عملگرایی بدون خردورزی
آنچه که اکنون در رشته فلسفه مشاهده میشود نه تنها وضعیت نامطلوب فلسفه را نشان میدهد بلکه حاکی از وضعیت خطرناک وضع کلی آموزش علوم نظری در ایران است. رواج این اندیشه منجر به یک نوع سطحینگری در اندیشه شده است که دانشجویان به دنبال نتیجه آنی هستند و این امر این اندیشه را در اذهان ایجاد میکند که علم بدون عمل فایده ندارد. من با این امر مشکلی ندارم، اما اگر علم بدون عمل امری بیهوده باشد، عمل بدون علم پدیدهای خطرناک است. من نگران این هستم که چیزی که اکنون شیوع پیدا کرده است تبدیل به عملگرایی بدون خردورزی شود.
فلاسفه غربی تحت تأثیر فلاسفه اسلامی بوده اند
این درست است که فلسفه غرب زیربنا و بستر اصلی تمدن و فرهنگ غرب است اما ریشههای فلسفه غربی را نمیتوان فراموش کرد چرا که فلسفه جدید غربی شدیداً وامدار این ریشهها است. در قرون وسطی فلاسفه غربی شدیداً تحت تأثیر فیلسوفان اسلامی بودهاند و اولین فیلسوف عقلگرا را ابن رشد میدانستهاند و تلاش بسیاری داشتند تا آثارشان شبیه به نوشتههای ابنسینا باشد. قبل از اینکه غربیها در دوره تجدید حیات فرهنگی به فلاسفه یونانی بازگردند و دوباره آنها را بازشناسی کنند تحتتأثیر فلاسفه اسلامی بودهاند و اساساً اهمیت یونان را از طریق فلسفه اسلامی درک کردهاند.
در عصر جدید یعنی از اواخر قرن شانزدهم است که غربیها موضع جدیدی میگیرند و مفهوم جدیدی از عقل ارائه میکنند و فرانسیس بیکن صریحاً میگوید: عقل باید سر تعظیم در برابر طبیعت فرود آورد تا بتواند آن را به استخدام درآورد. این درست که فلسفههای جدید غرب بهراحتی نمیتوانند در شرق جا بیفتند و هضم شوند اما باید به این امر توجه کرد که آیا با چشمپوشی از آن میتوانیم فرهنگ خود را حفظ کنیم؟ از نظر من جواب کاملاً منفی است. اگر چشم خود را به خطر ببندیم آن را خطرناکتر کردهایم.
به آینده فرهنگی ایران بسیار امیدوارم
فلسفه در حد مطلوب تدریس نمیشود و این نه کاملاً تقصیر اساتید است و نه کاملاً تقصیر دانشجویان بلکه قسمت اعظم آن مشکلی است که کل نظام آموزشی ما گرفتار آن است و برای تغییر این وضعیت یک عزم جدی لازم است. من به آینده فرهنگ ایران که فلسفه ستون اصلی آن است بسیار امیدوارم و آینده فرهنگی ایران بسیار بهتر از این خواهد شد که ما اکنون فکر میکنیم.
سیدمحمدمهدی موسوی