به گزارش خبرگزاری حوزه، حکایت زیر دربارهی عشق و احترام مرحوم علامهی طباطبایی به والدین و اهتمام ایشان در خدمت به علم و دین را روایت میکند. این داستان نه تنها عمق عشق علامه را نشان میدهد، بلکه اهمیت دعا و رضایت والدین را در موفقیتهای دنیوی و معنوی یادآور میشود.
مرحوم علامه فرمودند که برادرشان مرحوم آسیدحسن الهی (رضوان الله علیه) برای او نامهای نوشتند که یک نفر برای خواندن فلسفه پیش من آمده که احضار ارواح میکند.
ایشان گفته است که من میخواستم فلسفه بخوانم؛ روح ارسطو را احضار کردم و به ایشان گفتم چه کتابی بخوانم و و در محضر چه کسی بخوانم؟ گفتند: اسفار، پیش آقای سید حسن الهی.
آقا سید حسن الهی هم مرد زرنگی بوده و خود مرحوم آقای طباطبایی جاهایی فرمودند که آدم چیز فهمی بود.
خود آقا سید حسن الهی فرموده بود که من مشکلات کتب فلسفی را توسط همین آقا از اصحاب آن کتب میپرسیدم. مثلاً مشکلات کتب ابن سینا را به او میگفتم؛ او را احضار میکرد، سؤال میکردم و جواب میگرفتم؛ اگر چه خود این واسطه نمیفهمید جواب چیست، ولی من استفاده میکردم. ایشان واسطهی ما بود.
بعد برای مرحوم علامه طباطبایی نوشته بود که ما توسط همین آقا پدرمان را احضار کردیم و پدر از شما ناراضی بودند و وجه عدم رضایت این بود که میفرمودند که این محمد حسین، من را در ثواب تفسیر المیزان شریک نکرده، از این جهت از شما ناراضی بود.
علامه طباطبایی «ره» فرموده بودند: من که ایشان را شریک نکردم، برای این بود که اصلاً ارزشی برای این عملم نزد خدا قائل نبودم که بخواهم پدرم را شریک کنم.
حالا ببینید بیست سال طول کشیده است و چقدر در نوشتن و اتمام آن اهتمام داشتند. از مرحوم آقای قدوسی ـ که داماد مرحوم آقای طباطبایی بودند ـ شنیدم که وقتی مرحوم علامه ورقه های تفسیر را برای چاپ به ما می دادند، نقطه های کلمات تفسیر المیزان را نمیگذاشتند؛ میفرمودند که حساب کردم که هر صفحهای را اگر نقطه بگذارم، سه دقیقه بیشتر طول میکشد. حالا با این همه وقتی که گذاشته بودند، میفرمایند من برای این عمل ارزشی قائل نیستم؛ برخلاف برخی از ماها که تا یک مقدار کاری انجام میدهیم، فکر میکنیم چه شد و چقدر عالم را تحت تأثیر قرار داد. اما یک نفر که یک خدمت عظیم قرآنی انجام داده، مثل تفسیر المیزان ـ تفسیری که از روز اولی که منتشر شد، تفسیر مورد اعتنایی شد و در عالم اسلام صدا کرد ـ میگوید من برای این عمل ارزشی قائل نیستم.
علامه می فرمایند: وقتی که این نامه آمد، عرض کردم: خدایا! اگر برای نوشتن این تفسیر به من ثوابی میدهی، پدرم را هم در آن شریک کردم. حالا شاید والده شان را هم شریک کرده باشند.
نامهی بعدی را که اخوی ایشان فرستاده بود، نوشته بود که بله، پدر از شما راضی شدند. این واقعاً مطلب مهمی است که انسان اینجور به امر پدرش اهتمام داشته باشد. دعای آنها بدون شک در موفقیت انسان بسیار مؤثر است.
منبع: کتاب پندهای سعادت، جلد یک، ص ۸۹-۸۷
نظر شما