سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین رسول فلاحتی از اساتید سطح عالی حوزه، به بررسی: نقش اساتید در تحول حوزه، حجم متون درسی و... پرداخته است، بخش نخست این گفتوگو را در ذیل میخوانیم.
*ارزیابی شما از نقش اساتید در نظام تحول آموزشی حوزه چیست؟
در طول تاریخ شیعه، نقش اساسی و محوری چهرههای دینی با اساتید بوده؛ از این جهت، غالباً با کتابهای اصولی و فقهی رابطه مستقیم داشتند و در تحول حوزه نقش آفرین بوده اند، بر خلاف افرادی که از مراکز حوزوی فاصله گرفتند.
زمانی که مرحوم صاحب جواهر از دنیا رفتند این سؤال پیش آمد که چه کسی بعد از ایشان مرجعیت دینی را عهده دار شود؛ البته بیشترین احتمال این بود که شیخ انصاری زعامت حوزه و شیعیان را بر عهده بگیرند. در چنین زمانی شیخ انصاری برای یکی از هم مباحثه های قدیمی خود به نام سعید العلماء مازندرانی نامهای نوشته و عنوان کردند: زمانی که ما در نجف، هم مباحثه بودیم، شما در درس و بحث از من قوی تر بودید؛ بنابراین شما به نجف بیایید و زعامت حوزه های علمیه را برعهده گیرید.
مرحوم سعید العلماء مازندرانی نیز که اهل تقوی بود، در جواب مرحوم شیخ انصاری نوشتند: بله، درست می فرمایید، اما در حال حاضر شما در حوزه مشغول تدریس هستید و ملکه اجتهاد در شما وجود دارد، ولی من به خاطر حلّ مشکلات امور مردم از درس و بحث فاصله گرفته ام؛ لذا شما سزاوار این امر هستید.
بدیهی است کسانی که با درس و بحث، آیات و روایات و تفسیر در ارتباط هستند، بهتر متوجه خواهند شد که خلاء های آموزشی حوزه های علمیه در کجا قرار دارد؛ لذا نقش بی بدیل اساتید در تحول حوزه در همۀ ابعاد، مخصوصاً بُعد آموزشی، کاملاً محسوس می باشد.
مثلاً مرحوم شیخ و آخوند، مدرّسان بزرگی بوده اند؛ در طول تاریخ شیعه نیز این چنین بود که اولین نقش و رُکن اساسی تحولات حوزه در بخش آموزش بر عهده اساتید بوده است.
*کارگاه های دانش افزایی برای توانمندی اساتید باید چگونه باشد؟
برخی در این رابطه نظرات جدیدی ارائه داده و معتقدند؛ برای کسانی که می خواهند وارد عرصۀ تدریس شوند، کارگاه های آموزشی گذاشته شود. در سال های اخیر هم تشکل های خوبی در حوزه به وجود آمده. مثلاً در رابطه با چگونگی شیوه تدریس اساتید این بحث مطرح شد؛ که اگر استادی قصد تدریس دروس عالی را دارد، صدای او ضبط شود. این نظر مورد نقد قرار گرفت، ممکن است در آن روز، استاد آمادگی لازم برای تدریس را نداشته باشد.
پیشنهاد دیگری هم مطرح شد یعنی اساتید علاوه بر امتحان اولیه (که هر استادی ملزم به شرکت در آن می باشد)، بار دیگر مورد امتحان قرار گیرند.
همه این نظریات مورد نقد قرار گرفت؛ اما شیوه ای که در طول تاریخ حوزه های علمیه معمول و مرسوم بوده، این است که هر استادی که می خواست کُرسی تدریس داشته باشد، از همان ابتدای تحصیل، مشغول به تدریس می شد. به طور مثال؛ زمانی که طلبه در حال خواندن ادبیات بود از همان زمان می توانست درسی را که می خواند، تدریس نماید.
شیوه درسی حوزه این است که ابتدا ادبیات، بعد منطق و معانی و بیان، معالم یا اصول مظفّر و یا قوانین الاصول، لُمعَتَین شهیدَین، رسائل و مکاسب شیخ انصاری و کفایۀ الاصول مرحوم آخوند و بعد دروس خارجِ فقه و اصول خوانده می شود و طلبه همزمان با تحصیل در هر کدام از دروس مذکور، آن درس را تدریس کرده، یا این که دروس سال قبل را می توانست تدریس کند؛ این شیوۀ حوزه های علمیه، از بهترین شیوه های استاد پروری در طول تاریخ حوزه های علمیه بود که ثمرات زیادی هم داشته است.
البته این سخن به این معنا نیست که برخی ابتدا به ساکن نتوانند، کفایه الاصول یا مکاسب شیخ را تدریس کنند؛ ولی غالباً افرادی که به ترتیب از دروس پایین شروع به تدریس می کنند، در انتقال مفاهیم موفق تر هستند.
اگر استادی که سطوح پایین را تدریس نکرده، احتمال این که در تدریس سطوح بالاتر هم دچار مشکل شود، زیاد خواهد بود؛ به عبارت دیگر، کسی که لُمعتَین را تدریس نکرده و با اقسام بیع (مُساومه، مُواضعه، مُرابحه و...) آشنایی نداشته باشد، زمانی که به تدریس مکاسب می پردازد، با مشکل رو برو خواهد شد.
*سنت استاد پروری در حوزه حفظ شود
بنابراین، سنّت حسنه در طول تاریخ حوزه شیعه، این بود که اساتید، از دروس پایین به تدریس علوم پرداخته و به سطوح عالیه می رسیدند؛ مخصوصاً در دوره محقق اول به بعد که کتاب به صورت رسمی در تدریس حوزه ها به صحنه آورده شد. مثلاً کتاب شرایع، کتاب درسی حوزه قرار داده شد.
این مسأله بعد از مرحوم آیت الله وحید بهبهانی و مرحوم شیخ انصاری رسمیت بیشتری پیدا کرد و البته شیوه تدریس اساتید در همه ادوار، شروع تدریس از دروس پایین مثل ادبیات بوده است.
این شیوه الان نیز باید در گفتمان اساتید رسمیت داشته باشد؛ یعنی کسی که می خواهد در حوزه کُرسی تدریس داشته باشد میتواند از دروس ابتدایی شروع کرده، تا به دروس بالاتر برسد.
اگر کسی بدون این که کتابهای اصولی را که در پایه های پایین تر تدریس می شود، تدریس نکند(مثل؛ اصول مظفر، معالم، قوانین، موجز و..) و به یکباره به تدریس کفایه مشغول شود، دچار مشکل خواهد شد.
ایجاد کارگاه های آموزشی، چه بسا محدودیت ایجاد کند چون یکی از مُحسّنات حوزه شیعه این بوده که همه افراد می توانستند وارد تدریس شوند، اما با ایجاد چنین کارگاه هایی، به نظر می رسد چندان موفقیت آمیز نباشد و باید فضا و سنّتی که در طول تاریخ شیعه استمرار داشته حفظ شود.
بسیاری از سنت های حوزه های شیعه به یادگار مانده که از افتخارات ما محسوب می شود در صورت از دست دادن این سنت ها معلوم نیست که طرح های جدید بتواند در این زمینه پاسخ گو باشد.
شاید در این دوره یکی از عواملی که باعث میشود تا برخی از طلاب تمایل کمی نسبت به کتابهای حوزوی داشته باشند، این گونه است که این سنّت های حسنه کنار گذاشته شده. در گذشته یکی از افتخارات افراد در حوزه این بود، هر کسی که وارد حوزه می شد، به هیچ وجه دوست نداشت دروس حوزه را با سبک و روش سنتی رها کند.
امروزه کسانی که در عرصه مدیریت اجرایی حوزههای علمیه حضور دارند، به خاطر از دست دادن چنین سنت های پسندیده ای غبطه می خورند. بنابراین همان شیوه ای که تا به حال متداول بوده می تواند پاسخ گوی نیاز های حوزوی و جامعه باشد.
*ارزیابی شما از نقش اساتید در ایجاد بصیرت، ارتقاء معنویت و تقویت روحیه عبادی طلاب چیست؟
طبیعی است استاد نقش مهمی در بصیرت دهی و آگاهی بخشیِ طلاب دارد. برای طلبه ای که در درس استادی حاضر می شود، علاوه بر گوش دادن به درس، حرکات و گفتار استاد الگو می باشد؛ چه بسا طلبه سعی می کند، رفتار های خود را منطبق با استاد نماید.
آگاهی بخشی طلاب از سوی استاد در دنیای امروز امری اجتناب ناپذیر می باشد؛ البته خودِ استاد باید بصیر بوده و اطلاعات او نسبت به مسایل روز در حدّ مطلوب باشد؛ سزاوار است که استاد در هر درسی به صورت خیلی مختصر به مسائل اجتماعی، سیاسی و آن چه در دنیای امروز رُخ می دهد، بپردازد.
خیلی مواقع دیده می شود که طلبه از استاد سؤال می کند، نظر شما دربارۀ فلان موضوع چیست؟
این مسألهها نشان دهندۀ آن است که طلاب تشنۀ فهمیدن مسائل روز بوده و از استاد انتظارِ آگاهی بخشی دارند؛ اساتید باید تشنگی طلاب را در این زمینه با بیان دیدگاه های واقعی و حقیقی برطرف کنند.
طلبه در عین این که از استاد، تدریس فقه و اصول و ... را طلب می کند، تبیین مسائل سیاسی و اجتماعی را هم از وی خواستار هستند.
البته ممکن است اساتید صاحب نظر بوده و هر کدام سلیقه ویژه ای مختص به خود داشته باشند.؛ اما همۀ اساتید در اصول، دارای یک نظر مشترک می باشند.
با توجه به این که در رأس نظام جمهوری اسلامی، یک رهبر و فقیه جامع الشرایط که برخواسته از حوزۀ علمیه می باشد، حضور دارند، طبیعی است این اصول، مشترکِ همه، به خصوص اساتید می باشد؛ ولی شاید سلیقۀ سیاسی هم در نهاد افراد وجود داشته باشد.
*وجود سلایق مختلف مخًل نیست
وجود سلایق مختلف مخلّ نخواهد بود، بلکه برعکس، نبودن سلایق مختلف مخلّ می باشد. ممکن است هر فری درباره مسائل اجتماعی دیدگاه های مختلفی داشته باشد. وقتی استاد در تدریس خود و نظرات فقهی و اصولی علماء را مطرح می کند، طلاب نیز ممکن است بگویند: نظر فلان عالم در این موضع مورد قبول نیست.
در کتاب های مرحوم شیخ و مرحوم آخوند نیز استاد و شاگرد به همدیگر اشکال کرده اند؛ این همان اختلاف سلیقه بر مبنای قواعد و ادلّه مورد قبول طرفین می باشد. طلاب هم این آراء و نظریات را گوش داده و چه بسا نظر و سلیقه جدیدی ارایه می دهند.
در اصول مشترک همه باید وحدت رویه داشته باشند. یعنی در نظامی که برخواسته از خون شهداء و آرمان های بلند روحانیت در طول تاریخ شیعه است، نباید در اصول مشترک از وحدت رویه فاصله گرفت و دچار اختلاف شد.
امروز یکی از ارکان نظام، ولی فقیه است و هر کسی بخواهد خدشهای در این گونه اصول وارد کند، از وحدت بیرون رفته است. البته بحث درباره ولایت فقیه حدود و اختیارت ایشان در آرای فقها وجود دارد، اما در مسائل کلی اجتماعی، در آن چه مربوط به نظام، دین و مربوط به رهبری است، باید وحدت رویه باشد.
براساس مبنایی که دین تعیین کرده، اگر کسی بخواهد در اصول مشترک خدشه ای وارد کند، به چارچوب نظام آسیب وارد کرده است.
بصیرت دهی به این است که اساتید، شرایط روز دنیا را برای طلاب تبیین کرده، وظیفه و موضع حوزه را نیز در قالب مبنای نقلی و عقلی بیان کنند. بنابراین اساتید نقش عمده ای در افزایش آگاهی های سیاسی و اجتماعی طلاب داشته و دارند.
*برای این که متناسب با نیازهای روز جامعه در عرصۀ جهانی پاسخ گو باشیم، چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
امام صادق "علیه السلام" فرمود: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ» عالمی که آگاه به زمانه است هیچ وقت شبهات بر او هجوم نمی آورد. (الكافي، ج1، ص: 27)
پاسخ های استاد به شاگرد باید به روز باشد. یکی از وظایف استاد شبهه یابی است؛ یعنی باید گروهی در امر شبهه یابی فعالیت کنند. البته در حال حاضر بسیاری از مراکز حوزوی به این امر پرداختهاند و به شهبات حوزوی و غیر حوزوی پاسخ میدهند، اما در عین حال، اساتید علاوه بر تدریس، به چنین مسألۀ مهمّی (شبهه یابی و پاسخ به آن) باید داشته باشند.
طلاب وقتی با شبهه ای روبرو می شوند از اساتید خود درباره آن سؤال می کنند؛ استاد نیز باید این شبهات را جواب داده و جواب نیز مطابق با واقعیت امروزی باشد.
*حجم واحدهای آموزشی در حوزه را چه طور ارزیابی می کنید؟
25سال قبل در حوزه های علمیه، حجم کتاب های درسی کم بود، مثلاً در سطح عالی حوزه، مکاسب، رسائل و کفایه تدریس می شد؛ معلوم نیست چه علل و عواملی به وجود آمد که در کنار این کتابهای اصلی، کتب دیگری را به آن اضافه کردند. البته شاید عده ای نیاز سنجی کردند؛ چون دیدند که طلبه از تفسیر، تاریخ، حدیث و .. فاصله گرفته، بنابراین کتابهای دیگری را به کتابهای اصلی اضافه کردند.
یاد گرفتن دروس جنبی به صورت کارگاهی
نقل شده که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی گفته بودند: طلبه نباید برای فراگیری "علم رجال" و "درایه" در کلاس شرکت کند؛ چرا که طلبه سطوح عالی و یا دروس خارج را می خواند و در این مقطع تحصیلی، استاد روایتهایی را مطرح می کند که صحیح، موثق، معتبره، مستفیضه، مُعَنعَن، مرفوعه و ...است، لذا خود به خود علم رجال و درایه را یاد خواهد گرفت.
یعنی وقتی طلبه چند بار بشنود اصحاب اجماع چه کسانی هستند، طبیعی است علم رجال و درایه را هم فراخواهد گرفت تعلیم رجال و درایه نیازی کلاس ندارد، چون آموزش به صورت کارگاهی میباشد.
اما برخی دیدند که طلبه به تنهایی به دنبال یادگیری این علوم است، لذا بر آن شدند تا این دروس جنبی مثل تفسیر، تاریخ، رجال و درایه را در کنار دروس اصلی قرار دهند؛ البته باید این امر مورد بررسی قرار گیرد که آیا چنین کاری ثمر داده است یا خیر؟
*حجم زیاد کتابها و مغفول ماندن اقتدار علمی حوزه
حجم زیاد کتاب ها نیز باعث شده، اصل و زیربنای حوزه که همان اقتدار علمی حوزه میباشد، مغفول واقع گردد. یعنی طلبه در ابتدا باید ادبیات خود را قوی کند. چون، وقتی به شرح لُعمه رسید، خیلی از کتابهای فقهی یا اصولی را می تواند خود به تنهایی خوانده و بفهمد.
در قدیم به خاطر تعداد کم دروس، فکر طلبهها هم متمرکز در همان مطالب بود و بعد از فراگیری می توانست ده ها کتاب دیگر را به تنهایی خوانده یا حتی تدریس کند.
در 30 یا 40 سال قبل همین گونه عمل می شد و عالمان وارسته ای به همین شیوه، مقتدرانه در علوم عقلی و نقلی، از حوزه های علمیه به سطح جامعه ورود کرده و آثار ماندگاری از خود برجای گذاشته اند.
امثال شهیدان مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی و دیگران در عرصه های علمی به این شیوه عمل کرده اند.
اما وقتی دروس جنبی در کنار متنهای اصلی قرار گرفت، هدف اساسی مغفول واقع شد. متاسفانه امروزه برخی از طلاب به دنبال خواندن کتاب فارسی و نمره گرفتن است، بنابراین وقتی به سطح رسائل و مکاسب می رسد، نمی تواند حتی عبارتی را خوانده یا بفهمد.
در گذشته وقتی کسی شرح لمعه میخواند، بسیاری از احکام شرعی را فرا میگرفت. طلاب قدیم وقتی شرح لمعه میخواندند، نه تنها آن را فهمیده، بلکه پاسخ گوی سؤالات دیگران نیز بودند.
لذا طلبه مشغول تحصیل حوزه در سطوح عالی، نتواند پاسخگو باشد، در چه زمانی خواهد توانست پاسخگوی سؤالات و شبهات جامعه باشد؟!.
"مرحوم سلاّر دِیلمی"، مرحوم سید مرتضی و همچنین مرحوم شیخ طوسی در درسهای شیخ مفید شرکت می کردند. گاهی اتفاق می افتاد، وقتی شیخ مفید، در درس حاضر نمی شد، "سلار دیلمی" به جای استاد تدریس می کرد؛ این امر نشان می دهد که سطح علمی شاگرد، آن چنان به سطح علمی استاد خود نزدیک بوده که در غیاب استاد، شاگرد میتوانسته جانشین مطمئن برای وی محسوب شود. اگر آن شیوه های تدریس، امروز نیز در حوزه، عملی شود، برای همگان شیوهای نو و جذاب خواهد بود.
*ارتباط معنوی بین استاد و شاگرد در حوزه چگونه می باشد؛ آیا نظام آموزشی در این ارتباط تأثیرگذار است؟
درحال حاضر این ارتباط کم گردیده؛ نقل شده که مرحوم آخوند بیش از 500 شاگرد داشته و مرحوم شیخ نیز به همین مقدار شاگرد داشته است، ولی ارتباطی که در این دوره میان استاد و شاگردان وجود دارد، سابقاً خیلی بیشتر از این وجود داشت.
مرحوم آخوند و جناب شیخ شاگردان خود را می شناختند و این شناخت تا حدّی بوده که به آنها اجازه اجتهاد می دادند. علاوه بر این، ملاحظه می شود که خیلی از افرادی که خروجی حوزه نجف بودند، متخلّق به اخلاق حسنه بوده اند؛ خیلی از این افراد اجازه اجتهاد هم داشتند که این خود گواه بر ارتباط قوی استاد و شاگرد است.
البته شکی نیست که در این دوره کارهای اجرایی علما زیاد شده و این امر در کمرنگ شدن ارتباط استاد و شاگرد نقش داشته است. روابط علما با مردم با وجود شرایطی که امروزه در جامعه هست، در گذشته وجود نداشت و اساتید وقت بیشتری را به شاگردان خود اختصاص داده و آنها را به طور کامل می شناختند.
بهتر است که در حال حاضر ارتباط استاد با شاگرد، بعد از پایان سطوح عالیه و ورود شاگرد در عرصه اجتماع و کار اجرایی نیز ادامه پیدا کند. در مقاله ای هم این نکته را عنوان کردم که اساتید با شاگردان خود رابطه داشته باشند، حتی گاهی استاد به دیدار شاگرد برود؛ شاگردی که در عرصه اجتماع وارد شده، وقتی که میبیند، استادش برای دیدار وی در محل کار او حاضر شده و از او احوالپرسی می کند، هم خوشحال شده و هم روحیه می گیرد و این که استاد او را از یاد نبرده، باعث دل خوشی شاگرد می شود.
*آسیبهای قطع رابطه استاد و شاگرد
البته این دیدارها باید از طرف شاگرد نیز وجود داشته باشد که متأسفانه گاهی شاگرد در خیابان از کنار استاد خود به گونه ای عبور می کند انگار، هیچگاه یکدیگر را نمی شناختند.
لذا از آثار سوء قطع رابطه استاد و شاگرد این است که وقتی شاگرد در اجتماع ورود پیدا میکند، گاهی دچار برخی انحرافات شده یا رفاه زده می شود. حتی گرایش به مسایل دنیایی پیدا می کند و به نوعی هم شاید سیاست زده شود و بهجای سیاستمدار بودن، سیاست باز میشود.
مسائل نام برده شده، ناشی از این است که شاگرد رابطه معنوی خود را با استاد قطع کرد، لذا برای برون رفت از این مشکلات، استاد و شاگرد این ارتباط طرفین را پرورش دهند؛ اگر استاد متوجه شود که شاگردی در درس حاضر نمیشود، بررسی کند که چرا آن شاگرد غیبت کرده، چه اتفاقی برای او افتاده و اگر می تواند در رفع گرفتاری و مشکل او کاری انجام دهد.
در حالات پیامبر اکرم "صلی الله علیه وآله" نقل شده که وقتی آن حضرت وارد مسجد می شدند و اصحاب خود را نمی دیدند، سؤال می کردند: فلانی کجاست؟ این امر نیز باید در حوزههای علمیه مورد توجه قرار گیرد.
شاگردی که این شیوه رفتاری را از استاد خود دیده در خیلی از اتفاقات اجتماعی می تواند خود را حفظ نماید. در برخی موارد وقتی ارتکاب عملی ناپسند از سوی طلبه بررسی شده، فهمیده می شود که این ارتباط معنوی بین استاد و شاگرد قطع شده است. بنابراین رابطۀ معنوی استاد و شاگرد نباید فقط در دوران علم آموزی شاگرد وجود داشته باشد، بلکه باید تا پایان عمر نیز ادامه یابد.
*نظر شما در خصوص بازخوانی و بازنگری متون آموزشی حوزه چیست؟
چند سال پیش دفتر مقام معظم رهبری در یک نظرخواهی از اساتید درخواست کرده بودند تا نظر خود را دربارۀ متون آموزشی حوزه بیان کنند. امروزه دو نظریه در رابطه با متون آموزشی در حوزه های علمیه وجود دارد؛ هر دو نظریه به گونه ای است که نمی تواند طرف مقابل را متقاعد کند.
صاحبان نظریۀ اول اصرار دارند که باید همین کتابهای فعلی وجود داشته باشند، عده ای دیگر نیز در مقابل، اصرار دارند که باید اکثر این متنها برداشته شود.
مکاسب و رسائل بیش از یک قرن است که پاسخ بسیاری از سؤالات فقهی و اصولی را به بهترین وجه داده و بیشتر مجتهدین، بعد از شیخ انصاری، مانند (میرازی شیرازی، آخوند خراسانی، آیت الله العظمی بروجردی، امام(ره) و مراجع، فارغ التحصیل همین کتاب ها و مکتب هستند.
*ادامه راه باید بینابین باشد
از یک سو برخی می گویند: باید همین کتاب ها باشد و نباید تغییری در متنهای درسی حوزه ایجاد کرد. امروزه حوزۀ علمیه در دورانی قرار دارد که باید بینابین حرکت کند. در این خصوص باید گفت: نه آن سُنتی صِرف و نه اینکه از مسیر سنتی کاملاً خارج شویم؛ چون اگر حوزه به تمام وجه از مسیر سُنتی خارج شود، معلوم نیست بعداً بتواند کتاب هایی را جایگزین کرده که در کتابهای آموزشی حوزه نقش سازنده ای ایفا کند و همان پاسخی را که این کتاب ها تا به حال دادهاند را برساند.
مرحوم آیت الله مشکینی در "معالم" و "رسائل" این کار را انجام داده و کتابی به نام "الرسائل الجدیدۀ" تالیف کرده اند. متن موجود کتابهای فقهی و اصولی تا به حال پاسخگو بوده، اما این متنها، امروزه ما را از دست یابی به بسیاری از متنهایی که باید به آن برسیم، عقب می اندازد.
طلبه امروز باید کتاب "جواهر الکلام" که بیش از 40 جلد است را بخواند؛ همچنین باید "مستمسک"، "مصباح الفقاهه"، "مصباح الفقیه" حاج آقا رضا همدانی و کتاب های حضرت امام(ره) را مطالعه کند.
مرحوم شیخ وقتی بحث شک و اقسام آن را در رسائل مطرح می کند، براساس چاپ جدید، بیش از 100 صفحه در این موضوع بحث نموده؛ اما مرحوم آخوند در کفایه، همین مطلب را فقط در 40 صفحه بحث می کند.
روش مرحوم آخوند نشان می دهد که می توان مطالب فقهی و اصولی را کمتر از متن فعلی ارائه داد. گرچه عبارات مرحوم آخوند کمتر از عبارات مرحوم شیخ است، اما پیچیدگی خاص خود را دارد که فهم مطالب آن برای هر کسی آسان نخواهد بود.
*شیوه ادبیات با سبک فعلی باقی بماند
متاسفانه طلبه در دروس سالیانه خود، هیچ یک از مباحث کتاب را به صورت کامل تمام نمی کند و همیشه بخشی از متن کتاب در پایان سال باقی می ماند. وقتی طلبه مکاسب مُحرّمه را شروع می کند، اواخر بحث آن خوانده نمی شود؛ حتی وقتی استصحاب را شروع می کند، تعادل و تراجیح خوانده نمی شود. البته آیت الله العظمی سبحانی هم در کتاب «الموجَز» همه این موضوعات را خلاصه نمودهاند که می توان براساس آن در طول یک سال تحصیلی، هر موضوع را به پایان برد.
اما در اینجا سوالی مطرح می شود که با توجه به شیوه های متداول حوزه، آیا این کتاب برای طلاب پایه 4 مفید است یا خیر؟. نظر بنده این است که کتاب های موجود با همین حفظ هویّت، میتوانند در حوزه تدریس شوند؛ مثلاً شیوۀ ادبیات با همین سبک باقی بماند خوب است.
کسی که می گوید شیوه تدریس ادبیات یا روش بیان کتاب های فقهی و اصولی حوزه باید تغییر کند، چگونه می تواند راه حلّی برای فهم کتابهای قدیمی ارائه دهد؟ در جواب میتوان گفت؛ اگر طلبه بخواهد کتاب جواهرالکلام را بخواند، شیوه گفتاری جواهر مثل مکاسب است، یا اگر بخواهد مستمسک را بخواند، شیوه گفتاری مستمسک نیز مانند مکاسب می باشد؛ کتابهای شرایع، جامع المقاصد، تذکره الفقها، المسبوط و... به همین منوال به روش مکاسب نگارش شده است.
شیوه های گفتاری قدیمی که میراث بزرگ حوزه های علمیه شیعه است، مثل شیوۀ گفتاری مکاسب می باشد. بنابراین باید ابزاری در دست طلبه قرار داد تا وسیله برای فهم همه متون باشد.
شما چه راهکارهایی در این خصوص ارائه میدهید؟
شیوه گفتاریِ فعلی همان شیوۀ گفتاریِ علمای گذشته می باشد. اگر چنین کاری انجام شود و متنهای درسی حوزههای علمیه به کلّی تغییر کند، ارتباط علمی امروز با گذشته قطع خواهد شد و هیچ منبع علمی نیز برای آینده وجود نخواهد داشت.
که همین کتابها با وضعیت فعلی حفظ شوند و برخی مطالب که زیاد به آن پرداخته شده، تلخیص گردد؛ مثلاً موضوعی که 10 دلیل در رابطه با آن ارائه شده و ممکن است برای طلبه خسته کننده باشد، از سوی افراد محقق، در دو یا سه دلیل خلاصه شود.
این گفتوگو ادامه دارد
گفتوگو: ابوطالب متقی