دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ |۱۶ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 18, 2024
چهل‌ویکمین نشست تخصصی همایش بین‌المللی فقه سیاست خارجی

حجت الاسلام ابوالحسنی گفت: قدیمی‌ترین سند مکتوب مخالفت با تشکیل دولت اسرائیل متعلق به علما و فقهای شیعه تهران است. این بیانیه پنجم مهرماه سال ۱۳۰۱ یعنی بیست و شش سال قبل از تأسیس رژیم صهیونیستی با امضای بیست و پنج عالم و فقیه تهرانی نوشته شده است

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت‌الاسلام محمد صادق ابوالحسنی در چهل‌ویکمین نشست تخصصی همایش بین‌المللی فقه سیاست خارجی با موضوع "عملکرد تاریخی فقها در عرصه سیاست خارجی"، گفت: نکته اولی که در مورد ضرورت بحث نیاز عنوان شود این هست که وقتی به متون و منابع و آثار مراجعه می‌کنیم، علی‌رغم اینکه منابع زیادی موجود است، اما کتاب مستقلی درباره تیزبینی‌های سیاسی فقها در عرصه سیاست خارجی نداریم. یا متون و منابع به‌صورت خام وجود دارد و یا کتاب‌هایی راجع به اندیشه سیاسی یک عالم نوشته شده که به‌ عنوان‌ مثال مجموعه‌ای را بوستان کتاب منتشر کرده از این دست است. حتی کتابی که دکتر محمدحسن رجبی دوانی تحت عنوان ادبیات مقاومت علمای شیعه در پنج قرن اخیر تدوین کرده‌اند، باز هم فقط منابع خام آنهم در موضوع ادبیات مقاومت است و در حیطه‌ی سیاست خارجی نیست.

وی افزود: از سوی دیگر کسانی که در این راستا وارد شده‌اند، عموماً یا فقط دل فقه کار کرده‌اند و یا اینکه فقط به جنبه‌ی تاریخی مسئله پرداخته‌اند تلفیق این دو را ما کمتر شاهد بوده‌ایم، لذا کتاب هایی که مربوط به اندیشه سیاسی فقها است یا عملکرد تاریخی ایشان را در عرصه سیاست خارجی بررسی کرده‌اند و یا به‌صورت تئوریک فقط به فقه سیاسی پرداخته‌اند و در بعد تاریخی محتوایی نداشته‌اند.

ابوالحسنی ادامه داد: ما شاهد یک مجموعه قواعد فقه سیاسی هستیم که این قواعد در کنشگری سیاسی علما چه در بعد داخلی و چه در بعد سیاست خارجی مؤثر بوده که با بررسی‌های انجام شده تا حدود سی اصل و قاعده فقهی را می‌توان در این کنشگری دخیل دانست. بیان این موارد خود جلسه‌ی مستقلی را می‌طلبد و به همین دلیل مباحث این جلسه به نوعی مقدمات آن بحث محسوب می‌شود و به این دید باید به آن نگاه شود. در چند محور می‌توان درباره‌ی عملکرد فقها در سیاست خارجی صحبت کرد که این محورها به این ترتیب: منبع شناسی، ضرورت شناسی و رویکردهای تاریخ‌نگاران و تاریخ‌پژوهان است که به دو مورد اول به شکل مختصر پرداختم در ادامه به محور سوم اشاره می‌کنم.

وی اظهار کرد: درباره‌ی رویکرد تاریخ‌نگاران، نگاه‌های مختلفی دیده می‌شود که مهم‌ترین آن عبارت است از: خط تاریخ‌نگاری مارکسیستی، تاریخ نگاری لیبرالیستی، تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی، شرق‌شناسان و جریان سیاسی استعماری، جریان ضداستعماری مرموز و آخرین رویکرد مکتبی است که ما از آن به عنوان مکتب بازنگری و بازنگاری تاریخ معاصر ایران یاد می‌کنیم. به‌طور مختصر درباره‌ی ویژگی‌های هر خط تاریخ‌نگاری در نگاه به عملکرد علما مواردی را مطرح می‌کنم.

پژوهشگر تاریخ معاصر ایران گفت: در خط تاریخ‌نگاری لیبرالیستی و شرق‌شناسان وابسته ما هم مقامات انگلیسی را می‌بینیم و هم دیگر عناصر استعماری. افرادی مانند لرد کرزن در کتاب ایران و مسئله ایران، سر دنیس رایت در کتاب انگلیسی‌ها در میان ایرانیان، ادوارد براون در کتاب یک سال در میان ایرانیان، خانم آن لمبتون و سر پرسی سایکس. در آثار این افراد اساساً روحانیت شیعه به عنوان کسانی که جلوی پیشرفت جوامع را می‌گیرند معرفی شده و استعمارگران را کشورهایی معرفی می‌کنند که برای رشد تاریخی و تمدنی ایران، هند و کشورهای دیگر به منطقه آمده‌اند، زیرا این کشورها از لحاظ ژن، تمدن و موقعیت جغرافیایی امکان رشد ندارند و این انگلستان و کشورهای دیگر هستند که باید دست آنها بگیرند و به قافله تمدن برگردانند. لرد کرزن در جایی از کتاب ایران و مسئله ایران می‌گوید «معادنی در این جا هست و پر قیمت است و ابزارآلات و مواد معدنی خوبی دارد. باید انگلیسی‌ها و کشورهای دیگر بیایند و مقداری از آن را به خود ملت گدا گشنه‌ی ایران بدهند(عین تعبیر وی است) و این ملت را رشد بدهند و بقیه‌اش را هم برای خودشان بردارند. منتها این ملاها مانع هستند از اینکه این دسترسی صورت بگیرد.»

وی افزود: خط دوم تاریخ نگاری مارکسیستی است که از عناصر آن م. س ایوانف در کتاب تاریخ مشروطه، محمد باقر مؤمنی در کتاب ایران در آستانه انقلاب مشروطیت و احسان طبری در کتاب جامعه ایران در دوران رضا شاه است. در این نوع تاریخ‌نگاری تأکید افراطی بر اندیشه های اقتصادی و اجتماعی طبقاتی، نقش سرمایه‌داران غربی غیرروسی در نابسامانی‌ها و ایدئولوژی مارکسیستی به شدت دیده می‌شود. نکته‌ی مهم در این نگاه، این است که کنشگری علما در عرصه سیاست خارجی در سه گانه‌ی زر و زور و تزویر تصویر می‌شود. علما مصداق تزویر، استبداد مصداق زور و سرمایه‌داری مصداق زر تعریف می‌شود و به این ترتیب روحانیت و اساساً خط حرکت انبیا و اولیا و ائمه در تاریخ را همراه با زورمندان و غارتگران حقوق مردم ترسیم می‌کنند.

ابوالحسنی اظهار کرد: رویکرد سوم مکتب تاریخ نگاری ناسیونالیسم هست که البته افرادی که نام می‌برم لزوماً تاریخ‌نگار نبوده‌اند اما تاریخ‌نویسی هم کرده‌اند. افرادی مثل میرزا آقاخان کرمانی، پورداود، جلال الدین میرزا و عبدالله طهماسبی در کتاب تاریخ شاهنشاهی اعلی‌حضرت رضاخان. این خط تاریخ‌نگاری تأکید ویژه‌ای بر عناصر خون، خاک و نژاد دارند و افراد مدنظر خود مانند رضاخان را به عنوان قهرمان معرفی می‌کنند. همچنین تلاش می‌کنند تا تاریخ و فرهنگ اسلامی ایران بعد از اسلام را حذف کرده و برگرداندن جامعه به ایران قبل از اسلام را به صورت یک اصل آرمانی معرفی کنند و مشکلات، عقب‌ماندگی‌ها، انحطاط و بلاهایی که بر سر ایران آمد را ناشی از هجوم اعراب و کنشگری سیاسی روحانیت و فقهای شیعه چه در سیاسی داخلی چه در سیاسی خارجی معرفی کنند.

وی افزود: خط بعدی مکتب تاریخ‌نگاری لیبرالیستی است که در این مکتب می‌توان به یحیی دولت آبادی در کتاب حیات یحیی تا حدی تقی‌زاده در کتاب زمینه انقلاب مشروطیت ایران و مرتضی مدرسی در کتاب اندیشه‌ها و افکار سید جمال‌الدین اسدآبادی اشاره کرد. بنای اصلی در این مکتب بر این است که تاریخ ایران چقدر ذیل مفاهیم، اندیشه‌ها و هویت غربی بوده و چقدر آزادی به معنای لیبرالیستی در ایران شکل گرفته، قانون به معنای سکولاریستی آن و رویه مدرنیزاسیون چقدر در ایران بوده و هر چقدر بوده، موفق بوده و هر چقدر خلاف این بوده، به دلیل فرهنگ و تمدنی بوده که ایران از قبل داشته است. این عدم موفقیت به دلیل ایستادگی دین و علمای دینی در مقابل حقوق بشر، آزادی‌ها و قوانین مدنی بوده است و لذا ببینید که قیام‌های علمایی مثل شهید مدرس و آیت الله آقا نجفی اصفهانی در عصر رضاخان تخطئه می‌شود. به‌طور خلاصه علما متهم هستند که با شاهان زد و بند داشتند و با رشد و پیشرفت، ارتباط کشورهای خارجی و مظاهر تمدنی مثل آزادی مطبوعات و راه آهن مخالف‌اند و به همین دلیل دچار تنش در عرصه سیاست خارجی با کشورهای دیگر هستند.

نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر گفت: خط دیگر، تاریخ نگاری ضد استعماری است که اتفاقاً خیلی دم از مقابله با استعمار و استبداد می زند و بسیار از وطن دوستی می‌گوید اما بسیار مرموز است. مصداق بارزش آقای اسماعیل رائین است که کاملا ضد استعماری، ضد فراماسونری و ضد انگلیسی است اما وقتی که به علمای شیعه می‌رسد، می‌گوید دست علما با انگلیسی‌ها و روس‌ها در یک کاسه است و آنها حقوق بگیران انگلیس در ایران هستند. مرموز بودن این خط تاریخ‌نگاری از به همین دلیل است. مثلاً رائین اشاره می‌کند که امام خمینی در واقع به نحوی حقوق‌بگیر انگلیس بوده یا مثلا در قتل امیرکبیر، علما زمینه‌سازی کردند و انگلیس هر دو در قتل امیرکبیر نقش داشتند. در این رویکرد علما همیشه دنبال استثمار ایران بوده‌اند و همراه با کشورهای خارجی و انگلیسی‌ها در این خط حرکت می‌کردند. حال آنکه بعد از انقلاب اسنادی منتشر شد که نشان می‌داد رائین رسماً عضو ساواک بوده، بابت کتاب‌هایی که می‌نوشته، از ساواک پول می‌گرفته و حتی مأموریت‌هایی از جانب ساواک به او محول می‌شده مانند جاسوسی از روس‌ها.

ابوالحسنی اظهار کرد: مکتب جدیدی در دهه اخیر به وجود آمده به نام مکتب بازنگری و بازنگاری تاریخ معاصر ایران که درصدد است بدون دخیل کردن ایدئولوژی مارکسیست، لیبرالیستی یا ناسیونالیستی آنچه که از عملکرد فقها و متون ایشان هست را استخراج و بررسی کند. مسئله این است که لازمه‌ی فهم کنشگری فقها، آشنایی با متون کلاسیک فقه شیعه مثل رسائل و مکاسب و شناخت قواعد فقه سیاسی شیعه در کنشگری سیاست خارجی است. در همین خط تاریخ‌نگاری ما می‌توانیم تیزبینی های تاریخی علمای شیعه را در چهار پنج قرن اخیر پیدا کنیم که حتی بعضی از شرق‌شناسان و برخی از اعضای مکاتب تاریخ نگاری دیگر به این اعتراف کرده‌اند. محورهای تیزبینی تاریخی علمای شیعه در عرصه سیاست خارجی را در هفت محور می‌توان دسته‌بندی کرد؛ ۱. هوشمندی سیاسی، شناخت و نقد پدیده‌های روز و افشای تهدیدهای سیاست خارجی ۲. تنش‌زدایی از عرصه سیاست خارجی، دفاع از امنیت ملی و تمامیت ارضی و حل و فصل اختلافات در سیاست خارجی ۳. تقویت بنیه سیاسی جهان اسلام و دفاع از سایر کشورهای اسلامی. یعنی عمل فقها وارد شدن اصلا یک سایه شوم جنگی رو از سر کشورهای دیگه کنار زده یا نه وارد شدن و دفاع کردن از کشورهای همسایه یا کشورهای جهان اسلام. ۵. مسدود سازی راه نفوذ بیگانگان در مذاکرات سیاسی. که خود بحث مذاکره اصلا مذاکره بین علما و مقامات کشورهای خارجی. ۶. ارائه درس دیپلماسی و فنون سیاست خارجی. به نظرم اوج قله بحث فقه سیاست خارجی این می‌تواند باشد.

وی بیان کرد: اولین نکته‌ای که از این محورها حاصل می‌شود این است که آن رهیافت مارکسیستی، لیبرالیستی، ناسیونالیستی و... عمیق نبوده و ما باید متون و منابع را وسط بگذاریم و با بازنگری و بازنگاری تاریخی به آن فهم عمیق از عملکرد فقهای شیعه در سیاست خارجی برسیم. به عنوان مثال در محور اول یعنی هوشمندی سیاسی، شناخت و نقد پدیده‌های روز و افشای تهدیدهای سیاست خارجی می‌توان به منشور آیت الله سید صدرالدین صدر با موضوع اصول سیاست استعماری انگلستان اشاره کرد. ایشان این رساله را در سی سالگی در سال ۱۳۲۹ قمری(۱۲۸۹ شمسی) یعنی در بحبوحه مشروطه‌ی دوم نوشته است. شناخت و اشراف یک عالم و مجتهد جوان شیعه از وجوه سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی یک ابرقدرت به نام انگلیس به‌گونه‌ای است که یک اصول ده گانه‌ را به عنوان اصول سیاست استعماری انگلیس معرفی می‌کند و این رسانه را برای حفظ اتحاد و بصیرت مسلمین و جلوگیری از نفوذ و سیطره‌ی قدرت‌های خارجی، در نجف می‌نویسد و بعد در اختیار روزنامه‌ی فارسی زبان شمس چاپ اسلامبول قرار می‌دهد تا سراسر جهان اسلام از آن استفاده کنند. یک مصداق دیگر بیانیه‌ی هیئت علمی تهران درباره‌ی تکاپوهای صهیونیستی است. خیلی جالب است بدانید که قدیمی‌ترین سند مکتوب مخالفت با تشکیل دولت اسرائیل متعلق به علما و فقهای شیعه تهران است. این بیانیه پنجم مهرماه سال ۱۳۰۱ یعنی بیست و شش سال قبل از تأسیس رژیم صهیونیستی با امضای بیست و پنج عالم و فقیه تهرانی نوشته شده است. دلیل نوشتن این بیانیه توسط فقها و آن‌ هم در آن ایام این است که به فاصله کوتاهی از کودتای رضاخان، ناگهان تعداد بسیار زیادی، حدود هشتاد دفتر به عنوان دفاتر مهاجرت یهودیان از ایران به سمت فلسطین راه می‌افتد و این باعث می‌شود که عملاً ایران تبدیل به خط ترانزیت یهودیان منطقه به فلسطین شود. در این برهه شاهدیم که یک نشریه به نام ححییم منتشر می‌شود که اولین نشریه چاپ رنگی در ایران است. این نشریه در واقع مخصوص تئوریزه کردن ملت یهود و ارسال آنها به فلسطین بوده است. اما فقهای تهران در واکنش به مطالب این نشریه بیانیه‌ای را خطاب به دولت و عدلیه می‌نویسند و به کم‌کاری آنها در مقابله با چنین مطالبی که در ایران منتشر شده است، اعتراض می‌کنند. اساس اعتراض آنها هم این است که درحالی‌که یهودیان درحال تصرف قبله‌ی اول مسلمانان هستند و اعتراض مردم فلسطین هم به این رویه اعلام شده است، در کشور شیعه‌ی ایران چنین مطالبی در تقویت و ترغیب فرستادن یهودیان به فلسطین منتشر شده است. ببینید دغدغه‌ی این فقها نسبت به مسائل خارج از مرزهای کشور چگونه بوده است! کسی این بیانیه را بخواند، باور نمی‌کند که مربوط به بیست و شش سال قبل از تأسیس رژیم صهیونیستی است و فکر می‌کند مربوط به چند سال قبل از انقلاب است.

ابوالحسنی در پایان گفت: بازهم تأکید می‌کنم که برای فهم عمیق عملکرد فقهای معاصر در سیاست خارجی لازم است که یک بازنگری و بازنگاری تاریخی نسبت به منابع و متون خام موجود داشته باشیم تا بتوانیم با آنچه از رفتار فقها در سیاست خارجی اتفاق افتاده است را بدون دخیل کردن ایدئولوژی‌های انحرافی بشناسیم.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha