اشاره؛
هجدهم ذی الحجه، سالروز اعلان جانشینی أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و عید سعید غدیر خم است که به عنوان بزرگترین عید مسلمانان بوده و به همین مناسبت گفت وگویی با حجتالاسلام والمسلمین سید محمد طباطبایی یزدی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم پیرامون مسئله غدیر و جانشینی داشتیم که تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار رسانه رسمی حوزه قرار دادید، برخی از افراد درباره سند واقعه غدیر اشکالاتی کرده اند؛ چگونه می توان واقعه غدیر خم را اثبات کرد؟
ماجرای غدیر خم از مهمترین حوادث اسلام است، هر چند که این حادثه عظیم مورد بیمهری برخی مورخین و اهل حدیث قرار گرفته است.
ماموریت پیامبر اکرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طرف خداوند متعال برای امر جانشینی حضرت علی علیه السلام در واقعه غدیرخم، صرفاً جنبه تاریخی ندارد.
درست است که این مسئله یک واقعه تاریخی است، اما این اتفاق مهمترین پشتوانه اثبات امامت برای شیعیان میباشد؛ لذا طبیعتا این پشتوانه قوی مخالفان ما را هیچ وقت ساکت نمیگذارد و بی تفاوت از کنار آن نمی گذرند.
مخالفان در مواردی این واقعه را انکار میکنند و حتی گفته شده که مثلا غدیرخم اسم یکی از جنگهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
برخی از افراد مخالف هم گفتهاند که امیرالمومنین علیه السلام در این زمان اصلاً در واقعه حجة الوداع کنار پیامبر نبودند و در یمن حضور داشته اند.
برخی نیز وقتی عاجز از انکار حدیث میشوند و به خاطر نقل فراوان و تواتر حدیث مجبور به قبول میشوند، در دلالت آن تشکیک میکنند و میگویند درست است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در واقعه غدیر این سخن را فرموده است، اما منظورش این بوده است که هر کس مرا دوست دارد، علی را دوست داشته است.
بزرگانی از علمای ما مثل شیخ مفید که به نحوی مؤسس کلام شیعه است، در آثار خود اثبات کرده است که معنای « َمنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، هیچ معنایی جز سرپرستی و جانشینی نمیتواند داشته باشد.
این عالم بزرگ شیعه تک تک معانی کلمه مولا را نقل کرده و معنای درست آن را در حدیث غدیر اثبات کرده است.
در زمان معاصر علمایی مثل مرحوم علامه امینی در جلد اول کتاب الغدیر خود، نقل های مختلف تاریخی و حدیثی و نقل راویان احادیث این مسئله را به صورت جدی برشمرده اثبات کرده است که ۱۱۰ نفر از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آن حضرت این حدیث را روایت کردهاند.
در گام بعدی با سیر تاریخی احتجاجات روبرو هستیم که حضرت امیرالمومنین علیه السلام با منکران و مخالفین خود احتجاج کرده است، طوری که آنها را مورد خطاب قرار داده و میپرسد: آیا شما حضور نداشتید زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در واقعه غدیر دست مرا بالا برد و مرا به عنوان ولی شما معرفی کرد؟؛ اگرچه بعضی از صحابه شهادت دادند اما تعدادی خود را به فراموشی زده و حاضر به اقرار نشدند، سکوت کرده و کار خود را توجیه میکردند.
در دوره های بعد هم امامان شیعه از جمله امام رضا علیه السلام غدیرخم این روز عظیم را جشن گرفته و تاکید به بزرگداشت این روز مهم داشتند.
با این حساب باز میبینیم که این رویداد و امر بسیار مهمی مثل جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، چقدر مورد بیلطفی و بیمهری افراد و جریانات مختلف قرار گرفته است.
به قول کمیت شاعر اهل بیت علیهم السلام که میگوید «وَ لَمْ أَرَ مِثْلَ ذَاکَ الْیَوْمِ یَوْماً / وَ لَمْ أَرَ مِثْلَهُ حَقّاً أُضِیعَا؛ نه روزی را در عظمت و بزرگی همچون روز غدیر سراغ دارم و نه حقی چنین غصب شده و نادیده گرفته شده را».
این بیمهری هم از طرف مورخین و هم از طرف محدثین اتفاق افتاده است.
محمد بن اسحاق که اولین سیره نویسان پیامبر اکرم (ص) است، اصلا در سیره خود اشارهای به واقعه غدیرخم نمیکند؛ بعد از او هم ابن هشام که سیره او را تلخیص کرده است و به سیره بن هشام معروف است، به ذکر واقعه غدیر خم نپرداخته است تا اینکه محمد بن جریر طبری، اگر چه او هم در تاریخ سترگ خود یادی از این واقعه مهم نمی کند اما در رساله جداگانهای چون «کتاب الولایة»، احادیث غدیر را روایت کرده است.
اگر به جریان شناسی آن روز دقت کنیم، حاکمیت و جو سیاسی به حدی در حالت خفقان سپری میشد که مردم همان جامعه به خاطر تألیف چنین رساله ای، مانع از دفن پیکر این تاریخدان در قبرستان مسلمانان میشوند و حتی جنازه او را سنگ باران میکنند.
اما اراده و مشیت الهی فوق مشیت ما انسانهاست؛ لذا می بینیم پس از گذشت سالهای طولانی، در رابطه با واقعه و حدیث غدیر، برخی از علمای بزرگ اهل سنت به روایت آن پرداخته اند؛ مثلاً شمس الدین ذهبی رسالهای در مورد طرق و اسناد حدیث غدیر دارد.
این عالم اهل سنت از علمایی بود که بسیاری از احادیث شیعه را به عناوین و برچسب هایی چون رافضی بودن رد میکرد، در عین حال در مورد حدیث غدیر رساله ای را با عنوان «طرق حدیث من کنت مولاه» نوشته است.
در تاریخ نقل شده است که در زمان بنی عباس منصور دوانیقی به محمد بن اسحاق امر میکند که یک تاریخ از سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای پسرش بنویسد.
طبیعتاً نمیتوان برای چنین خلیفهای که دشمن اهل بیت علیهم السلام است از واقعه غدیر سخنی به میان آورد؛ اما خواست خداوند متعال بوده است که در زمان خلافت مهدی عباسی شخصی به نام عبدالسلام بن هاشم یشکری سر به شورش بر میدارد و خلیفه عباسی برای جنگ با او لشکری را میفرستد.
در بین این جنگ خلیفه عباسی برای وی نامهای مینویسد که جالب است. در نامه خلیفه عباسی به بن عبدالسلام یشکری آمده است که تو چرا با علی دشمنی داری، علی همان است که پیامبر دستش را بالا برد و گفت: «من کنت مولا فهذا علی مولاه».
باید گفت که عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد؛ یعنی دشمنان اهل بیت علیهم السلام در برخی از موارد خودشان اقرار به ولایت امیرالمومنین علیه السلام و واقعه غدیر کردهاند.
* چرا جانشین پیامبر (ص) نمی تواند از سوی مردم تعیین گردد؟ آیا عدم تعیین امام از سوی مردم با مردمسالاری تعارض ندارد؟
در پاسخ باید گفت که این جانشینی و خلافت، خلافت ظاهری نیست.
مفاد حدیث غدیرخم این نیست که ما این جانشینی را به مسئله خلافت بر جامعه مسلمین تقلیل دهیم؛ بلکه این مسئله بسیار بالاتر از این چیزهاست و مسئله مربوط به ولایت بر عالمیان است. در روایات داریم که اسلام بر پنج چیز استوار است و اگر پنجمی نباشد بقیه آنها بیارزش است.
اساس اسلام بر توحید بنا شده است و بعد از توحید مهمترین اساس اسلام ولایت است و با ولایت است که معنای مهم و اصلی توحید فهم میشود.
بنابراین مسئله خلافت ظاهری نیست، چون در مردم سالاری دینی مسئله خلافت بیشتر مربوط به جانشینی برای مسائل اجتماعی و اقتصادی و امور جامعه در مدت کوتاه میباشد، در حالی که ولایت امیرالمومنین علیه السلام، ولایت و امامت ازل تا ابد را ثابت میکند و امام وسیلهای برای رسیدن به حقایق دینی و حقایق تمام عالم است؛ به همین سبب اطاعت امام بر همگان واجب است.
بنابراین مفاد اصلی حدیث غدیر پذیرش ولایت امام علیه السلام میباشد.
تمام انحرافات بشر از این مسئله ناشی میشود که مسئله ولایت را به عنوان یک طریق برای رسیدن به امورد دنیوی و اجتماعی خود میبینند و مردم فکر کردهاند ولایت و امامت باید از طریق مردم تعیین شود؛ در حالی که این خلاف است و بنابر دلیلی که گفته شد، این مسئله مربوط به کشف حقایق عالم است و هدایت تمام نسلها از ازل تا ابد به وسیله امام میباشد.
در حدیث غدیرخم امام مد نظر و تعیین شده از طرف رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم مربوط به مسائل نظامی، اقتصادی و اجتماعی نیست؛ چراکه اینگونه موارد به وسیله غیر معصوم هم میتواند مدیریت شود.
در حدیثی از امام رضا علیه السلام آمده است که امامت معنای بسیار بزرگی دارد و مردم از فهم آن عاجز هستند و نمیتوانند معنای واقعی امام را درک کنند؛ بنابراین در اسلام بعد از بزرگترین اصلی مثل توحید باید گفت که اصل ولایت و رسالت اساس و بنای اسلام است. همان رسالتی که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امامان معصوم علیهم السلام تفویض شده است و طبق آیات قرآن، ولایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همان ولایت امامان معصوم علیهم السلام است که بعد از امیرالمومنین علیه السلام به سایر امامان تفویض شده و ایشان بر همه جهانیان ولایت دارند؛ لذاست که ولایت نقطه عطف تاریخ اعتقادات شیعه است.
* آیا در قرآن به مسئله غدیرخم اشاره ای شده است؟
در خصوص واقعه غدیر، آیات شاخصی داریم که علامه امینی در جلد اول الغدیر آنها را بیان کرده است.
هر کدام از این آیات عنوانی دارد؛ یکی از این آیات آیه تبلیغ است که خداوند متعال می فرماید: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
ای پیامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده [به خوبی] ابلاغ کن، اگر انجام ندهی، در آن صورت [گویی به هیچ عنوان] پیام او را نرسانده ای.خدا تو را از گزند برخی از مردم [شرور] حفظ میکند، بی گمان، خدا کافران را هدایت نمیکند/ آیه ۶۷ سوره مائده
آیه دیگر از آیات قرآن مربوط به آیه اکمال معروف است: « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ؛ امروز کفرپیشگان از [شکست] دین شما ناامید شده اند؛ بنابراین از آنان مترسید و از من بترسید. امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما /آیه ۶ سوره مائده»
آیه دیگر از آیات قرآن مربوط به آیه «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ؛ پرسندهای از عذاب واقعشوندهای پرسید/ آیه ۱ سوره معارج» است که در مورد شأن نزول این آیات از مفسرین شیعه و سنی در منابع خود آوردهاند که این آیات مربوط به واقعه غدیر خم است البته برخی از محققین در حال حاضر بیشتر از این آیات را در مورد اثبات غدیر خم و شأن نزول آن آوردهاند که برخی از آیات تصریح در مسئله غدیر خم و برخی از آنها تلویح به مسئله غدیر خم دارند.
مثلاً واحدی نیشابوری از علمای قرن پنجم اهل سنت در کتاب «اسباب النزول» خود که جزء کهنترین کتاب اهل سنت و بسیار مشهور میباشد، در ذیل آیه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ؛ و [در ایستگاههایی] آنها را نگه دارید، که بازپرسی شوند / آیه ۲۴ سوره صافّات» در مورد بازخواست مردم از طرف خداوند متعال در روز قیامت میفرماید که آن چیزی که از مردم مورد سوال قرار میگیرد ولایت آقا امیرالمومنین علیه السلام است و سؤال میشود که به ولایت امیرالمومنین علیه السلام معتقد هستید یا خیر.
جناب ولیفرد مادلونگ، اسلام شناس غربی که در اخیرا فوت کرده است، کتابی به اسم کتاب «جانشینی محمد» دارد و به فارسی ترجمه شده است.
ایشان مسلمان نیستند و در یک نگاه برون دینی در کتاب خود اعتقاد دارد که جانشینی حضرت علی علیه السلام هم بر اساس آیات قرآن و هم بر اساس سنت جانشینی عرب، قابل توجیه و قابل اثبات است؛ اتفاقاً کسی که جانشینی او قابل توجیه نیست خلیفه اول است.
همچنین در دو جای این کتاب به حدیث غدیرخم پرداخته شده است. ایشان اعتقاد دارند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اواخر عمر شریف خود از جانشینی حضرت علی علیه السلام حمایت کردهاند و این نهایت چیزی است که از غدیر خم میتوان گفت که در گفتمان قرآن کریم اینطور است که انبیاء جانشین بعد از خود را از سلاله پاک به عنوان وصی خود به مردم معرفی میکردند و این یک چیز متداول و سنت الهی بوده است؛ بنابراین اگر جانشینی غیر از علی (علیه السلام) است که نیاز به استدلال و اثبات دارد، جانشینی علی (علیه السلام) مطابق اصل است.
اصل بر این است که پیامبر باید حضرت علی علیه السلام را بعد از خود جانشین قرار دهد.
در همین رابطه در آیات قرآن ملاحظه می شود که حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند متعال درخواست امامت برای ذریه خود میکند « وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ به خاطر بیاورید هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند/ آیه ۱۲۴ سوره بقره».
خداوند متعال دعای او را قبول میکند، اما شرط جانشینی بعد از او برای ذریه او را عدم ظلم و داشتن عصمت میداند.
پس دانسته می شود که ادامه وصایت و امامت در ذریه خاندان رسالت امری معهود بوده است که چنین خواسته ای را حضرت ابراهیم از خداوند می کند و خداوند متعال آن را مشروط به پاکی و طهارت می کند.
روایات تفسیری در مورد آیاتی که مربوط به اکمال دین آمده، متعددند و نمی توان در قبول این شأن نزول خدشه کرد؛ بحث قرآنی این مسئله مجالی فراخ می طلبد که بتوان آن را به شکل مبسوط بیان کرد. موفق و مؤید باشید.
گفت و گو از: حسین پاشایی