بازخوانی مقتل (10)
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب نهم قمر بنیهاشم
حسین به جای خود بازگشت و تشنگی بر او سخت شده بود. مردم گرد عباس را بگرفتند و او را از حسین جدا کردند. عباس به طلب آب رفت: بر او حمله کردند. او هم بر آنها تاخت و میگفت: از مرگ نمیترسم آنگاه که بانگ زند. چنان میجنگم که میان جنگاوران پوشیده شوم از خاک. جانم فدای آن جان برگزیده پاک. عباسم من که با مشک میآیم و از گزند و زخم خصم باکی ندارم. آنها را پراکنده ساخت.
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب هشتم علی اکبر(ع)
اهلِ کوفه از کشتنِ علی اکبر پرهیز می کردند. مُرّة ابن مُنقِذٍ عبدی او را بدید و گفت ((گناهِ همه عرب بر گردنٍ من، اگر این جوان بر من گذرد و من پدرش را به داغٍ او ننشانم) بر او بگذشت و با شمشیر می تاخت. مرّه ناگهان نیزه بر پشتِ او فرو برد و تیری در گلوی او آمد و بشکافت و علی در خونٍ خود غلطید. دست در گردنِ اسب آورد و اسب او را سوی لشگر دشمن برد و آن مردم بر او ریختند و با شمشیر می زدند و او را پاره پاره کردند. وقتی روح به حنجر او رسید، به بانگ بلند گفت «ای پدر! این جدٍّ من پیغمبر است که جامی پر به من نوشانید که دیگر تشنه نشوم.)) و گفت ((العَجَل العَجَل! بشتاب بشتاب! که تو را جامی آماده است و این ساعت آن را بنوشی.)) بیفتاد. حسین بیامد و بر سر علی بایستاد...
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب هفتم علی اصغر(ع)
حسین(ع) آهنگ جنگ کرد به نفس خویش، و فریاد زد: «کسی هست که دشمن را از حرم پیغمبر براند؟ خداپرستی هست که از خدا بترسد و ما را اِعانت کند؟ فریادرسی هست که برای ثواب، ما را یاری کند؟» صدای زنان به شیون بلند شد. حسین روی بگردانید. طفلی از آنِ خویش را شنید از تشنگی میگرید. شیرخوار بود؛ نامش عبدالله. او را بگرفت و گفت: «ای مردم! اگر بر من رحم نمیکنید، بر این طفل ترّحم کنید.» حرملة ابن کاهلِ اسدی تیری بیفکند که در گلوی طفل آمد و او را ذبح کرد.
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب ششم قاسم بن الحسن
چون حسین علیه السّلام قاسم بن الحسن را دید به جنگ بیرون آمده در آغوشش گرفت و با هم گریستند چندان که بیهوش شدند از حسین علیه السّلام دستور جهاد خواست آن حضرت اذن نداد پس آن جوان بر دست و پای عمّ افتاد و بوسه می داد تا اذن گرفت و به جنگ بیرون آمد و اشک بر گونه هایش روان بود و قاسم به جنگی سخت پیوست ...
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب پنجم عبدالله بن حسن
شمر با پیادگان نزدیک حسین(ع)رسید حسین(ع) بر ایشان تاخت و آنها را راند باز او را در میان گرفتند؛ عبدالله بن حسن از نزد زنان دوان دوان بیرون آمد و او پسری بود خردسال به بلوع نرسیده تا در کنار حسین بایستاد...
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب چهارم حر بن یزید ریاحی
حرّ رجز خواندن گرفت: «سوگند خورده ام که از شما بکشم، پیش از آنکه کشته شوم؛ و سوگند خورده ام که پشت به شما نکنم؛ و سوگند خورده ام که پیوسته شما را با ضربه ی شمشیر بزنم بی آنکه عجزی از من ببینید و مهلت از شما بخواهم؛ و سوگند خورده ام که از بهترینِ انسانها حمایت کنم.»* او و زهیر ابن قین کارزاری سخت کردند: اگر یکی حمله می کرد و گرفتار می شد، دیگری می تاخت و او را می رهانید.
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب سوم رقیه بنت الحسین
زنان شهادت پدران را از فرزندان خردسال پنهان می داشتند و میگفتند: پدرانتان به سفر رفته اند و همچنین بود تا یزید آنان را به سرای خویش آورد حسین علیه السلام را دخترکی خردسال بود شبی از خواب برخاست سخت پریشان و گفت: پدرم کجاست؟ که من اکنون او را دیدم چون زنان این سخن را بشنیدند گریستند و شیون برخاست یزید بیدار شد و پرسید چه خبر است تفحص کردند و قضیه را باز گفتند یزید گفت: سر پدرش را نزد او ببرند سر مقدس حسین علیه السلام را نزد آن دخترک بردند پرسید: این چیست؟ گفتند: سر پدر تو است ...
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب دوم ورود به کربلا
امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد «کربلا» شد. آن حضرت پرسید: «نام این زمین چیست؟» گفتند:«کربلا».
-
فیلمفیلم | بازخوانی مقتل حسین بن علی(ع)؛ شب اول مسلم بن عقیل
عبیدالله با مسلم گفت «ای پسرِ عقیل، مردم بر یک کلمه اجتماع داشتند. تو آمدی و جدایی افکندی و خلاف انداختی.» مسلم گفت «نه چنین است. اهلِ این شهر گویند پدرِ تو نیکانِ آنها را بکشت و خونِ آنها بریخت و میانِ آنها کارِ کَسرا و قیصر کرد. ما آمدیم تا آنها را به عدل فرماییم و به حکمِ کتاب و سنّت دعوت کنیم.»