یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۴
چهار دلیل برای دشمنی آمریکا با اسلام

موضع گیری در برابر آمریکا یک مساله سیاسی و مربوط به دیدگاه سیاسی نیست بلکه مساله ای ایمانی است.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، مجدی حسین مبارز سرشناس مصری و رئیس حزب الاستقلال این کشور در دومین یادداشت خود با عنوان بندگی آمریکا، شرک معاصر به عوامل دشمنی آمریکا با مسلمانان پرداخت و با اشاره به پیشینه غنی تاریخی در مصر، نوکری آمریکا از سوی برخی سران مصری را تاسف بار خواند:

*ترجمه نوشتار این مبارز سرشناس مصری در ذیل می‌‌آید

شما ببینید که آمریکا به سادگی نظر مردم شرق اروپا را به خود جلب کرده، چون آنها تحت پوشش ایدئولوژیک آمریکا هستند و برای فرار از تبعیت روسیه به آمریکا پناه می آوردند و اگر طرح توسعه روسیه موفق شود، همین ملت ها بدون هیچ جنگ و لشکرکشی و اشغالی به آغوش روسیه باز می­گردند و مسیحیت ارتدوکس و زبان اسلاو نیز در کنار نزدیکی جغرافیایی می­تواند فرهنگ و زبان مشترک آنها باشد.

تردیدی نیست که استراتژی آمریکا تسلط بر تمام کره زمین است و همین تفکر است که وجه مشترک پروتستان و یهود است اما در چهارچوب این استراتژی، امت اسلام دشمن به شمار می­روند و اولین گردنه بر سر این راه هستند.

*آمریکا طاغوت عصر

بنده اسباب این امر را در پژوهش "آمریکا طاغوت عصر" به تفصیل بیان کرده ام و اینجا نیز به طور خلاصه بیان می­کنم:

1. پروژه تمدن اسلامی، پروژه ای جهانی است و به عنوان جایگزین دیدگاه و جهان بینی غرب مطرح است که هدف آن نیز تمام کره زمین است، اما با استفاده از روش دعوت مسالمت آمیز نه با جنگ و اجبار و موشک و ناوهای جنگی. کما اینکه امروز هم می­بینیم اسلام در تمام نقاط زمین و در عمق غرب بدون هیچ توطئه و برنامه ریزی و حتی با وجود بی خردی های حاکمان مسلمان یا بیشتر آنها در حال انتشار و گسترش است.

اما تمدن های کنفوسیوسی و هندویی و بودایی و لاتینی، تمدن هایی محلی و غیر قابل صدور هستند که خود نیز تحت تاثیر امواج تفکرات غربی قرار دارند و اکنون به شکل سازگار و نامتقابل با تمدن غربی بازسازی شده اند؛ از این رو تصادفی نیست که رهبران آمریکا برنارد لویس یهودی صهیونیست را به عنوان مشاور وزیر دفاع آمریکا تعیین کنند و کنگره آمریکا نیز به تحقیقات و برنامه های اسلام ستیزانه خود ادامه دهد. از جمله سخنان منتشر شده آنها این است که: (عرب ها و مسلمانان قومی فاسد و مفسد و آشوبگر هستند که تمدن پذیر نیستند و اگر به حال خود رها شوند، جهان را با امواج تروریسم غافلگیر می­کنند و تمدن ها را از بین برده و جوامع بشری را نابود می­سازند پس بهترین راه برخورد با آنها اشغال و استعمار سرزمین و تخریب فرهنگ دینی و ساختار اجتماعی آنها است و در این راستا باید آنها را به بخش های جدید طایفی و قبیله ای تقسیم نمود و در این راه نباید به افکار و واکنش های آنها توجه شود و هنگام اشغال سرزمین های آنها اشکالی ندارد که به آنها اعلام کنیم هدف ما از این کار آموزش دموکراسی به ملت های منطقه است).

آمریکا از طریق این استعمار بدون هیچ تعارف و نرمشی بر رهبران اسلامی فشار می آورد تا ملت های خود را از اعتقادات اسلامی فاسد خود جدا کنند(سخن یک روزنامه نگار در20/5/2005) و برنارد لویس هم در این زمینه نقشه ای برای تقسیم و تجزیه کشورهای عربی ترسیم کرده که اکنون در حال اجرا است و به آن خواهیم پرداخت.

 

2. دومین دلیل این دشمنی خونین علیه اسلام، موقعیت استراتژیک خاور میانه است که به هر قدرت بزرگی اجازه می­دهد بتواند از طریق آن بر تمام جهان مسلط شود؛ چرا که خاور میانه منطقه ای است که از مصر تا افغانستان و از ترکیه تا یمن و سومالی وسعت دارد و 95 درصد ساکنان این منطقه مسلمان هستند.

 

3. موقعیت استراتژی دینی این منطقه به گونه ای که مقدسات اصلی و اساسی دینی در این منطقه قرار دارند مانند جزیرة العرب و فلسطین و قدس به عنوان پایتخت معنوی امپراتوری بزرگ جهان. آمریکا و یهود می­گویند قدس پایتخت تمدم یهودی مسیحی است و ما می­گوییم قدس پایتخت معنوی مسلمانان پس از مکه و مدینه است.

 

4. در قرن بیستم سبب چهارمی نیز شکل گرفت و آن ظهور بزرگ ترین ذخایر نفتی و ثروت های عظیم دیگر در این منطقه بود که در نتیجه وجود این ثروت ها تسلط بر این منطقه به یک ضرورت برای قدرت های بزرگ سلطه گر تبدیل شده است.

 

در مصر چه می­گذرد؟

سری به مصر می­زنیم و بر آن تمرکز می­کنیم، چون مصر نقطه محوری منطقه و کشوری است که ما در آن زندگی می­کنیم و آن را دوست داریم و روز قیامت درباره آن از ما پرسیده می­شود. همچنین به این خاطر که آمریکا و یهود حدود 40 سال است پا به آن گذاشته اند و به خوبی می­دانند که مصر یک جایزه بزرگ است که هرکس بتواند آن را تصرف کند همه منطقه از آن او خواهد بود. اما قصد نداریم در این باره زیاد صحبت کنیم زیرا در مقالات گذشته به آن پرداخته ایم و اکنون هدف ما توقف در یک نقطه فقهی اساسی است یعنی مساله شرک و اینکه موضع گیری در برابر آمریکا یک مساله سیاسی و مربوط به دیدگاه سیاسی نیست بلکه مساله ای ایمانی است.

هر سخنی که در مورد مصر گفته می­شود به طور طبیعی در مورد سایر کشورهای عربی و اسلامی نیز صادق است، چون بیشتر آنها اوضاعی مشابه مصر دارند و تمرکز ما بر مصر به خاطر وجود یک سبب اضافی در این کشور است که عبارت است از انتشار دین پرستش و بندگی آمریکا به گونه ای که می­توان گفت جریان شناسی این دین، ما را با اسباب انتشار و تبدیل شدن آمریکا به قبله عرب و مسلمانان و بلکه جهان آشنا می­کند تا ببینیم که مصر اکنون کسی است که به دست حاکمان خود از سادات تا السیسی به یک بیمار گدا تبدیل شده که امروز به نام روشنفکری و صلح طلبی و جهانی سازی به نوکر آمریکا تبدیل شده است.

موضوع فقهی ما فقط مربوط به مصر نیست اما اهمیت مصر بر اهمیت این نظریه فقهی می افزاید.

مصر از سال 1974 به صورت تدریجی تحت سلطه آمریکایی صهیونیستی در آمد و آمریکا بر مصر حاکم شد نه قانون اساسی کشور و نه دین اسلام. آمریکا بر مهم ترین چیز یعنی امنیت خارجی و داخلی مصر و اقتصاد و قانون گذاری و سیاست خارجی اشراف یافت و همیشه تنها اختلاف موجود مصر با آمریکا بر سر دائمی بودن و غیر موقت بودن حکومت حاکمان بود، چون حاکم می­خواست تا زنده است حکومت کند و حکومت را برای فرزندان خود به ارث بگذارد و آمریکا به خاطر حفظ این نظام و حفظ منافع خود از این روش هراس داشت.

 

جایگاه نوکری آمریکا در نظام مصر

قبل از از اینکه به بحث فقهی خود ادامه دهم، باید به حال مصر و نوکری آن برای آمریکا مرثیه ای بخوانم. مصری که هیرودیت درباره آن گفت: ( 570 سال پیش از میلاد، مصر هزار شهر قابل سکونت داشت و از قوانین حاکم بر مصر این بود که هر مصری باید در آمدهای سالیانه خود را برای حاکم ولایت شفاف سازی می­کرد و هرکس که نمی­توانست ثابت کند زندگی مشروعی دارد مجازات او مرگ بود.

سولن آتنی (مقنن یونانی) نیز این قانون مصری را نقل می­کند و می­گوید آتنی ها اکنون آن را اجرا می­کنند). این سخن صد سال پس از آن دوران نوشته شده اما در مدارس ما تدریس نمی­شود.

در روزگاری، قبرس بخشی از مصر بود و به مصر جزیه پرداخت می­کرد، اما در زمان مرسی و السیسی قبرس از دل دریای مدیترانه بر گاز مصر مسلط شد در صورتی که در اکثر دوره های گذشته، قبرس وابسته به مصر بوده است!!

حتی زمانی که بطالمه بر مصر حکومت کردند، اسکندریه را به عنوان پایتخت ادبی و علمی سرزمین دریای مدیترانه تعیین کردند و موزه و کتابخانه ای تاسیس کردند که محل تجمع علمای علوم فلکیات و طبیعت و طب بود و این علما از خزانه، حقوق ماهیانه دریافت می­کردند و در ابتدا به تدریس نمی­پرداختند و بر تحقیق و تجربه اندوزی متمرکز بودند و سپس به تدریس نیز پرداختند.

این کتابخانه و مرکز علمی و دانشگاه اولین مؤسسه در تاریخ است که توسط یک حکومت برای پیشرفت و تحقیقات علمی ساخته شده است. در سال 53 میلادی، مصر به مرکز صنایع اساسی تبدیل شد و صنایع مختلف در این سرزمین به شکوفایی رسید به ویژه صنعت منسوجات و رنگ و کاغذ که از آنها مواد دیگری نیز ساخته می­شد که این مواد بر طرف کننده نیازهای سرزمین پهناور دریای مدیترانه بود و این در حالی بود که مصر همچنان صادر کننده اصلی گندم به امپراتوری روم بود و روم بدون کمک مصر نمی­توانست حکومت کند و کلیسای اسکندریه در آن زمان همه ترین کلیسای جهان و بلکه اولین کلیسا بود، زیرا روم پس از مصر مسیحیت را پذیرفت.

هنگامی که هادریان امپراتور روم در سال 130 میلادی به اسکندریه سفر کرد، از دیدن پیشرفت این شهر شگفت زده شد و گفت: (شهری است پرثروت و با رفاه که هیچ کس در آن بیکار نیست. برخی شیششه گر و برخی در صنعت کاغذ کار می­کنند و بسیاری نیز در صنعت نساجی یا کارهای دیگر مشغول هستند و حتی افراد ناتوان و پیر و کور نیز مشغول به کارند و حتی کسانی که دست ندارند نیز بیکار نیستند.)

اینها تنها بخش کوچکی از مراحل تاریخی فراموش شده مصر بود که البته سخن گفتن از مصر نیازمند مجلدات قطور تاریخ است و بسیار جای تاسف است که این مصر با این همه پیشینه تاریخی، امروز باید دنبال نوکری آمریکا باشد!

مصری که عاشق آن هستم و برای آن می­گریم در این روزها با اندوه فراوان شاهد انحراف در انقلاب آن هستم و می­بینم که مردم اسیر دست رسانه های تبهکار هستند و من نیز اندوهگینم که نتوانستم مانع فروپاشی های پی در پی ناشی از تبلیغات شبکه های ماهواره ای بشویم...

ادامه دارد

ترجمه: سید احمد احمدزاده

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha