حجت الاسلام والمسلمین محسن الویری استاد گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) و رئیس کمیته سیره و تاریخ و تمدن اسلامی جایزه جهانی شهید صدر، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه به بررسی نقش جایزه شهید صدر در ایجاد تعاملات علمی در عرصه بین الملل پرداخته است که متن این گفتگو را در ادامه می خوانید:
* نزدیکترین مفهوم به تمدن اسلامی را در ادبیات اندیشمندان بین المللی چه مفهومی میدانید؟ به نظر شما محققانی که میخواهند در حوزه ساخت تمدن اسلامی نظریه پردازی کنند باید از چه مفاهیمی برای درک بهتر این نظریه توسط دیگر اندیشمندان جهان استفاده نمایند تا زمینه همفکری و همدلی آنها ایجاد شود؟
واژه تمدن در گذشته در بین اندیشمندان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی زبان به معانی مختلف استفاده میشد و برخی آن را به معنی فرهنگ و برخی به معنای اعم از فرهنگ به کار میبردند. این تفاوت بین فرهنگ و تمدن به متون علمی ما هم راه یافت به طوری که در حال حاضر یکی از پرتکرارترین پرسشها در حوزه مطالعات تمدن این هست که رابطه بین فرهنگ و تمدن را چطور باید تبیین کرد؟
به نظر بنده از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، واژه تمدن اصالت و محوریت خاصی پیدا کرده و آن ابهانات قبلی در مورد مفهوم ان، رفته رفته به حاشیه رانده شده است. واژه تمدن که ما در فارسی به کار میبریم معادل civilization در انگلیسی و سیویلیزاسیون در تلفظ فرانسوی است. در جهان اسلام و در جهان عرب هم آن را با الحضاره بیان میکنند و کسی به آن شبهه ای وارد نمیکند. البته شاید در بیان تعریف دقیق مانند تمام مفاهیم دیگر، اختلاف نظری در مورد تمدن وجود داشته باشد اما اجمالاً در اینکه چه چیزی تمدن است و چه چیزی نیست، اختلاف و ابهام زیادی وجود ندارد.
نباید در تعاملات علمی بینالمللی واژه دیگری را جایگزین تمدن کنیم
بنابراین بنده تأکید دارم که ما هم از واژه تمدن استفاده کنیم و واژه دیگری را جایگزین آن نکنیم. طبیعتاً این سخن بنده به این معنا نیست که این واژه یک واژه دینی و برآمده از منابع دینی است و نمیخواهم بگویم که در متون دینی ما واژه ای که بتواند به خوبی جامعه متمدن را وصف کند، وجود ندارد و اصرار بنده روی این واژه به این خاطر هست که در فضای تعاملات تمدنی که در آن به سر میبریم و در عصر جا به جایی (شیفت shift)تمدنی، سخت نیازمند مفاهمه هستیم به این معنا که هم دیگران ما را بفهمند و ما هم دیگران را بفهمیم. نمیتوان به گونهای با جهان سخن گفت که جهانیان نقاط کانونی و الفاظ اصلی اندیشه ما را در نیابند. برای این کار باید با لسان قوم سخن گفت تا بتوانند مفاهیم و اندیشههای مورد نظر ما را دریابند. البته به تدریج میتوان از واژه های دیگر استفاده کرد ولی در شرایط جا به جایی تمدنی حاضر، به نظر بنده این کار مناسب نیست.
همچنین نیاز به ذکر نیست که وقتی از یک واژه پرکاربرد استفاده میکنیم به این معنا نیست که ملزم هستیم که همه مبانی و پایه های معرفتی آن را هم بپذیریم. مثال واضح و روشن آن واژه جمهوریت است که در نام حکومت برآمده از انقلاب اسلامی هم به کار رفت. جمهوریت یک مفهوم جدید غرببنیان است که اصالت را به حکومت مردم بر مردم میدهد که طبعاً با اندیشه های ما که قائل به حکومت خدا بر مردم هستیم سازگاری ندارد اما در عین حال به مثابه یک روش، قالب و چارچوبی که اندیشه های ما را برای آنها قابل فهم کند، در نام حکومت ایران از عنوان جمهوری اسلامی استفاده شده است. اگر مثلاً ما نام حکومت را «مردمسالاری اسلامی» میگذاشتیم ابهامات زیادی به وجود میآمد که مراد از مردمسالاری دینی چیست؟ به همین ترتیب اگر ما به جای واژه توسعه یا از واژه حیات طیبه استفاده کنیم، مفاهمه خود را با اندشمندان توسعه(development) و توسعهپژوهان قطع میکنیم و آنها متوجه سخنان ما نخواهند شد و ما هم امکان گفتگو با آنها را از دست میدهیم. به همین دلیل در اینگونه موارد پیشنهاد میشود اصطلاحی را که بر خلاف آموزه های دینی ما نیست و با وجود تفاوت با ادبیات دینی خود، استفاده کنیم و در ذیل آن، در فرآیند مطرح شدن اندیشه های دینی خود در تعاملات علمی، چه بسا به تدریج تعابیر دینی هم مطرح شود و در آینده بتوان کلمات دیگری را جایگزین نمود.
بنابراین به نظر بنده برای احترام به جامعه علمی جهانی و جهان اسلام و برای ایجاد مفاهمه، مشخصاً پیشنهاد میشود بر واژه تمدن و تمدن اسلامی تکیه کنیم و دیگر مضامین و واژهها ذیل تبیین مولفههای مختلف تمدن اسلامی بیان شود ولی از اصل این واژه، دست برنداریم.
باید دانش علمسنجی را در حوزههای علمیه جدی بگیریم
* وضعیت امروزه حوزه های علمیه را در تولید علوم اسلامی و انسانی را چگونه می بینید؟
نکته اول این که ما هنوز یک علمسنجی روشمند در قم نداریم یا بنده از آن اطلاعی ندارم. داوری در مورد موفقیت یک نهاد علمی در عرصه تولید علوم انسانی یا اسلامی نیازمند معیارها و شاخصههایی است که به صورت روشمند تدوین شده باشد و یک شاخه علمی به نام علمسنجی متولی این کار است. بنابراین اظهار نظر افرادی مانند حقیر یک اظهار نظر فردی و بر پایه تجربه زیسته شخصی است که شاید نتواند محل اعتنا باشد. بنده به عنوان یک طلبه کوچک در عرصه بزرگی که در حوزه علمیه قم وجود دارد طبعاً احساس میکنم که پیشرفتهای بسیار خوب و امیدوارکننده ای اتفاق افتاده است و حداقل در عرصه تاریخ و تمدنپژوهی که حیطه فعالیت حقیر هست، این پیشرفت را کاملا احساس میکنم ولی به هر حال تاکید میکنم که این احساس یک احساس فردی است و نمیتواند مبنا و معیار داوری قرار گیرد.
* جایزه شهید صدر چقدر می تواند در افزایش پیشرفت علمی حوزه نقش افرینی کند؟
طبعاً افزایش ارتباط با نهادهای برونحوزه ای چه در سطح جهان اسلام و چه در سطح جهان بشریت، باعث افزایش پیشرفتها خواهد بود بر این اساس اگر با ابتکاراتی مانند جایزه شهید صدر، ارتباط اندیشمندان حوزهای با نهادها و محافل علمی بین المللی افزایش یابد و آسان شود، فی نفسه بر ارتقای علمی حوزه های علمیه اثرگذار خواهد بود.
* برخی معتقدند که حضور روحانیون در عرصه های بین المللی تا حدود زیادی به کارهای تبلیغی محدود شده و اندیمشمندان حوزه کمتر در همایشها و نشست های علمی بین المللی حضور دارند و یا آثار قلمی آنها به ژورنال های علمی روز دنیا راه پیدا میکند. به نظر شما علت این وضعیت چیست؟
به نظر میرسد که آمار دقیقی از میزان حضور علمی اندیشمندان حوزهای در محافل علمی بین المللی نداریم. پیشنهاد میکنم که سازمان فرهنگ و ارتباطات پروژهای را در این زمینه تعریف نماید که آمار حضور افرادی که از طرف حوزه های علمیه ایران در محافل علمی بین المللی شرکت میکنند با شاخصه های خاص خود تهیه شود. پیش بینی بنده اینست که این آمار، خیلی کم نیست و چه بسا اگر احصا هم شود شگفتآور باشد ولی اینکه وجه غالب حضور روحانیون در خارج از کشور، حضور تبلیغی بوده است به نظر میرسد کاملاً مورد قبول باشد.
مقدم داشتن تولید علم بر عرضه علم، یکی از عوامل کمبود ارتباطات علمی بین المللی حوزویان است
در مورد اینکه چرا چنین بوده است باید گفت که حوزه علمیه در طول تاریخ یک نهاد درونگرا بوده است که ارتباطات بیرونی آن به طور عمده با توده مردم بوده است. البته در مقاطعی هم با حاکمیت ارتباط داشته است ولی در یکصد سال اخیر نقش آفرینی آنها به صورت عمده در بین عامه مردم و مستقل از نهادهای حکومتی بوده است لذا بسیار طبیعی است که خروج از این پیشنیه، زمان میبرد. نکته دیگر اینکه در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی که علمای حوزه در حد وسیع وارد عرصه های جامعه شدند، این نگرانی جدی وجود داشت که حوزه های علمیه آن بنمایههای اصلی و معتبر خود را از دست بدهند و حوزه از علما خالی شود. به همین دلیل بود که برخی از علما با همین استدلال که حوزه نباید از علما خالی شود، مسئولیت اجرایی را رها کردند و به حوزه برگشتند. بازگشت به حوزه این برکت را داشت که تولید علم و تولید اندیشه بر حضور بیرونی مقدم داشته شود.
بنابراین چون نوآوری های فکری در حوزه نیازمند زمان زیاد و صرف توان بالایی است به صورت طبیعی، حضور بیرونی را کمرنگ کرد. این کمرنگ کردن به معنای بی اعتنایی به بیرون نبود بلکه به معنای مقدم داشتن بود تا خود را تقویت و مهیا کنند و بتوانند اندیشهای را تولید کنند و سپس این اندیشه نوپدید را در مرحله بعدی در جاهای دیگر عرضه کنند. بنابراین مقدم داشتن تولید علم به عرضهی علم را باید به عنوان عامل دیگری در کمبود ارتباطات بیرونی و بینالمللی در نظر گرفت.
تسهیل ارتباطات علمی بین المللی بزرگترین جایزه برای اندیشمندان حوزوی است
* آیا برگزاری جشنواره هایی همچون جایزه شهید صدر می تواند در بهبود این وضعیت اثرگذار باشد؟
قطعاً جایزه شهید صدر میتواند افق گشایی خیلی خوبی برای حضور اندیشمندان در نهادهای علمی سراسر جهان داشته باشد اما باید به این نکته دقت کرد که راه ایجاد ارتباط با خارج از کشور، الزاماً دادن جایزه نیست چه بسا اگر خود جایزه هم کنار گذاشته شود و سازمان فرهنگ و ارتباطات اعلام کند که جایزه ای به کسی نخواهد داد اما میخواهم اندیشه های نو را بشناسم و به خارج از کشور منتقل کنم و فضای ارتباط علمی بین داخل و خارج را فراهم کنم، خدمت بسیار بزرگی خواهد بود.
بنابراین نفس اینکه سازمان فرهنگ و ارتباطات این وظیفه را احساس کند که اندیشههای عمیق دینبنیادی که در سطح امت اسلامی و جهانی میتواند دیده و نقد شود و به یک هم افزایی فکری بینجامد، در سطح بینالمللی معرفی نماید، ایده بسیار خوب و مبارکی است و خدمت بسیار بزرگی به حوزه های علمیه است که بتواند راهی برای بیان اندیشه های خود در سطح بین المللی داشته باشد و هم خدمتی در سطح امت اسلامی است که میتواند امکان تعامل فکری علمای اسلام را فراهم کند. تأکید میکنم که این کار نیازی به دادن جایزه ندارد. حقیر گرچه مسئولیت یکی از کمیتههای جایزه شهید صدر را بر عهده دارم ولی گمان میکنم که این حرکت خوبی که شروع شده است به تدریج در سال آینده به سمتی برود که جایزه کنار گذاشته شود. چون پشتیبانی و تسهیل ارتباطات علمی، بزرگترین جایزه برای اهل علم است که بتوانند همفکران خود را در سطح جهان اسلام و سطح جهانی پیدا کنند. ادامه این راه بدون دادن جایزه همه حاشیههای احتمالی را کنار میزند و فضا را برای یک خدمت بسیار ارزشمند یکدست و منزه آماده خواهد ساخت.
نکته دیگر این که نباید از یاد ببریم که سازمان فرهنگ و ارتباطات ویژه حوزههای علمیه نیست و نباید این اقدام سبب شود که دانشگاهیان از عرصه محروم بمانند. بلکه باید به سمتی برویم که نوآوریهایی که کشور در عرصههای علوم مختلف دارد اینها هم در سطح جهانی مطرح شود و دانشگاهیان هم با همفکران و اندیشمندان دیگر در کشورهای جهان به ویژه جهان اسلام ارتباط برقرار کنند.