خبرگزاری «حوزه»، اشاره؛ یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری و دیگر بزرگان در کلان مقوله سبک زندگی ناظر به مسئله اشتغال بانوان و الزامات و اقتضائات آن است که در نهایت عزت و کرامت زن در سطح جامعه به خوبی حفظ شود و او بتواند بیش از هر چیز به وظیفه مادری و همسری خود اهتمام لازم را داشته باشد.
در همین خصوص با حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایینژاد، رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده وابسته به مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران که تاکنون آثار زیادی در مورد موضوعات روز زنان از وی انتشار یافته، گپ و گفتی صریح و در عین حال صمیمی داشته باشیم و به کند و کاو پیرامون این موضوع بپردازیم؛
در گفتگوی تقریباً یک ساعته خبرگزاری خوزه با این محقق و پژوهشگر حوزه که در سال گذشته کتاب وی به عنوان برگزیده کتاب سال حوزه انتخاب شدنخست عوامل موثر بر اشتغال زنان و تاثیرپذیری از آن برشمرده شده و سپس با توجه به شرایط جامعه نکات مهم و کاربردی در خصوص نگاه دین به اشتغال زنان مورد بحث قرار گرفته است.
*از نظر شما عوامل رویآوری زنان به اشتغال چیست و کدام عامل در اشتغال زنان کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟
رویآوری زنان به اشتغال تحت تاثیر تحول در ساختارهای اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی بوده. در جوامع مختلف همیشه زنانی بودهاند که به دلیل ضرورتهای شخصی و خانوادگی مجبور به کار در محلهایی دور از خانه بودند. اما رنسانس و ظهور طبقه بورژوازی با تکیه بر اصول اومانیسم، سکولاریسم، نسبیت آموزههای اخلاقی و فردگرایی این ایده را ترویج کرد که هر کس میتواند آزادانه در پی خواستهها و امیال خویش باشد و هیچ چیزی جز خواستههای دیگران نباید آن را محدود کند.
از اوایل قرن بیستم با دو پدیده روبرو هستیم، اول فراخواندن زنان به کار به دلیل رواج فرهنگ مصرف و دوم مطرح شدن ایده آموزش دولتی که بر اساس آن فرزندان سرمایههای دولت بودند نه ملک خانواده. بنابراین آنها باید از سلطه ارزشهای خانوادگی رها میشدند تا در یک نظام آموزشی منسجم علاوه بر مهارتآموزی، نظام ارزشی دولت به آنها انتقال داده میشد.
با این وجود در دهههای اخیر، نظام آموزشی مدرن موجب کمرنگ شدن ارزشهای خانوادگی و تمایل به اشتغال در میان زنان شده. با توجه به این که فلسفه مهم نظامهای آموزشی موجود کسب شغل است، لذا دختران دارای تحصیلات عالی در صورت بیکاری دچار بحران هویت میشوند.
از سویی دیگر فمینیسم که با استفاده از قدرت رسانهها در 1960 میلادی احیا شد، تلاش کرد تا زنانی را که هنوز از وابستگی مالی به همسرانشان ناراضی نبودند، بازآموزی کرده تا نقشهای خانگی را رها کنند.
ویژگی دیگر فرهنگ مدرن تکثرگرایی، تنوعطلبی و مصرفگرایی بود. این ویژگی انگیزه رهایی از فضای یکنواخت خانه را برای زنان مهیا کرد تا زنان برای ورود به فضاهای جدید روی آورده و احساس کنند که حضور نیافتن در عرصه های اجتماعی، به ضعف اطلاعات و تجربههای آنها منجر میشود و متاسفانه این گونه زنان در جستجوی بازار کار، راه خانه را گم کردند.
*در خصوص کشور ما چطور؟ به نظر شما تحولات اشتغالگرایی زنان ایرانی تا چه حد متاثر از شرایط جهانی بوده است؟
در ایران با وجود تاثیرپذیری کم و بیش از تحولات جهانی، الگوی سبک زندگی ایرانی تاثیرگذارترین عوامل را شکل دادهاند. در ایران شاهد فرهنگ چشم و همچشمی و کاربرد فراوان کلمه آبرو هستیم.
زنان در موضوعات مختلف و به صورت خاص، در تحصیلات عالی و اشتغال، خود را با طبقات بالا مقایسه کرده و از آنها اقتباس میکنند. اگر فرهنگ مقایسهای را در اختلاف طبقاتی جامعه ایرانی ضرب کنیم، نتیجه افزایش احساس فقر، افزایش آسیبهای اجتماعی و رقابتهای بدفرجام است.
در ایران با وجود آن که نظام شاهنشاهی حضور اجتماعی زن را با تبرج و فتنهگری توام کرده بود، انقلاب حضوری عفیفانه در عرصههای زنانه و حرکتبخش برای مردان را فراهم ساخت.
انقلاب اسلامی ارزشهای جدیدی را در جامعه رواج داد که در نتیجه آن قناعت جای دارندگی و برازندگی را گرفت تا جایی که فقرا طبقهای ارزشمندتر از ثروتمندان به شمار آمدند. مردم در برابر تظاهر به دارندگی هم واکنش نشان میدادند. این احتمالاً یکی از عوامل کاهش جمعیت شاغل زنان در دهه شصت است، اما چند عامل مجددا فرهنگ مقایسه را دوباره به اقتصادی وارد کرد که تمایل بیشتر زنان به اشتغال پیامد آن بود.
با پایان جنگ تحمیلی، الگوهای توسعه بر اساس شاخصهای توسعه جهان مادی و تغییر گروههای مرجع رخ داد. در فضای جدید مسئولان کشور زنان را به مشارکت اجتماعی و تحصیل فراخواندند، اما نه الگویی بومی برای مشارکت اجتماعی بر اساس شاخصهای اسلامی طراحی شده بود و نه نظام آموزشی با جنسیت تناسبی داشت، بنابراین در فضای نبود الگوسازی، الگوهای غیربومی در مشارکت اجتماعی رواج یافت.
از سویی در نظام آموزشی موجود همه برای احراز شغل، آموزش میدیدند و حضور در این فضای آموزشی چنین القا میکرد که آنچه ارزشمند بوده و به بخش قابل توجهی از عمر اختصاص دارد، اجتماع و حرفههای اجتماعی است و خانواده ارزشی والا ندارد. با به کار بستن این نظام، ارزشهای خانوادهگرایانه کمرنگتر و مرزهای جنسیتی در ذهن دانشآموزان و دانشجویان بیمعناتر شد.
*تحولات اقتصادی را تا چند اندازه بر گرایش زنان ایرانی به اشتغال موثر دانسته و آن را چگونه تحلیل میکنید؟
جذب شدن فرزندان در نظام آموزشی و به تبع آن دیرتر صاحب شغل و درآمد شدن آنها و تحولات اقتصادی که باعث شده نسبت هزینهها و درآمدها تغییر کند، موجب شده تا زنان برای فرار از فقر به کار روی بیاورند.
بر اساس تحقیقی که در سال 1371، انجام شده ۳ وزارتخانه، درآمد کارمندان به صورت میانگین 50.3 درصد کمتر از مخارج آنان بوده است. و بر اساس برآورد سازمانهای جهانی اگر درآمد زنان متاهل نبود، شمار خانوادههایی که در فقر زندگی میکردند سهبرابر بیشتر میشد.
البته در مورد این عامل گاه بزرگنمایی میشود، چنان که بعضی منتقدان غربی میگویند در گذشته مردم با آن که فقیرتر بودند، زنان در خانه میماندند. آمارهای داخلی نشان میدهد گرایش طبقه متوسط و بالاتر از متوسط به اشتغال زنان بیش از طبقات ضعیف است. در دهههای اخیر بیش از فقر واقعی، احساس فقر در تمایل زنان به اشتغال موثر بوده یعنی احساسی که به شخص پس از مقایسه وضع اقتصادی خود با طبقات بالاتر دست میدهد.
*به نظر شما آیا همه عوامل گرایش زنان به اشتغال از خود زنان برآمده یا عوامل پیرامونی هم مستقیماً تاثیرگذار بودهاند؟
واضح است که احساس مسئولیت اجتماعی زنان با افزایش آگاهیها و سطح فرهیختگی برای حضور در عرصههای فرهنگی موثر بوده و آنان را به احراز مناصب اجتماعی و سیاسی تا موقعیتهایی مانند معلمی و پزشکی با دغدغههایی نظیر اصلاح فرهنگ و حساسیتهای دینی سوق داده است.
علاوه بر این، ترس از آینده که ناشی از افزایش تجرد زنان و افزایش آمار است، زنان را به کسب شغل سوق میدهد. کم شدن اعضای طایفه به کاهش میزان حمایتهای اقتصادی خانواده هستهای و طایفه از اعضای خود منجر شده، بنابراین به درآمدزایی به ویژه در پستهای دولتی علاقه نشان میدهند.
توقع برخی مردان در مشارکت زنان برای تامین هزینههای زندگی، تنزل موقعیت اقتصادی مرد در مشاغل روزمزدی، ناکافی بودن حقوق بازنشستگی و خدمات تامین اجتماعی را نیز نباید از یاد برد.
تحقیقات نشان میدهند که نیروی کار فعال زنان در گروههای مجرد و مطلقه بیش از زنان متاهل است. علاوه بر این تقاضای کار در شهرها بیش از روستاها است.
شاید از این دو جمله بتوان این گونه نتیجه گرفت که تقاضای اشتغال نسبتی معنادار با وجود مکانیزمهای حمایتی از زنان، متناسب با سطح انتظارات آنان دارد. بنابراین زنان متاهل با سطح انتظارات پایینتر و زنان برخوردار از مکانیسمهای حمایتی سنتی ترس کمتری از آینده دارند.
*اشتغال زنان از نگاه شما بر حوزههای مختلف کارکردی زنان چه تاثیری داشته است؟
یکی از این آثار تحولات هویتی است. زنان شاغل به دلیل سنگینی ایفای نقشهای متعدد خانگی و اجتماعی به الگوی تقسیم کار جنسیتی معترض میشوند و ارزشهای زنانه، جای خود را به ارزشهای جدید میدهد.
تغییر احساس رضایتمندی، از ابعاد دیگر پیامدهای اشتغال زنان است. با آنکه دریافتی زنان در برخی مشاغل کفاف هزینههایی مانند رفت و آمد آنان را نیز نمیدهد، با این حال دستیابی به موقعیت شغلی را یک موفقیت میدانند، زیرا نظام ارزشی تغییر یافته و خانهداری و خانهنشینی تحقیر شده است.
افزایش سن ازدواج، فشار مضاعف به زنان به دلیل تعدد نقشهای خانگی و اجتماعی، تحول در ساختار خانواده و الگوی تفکیک نقشها، تغییر در فرزندخواهی، تغییر در روابط مادر و فرزند در ابعاد مختلف و همچنین تاثیر بر اقتصاد خانواده، از ویژگیهای دیگر اشتغال زنان است.
به نظر میرسد اشتغال زنان موجب افزایش قدرت خرید خانواده میشود، اما اگر رضایتمندی اقتصادی را نسبت میان درآمدها و انتظارها بدانیم، افزایش رضایت از زندگی منوط به مثبت شدن موازنه میان درآمد و انتظار است.
تغییر در روابط خانوادگی، تحول در سیاستها و قوانین، کاهش جمعیت، افزایش آسیبهای اجتماعی ناشی از افزایش بیکاران سرپرست خانوار، افزایش مزاحمتهای جنسی در محل کار، توسعه مشاغل جایگزین خانواده، افزایش قدرت رقابت سرمایهداران در عرصه جهانی و تغییر الگوی مشارکت اجتماعی زنان از دیگر تبعات اشتغال زنان است.
*با توجه به آن چه گفتید نگاه دین به اشتغال زنان چگونه است نگاه دین به اشتغال زن در جامعه اسلامی را چگونه تبیین میکنید؟
در این زمینه پاسخ به دو سؤال را باید از هم تفکیک کرد. نخست اینکه اشتغال به فعالیتهای اقتصادی و احراز مشاغل مختلف چه حکمی دارد، دوم اینکه نظام اسلامی باید چه موضعی در برابر اشتغال زنان بگیرد.
پرسش اول ناظر به شخص مکلف(زن) و پرسش دوم ناظر به تعیین مسئولیت دستگاه قانونگذاری و برنامهریزی است. گاهی پاسخ پرسش اول جای پاسخ پرسش دوم را میگیرد. در پاسخ به سوال اول پس از تاکید بر اصل اباحه نتیجه گرفته میشود که اشتغال زن به مشاغل مباح جایز و تنها قید آن، منافات نداشتن حقوق زناشویی یا لزوم کسب رضایت همسر و... است.
اما دیدگاههایی که گاه در بررسی موضوع از نگاه اجتماعی مطرح شدهاند، غالبا تفاوت مختصات اشتغال در عصر حاضر و صدر اسلام را نادیده میگیرند و حکمی یکسان صادر میکنند.
یکی از این تفاوتها به این موضوع بازمیگردد که در زمانهای گذشته به صورت معمول یا اضطرار زن به کسب درآمد یا نیاز جامعه به کار زنان در عرصههایی نظیر آرایشگری زن شاغل میشد، اما امروز اشتغال زنان به منزله یک ارزش تلقی میشود.
دوم هم اینکه در گذشته ساختارهای فرهنگی اجتماعی به گونهای بود که اشتغال زنان به صورت جدی ساختار مدیریتی خانواده و الگوی تفکیک نقشها را تهدید نمیکرد. در گذشته اشتغال نیازمند مراتب عالی تحصیلات و فناوریهای وقتگیر نبود تا تشکیل خانواده را با مشکل مواجه کند. در گذشته اشتغال زنان برای رفع نیازهای ضروری بود، بنابراین الگوی مصرف خانواده را تغییر نمیداد. در گذشته حضور اجتماعی زنان کمتر زمینه اختلاطهای غیرضروری و مزاحمتها جنسی را پدید میآورد و مسائلی از این دست.
*بر این اساس اصول دینی اجتماعی مرتبط با اشتغال زنان را که احیانا مغفول مانده و حقوق فردی جایگزین آن شده را چگونه ارزیابی میکنید؟
البته مذمت بیکاری و تنپروری از جمله اصولی است که در روایات نسبت به آن تکیه شده. بر این اساس نباید انتقاد از اشتغال زنان، به پذیرش کمکاری و بیخاصیتی یک قشر تفسیر یا منجر شود.
تفکیک جنسیتی فعالیتها از جمله دیگر اصول است. برخی متون نانآوری را ارزش مردانه و کارهای خانگی و پرورش فرزندان را نقشهای ارزشمند زنانه معرفی کردهاند.
تجویز فعالیتهای اجتماعی زنان، کم کردن زمینههای اختلاط و تبرج، وجود کانون اقتدار در حوزه سرپرستی خانواده، مسئولیت اقتصادی مردان در خانواده، تقویت حمایتهای خویشاوندی، حمایت از نقشها، توجه به مسئولیتهای اجتماعی زنان که موضوعی فراجنسیتی می باشد، از جمله این اصول است. در موضوع اخیر باید بر جایگاه خانواده به عنوان مهمترین نهاد مسئول در برابر پرورش انسانهای مسئول و هدفمند اشاره کرد.
*با توجه به آنچه گفته شد، چه پیشنهادهایی در زمینه سیاستگذاریهای حوزه خانواده دارید تا قانونگذاریهای حوزه زنان منطبق و حافظ مصالح دینی باشد؟
ابتدا لازم است به این نکته اشاره کنم که پس از انقلاب با وجود اهتمام مسئولان به حمایت از زنان و حل مشکلات خانواده توفیق کامل به دست نیامده؛ علت این مسئله را در چند موضوع میتوان جست: نخست اینکه نگاه تکساحتی در برنامهریزیهای اقتصادی و غفلت از تاثیر سیاستگذاریّهای اقتصادی بر حیات خانوادگی، دوم اینکه نگاهها به الگوهای توسعه خوشبینانه بوده و گمان نمیشده است که این الگوها بر اساس مبانی فلسفی خاصی طراحی شدهاند تا ارزشّهای مادی را بر سراسر زندگی انسان مسلط سازند.
سوم اینکه به دلیل ناآشنایی با نگاه جنسیتی اسلام و غلبه گفتمان برابری گمان شد که نیاز زن و مرد به اشتغال یکسان و پیامدهای اشتغال نیز برای این دو صنف یکسان است. چهارم اینکه به دلیل ضعف کارشناسی نه تحلیل دقیقی از دگرگونیهای جهانی در دست بود، نه به اقتضاءات مدرنسازی چندان که باید توجه شد و نه حتی اقتضاءات قابل اصلاح، تفکیک شدند.
بر این اساس اجرای این اصول و سیاستها ضروری به نظر میرسد: الگوها و شاخصهای توسعه بر اساس نگرش اسلامی بازنگری و نگاهی فرهنگمحور و با توجه به سیاستهای جنسیتی حاکم شود، نگرشها به خانواده اصلاح شود، به گونهای که سیاستهای تبلیغی و ارزشگذاری به سمت خانوادهمحوری تغییر مسیر دهد، اهمیت کار اقتصادی و فرهنگی خانگی به خوبی نشان داده شود، پس بایستی خانوادهمحور اصلی حاکم بر برنامهریزیهای اقتصادی و اجتماعی باشد، همچنین الگوهای سبک زندگی به گونهای اصلاح شود که جایگزینی برای آرمانها، ارزشها و سرمایههای اجتماعی فعلی خانواده ایرانی یعنی اشتغال و مصرف تعیین شود.
الگوی مشارکت اجتماعی و فرهنگی به گونهای اصلاح شوند که ویژگیهای مهم زنانه مانند حیا، حمایتگری، مراقبت، صبر و حوصله بتوانند زمینهای مهم و تاثیرگذار برای حضور زنان در عرصههایی باشند که نتیجه آن افزایش آسیبهای کودکان و زنان و تاثیرگذاریهای مهم فرهنگی در عرصههای داخلی و بینالمللی است، مانند عضویت در گروههای فرهنگی و اجتماعی از جمله تعاونیهای مصرف و جنبشهای حمایت از محیط زیست. در برخی کشورها که نگرانیهای زیادی درباره حاکمیت نظام آموزشی مدرن وجود دارد، نهضت آموزش در خانه، به جای آموزش در مدرسه، در حال گسترش است.
اصل دیگر، مدیریت منابع انسانی است. وجود عقلانیت در نظام مدیریت اقتضا میکند که نیازهای حال و آینده کشور مشخص شود و به دنبال آن نیازها، تخصصها، گرایشها مشخص شود و دستگاه اطلاعرسانی پلی میان متقاضیان کار و بازار کار ایجاد کند. وجود نگاه جنسیتی میتواند هر یک از دو جنس را به سمت ظرفیتهای متناسب هدایت و رقابتهای مشکلزا را نیز کم کند.
اصلاح نظام تامین اجتماعی در راستای تسهیل ازدواج دختران مجرد و جلوگیری از تکزیستی و طلاق،
اصلاح نظام پولی در راستای ایجاد آرامش عمومی و افزایش قدرت خرید، اولویت اشتغال سرپرست خانوار، ایجاد امنیت در محیطهای کار، توسعه مشاغل خانگی و انعطافپذیر، توسعه مشاغل نیمهوقت و دورهای، نظارت ویژه بر بازار کار زنان برای جلوگیری از تضییع حقوق آنان که فرصت رقابت را برای مردان ایجاد میکند و نیز جلوگیری از استفاده ابزاری از زنان، اصلاح مقررات ناظر به ساعت کار زنان در شب، مهارتافزایی به اعضای خانواده برای پر کردن کمبودهای مربوط به حضور زن و مهارتافزایی زنان شاغل برای مواجهه با مشکلات محیط کار، مزاحمتها و مشکلات خانوادگی از دیگر اصول پیشنهادی است.