بسمالله الرحمن الرحيم
رويکردهاي کلان کشور را بايد اقتضائات و شرايط رقم بزند، تا بر اساس نيازهاي ضروري و بهروز جامعه، برنامه و بودجه کشور جهتگيري گردد و تعامل منطقي بين داشتههاي نظام و بايدهاي آن برقرار شود.
در چند دهسال گذشته شاهد دو رخداد مرتبط باهم، در عرصههاي داخلي و بينالمللي بوديم. جنگ و تهديد به آن، نسبت به انقلاب و نظام اسلامي از سوي دشمنان، واقعيتي بود که در طول سالهاي گذشته، بهوضوح در ميان کشورهاي غربي وجود داشت و دارد و در مقابل، عملکرد حکيمانه مسئولان نظام جهت تقويت و توسعه بنيه دفاعي کشور براي دفاع در جنگ 8 ساله و پيشگيري از حملات احتمالي، رويکردي لازم، ضروري و قابل تقدير بوده است.
البته تخصيص بودجه به اين عرصه در طول سالهاي گذشته در نوسان بوده، اما بيترديد اين امر هميشه در اولويت بودجه ملي قرار داشته است. قطعاً نياز مالي در زمان جنگ بيش از دوران صلح بوده، اما هيچگاه تحول نظامي و آمادهسازي دستگاه نظامي کشور، از اولويت دولت کنار گذاشته نشده است.
اينک در سالي که بهعنوان فرهنگ نيز نام گرفته، بايد بر نکتهاي درنگ داشت، که آيا امروز نيز چون سالهاي پيشين، جنگ احتمالي ما با دشمنان، نظامي خواهد بود و ما هنوز نياز ضروري به تقويت، توسعه و تجهيز ساختار نظامي خود همچون گذشته داريم، يا اينکه جنگ امروز ما غيرنظامي و نرم خواهد بود و حداقل يکي از جبهههاي سنگين نبرد ما جنگ نرم ميباشد؟
*تلفات پرحجم جنگ فرهنگ
واقعيتي که نميتوان از آن چشم پوشيد، آن است که عليرغم وجود تهديدهاي نظامي و ضرورت حفظ آمادگي بايسته نظامي براي عدم طمع ديگران به نظام اسلامي و جلوگيري از جنگ احتمالي، بايد دانست که اگر در جبهه نظامي از يک جنگ احتمالي سخن ميگوييم؛ ما در جبهه فرهنگي، سالياني است که در ميدان مبارزه و نبرد قرار داريم و برخوردهاي سنگين بين ما و آنها رخ داده و طرفين پيشرفتها و تلفات پرحجمي داشتهاند.
اگر هشدارهاي مقام معظم رهبري دامظله را در طول اين سالهاي نبرد نگاه کنيم و آنگاه به شکستها و پيروزيهاي تلخ و شيرين اين جنگ بزرگ و پرهزينه نيز نظري بيفکنيم، خواهيم ديد که پيامدهاي اين جنگ به مراتب ميتواند بزرگتر، اثرگذارتر و ماندگارتر از جنگ نظامي باشد.
بررسي و تحليل فرهنگي دو جامعه متقابل در اين جنگ، شواهد گوناگوني را بهدست ميدهد که زواياي پرتنوع و تکثر اين نبرد وسيع و سرنوشتساز را به راحتي در ذهن به تصوير ميکشد. حال اگر جنگ فرهنگي را نبرد اصلي ديروز و امروز و فردايمان بدانيم، يا حداقل آن را در کنار جنگ نظامي، يکي از دو نوع نبرد اصلي بدانيم -که سالياني است آغاز شده و ميدانهاي نبرد، شعلهور از آتش اين جنگاند- به راستي چرا رويکرد اصلي کشور و بودجه ملي به اين سمت، سو نگرفته است؟ چرا دستگاههاي فرهنگي در غربت و با مشکلات شديد اقتصادي، با چنگ و دندان خاکريزهاي فرهنگي را حفظ ميکنند؟
*مسئولان باور کنند
آيا مسئولان ديروز و امروز، اين نبرد فراگير فرهنگي را هنوز باور نکردهاند؟ يا چون اين جنگ، تخريبهاي فيزيکي جنگ نظامي را ندارد، آنرا مهم نميدانند؟
نگاه به آمارهاي بيتناسب شبکه ماهوارهاي آنها و ما؛ و تأمل در آسيبهاي فرهنگي اعتياد، حجاب، طلاق، تجرد، خشونت و... صحنه يک جنگ وسيع فرهنگي را برايمان ترسيم ميکند. بهراستي چه زماني صحابه بودجه کشور، بايد نيمنگاهي به جنگ فرهنگي نمايند؟ ما ميدانيم تهديدهاي نظامي، بوده و هست، اما باتوجه به وضعيت مقبول نظامي موجود که بر آن تکيه کرديم، اينک بايد به داد فرماندهان و سربازان نبرد فرهنگي رسيد که عليرغم درگيري نفسگير در سالهاي متمادي، هنوز جنگ آنها به رسميت شناخته نشده و اين قهرمانان به عنوان سپاهيان فرهنگي کشور، مورد حمايت و پشتيباني شايسته قرار نميگيرند.
بهراستي غربت فرهنگ و اهالي فرهنگ تا کجا؟!
حسن مولايي