دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ |۱۶ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 18, 2024
کاور شب نهم

حسین به جای خود بازگشت و تشنگی بر او سخت شده بود. مردم گرد عباس را بگرفتند و او را از حسین جدا کردند. عباس به طلب آب رفت: بر او حمله کردند. او هم بر آنها تاخت و می‌گفت: از مرگ نمی‌ترسم آنگاه که بانگ زند. چنان می‌جنگم که میان جنگاوران پوشیده شوم از خاک. جانم فدای آن جان برگزیده‌ پاک. عباسم من که با مشک می‌آیم و از گزند و زخم خصم باکی ندارم. آنها را پراکنده ساخت.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha