الف) سلوک عبادی :
تمام سيره ورفتارهای امام حسن (عليه السلام) چونان نام مبارکش زيباست چون مربی والگوی آن حضرت پيامبر(ص)است ؛ قرآن سيره ی نبوی را بهترين الگو معرفی می کند[1]، امام حسن (ع) از حاملان وعاملان سنت وسیره ی نبوی است ، پس از پیامبر(ص) وامیرمومنان (ع)هرکس خواست پیامبر(ص) را ببیند وسیره اش را بنگرد به امام حسن(ع) می نگریست ؛ مردم برای زیارت حضرت در مقابل آستانه درش صف کشیده وازدحام می کردند.
دراین نوشتار با نیم نگاهی به سیره عبادی ، اجتماعی ،سیاسی ،فرهنگی امام (عليه السلام) جهت الگوگیری وسرمشق گرفتن برای حل معضلات زندگی پرداخته می شود:
1 . ياد خدا:
پیوستگی یاد خدا آثاری دارد، قبل از هرچیز سبب زنده بودن دل است ؛ خداوند دراین باره فرمود : «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُم»[2] مرا ياد آوريد تا شما را با نعمتم ياد آورم، مرا بياد آوريد با اطاعت و عبادت تا شما را ياد آورم، با نعمت ها و احسان و راحت و رضوان.یا در جای دیگر فرمود :« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلا»[3] (اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را بسيار ياد كنيد و در بامداد و پسين او را تسبيح نمائيد) ؛ سیره امام حسن (ع) اینگونه بود وقتي که به بستر خواب مي رفت, سوره كهف را مي خواند و مي خوابيد.[4] حسن بن علي چنان بود كه چون از وضو فارغ مي شد رنگش تغيير مي كرد و مي فرمود: سزاواراست در محضرخدا , رنگ چهره تغيير كند.[5] در پيشگاه خداوند، بسيار خاشع بود به طوري كه در وقت عبادت رنگش زرد مي شد و بدنش مي لرزيد، با ياد مرگ، قبر و قيامت اشك از چشمانش جاري مي شد، و چون به نماز مي ايستاد بند هاي بدنش مي لرزيد... و پيوسته در هر حالي كه كسي آن حضرت را مي ديد به ذكر خدا مشغول بود ،[6].
هرگاه به ياد آن هنگام كه انسان را در قيامت به پيشگاه عدل الهى مى برند، مى فتاد، آنچنان صيحه و فرياد مى کشيد كه بى هوش مى شد. هنگامى كه براى نماز می ايستاد، بدنش در پيشگاه خدا مى لرزيد، و هرگاه به ياد بهشت و دوزخ مى فتاد، همچون مار گزيده، پريشان مى شد، و از خدا درخواست بهشت مى کرد، و از آتش دوزخ به خدا پناه مى برد.[7] ؛ آن حضرت هنگامى كه به در مسجد مى رسيد، سرش را به سوى آسمان بلند مى كرد و مى گفت: الهى ضيفك ببابك، يا محسن قد اتاك المسي، فتجاوز عن قبيح ما عندي بجميل ما عندك يا كريم: «خدايا! مهمانت در آستانه تو است، اى نيكبخش، گنهكارى به سويت آمده است، پس از بديهائى كه در نزد من است، به خوبى هائى كه در نزد تو است بگذر، اى خداى بزرگوار و بخشنده آن حضرت هنگامى كه از نماز صبح در اوّل طلوع فجر، فارغ مى شد، با كسى سخن نمى گفت تا خورشيد طلوع كند در اين هنگام به فكر و ذكر الهى مشغول بود.[8]
شمه ای از عبادت آن حضرت
از جمله عبادتهای عارفانه امام اهتمام به حج وزیارت خانه خدا ست روشی است که انسان می تواند ایمان خود را با انجام این عبادت ترقی دهد، مکررا پياده به حج رفت و گاهي نيز پاي برهنه راه مي رفت.[9]
2. تواضع و فروتنی،
امام حسن درتواضع وفرو تنی نمونه بود ؛ نشست وبرخاست با فقرا ودعوت آنان به منزل وهم غذا شدن با آنان همه از تواض وفرو تنی بود [10] امیر مومنان به فرزندان خود وصیت کرد بر شما باد كه فروتنى و تواضع داشته باشيد و از پشت به هم كردن و پراكنده بودن بر حذر باشيد و بر نيكى و تقوا همكارى كنيد و بر زشتى و گناه ياورى نكنيد و از خداى بترسيد كه خدا مجازاتش سخت است. فريفته دنيا نشويد حتى اگر شما را بفريبد و بر چيزى از آن تأسف مخوريد با ستمگران دشمن و با ستمديدگان يار باشيد و در راه خدا تحت تأثير سرزنش هيچ سرزنش كننده ى قرار نگيريد.[11] امام حسن (ع) اولین عمل کننده به وصیت بود.
ب) نمونه هایی از سیره وسبک زندگی اجتماعی امام حسن(ع) :
رفتار اجتماعی انسان وبر خورد با هم نوعان وشیوه معاشرت با مردم اعم از همسایگان وبرادران دینی امری است که در دین اسلام مورد توجه واقع شده است [12]؛ آداب ودستورات اجتماعی ومعیارهای تعامل با دیگران دراسلام بسیار مهم است ؛ معصومان که در این موضوع دارای سبک خاص و دستورات خاص دارند که می توان این دستورات ورفتارهارا استخراج وبعنوان اصول عملی در آداب الاجتماع قرار داد ؛ ورفتار مردم را به سبکی هدایت وسوق داد که برخاسته از دین است ؛ از سیره ی امام حسن (ع) دراین مورد می توان اصول مهمی را استخراج وبعنوان اصول ومولفه های سبک زندگی اسلامی مطرح نمود.
1. رعايت حال و حقوق مردم:
امام حسن(ع) از لحاظ اجتماعي به گونه اي رفتار مي كرد كه همسايگان و شهروندان و هيچ كس به خاطر شأن والاي ايشان از دست يابي به ايشان و دست يابي به حقوق خويش محروم نشوند؛ يعني آثار جلالت امام بر مردم تحميل نمي شد و از جبروت آني امام ضرري به نظم جامعه و حقوق مردم نمي رسيد.
تواضع و ادب اجتماعي امام: سيوطي در كتاب تاريخ الخلفا روايت كرده كه روزي امام حسن (ع) در مكاني نشسته بود و چون خواست از آن جا رود فقيري وارد شد, امام به آن مرد فقير خوش آمد گفت و با او ملاطفت كرد و سپس به او فرمود: اي مرد تو وقتي نشستي كه ما براي رفتن برخاستيم, آيا اجازه رفتن به من مي دهي؟ مرد فقير عرض كرد: آري اي پسر رسول خدا.[13]
2. رفتاربا فقرا:
روزي گذر امام به جمعي از فقرا افتاد كه چند پاره نان خشك در پيش داشتند و مشغول خوردن بودند. چون نظر آنان به حضرت افتاد، تعارفش كردند. امام حسن از اسب فرود آمده و فرمود: خدا متكبران را دوست نمي دارد. آن گاه با آنان نشست و از غذايشان تناول كرد. به بركت وجود آن بزرگوار چيزي از غذا كم نيامد. آن وقت, حضرت آنان را به مهماني دعوت كرده و ضمن دادن غذاي خوب, لباسهاي فاخري نيز به آنها هديه داد.[14]
3. پاسخ هدیه :
قرآن فرموده است هرگاه تحیت واحترامی نسبت به شما انجام شد وتحیتی از جانب کسی رسید ادب اجتماعی حکم می کند که شما مثل آن یا بهتر از آن را تقدیم هدیه دهنده وتحیت کننده نمائید ؛ این یک سلوک اجتماعی است که قرآن به انسانها می آموزد «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً.»[15] كنيزكي آمد و شاخه گلي را به آن حضرت هديه داد؛ حسن بن علي به او گفت: تو در راه خدا آزادي! فردی گفت: كنيزكي شاخه گلي ناچیز به شما هديه كرد و شما او را آزاد كردي؟ ايشان در پاسخ فرمودند: اين گونه خداي تعالي ما را ادب كرده كه فرمود: «وقتي تحيتي به شما دادند, تحيتي بهتر بدهيد». و بهتر از آن گل آزادي اوست.[16]
4. رفتاربا خطاکار :
حلم و بردباري امام چنان بود كه گاه دشمن كينه توز را كه به قصد كشتن آمده بود, به دوستي مخلص و هواداري مؤمن تبديل مي كرد.[17] امام حسن از نمونه هاي مشهور, به بردباري و نيكي در برابر بدكاران است. و الگوي حقيقي در مكارم اخلاق است. موفق بن احمد خوارزمي روايت كرده كه امام حسن(ع) گوسفندي داشت كه به آن علاقه داشت, روزي مشاهده كرد كه پاي آن گوسفند شكسته شده, به غلامش فرمود چه كسي پاي اين گوسفند را شكسته؟ پاسخ داد: من! فرمود چرا؟ گفت: مي خواستم شما را غمگين كنم! امام فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم كرد و تو در راه خدا آزادي![18]
5. رفتار با دشمن :
مردي از شاميان گويد: روزي در مدينه شخصي را ديدم با چهره اي آرام و بسيار نيكو و لباسي در بر كرده كه به طرز زيبايي آراسته و سوار بر اسب. درباره او پرسيدم. گفتند حسن بن علي بن ابيطالب است. خشمي سوزان سرتاپاي وجودم را فرا گرفت و بر علي بن ابي طالب حسد بردم كه چگونه او چنين پسري دارد. پيش او رفته و پرسيدم آيا تو فرزند علي هستي؟ وقتي تأييد كردم, سيل دشنام و ناسزا بود كه از دهان من به سوي او سرازير شد. پس از آن كه به ناسزاگويي پايان دادم از من پرسيد آيا غريب هستي؟ گفتم: آري. فرمود با من بيا اگر مسكن نداري به تو مسكن مي دهم و اگر پول نداري به تو كمك مي كنم و اگر نيازمندي, بي نيازت مي سازم. من از او جدا شدم درحالي كه در روي زمين محبوب تر از او نزد من كسي نبود. این مرد پس از رفتار هدایتگرانه امام از شیعیان اهل بیت گردید[19]
6 بخشندگی :
اگر چه اوصاف و فضايل و ويژگي هاي آنان بي شمار است و از هر بعد از ابعاد انسان، اگر فرصت يافته اند برجستگي خود را نمايان کرده و براي اهل زمان شناخته شده اند، اما متأسفانه به خاطر مظلوميت آن بزرگواران و استيلاي طواغيت و ستمگران اوصاف آنان و ابعاد مختلف سيره آن حضرات براي ما پوشيده مانده است. گاهي براي آن حضرات فرصتي پيش آمد کرده و در اين فرصت ها توانسته اند گوشه هايي از اوصاف و سيره خود را براي مردم نشان دهند. امام حسن ـ عليه السلام ـ در دوره اي مي زيست که به لحاظ سياسي و اقتصادي و اجتماعي، مردم گرفتار فقر و ظلم بني اميه بودند، آنان ثروت هاي جهان اسلام را در اختيار خود داشته و بين خود تقسيم مي کردند و بيشتر مردم در فقر و پريشاني زندگي مي کردند، و گاهي به امام حسن ـ عليه السلام ـ مراجعه مي کردند و آن حضرت قبل از درخواست و پيش از خواسته مردم به آنان انعام و بخشش مي کردند[20].
نسبت به كرامتهاي امام حسن ـ عليه السّلام ـ داستانهاي زيادي در تاريخ هست كه جاي ذكر همة آنها نيست. امّا وقتي از خود امام پرسيدند، چرا هرگز محتاجی را نا اميد بر نمي گردانيد؟ فرمودند: من هم به درگاه خدا سايلي هستم و مي خواهم كه خدا محروم نسازد و شرم دارم كه با چنين اميدي سايلان را نااميد كنم. خداوندي كه عنايتش را به من ارزاني مي دارد، مي خواهد كه من هم به مردم كمك كنم.[21] و لذا هر ناتوان و ضعيف و درمانده ي درِ خانة آن حضرت را مي كوبيد نا اميد بر نمي گشت و حتّي خود ايشان به سراغ فقراء مي رفتند و آنها را دعوت به منزل مي كردند و به آنها غذا و لباس مي دادند.
در واقع می توان کفت که ائمه مظهر صفات واسماء الهی اند ؛ کریم بودن ومعروف به کریم شدن امام نیز حقیقتی از این معناست که امام مظهر کرامت وبخشندگی الهی بود[22] ؛ چون بخششهاي امام حسن ـ عليه السّلام ـ زبانزد عام و خاص گرديده بود. و به خاطر اينكه ايشان داراي قلبي پاك و رؤوف نسبت به دردمندان و فرودستان جامعه داشت وباآنان همنشين مي شد .[23]
7. شجاعت امام حسن (ع)
شجاعت بعنوان یکی از نیروهای روحی انسان است که در برخی بروز زیاد دارد ودر برخی ندارد؛ این ویژگی در اهل بیت در بالاترین درجه است ؛ در يكي از روزها در حالي كه كودكي هفت يا هشت ساله بود خود را به مسجد رسول خدا رسانده و ابوبكر را كه در جايگاه جدش پيامبر (ص) نشسته بود مخاطب ساخته و با همان لحن كودكانه, ولي پرمعني و كوبنده, به او فرمود: «انزل ... و أذهب الي منبر ابيك»! (فرود آي و فرود آي از منبر پدرم و به سوي منبر پدرت برو!) امام حسن همه آن چه را كه ممكن بود به صورت مناظره و استدلال بيان دارد, با همين دو جمله كوتاه و پرمعني اظهار فرمود. خليفه كه غافلگير شده بود در پاسخ فرزند رسول خدا گفت: راست گفتي به خدا سوگند كه آن منبر پدر توست نه منبر پدر من.[24] امام حسن تنها كسي بود كه در جنگ جمل حاميان شتر سرخ موي را كه در حمايت جاهلانه از يك شتر فتنه انگيزي و لجاجت مي كردند, پراكنده ساخته و نيزه خود را در شكم بت سرخ فرود آورد.[25] در جنگ صفين نيز وقتي امير المؤمنين تاخت بي باكانه امام حسن را ديد با نگراني متوجه اطرافيان شده فرمود: اين پسر را نگه داريد ... كه من از آمدن اين دو (حسن و حسين) دريغ دارم مبادا به خاطر (آمدن) اين دو نسل رسول خدا (ص) قطع شود.[26]
وقتی با معاویه صلح کرد ؛ معاویه در خطبه اش به حضرت امیر(ع) توهین کرد ؛ امام حسن با شجاعت تمام برخاست وپاسخ معاویه را داد[27] ودرپایان آین آیه کریمه را درباره حاکمیت معاویه به مردم این آیه را می خواند:«لعله فتنه لکم ومتاع الی حین»[28]
ج) سیره وسبک زندگی سیاسی امام حسن (ع) :
سياست اقدام براي سامان دادن چيزي به وسيله اموري كه آن را اصلاح كند) سیاست به معنای تدبیر امور واداره ی جامعه وبرنامه ریزی برای اداره ی جامعه [29]؛
یکی از مناصب پيامبر صلّي الله عليه و آله سیاست وجکومت است ـ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند كار امت را به پيامبر واگذار نمود تا مدبر امور امت باشد[30]. امام علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: بزرگترین آسیب حاكمان ضعف در سياست و تدبيرجامعه است[31] . امر سياست يكي از مراتب نبوت است كه در نصب خلافت به اوصياء تفويض شده، و در زيارت جامعة كبيره نیز از ائمه به :«...انتم ساسة العباد..» سیاستمدار ترین انسانها یادشده است ؛ در روایتی از ویژگی امام اینگونه یاد شده است : «..الامام عارف بالسياسه..»[32] امام در تدبیر امور جامعه درایت دارد وبه بهترین وجه می تواند جامعه را اداره کند، چنانکه در مسائل دیگر همچون مهرورزی وایثاردربالا ترین رتبه قرار دارد.
انديشه و ديدگاه سياسي امام حسن(ع) نسبت به امور اداره جامعه وحكومت مانند پدر گرامي شان بود ؛چنانکه در دوره کوتاه مدت خلافت وحکومت که با حضرت بیعت شد با اقتدار به اداره امور پرداخت ؛حضرت حكومت را حق مسلم خويش مي دانستند ؛ معاويه با ايجاد آشوب که از زمان امیر مومنان این آشوبها شروع گردید در زمان حاکمیت امام به حاكميت امام متعرض شدوقبل از اینکه استقرار وثبات به حاکمیت برگردد ، آشوبهارا استمرار وشدت داد ، لذا امام ناچار به صلح شد اگر امام حكومت را حق خويش نمي دانست هرگز با عنوان صلح و پيمان با معاويه بر سر ميز مذاكره نمي نشست، اما با مشكلات دوره امامت و حكومت آن حضرت با صلح موافقت نمود تا اندك ياران مخلص و شيعيان در امان بمانند[33].
1.امام حسن وحکومت داری:
امام حسن(ع) دارای مدیریت ودرایت عمیق بود ودرکشورداری تجاربی از محضر جد بزرگوار وپدرش آموخته بود او بعنوان مشاور بزرگ ومعین پدر در امر سیاست وکشور داری بود. مناصبی که حضرت داشت نشان گر این منزلت بود که در دوره خلافت پدرش داشت. امام حسن(ع)در مدت حکومت امیرمومنان مناصبی داشت ودر امر حکومت یاری گر پدر بود .
2.مناصب سیاسی امام حسن (ع)در دوره حکومت پدر:
امام حسن ـ علیه السلام ـ. در راه پیشبرد دین اسلام در زمان حیات و حکومت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ همپای آن حضرت در مشکلات و سختی ها شرکت داشت و مسئولیت های گوناگونی را بر عهده گرفت که به صورت اجمال، ذکر می شود:
3. امام جمعه موقت از سوی امیر المؤمنین عل[34].یه السلام
4. معاونت ومشاور در امور قضایی[35]
5. تولیت موقوفات و صدقات: [36]
امیرمومنان موقوفات زیادی داشت از جمله موقوفاتی که امام علی ـ علیه السلام ـ آنها را وقف نمود و تولیتش را به فرزند امام حسن مجتبی واگذار کرد، عبارتند از : 1ـ نخلستان حرّة الرّجلا 2ـ القصیبه 3ـ چاه های ذوات العشراء 4ـ باغهای ینبع و .....[37]
6. مشاور نظامی امیر مؤمنان
1ـ 6. مشارکت در جنگ جمل و بسیج مردم:
پیش از شروع جنگ جمل، امام حسن ـ علیه السلام ـ طبق دستور پدر بزرگوار خود به همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران امیر المؤمنین وارد کوفه شد. او مردم کوفه را جهت مشارکت در جهاد علیه ناکثین (طلحه، زبیر، عایشه و هواداران آن ها) فرا خواند.[38]
نتیجه واصول کلی ودرسهائی از سبک زندگی امام حسن (ع):
1.نامگذاری نیک به فرزندان ازوظایف مهم پدر است .
2.تربیت فرزند درمحیط مهرورزی ومحبت دررشد وشکل گیری شخصیت او موثر است.
3.ازدواج آسان وساده با ولیمه به فقرا وخویشان وداشتن فرزندان فراوان ازآموزه های زندگی خانوادگی حضرت است .
4. در تغذیه امام اصولی داشت از جمله اطعام به فقرا وقبول دعوت آنان وهم سفره شدن باآنان در پوشش رعایت بهداشت لباس وپوشیدن لباسهای پاکیزه ونظیف وزیبا بویژه درعبادت ؛ لباس دادن به فقرا ودلجویی از آنان به این هدایا و..
5. در عبادت سبک واصولی داشت مانند ممارست به برخی عبادات با پای پیاده وحالات خاص درعبادت وخشوع اهمیت وانجام عبادت دربهترین اوقات آن.
6. رعایت حقوق مردم واحترام به آنان وبرخورد نرم واحترام آمیز با دشمنان وهدایت آنان به حق ؛بخشیدن وپذیرش عذر خطاکار؛بخشش ازاموال وسخاوت وگشاده دستی برای فقیران وهدیه دادن درمقابل هدیای دیگران از جمله اصول اجتماعی زیبا درزندگی امام است .
7. درمسائل سیاسی ترجیح صلح برجنگ گاهی چاره سازتراست تا جان مومنان بدان وسیله حفظ شود.
پی نوشت ها:
[1] .احزاب /31
[2] . بقره/152
[3] . احزاب /41
[4]. ملحقات, احقاق الحق, ج11, ص 114. كه اين روايت از سير اعلام النبلاء ذهبي روايت شده است.
[5]. ملحقات احقاق الحق, ج11, ص 112.
[6] .مجلسی،بحار،ج44،ص137؛ همان، ج43, ص 331.
[7] . شیخ عباس قمی ، الأنوار البهية،ص 119
[8] . کتاب جمل من انساب الاشراف، همان، ج3، ص274.همان الأنوار البهية،ص 120
[9]. ابو نعيم اصفهاني, اخبار اصبهان, (تهران, النصر, افست, چاپ ليدن, 1934 م,) ج1, ص 44. بحار الانوار, ج43, ص 331. همان و سيوطي, تاريخ الخلفا, تحقيق: محمد محيي الدين عبدالحميد, (مصر, السعاده, 1371ق), ص 73
[11] . دكتر طه حسين،زندگانى دوازده امام عليهم السلام، ج 1ص 541
[12] . آیه 36 سوره نساء توصیه به یکی به همسایگان و..؛آیه 86 توصیه به رفتار اجتماعی نیک و...
[13]. سيوطي, تاريخ الخلفاء ص 73.
[14]. علامه مجلسي، جلاء العيون, ص 241.
[15] . نساء/86
[16]. احقاق الحق, ج11, ص 149.
[17]. همان
[18]. احقاق الحق, ج11, ص 117 شريف قرشي. حياه الامام حسن (ع), ج1, ص 314,
[19]. سيوطي، تاريخ الخلفاء، بغداد، مكتبة المثني، طبع سوم، 1383 هـ .ق، ص189. يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ج2، نجف، مكتبة حيدريه، طبع اول، 1384 هـ .ق، ص215. مبرد، الكامل في الادب، ج 1، بيروت 1407 هجري، ص 235، و ابن عساكر، ترجمه امام الحسن، بيروت 1400 هجري، ص 149 و علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، ج 2، ترجمه حسين زوارئي، تهران، نشر ادب (بي تا) صص 136 و 135 و عطاردي، عزيزالله، مسند الامام المجتبي، انتشارات عطارد، چ اول، 1373، ص 94 و ... .
[20] . رک :طبرسی ،اعلام الوری ، ترجمه محمد حسین ساکت،ص391- شیخ مفید الارشاد ج2از ص9- 35
[21] . باقر شريف القريش، زندگاني امام حسن ـ عليه السّلام ـ ، ترجمة فخر الدين حجازي، نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، تهران، ص 135.
[22] . رک: امیر علی حسنلو .قرآن ومعصومان درآینه علوی .
[23] . مجلسی ،بحارالانوار،ج44،ص 5- 50؛ شیخ حر عاملی،اثبات الهداه ، ص احقاق الحق, ج11, ص 141. . سيوطي تاريخ ا لخلفاء، مكتبه المثني بغداد، ص 158؛شيخ عباس قمي، منتهي الأعمال، ج 1 ص 417 زماني، احمد، حقايق پنهان، نشر دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.
[24]. همان, ص 100 ـ 101؛ به نقل از شرح نهج البلاغه بن ابي الحديد, ج2, ص 17.
[25]. همان, صص 136 ـ 137؛ به نقل از مناقب آل ابيطالب, (چاپ قم), ج4, ص 21.
[26]. همان, ص 146؛ به نقل از حياه الامام حسن (ع), ج1, ص 497.
[27] . ترجمه الامام الحسن(ع) من طبقات ابن سعدص80
[28] . انبیاء/111 علامه طبا طبائی، ترجمه المیزان،ج14،ص469
[29] . م السياسة القيام علي الشيء بما يصلحه جمع البحرين، ج 4، ص 78 و لسان العرب، ج 6، ص 107.
[30] . ك« عن فضيل بن يسار قال سمعت ابا عبدالله ـ عليه السّلام ـ يقول لبعض اصحابه: ... ثم فوق اليه امرالدين و الامه ليسوس عباده افي، ج 1، ص 216 و بحارالانوار، ج 17،ص 4.
[31] . آفة الزعماء ضعف السياسه » غرر ودرر ،ص279
[32] . صدوق، عیون احبار الرضا،ج2،ص 273؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 78.
[33] . قاضی نعمان، عوالي اللالي، ج 3،ص ،129.ابن شهرآشوب ،مناقب، ج 3،ص 394 ، مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 291 .
[34] . مسعودی، مروج الذهب، تحقیق محی الدین عبد الحمید، بیروت، دار المعرفة، ج3، ص 9.
[35] . علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، چاپ دوم، 1403هـ.ق، ج40، ص 281.
[36] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1385هـ .ق، ج15، ص 146 و ابن شبّه، تاریخ مدینة المنوره، بیروت، دار التراث، 1410هـ .ق، ج1، ص 225، نهج البلاغه، شرح و ترجمه فیض الاسلام، نامه 24، ص 876.
[37] . ابن شبّه، پیشین، ج1، ص 221ـ 227.
[38] . یعقوبی ، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، ج2، ص 170. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1385هـ .ق، ج3، ص 231. ابن شهر آشوب، مناقب، بیروت، دار الاضواء، 1412هـ .ق، ج4، ص21.
نویسنده : امیرعلی حسنلو