شکل گیری و پیدایش جریانی که در تاریخ اسلام به «خوارج» معروف شدند از جمله این موارد است که بی تردید بازخوانی و بررسی همه جانبه ماهیت آن می تواند در تعمیق شناخت و آگاهی شیعیان و مسلمانان بسیار مؤثر باشد و حتی در برخی شرایط، شناخت این جریان از استراتژیک ترین مسائل حکومت اسلامی تلقی می شود.
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» در آستانه برگزاری کنگره بینالمللی خطر جریانهای تکفیری در گفتگو با آیتالله محمد علی گرامی به بازخوانی تفکر تکفیر پرداخته است.
*عامل اصلی شکل گیری تفکرِ خوارج و تکفیری چیست؟.
معمولاً ریشه جهالت، مؤثرترین عامل شکلگیری خوارج است و اساساً این گروه بر اساس جهل، شکلگرفتهاند.
البته باید بین رؤسای خوارج با افراد عادی فرق قائل شد، چه بسا افراد عادی، جهل به حقیقت دارند و مسائل را متوجه نمیشوند، اما رؤسای آنها نوعاً، به خاطر امیال و شهوات نفسانی و پیمان هایی که مستقیم یا غیرمستقیم با دشمن دارند، از روی علم و عمد، طرح مکتب گونهای را پیریزی میکنند و مردم عوام و جاهل در اثر جهل به دنبالروی از ایشان بپردازند؛ چرا که ممزوج شدن حق و باطل در دنبالهرویِ این تفکر بسیار مؤثر است.
*مختصری از سه جنگی که امیرالمؤمنین علیه السلام با مخالفین خود داشتند، بفرمایید؟.
در دوران امیرالمؤمنین علیه السلام سه جنگ (جمل، صفین و نهروان)، رخ داد. جنگ جمل با اینکه در طرف مقابل، همسر پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، عایشه با موقعیت بالای اجتماعی و اصحاب مهم پیامبر مثل طلحه و زبیر در آن حضور داشتند، به نفع آن حضرت به پایان رسید؛ در جنگ صفین که با دسیسه عمرو بن عاص در به نیزه کردن قرآن کریم و ممزوج کردن حق و باطل، منطقه شامات از حکومت مرکزی امام جدا شد؛ اما در جنگ نهروان حضرت با توجه به این معنا که این افراد با دو گروه قبل، فرق دارند، کسانی را فرستادند تا با خوارج صحبت کنند ولی آنها به خاطر این که غیر از گروه خود را بعد از صلح با معاویه تکفیر می کردند به خشونت متوسل شده و فرستاده حضرت را کشتند.
* همان گونه که می دانید، تکفیری ها، همیشه از شعار توحیدی برای مقاصد خود استفاده می کنند، آیا در عمل نیز به چنین شعاری پایبند هستند؟.
شعارِ «لا حُکم الّا لِله» خوارج، شعار حق پسندانه ای بود و این شعار با ذوق مذهبی مردم سازگار است، اما این گروه در عمل، قساوت را به جایی میرساند که انسان از شنیدن آن متحیر میماند؛ مثلاً در یک جا وقتی یکی از صحابه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم به محاصره آن ها درآمد، شکم همسر باردارِ او را دریدند و فرزند او را بیرون آورده و کشتند و در جایی دیگر وقتی یکی از افراد خودشان می خواست از میوه درختی که از دیوار باغ مردم، به بیرون متمایل بود و حق المارّۀ محسوب می شد، بخورد، مورد اعتراض قرار دادند.
در یک جا خون مردم بیگناه را میریزند و در جایی دیگر از خوردن میوه ای که در مسیر راه قرار گرفته، ممانعت می کنند.
لذا وقتی حضرت علی علیه السلام، افراط و تفریط های این گروه را مشاهده کردند، ابتدا آن ها را به حقیقت دعوت نمودند و زمانی که برای همگان روشن شد دعوت به حق، در خوارج اثر نمیکند، همه آن ها را از دم تیغ گذراند؛ بعد فرمودند: «أیُّها الناسُ! فَإنّی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَه ولَم یَکُن لِیَجَتَرئَ عَلَیها اَحَدٌ غَیْری بَعدَ أن ماجَ غَیْهَبُها وَاشْتَدَّ کَلَبُها» ای مردم! این من بودم که چشم فتنه را درآوردم و کسی جز من جرئت چنین کاری را نداشت؛ آنگاه که امواج تاریک فتنه در همه جا گسترده و به آخرین درجه شدت رسیده بود».
*تحلیل شما از تکفیری های امروزی چیست؟
امروزه تکفیری ها نیز چنین جنایاتی مثل: دریدن شکم زن های باردار، کشتن و سربریدن دختر خردسال جلوی چشم والدین و انواع شکنجه ها را انجام می دهند و انسان از شنیدن یا دیدن تصاویر آن ها حیرت می کند.
با این حال سران این گروه تکفیری (عربستان، قطر و ..) با حمایت مالی خود به دستور آمریکا برای ایجاد فتنه آن ها را رهبری می کنند.
تکفیری ها با شعار به ظاهر حق پرستانه توحیدی که ما میخواهیم مردم را به یکتاپرستی دعوت کنیم، جنایات غیر انسانی مرتکب می شوند و غیر خود را کافر می پندارند؛ برخی از تکفیری ها در سایت ما نیز پیغام گذاشته بودند که تو از ائمه کفر هستی!، توبه کن! و مردم را از اهل بیت پرستی به خداپرستی برگردان!.
این عین جملهای بود که در سایت ما خطاب به بنده نوشته بودند، در جواب به این گروه می گوییم: هیچ شیعهای اهلبیت علیهم السلام را پرستش نمیکند، بلکه اهلبیت علیهم السلام را واسطه قرار می دهند چون اهلبیت علیهم السلام، واسطه خیر هستند، مثل پدری که واسطه خیر برای فرزندش می باشد، البته این مسأله دلیل قرآنی نیز دارد.
در سوره توبه خداوند می فرماید: «وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ توبه 74» خداوند، پیامبرش را بینیاز کرده است؛ یعنی بینیازی و رفع فقر و مشکلات را در کنار اِسناد به خداوند، اِسناد به پیغمبر نیز میدهد و این منافاتی با توحید ندارد؛ اِسناد به خداوند، اِسناد به ذات است و اسناد به پیغمبر به اعتبار واسطه وجودی می باشد،
غرضورزی و جهالت آنها در تعبیر قرآن کریم است که «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ وَ مَنْ یکفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ؛ آل عمران 19»
اختلافی که اهل کتاب به وجود آوردند عالمانه و از روی بغی و ظلم بود؛ یعنی علماً و عمداً این غائله را به پا کردند «أُوتُوا الْکتابَ» یعنی علمای آنها که میفهمند، اینها نیز میفهمند ولی عمداً و علماً این کار را میکنند.
شاهد برای ادعا، نسبتهای دروغ و کذبی است که به شیعه زده میشود؛ تا همین اواخر میگفتند: قرآن شیعه، غیر از قرآن اهل سنت است؛ اخیراً کسی به مفتی الازهر مصر میگوید: قرآن شیعیان با قرآن ما فرق میکند و او جواب می دهد: آن مقداری که من دیدهام، همین قرآن است و فرقی با قرآن ما ندارد.
مفتی الازهر در ادامه می گوید: همان طوری که فقه مالکی، حنبلی، شافعی و حنفی از فرقه های مذاهب محسوب می شوند، عمل به فقه جعفری نیز مُجزی است.
نسبتهایی که از طرف ابن تیمیه به شیعه زده میشود، جعل و تزویر بوده و برای کوبیدن و از بین بردن شیعه است.
*چرا در تفکر تکفیری؛ شیعه باید از بین برود؟!.
چون حقیقت اسلام، تشیع است و اگر اهل بیت علیهم السلام از مردم گرفته شود، راه ارتباطی با پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلم وجود نخواهد داشت.
بعد از ارتحال پیامبر اکرم و غصب خلافت صحابه ای که باقی ماندند، غالباً با تهدید و تطمیع حکومت ها، یا حقِ نقل حدیث نداشتند و یا طبق دستور حکومت ها احادیث، جعل می کردند؛ عدۀ قلیلی که با حضرت امیر در انزوا ماندند، کاری از دست آن ها برنیامد؛ فقهی که فرقههای دیگر در صدد انجام آن هستند(و در قرن دوم شکل گرفت) می بایست از پیامبر اکرم بگیرند و راه اتصال با پیغمبر نیز از طریق فرزندان رسول خدا است.
رسول مکرم اسلام فرمودند: علی، باب حکمت من است؛ آیا باید او را کنار گذاشته و سراغ ابوهریره بروند که حتی خلیفه دوم به او اعتراض کرد و گفت: مگر تو چقدر نزد پیغمبر بودهای که این مقدار حدیث میگویی!؛ ابوهریره به جعل حدیث معروف بوده است.
سیوطی در الدرّ المنثور از مجموع قریب بیست هزار حدیث است چند حدیث از امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا سلام الله علیهم دارد؛ گاهی گفته میشود مجموع احادیثی که سیوطی از حسنین علیهما السلام نقل کرده پنجاه حدیث نمیشود؛ البته از حضرت امیر علیه السلام، بیشتر نقل کرده ولی در مقابل احادیثی که از سایر صحابه نقل میکند، اندک است.
وقتی به کتب رجالی اهل سنت رجوع شود، دیده می شود بسیاری از صحابهای که اهل سنت از آن ها حدیث نقل میکنند، افراد ضعیفی می باشند. بهترین نوشته در این زمینه «الافصاح عن احوال رواه الصحاح» است که مرحوم شیخ محمد حسن مظفر، برادر شیخ محمدرضا مظفر با تأملی در کتب رجالی اهل سنت به شرح حال رُوات صحاح ستّۀ پرداخته و عدم وثاقت و یا عدم عدالت برخی از رُوات را به اسناد منابع خودِ اهل سنت اثبات نموده است.
جای بسی تعجب است چگونه در نقل حدیث، اهل بیت علیهم السلام را کنار میگذارند.
وقتی از بخاری سؤال می شود، چرا از جعفر بن محمد حدیث نقل نمیکنید؟؛ می گوید: من به ایشان اطمینان ندارم! در حالی که وی به بسیاری از رُوات ضعیف، اعتماد میکند!.
جای این سؤال باقی است که فقهِ (عبادات و معاملات) اهل سنت بر اساس کدام شرع می باشد؛ خداوند می فرماید: «وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ؛ حشر آیه 7» و پیامبر نیز در حدیث متواتر ثقلین به مردم دستور دادند بعد از او به قرآن و اهل بیتش مراجعه کنید: «إنّی تارک فیکم الثّقلین کتاب اللَّه و عترتی أهل بیتی ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبدا فإنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض؛ سنن دارمی، ج 2، ص 432- مسند احمد حنبل، ج 3، ص 14 و 17 و 59- الغدیر علّامه امینی مجلّدات 1 و 2 و 3.»
طبق این فرمایش، ما به اقوال عترت پیامبر اکرم در احکام شرعی عمل میکنیم؛ شیعه اهل بیت پیامبر را خدا نمی داند؛ شیعه افرادی را که معتقد به حلول هستند و می گویند: روح خدا در این ها حلول کرده را مسلمان نمیدانند.
با این که خیلی از علمای اهل سنت این مساله را میدانند، ولی باز با اهل بیت مخالفت میکنند.
مگر امکان دارد، روسای گروه معروف داعش که با تفکر شیعه مقابله میکنند این مطالب را ندانند، حتماً می دانند، اما آن ها از جهالت عوام استفاده میکنند.
قرآن صراحتاً به دنبال آیه 35 سوره نور «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کأَنَّها کوْکبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکةٍ زَیتُونَةٍ لا شَرْقِیةٍ وَ لا غَرْبِیةٍ یکادُ زَیتُها یضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشاءُ وَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلیمٌ» میفرماید: «فی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فیها اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ؛ نور آیه 36»
(این چراغ پرفروغ) در خانههایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛ خانههایی که نام خدا در آنها برده میشود، و صبح و شام در آنها تسبیح او میگویند...
حال سؤال این است: این بیوت، کدام بیوت است؟. آیا بیت ابوحنیفه است؟. بیت ابوحنیفه که در زمان نزول قرآن نبوده است!، یا بیت احمد حنبل و شافعی و مالکی است؟ یا بیت ابوهریره هاست؟.
این کدام بیوت است که خداوند تصریح میکند، خداوند خواسته است که این ها محترم و مهم باشند؟.
یقیناً این بیوت، بیوتِ اهل بیت می باشد که خداوند به موجب آیه تطهیر آن ها را پاک کرده است؛ ولی متأسفانه متوجه نمیشوند و شاهد مهم آن، حمایت مالی است که با کمک قطر و عربستان سعودی و با حمایت و دستور آمریکا برای ایجاد اختلاف در میان مسلمین عمل میشود،
* شهوات نفسانی، ریشه خوارج
بنابراین ریشه خوارج، تمتعات و شهوات نفسانی است که با علم و عمد رؤسا، جهالت زیردستان و خلط و آمیزش حق و باطل نشأت گرفته است؛ همان طور که حضرت در نهج البلاغه فرمودند: «وَ إِنَّمَا سُمِّیتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ فَأَمَّا أَوْلِیاءُ اللَّهِ فَضِیاؤُهُمْ فیها الْیقِینُ وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَی وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعَاؤُهُمْ فیها الضَّلَالُ وَ دَلِیلُهُمُ الْعَمَی فَمَا ینْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خَافَهُ وَ لَا یعْطَی الْبَقَاءَ مَنْ أَحَبَّه؛ خطبه 38 نهجالبلاغه»
اگر حق جدای از باطل نمایش داده شود، هرگز منزوی نمیشود و اگر باطل به طور صریح نمایش داده شود، پیرو، پیدا نمیکند ولی وقتی حق و باطل را مخلوط میکنند افرادی فریب میخورند و تابع این ها میشوند.
باید گفت تاریخ تکرار شد و خوارجِ زمان حضرت امیر علیه السلام، ادامه پیدا کرد؛ در به وجود آمدن صلح امام حسن مجتبی علیه السلام، خوارج مقصر بودند و در جریان حادثه عاشورا نیز این تفکر، علیه مرکزیت امامت شورش کردند؛ اگر چه این اعتقاد خوارج در تاریخ تضعیف شد اما از بین نرفت.
امروزه تفکر تکفیری، دوباره زنده شده و به اشدّ وجه در صدد حمله به مشاهد مشرفه است؛ گاهی به نقل این گروه نقل میشود که میگویند: ما از بنیامیه هستیم!؛ با تفکرات شیعی و مشاهد مشرفه مخالف بوده و این اماکن، مخصوصاً کربلا و نجف را مورد هجوم قرار خواهیم داد.
بر همه مسلمین واجب است که در مقابل چنین تفکری بایستند.
* ریشه کار داعش، مکتب وهابیت است
ریشه کار امثال داعش، مکتب وهابیت است که وهابیت نیز در تمام دوران حیات خود به جنایات وحشیانه دست زده و به مواضع شیعه در نجف و حرم مقدس امام حسین علیه السلام در کربلا حمله کردند و خزینه حرم را غارت کردند؛ وهابیت بعد از تشکیل حکومت در نجد و تهامه، به مکه و مدینه حمله کردند و به محاصره این دو شهر مقدس، مردم را وادار به تسلیم کردند.
از خداوند خواهانیم که به همه مسلمین توفیق شناخت حق از باطل را عنایت تا در پرتو این شناخت این گروه هر چه بیشتر منزوی شود.
* وظیفه امت اسلامی در مواجه با این بحران چیست؟.
در مرحله اول، امت اسلامی از طریق تبلیغ همه جانبه رسانه ای مثل: ماهواره، تلویزیون، اینترنت و رسانه های مکتوب می تواند حقایق را روشن کند؛ اگر این گروه به ددمنشی و جنایات خود ادامه دهند باید با تمام قدرت در مقابل آن ها ایستاد و این وظیفه همه مسلمانان است که در برابر این جانیان، قیام کنند، چون این گروه، اصل اسلام را هدف گرفتهاند.
من باورم نمی کنم کسی بگوید: من پیغمبر را قبول دارم اما همه آثار پیغمبر را از بین میبرم!؛ اصل وهابیت مقابله با آثار پیغمبر است.
قابل قبول نیست، کسی بگوید من پیامبر را قبول دارم اما فرزندان ایشان را قبول ندارم؛ این سخنان از زمان خلفا مطرح بوده که «کفانا کتاب الله» می گفتند.
بنده در جمع برخی دانشجویان دانشکده الهیات مدینه گفتم: اینکه شما معتقد هستید که این قبور باید تخریب شوند چطور گنبد خضراء را روی قبر پیامبر باقی گذاشتهاید؟. در جواب گفتند: این گنبد مربوط به مسجد است!؛ حال آن که گنبد پیامبراکرم، دقیقاً روی قبر قرار دارد. گرچه وهابیت در ابتدا تصمیم داشتند، گنبد پیامبر را از بین ببرند ولی با فشار کشورهای اسلامی از تصمیم خود منصرف شدند.
بنابراین وظیفه همگان است که به هر وسیله که میتوانند در برابر این گروه تکفیری قیام کرده و این تفکر را هر چه سریعتر از میان بردارند.